واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: گوشهاى از زندگانى امام محمد باقر علیه السلام
امام پنجم، امام محمد باقرعلیه السلام در روز دوشنبه سوم صفر و بنا به قولى، اول رجب سال 57 هجرى در مدینه متولد شدند .والده آن حضرت، "فاطمه" دختر امام حسن مجتبى علیه السلام بود و از زنان با كمال محسوب مىشد .از امام صادق علیه السلام روایت شده است كه در شأن آن بانوى بزرگوار فرمود: "جدهام زن بسیار راستگویى بود و در خاندان امام حسن علیه السلام زنى به درجه و مقام او نرسید .نام آن حضرت "محمد"، كنیه ایشان "ابوجعفر" و القاب ایشان "باقر"، "شاكر" و "هادى" است .لقب "باقر" را پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله به آن حضرت داده بود و فرموده بود: "او علم دین را خواهد شكافت." (باقر: شكافنده)بسیارى از روایات فقهى و غیر فقهى شیعه از آن حضرت روایت شده است.آن حضرت به جابربن عبدالله انصارى فرمود: "اى جابر! به خدا قسم، خداوند، علم تمامى آنچه را كه قبلا واقع شده و آنچه را كه بعداً واقع خواهد شد به من اعطا كرده است! "لقب "باقر" را پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله به آن حضرت داده بود و فرموده بود: "او علم دین را خواهد شكافت."آن حضرت در اعلى درجه صفات كریمه انسانى بود و از این جهت، همردیف پدران گرامى خویش و همدوش آنان به شمار مىآمد .حیات آن حضرت مقارن با حكومت امویان بود. هشام بن عبدالملك، ایشان و فرزندشان امام جعفر صادق علیهالسلام را از مدینه به دمشق احضار كرد و چون آنان وارد دمشق شدند، هشام به منظور تحقیر آن بزرگواران سه روز به آنان اجازه ملاقات نداد .روز چهارم چون امام داخل شد، مشاهده كرد كه هشام بر تخت نشسته و لشكریان مسلح وى اطراف او حضور دارند و محلى را به عنوان هدف تیراندازى معین كرده بودند كه بزرگان سپاه به طرف آنان تیراندازى مىكردند.هشام براى این كه امام را تحقیر كند و عجز ایشان را آشكار و قدرت خود را هر چه بیشتر جلوه دهد، از امام خواست كه به طرف هدف، تیراندازى كنند .اصرار امام براى خوددارى از این عمل مؤثر واقع نشد و به ناچار تیرى را در كمان گذاشتند و به طرف هدف پرتاب كردند .تیر به هدف نشست .آنگاه تیر دومى به كمان گذاشتند و به طرف هدف پرتاب كردند كه تیر اولى را شكافت و به هدف نشست .9 تیر توسط آن حضرت زده شد و هر تیر، تیر قبلى را مىشكافت و به هدف مىنشست .نقشه شوم هشام خنثى شد، و همگان متوجه اقتدار امام و توانایى ایشان شدند .امام صادق علیه السلام مىفرماید: "هشام بسیار خشمگین شد و هر تیرى كه به هدف مىخورد، رنگ او را دگرگون مىكرد .او از این كه امام را به چنین كارى وادار كرده بود پشیمان شد، ولى تصمیم گرفت پدرم را به قتل برساند ." در آن مجلس گفتگوهایى بین امام و هشام بن عبدالملك رد و بدل شد .آن حضرت در ضمن سفارش سودمندى به "جابر بن یزید جُعْفى"، از یاران خود، چنین فرمود: "به خدا قسم كسى شعیه ما نیست مگر آن كه خدا را اطاعت كند و تقوا داشته باشد . قبل از این، شیعه را نمىشناختند مگر به تواضع و فروتنى و كثرت یاد خدا و فراوانى نماز و روزه و تعهد نسبت به همسایگان فقیر و مسكین و مقروضین و به صداقت در گفتار و تلاوت قرآن و خوددارى از سخن گفتن درباره مردم مگر نسبت به خوبیهاى آنان .چون امام از آن مجلس خارج شدند، جمعى از قسیسین و راهبان یهود را مشاهده كردند كه گرد یكى از دانشمندان بزرگِ خود را گرفتهاند و با او ملاقات مىكنند .امام به طور ناشناس نزد آن عالم رفتند .چون نظر آن دانشمند مسیحى بر امام افتاد، پرسشهایى از امام كرد و پاسخ همه را شنید .آنگاه گفت: "مردى را همراه خود آوردهاند كه از من داناتر است" و به روایتى، شب بعد نزد امام آمد و مسلمان شد.خبر این مناظره به هشام رسید؛ لذا امام را زندانى كرد .ولى در زندان نیز عدهاى مجذوب شخصیت ایشان شدند و به امام گرویدند .به ناچار هشام، امام را به مدینه بازگرداند و براى این كه آن حضرت را از مردم دور نگه دارد و نگذارد پرتو پرفروغ علم و دانش و هدایت ایشان دلها را تسخیر كند، دستور داد كه مردم شهرهاى بین راه، ایشان را به شهر خود راه ندهند .چون امام باقرعلیه السلام به شهر "مدین" رسیدند و مشاهده كردند كه مردم مانع ورود ایشان مىشوند، بالاى كوهى رفتند و این آیه را تلاوت فرمودند: "بقیةُ اللهِ خَیرٌ لكُم إن كُنتم مُؤمنین؛ بازمانده خدا و بقیة الله براى شما بهتر است اگر ایمان دارید ."شهر "مدین" شهرى است كه حضرت شعیب علیه السلام، پیامبر الهى بر مردم آنجا مبعوث شد و قرآن در این زمینه مىفرماید: "و إلى مَدینَ أخاهُم شُعیباً" و آیهاى كه امام تلاوت فرمودند، سخنى است كه پروردگار متعال از قول حضرت شعیب علیه السلام نقل مىكند .پیرمردى از اهالى مدین چون این آیه را شنید و آن واقعه را مشاهده نمود، به مردم گفت: "به خدا قسم، شعیب پیامبر، روى همین كوه این جمله را گفت و من مىترسم اگر او را راه ندهید، مثل عذاب قوم شعیب بر شما نازل مىشود!" مردم از این سخن هراسان شدند و امام باقر علیه السلام را پذیرفتند .چون این خبر به هشام رسید، دستور داد آن پیرمرد را بكشند و همچنین دستور شهادت آن حضرت را نیز صادر كرد .امامان معصوم ما - گرچه از جهات عدیده در محاصره خلفا بودند و در حال تقیه بسر مىبردند - از هر فرصتى استفاده مىكردند تا حقانیت خود و مقامات الهى و معنوى خود را به مردم بفهمانند و آنان را از جهل و بىخبرى ساخته و پرداخته زمامداران خودسر برهانند و حتى در برابر خلفاى جور نیز با اقتدار ظاهر مىشدند و به راستى اگر این جهات نبود و اگر خوف خلفاى ستمگر از گسترش اسلام راستین به دست پیشوایان بر حق الهى نبود، چه دلیل منطقى دیگرى براى به شهادت رساندن آنان مىتوان یافت .بنا به قولى، امام باقر علیه السلام روز دوشنبه 7 ذى حجه سال 114 هجرى قمرى در مدینه با زهر مسموم شدند و به شهادت رسیدند و در "بقیع"، در جوار بارگاه پدر گرامى و جد خود امام مجتبى علیهماالسلام مدفون گردیدند .آن حضرت در ضمن سفارش سودمندى به "جابر بن یزید جُعْفى"، از یاران خود، چنین فرمود: "به خدا قسم كسى شعیه ما نیست مگر آن كه خدا را اطاعت كند و تقوا داشته باشد. قبل از این، شیعه را نمىشناختند مگر به تواضع و فروتنى و كثرت یاد خدا و فراوانى نماز و روزه و تعهد نسبت به همسایگان فقیر و مسكین و مقروضین و به صداقت در گفتار و تلاوت قرآن و خوددارى از سخن گفتن درباره مردم مگر نسبت به خوبیهاى آنان .جابر عرض كرد: " یَابن رسولِ الله! ما در این زمان كسى را با این اوصاف نمىشناسیم!" حضرت فرمودند: "اى جابر! با این خیالات و اوهام از راه بیرون مرو! مگر آدمى را همین مقدار كفایت مىكند كه ادعاى محبت على علیهالسلام را بكند؟ اگر بگوید رسول خدا را دوست دارم - حال آن كه ایشان از امیرالمؤمنین بهتراست - و به اعمال آن حضرت عمل نكند، محبت او هیچ سودى براى او ندارد .ما براى شما اماننامه از آتش جهنم نداریم و هیچ كسى را بر خدا حجتى نیست .هر كه مطیع خداوند است، ولى ما و دوست ماست و هر كه او را معصیت كند، دشمن ماست و به ولایت ما نمىتوان رسید، مگر با پرهیزكارى و عمل شایسته .منبع:برگرفته از كتاب "منتهى الآمال"لینک :- پنجمین خورشید آسمان امامت- محبت اهل بیت علیهم السلام- «باقر العلوم علیه السلام»- «مناظره امام باقر علیه السلام»- درس هایی از آموزگار دهر
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 554]