واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: فرهنگ > سینما - رامتین شهبازی 1- این روزها فیلم «مرهم» ساخته علیرضا داودنژاد یکی از بحثانگیزترین آثار سینمایی روی پرده است. این همه نقد و نظر شایسته این فیلم است که توانسته نظر مثبت اکثر سینماگران و منتقدان را به خود جلب کند. یکی از نکاتی که در مورد این فیلم اهمیت دارد و کمتر تاکنون درباره آن خوانده و یا شنیدهام پایانبندی فیلم است. احتمال میدهم که این پایان در فیلمنامه و فیلم با هم متفاوت بوده. شاید در فیلمنامه میخوانیم مریم در امتداد خیابان به مادربزرگ میرسد و تمام. در اینجا داودنژاد، آگاهانه بستاری مشخص را برای مریم و مادربزرگش تدارک میبیند، اما نکته مهم پایان خود فیلم است که اتفاقا یک پایان بسته نیست و شکلی باز دارد. در پایان فیلم میبینیم دو شخصیت اصلی یکدیگر را در آغوش میکشند و به این ترتیب زخم مریم مرهم پیدا میکند، اما دوربین در امتداد همان جاده به راه خود ادامه میدهد. در بین این راه احترام را میبینیم که از مادربزرگ مریم عقب مانده و در گوشه جاده ایستاده و دوباره در امتدا دوربین در شب تاریک همچنان به پیش میرود و سر دوربین نیز روی جاده خم میشود. این نگاه همان پایان بازی است که به نظر میرسد داودنژاد در طراحی پایان برای فیلم در نظر گرفته است. اینجاست که گفتمان فیلم از داستان آن جدا میشود. داستان با مریم و مادربزرگ به پایان می رسد، اما جاده همچنان ادامه دارد. احتمال وجود هزاران مریم دیگر در دل این شب تاریک وجود دارد. هزاران معمار دیگر نیز وجود دارند که انتظار آنها را میکشد. زمان فیلم هم که شب است و تاریک و با تاکید دوربین بر جاده در واقع داودنژاد موفق میشود با همین طراحی به ظاهر ساده برای پایان فیلمش، آن را از یک داستانگویی صرف به گشودن پرانتزی بزرگتر در حد ایجاد یک گفتمان پیش ببرد. اتفاقی که حلقه مفقوده مهم سینمای داستانگوی ایران است. چند فیلمساز را می توانید سراغ بگیرید که توانسته باشند در سینمای ایران گفتمانی خودویژه را ایجاد کنند. شاید در هفتههای بعد درباره انگاره های جامعهشناسی هنر درباره تاثیرپذیری و تاثیرگذاری بر اجتماع نوشتم، اما فعلا نکته مهم اینجاست: تا فیلمی نتواند گفتمان ایجاد کند، نخواهد توانست بر جامعه تاثیر بگذارد. در مقاله ای پژوهشی به قلم یک استاد دانشگاه امریکایی میخواندم فیلم «کازابلانکا» برای این میتواند به گفتمان تبدیل شود که میتواند قهرمان اول فیلم را از فردیت به سطح کلان جامعه بیاورد. آدمی که در کازابلانکا برای هیچکس ریش گرو نمیگذارد، در پایان میبینیم چگونه به یک حرکت جمعه تن میدهد. این یعنی تاثیرگذاری و ایجاد گفتمان. سینمای ایران همواره میکوشد از جامعه تاثیر بگیرد - که به نوبه خود نه تنها بد نیست که لازم هم به نظر میرسد - اما چه زمانی این سینما خواهد توانست بر جامعه تاثیر بگذارد. یعنی فیلمساز و فیلمش آنچنان از جامعه پیشی بگیرند که مردم بتوانند آینه چندین سال بعد را در فیلمهای آنها مشاهده کنند. 2- هفته گذشته درباره نمایشنامهای برای شما نوشتم که اثر آگوست استریندبرگ است و امین عظیمی و نگار خان بیگی آن را ترجمه کردهاند. نگارنده به خطا نام کتاب را «سونات اشباح» ذکر کرد. در حالیکه مترجمین در مقدمه بسیار کوشیدهاند بگویند بر چه اساسی برای این نمایشنامه نام «سونات شبح» را برگزیده اند. این اشتباه سهوی را از اینجانب نادیده بینگارید و تصحیح میشود که نام درست این نمایشنامه «سونات شبح» است. 5858
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 421]