واضح آرشیو وب فارسی:همشهری: متفاوت نسبت به گذشته
تئاتر- ندا انتظامي:
پرداخت داستاني، انتخاب سوژه، تم نمايش، جذابيت و بكر بودن موضوع موردنظر و مواردي از اين دست همواره ويژگي اصلي نمايشنامههايي بوده كه توسط محمد يعقوبي به رشته تحرير درآمده و به كارگرداني نويسنده روي صحنه رفته
و در عين حال همواره شيوه كارگرداني او بسته به ويژگيهاي موجود در نمايشنامه با تغيير و تحول روبهرو شده و از اينروست كه ميتوان محمد يعقوبي را كارگرداني صاحب سبك دانست و آثارش را با وجود اشتراكات فراوان اما متمايز نسبت به يكديگر دانست.
يعقوبي پس از اجراي نمايش «دلسگ» براي دومين بار به اقتباس روي آورده و نمايشنامه «ماچيسمو» را براساس رمان «كنسول افتخاري» نوشته «گراهام گرين» براي اجرا روي صحنه آماده كرده است. رمان «كنسول افتخاري» و نمايشنامه «ماچيسمو» فضايي كاملا سياسي دارد و تمام داستان برمبناي روابط بازيهاي سياسي حاكمان قدرت شكل ميگيرد و دليل اصلي انتخاب اين رمان براي اجرا، توسط يعقوبي كه فاقد ويژگيهاي ياد شده در آثار قبلي اوست را بايد در تم سياسي داستان و نمايشنامه بررسي كرد. علاقه يعقوبي به سياست و بازيهاي سياسي و پرداخت اين مسئله به خوبي در آثار اين نويسنده و كارگردان هويداست و نمايش «يك دقيقه سكوت» نقطه عطف اين علاقهمندي را هويدا ميسازد.
يعقوبي در نگارش نمايشنامه تا حد زيادي شيفته داستان شد و به دليل همين شيفتگي و علاقهمندي است كه او در نگارش نمايشنامه چندان به سبك و سياق كارهايش وفادار نمانده و بدون آنكه در داستان قضاوتي صورت دهد، با احترام به ديدگاه مخاطب و بدون نتيجهگيري از اتفاقات و رويدادها و واگذاري نتيجه به مخاطب، نمايش را به صحنه آورده است. طراحي صحنه نمايش «ماچيسمو» در ابتداي امر و در نگاه اول بيش از هر عنصر ديگري، وحدت فرم و محتوا را آشكار ميسازد. كف صحنه نمايش يادآور صفحه شطرنج است و همين نشانه در ديوار انتهاي صحنه هم مشاهده ميشود. در حقيقت طراحي صحنه نمايش، نماد و نشانهاي از صحنه شطرنج است كه البته بر ناخودآگاه مخاطب تاثير ميگذارد و استفاده مستقيمي از آن صورت نگرفته است.
بازيگران حاضر بر صحنه هم با گذشت اندك زماني از شروع نمايش، حكم مهرههاي شطرنج را پيدا ميكنند. بازيگران نمايش «ماچيسمو»در داستان و در دل نمايش هم «بازيگر» هستند و از خود ارادهاي ندارند، بلكه صاحبان قدرت و حاكمان هستند كه از بالا آنان را بر صحنه نمايش حركت ميدهند و هيچ اراده و اختياري از آنان ديده نميشود. از همينرو بايد طراحي صحنه را با توجه به مضامين و محتواي داستان و نمايشنامه طراحي هوشمندانهاي دانست كه به وحدت فرم و محتوا منجر ميشود. البته به همين ميزان، استفاده از حجمهاي مختلف در صحنه فضاي جديدي را خلق ميكند كه بيش از پيش انتزاعي و آبستره مينمايد.
فضاي داستان و نمايش، فضاي كاملا رئاليستي است و داستان كاملا واقعگرايانه است اما دكور نمايش پس از معنا يافتن حجمهاي حاضر بر صحنه، راه خود را پيش ميگيرد و بر نمادپردازي و نشانهشناسي تاكيد ميكند كه همگي بر پايه نوعي فضاي انتزاعي است اما داستان همچنان واقعگرايانه به راه خود ادامه ميدهد.
در نمايش «ماچيسمو» يعقوبي برخلاف كارهاي گذشتهاش، به تصويرسازي علاقه بيشتري نشان ميدهد و در حيطه كارگردان بر اين مسئله بيش از داستان تاكيد دارد.
دقت در تركيب صحنه هم در مورد بازيگران و هم در مورد آكسوارهاي صحنهاي مهر تاييدي بر اين مسئله است. او در اين نمايش بيش از گذشته به عمق صحنهاي استفاده از پرسپكتيو و همچنين استفاده از عرض صحنه توجه نشان داده و توانسته تصاوير متعدد و مختلفي را پديد آورده و تنوع زيادي در صحنههاي مختلف خلق كند كه مخاطب را با شگفتي مواجه ميكند.
نوع حركت بازيگران بر صحنه و ميزانسنهاي آنان هم از همين نوع نگاه ناشي ميشود كه در نهايت مخاطب را با پرداختي سينمايي مواجه ميكند. استفاده از ويدئو پروجكشن و نامگذاري صحنهها و آگاهيبخشي به مخاطب از همين روش از ديگر مواردي است كه علاقه يعقوبي به پرداخت سينمايي را نشان ميدهد و حتي براي او مهم نيست كه از طريق همين نامگذاري تعليق داستاني را از بين ميبرد؛ كما اينكه به نوعي مخاطب را ترغيب به تماشاي نمايش ميكند.
يعقوبي در «ماچيسمو» از نگاه و رويكردهاي گذشتهاش فاصله گرفته و دنيايي جديد را تجربه ميكند و از نمايشنامه گرفته تا كارگرداني و هدايت بازيگران، جهان جديدي را خلق ميكند كه البته با وجود دارا بودن ويژگيهاي مثبت، كاستيهايي را هم به همراه دارد. نمايش «ماچيسمو» نمايشي داستان محور است و مخاطب بيش از پيش علاقهمند است تا سرنوشت شخصيتها و پايان داستان را بداند و 90دقيقه با دريافت پيش آگاهيها و ذهنيتهاي مختلف به تماشاي نمايش مينشيند، اما در حيطه اجرا فضاي نمايش، فضايي واقعگرايانه نيست و مخاطب در ايجاد ارتباط و همذاتپنداري با شخصيتها به طور دائم در تضاد است.
نمايش با توجه به نوع داستان و گروگانگيري شخصيتها از فضاي لازم برخوردار نيست و با توجه به اينكه داستان رگههاي رئاليستي دارد اما فضاي اجرا رنگ و بويي از يك واقعه را به نمايش نميگذارد و آن وحدت لازم ميان فرم و محتوا براي تاثيرگذاري بيشتر بر مخاطب در طول اجرا شكل نميگيرد. در مجموع نمايش «ماچيسمو» نشانگر توانمنديهاي يعقوبي در حيطه نويسندگي و كارگرداني است و تجربه جديد او را آشكار ميسازد و ميتوان در نوع خودش «ماچيسمو» را اجرايي قابل قبول و متفاوت نسبت به كارهاي گذشته او دانست.
تاريخ درج: 15 تير 1387 ساعت 10:42 تاريخ تاييد: 15 تير 1387 ساعت 10:52 تاريخ به روز رساني: 15 تير 1387 ساعت 10:51
شنبه 15 تير 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: همشهری]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 173]