تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 10 مهر 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):آنگاه كه روزه مى‏گيرى بايد چشم و گوش و مو و پوست تو هم روزه‏دار باشند.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1819611474




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

سیاست ما چاپ آرام و مستمر است


واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: کتاب  - گفت‌وگو با محمد حمزه‌زاده، مدیر انتشارات سوره مهر درباره نوبت​های چاپ «دا». پیروزه روحانیون: در هفته اخیر باز هم اخباری تازه از کتاب «دا» منتشر شد. خبرهایی مبنی بر این که این کتاب با گذشت کمتر از یک سال از اولین سری انتشارش به چاپ هفتادم رسید. «دا» از معدود آثاری است که هم از نظر محتوا وضعیت قابل‌قبولی دارد و مخاطبان بسیاری را جذب کرده است و هم از نظر تبلیغات با اقبال خوبی مواجه بوده و تمام امکانات دولتی و غیردولتی برای تبلیغ این کتاب فراهم بوده است. این امکانات تبلیغی ابعاد وسیعی از عنایت شخص رئیس‌جمهور و ارگان‌های تأثیرگذاری مثل صداوسیما به این کتاب گرفته تا در نظر گرفتن این کتاب به عنوان هدیه‌ای که در بیشتر مناسبت‌ها و از سوی بیشتر سازمان‌ها به افراد اعطا شود و فراهم کردن سفرهای استانی برای نویسنده کتاب را شامل می‌شود. اولین تصوری که بعد از شنیدن خبر به چاپ هفتادم رسیدن کتابی در ذهن متبلور می‌شود این است که شمارگان این اثر بسیار بالا باید باشد. عدد هفتاد برای نوبت چاپ کتابی به تنهایی می‌تواند بسیاری از مشتریان کتاب را برای خرید آن ترغیب کند. حال آن‌ که تا به حال شمارگان کتاب «دا» فقط 200 هزار نسخه بوده است. یعنی در هر نوبت چاپ بین 2000 تا 2500 نسخه کتاب چاپ شده است. این مسئله را محمد حمزه‌زاده مدیر انتشارات سوره مهر هم تأیید کرده و خبر داده که این کتاب حتی به چاپ هفتاد و سوم هم رسیده ولی هنوز رسماً اعلام نشده است. با او به گفت‌وگو نشستیم تا بدانیم چرا کتابی که آن‌قدر مخاطب دارد که بیش از هفتاد نوبت چاپ دارد، تیراژش فقط 2هزار نسخه است؟ آقای حمزه‌زاده به نظر می‌رسد به چاپ هفتادم رساندن یک کتاب کار سختی باشد. آن‌هم در مدتی کمتر از یک‌سال! چطور مگر؟ از نظر فنی هر نوبت چاپ حداقل 10 روز زمان می‌برد. البته اگر روزهای تعطیل و زمانی را که شما برای بازاریابی و دریافت میزان نیاز بازار نیاز دارید در نظر نگیریم. بنابراین برای هفتاد نوبت چاپ چیزی حدود دو سال زمان لازم است. چطور شما این کتاب را در مدت کمتر از یک‌سال به چاپ هفتادم رسانده‌اید؟ من ورود به این بحث را منطقی و درست نمی‌دانم. اما شما بگویید هر سال در کشور ما چند عنوان کتاب منتشر می‌شود؟ هر سال 50 هزار عنوان کتاب. هر کتاب هم حداقل در 2000 نسخه چاپ می‌شود. خوب فکر می‌کنید این همه کتاب چطور در یک سال منتشر می‌شود. این کتاب‌ها در چاپخانه‌های متعدد چاپ می‌شوند نه در یک چاپخانه! مگر ما نمی‌توانیم همزمان در 5 چاپخانه کتابمان را چاپ کنیم؟ فاصله این که هر نوبت چاپ تمام شود و شما نیاز مخاطب را به چاپ بعدی بسنجید و اقدام به چاپ بعدی کنید چقدر زمان می‌برد؟ وضعیت بازار کتاب که معلوم نیست. این کتاب بنا به سفارش که چاپ نمی‌شود. در عین حال حجم کتاب و زمان چاپش این اجازه را نمی‌دهد که ما مقدار معتنابهی از کتاب را چاپ و دپو کنیم. هر تیراژ 2500 تایی از «دا» با این حجم فضای بسیاری را می‌گیرد، حالا حسابش را بکنید اگر بنا باشد بخواهیم 50هزار نسخه از این کتاب را یکجا چاپ کنیم و مثلاً یک جایی نگهداری کنیم با مشکل جدی مواجه می‌شویم. بنابراین ما ناگزیریم بنا به مصرف روز که مثلاً تقریباً روزی بین 500 تا 1500 نسخه است، آن را چاپ و منتشر کنیم. شبکه انتشار این کتاب تقریباً در یک ارتباط طولی به هم متصل است، ما بر اساس تقاضای کتابفروشی‌ها کتاب را چاپ می‌کنیم. البته ما برای چاپ کتاب هم روندی بسیار ملایم و در طول هم در نظر گرفته‌ایم. هم به این دلیل که دائماً آن چند چاپخانه‌ای که دارند برای ما کار می‌کنند مجبور نشوند با ظرفیت‌های بالا و شیفت‌های اضافی کار کنند، هم این که به تقاضای بازار جواب می‌دهیم. خوب چرا به جای این که در هر یک از این 5 چاپخانه 2000 نسخه کتاب چاپ کنید در یک چاپخانه 10000 نسخه چاپ نمی‌کنید؟ به این دلیل که کار در تیراژ وسیع اشتباه کمتری دارد. شما فرض کنید ما اگر کتابی را یکجا در 30 هزار نسخه چاپ کنیم، اگر یک صفحه‌اش اشکال داشته باشد چه اتفاقی می‌افتد برای کتاب؟ با توجه به این‌که شما گفتید در هر نوبت چاپ به طور متوسط 2500 نسخه چاپ می‌کنید و واحد چاپ شیت حداقل 5000 نسخه است، این کار هزینه‌ها را بالا نمی‌برد؟ نه این حرف که واحد چاپ شیت 5000 نسخه است، قدیمی شده. یعنی الان این طور نیست. ببینید فقط هزینه چاپ نیست، هزینه صحافی و کاغذ و غیره هم هست. در زمانی که هزینه‌های چاپ از هزینه کاغذ خیلی بیشتر بود، این حرف درست بود، یعنی نزدیک 20 سال پیش. آن موقع می‌گفتند ما داریم یک پول چاپ می‌دهیم پس 5000 نسخه بزنیم. الان اینطور نیست. بعد هم در ارتباطاتی که ما با چاپخانه‌ها داریم، برای چاپ 2500 نسخه پول همان 2500 نسخه می‌دهیم. حالا ممکن است ناشری دو، سه عنوان کتاب در سال داشته باشد و چاپخانه‌ها این شرایط را قبول نکنند اما ما که در سال نزدیک هزار نوبت کتاب چاپ می‌کنیم، دیگر این ملاحظات را نداریم. در واقع جریان چاپ آرام و مستمر کتاب جزو سیاست‌های ما است و ما در مورد «دا» هم به نتیجه رسیدیم که از همین سیاست پیروی کنیم.  این سیاست در مورد همه کتاب‌هایتان اجرا می‌شود؟ خیلی از کتاب‌های ما تقریباً اینطور است. ما الان کتاب‌های دیگری هم داریم که نوبت‌های سی‌ام، سی و پنجم یا چهل‌ام دارند. اجرای این سیاست چه فایده‌ای دارد؟ ببینید تقاضای بازار تقاضای فشرده و متراکم و یک‌باره‌ای نیست. ما با میزان درخواست روزانه «دا» از سوی مخاطب (بین 500 تا 1500 نسخه) آشنا هستیم، چه دلیلی دارد یک جا 50000 یا 10000هزار نسخه چاپ کنیم؟ در چند چاپخانه به طور مستمر کار چاپ را ادامه می‌دهیم. در عین حال من عرض کردم یکی از خطراتی که کتاب را تهدید می‌کند این است که در فرآیند چاپش اشتباهی رخ دهد. این فرآیند حدود بیست مرحله دارد؛ از مرحله‌ای که سفارش می‌دهید تا مرحله‌ای که کتاب از صحافی در می‌آید. کافی است در یکی از این مراحل یک اشتباه رخ بدهد. مثلاً یک فرم را نداشته باشد. این اشتباه در کتابی که با جلد سخت صحافی می‌شود، و 800 صفحه دارد، امر ناممکنی نیست. حالا اگر هزار نسخه کتاب را اصلاح کنیم بهتر است یا یکباره 200هزار نسخه را؟ حالا من چرا به این سؤال‌ها جواب دادم، برای این که ذهن شما به پاسخ سؤالش برسد. ولی من فکر می‌کنم وظیفه یک رسانه به جای این‌ کارها که شاید ظاهراً یک جور مچ‌گیری باشد این است که به محتوای «دا» توجه کند. خوب 50هزار عنوان کتاب در سال دارد با این تیراژ منتشر می‌شود. این سؤال شما سؤال دقیقی نیست. منتها من دارم جواب فنی‌اش را می‌دهم به خاطر این که شما خبرنگار هستید و در این زمینه باید ذهنتان روشن شود. ولی در مورد «دا» به نظر من حرف‌های نگفته خیلی بیشتر از این حرف‌هایی است که شما می‌گویید. مسئله اینجاست که کتاب «دا» از جمله کتاب‌های پرطرفدار است و بسیاری از کارشناسان آن را تأیید کرده‌اند. ولی فراموش نکنید کتاب‌های زیاد دیگری هم هستند که از نظر ارزش ادبی قابل‌قبول‌تر از «دا» هستند ولی موقعیتی را که «دا» برای تبلیغات داشت، در اختیار نداشتند. وقتی در صداوسیما، نشریه‌های مختلف و ارگان‌های دولتی به طور مستقیم از «دا» صحبت می‌شود و بیشتر سازمان‌های دولتی این کتاب را به عنوان هدیه در اختیار افراد می‌گذارند، بنابراین موقعیت برای انتشار این کتاب بسیار مطلوب است. شما می‌فرمایید روی خود کتاب «دا» باید متمرکز شوید، ولی به نظر من این اتفاق به اندازه کافی افتاده است. یعنی شما می‌فرمایید اگر مثلاً شما تصمیم گرفتید به همکارانتان کتاب «دا» هدیه بدهید، ما به شما نفروشیم؟ چه کسی می‌گوید بیشتر سازمان‌ها کتاب «دا» را هدیه داده‌اند؟ از کجا چنین آماری در آمده است؟ ‌ای کاش بعضی سازمان‌های ما چنین می‌کردند. نه این که برای تبلیغ آرم و اسم خودشان هر محتوایی را به نام کتاب چاپ و توزیع کنند. شما وقتی می‌بینید کتاب به چاپ دوم و سوم رسیده متوجه می‌شوید کتاب مخاطب دارد؛ حالا یا مخاطب دولتی یا مخاطب واقعی، پس چرا باز هم تا چاپ هفتادم کتاب را با تیراژ 2500 نسخه چاپ می‌کنید؟ درست است که مخاطبان در چاپ‌های اول و دوم خوب بودند، اما چه تضمینی وجود دارد که بعد از چاپ مثلاً دهم هم باز مخاطبان از کار استقبال کنند؟ غیر از این است که ما متکی به تقاضای مشتری هستیم؟ اصلاً عقل اقتصادی اجازه می‌دهد که من این ریسک را بکنم؟ قبول دارید بخشی از این تعدد چاپ با تیراژ پایین به خاطر تبلیغات برای کتاب است؟  نه این طور نیست. اگر عرف تیراژ کتاب در کشور 10هزار نسخه بود و ما 2000 تا 2500 تا چاپ کرده بودیم، حرف شما درست بود، اما عرف چاپ 2000 نسخه است و ما داریم در هر نوبت چاپ 2500 نسخه چاپ می‌کنیم. ما از عرف تیراژ چاپ در ایران کمتر چاپ نکردیم. چرا ما باید قدم‌هایی بلندتر از عرف چاپ کشورمان برداریم. با توجه به اینکه روند مطالعه کتاب در ایران یک روند آرام و مستمر است. نکته دیگر این است که اگر من ناشر تمهیداتی را بیندیشم که موجب شود کتابی تیراژ پیدا کند و به فروش برسد، کار من غلط است؟ مثلاً من از بهترین گرافیست خواستم کتاب را طراحی کند و به جای جلد شومیز از جلد سخت استفاده کردم تا کتاب شکیل‌تر باشد. این‌ها همه تمهیداتی است که من ناشر برای فروش بیشتر کتاب انجام می‌دهم. این اشتباه است؟ نه اشتباه نیست ولی ارتباط صادقانه بین ناشر و خواننده زیر سؤال می‌رود. حرف شما تا حدی درست است اما فرض کنید ما برای هر نوبت چاپ 5000 هزار نسخه در نظر می‌گرفتیم و الان چاپ سی و پنجم‌ بود یا چاپ بیستم بود. حتی این میزان تجدید چاپ هم برای یک کتاب 800 صفحه‌ای نشان می‌دهد اثر خودش جوهره‌ای داشته که خوانندگان را جذب خود کرده است. اما کماکان عرض می‌کنم که به جای این حرف‌ها می‌شود در باره این فکر کرد که چرا یک کتاب با موضوع دفاع مقدس در زمانی کمتر از یک سال چنین مخاطبی پیدا می‌کند. در نظر‌سنجی‌هایی که در‌باره «دا» برگزار کرده‌ایم، کسی از این که «دا» را خریده و خوانده، ناراضی نبوده است.




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 353]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن