واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: سیاست > نظامی - حالا دیگر وارد سیامین سال پژواک پریشانی روزها و شبهایی میشویم که شادمانی حاصل از یک انقلاب بزرگ را برایمان تلخ کرد. محسن حدادی: حالا دیگر وارد سیامین سال پژواک پریشانی روزها و شبهایی میشویم که شادمانی حاصل از یک انقلاب بزرگ را برایمان تلخ کرد؛ تلخی شیرینیای که در ماورای خود درسهای ماندگاری را در دفتر انقلاب حضرت روحالله رضوانالله تعالی علیه ثبت کرد: ... علامتی که هماکنون میشنوید اعلام خطر یا وضعیت قرمز است و معنا و مفهوم آن این است که حمله هوایی صورت خواهد گرفت، خانه و محل کار خود را ترک کنید و به پناهگاه... پندار ما این است که جنگ تمام شده است و دیگر خطری نیست و متعاقب آن نیازی هم به آن پژواک غریب. پندار ما این است که دیگر جنگی نیست و جنگ، همانی بود که بر ما رفت و دیگر هم نخواهد آمد... پندار ما این است که روزگار صلح است و صلح هم جنگی را در خود آبستن نیست... که شهدا رفتهاند و ما ماندهایم... که استخوانهای شهید را تشییع کنیم، دلمان آرام میگیرد... که گلزار شهدا را گلاب میپاشیم به رسم زلال کردن «آیینههای ناگهانی» که نام قبر گرفتهاند آن هم برای تیزپروازان دنیای کوچک خاکی که «هیچ» نتوانست آنها را صید کند... پندار ما این است که... خیالتان را راحت کنم؛ پندارمان غلط است! جمهوری اسلامی ایران تا رقص آن پرچم سبز بر گنبد فیروزهای آسمان جهان، تنها و مظلوم است؛ و این مظلومیت مضاعف میشود وقتی گرگهای گرسنه، بوی پیراهن یوسف تنهای خاورمیانه را حس کنند؛ جنگ است برادر؛ نمیبینی؟ قطار فشنگ شمر و معاویه زمان را نمیبینی که چگونه بر اطراف این یگانه یوسف کره خاکی کشیک میدهند تا او خواب ببیند؟ دیگر تعبیر خواب هم بیفایده است که گرگهای 30سال به انتظار نشسته و تشنه خون یوسف، تنها خواب او را میخواهند و نه تعبیرش را... چشم بر هم بگذاری، خانهات ویرانهای میشود که تجسم آن را در عراق و افغانستان و فلسطین میبینی؛ چرت بزنی میشوی حیاط خلوتی برای رقص شمشیر به صرف شراب و لبخند؛ میشوی همین کشورهای «مستقل»(؟) حاشیه خلیج فارس و آن کشورهای نیمه مستقل (؟) شمال خزر... جنگ است برادر! آن روز فانوسقه بود و فشنگ و فاو؛ امروز فرهنگ و فاصله و فقر... آن روز به خانهات حمله کردند؛ امروز به کاشانه ذهنت! آن روز در خیابان شعار که میدادی یک قدم عقب میرفتند امروز دیگر با شعار نمیشود حتی یک اپسیلون، دشمن را عقب راند؛ تازه شعار برای او همان چرت میان روز است که یک گام نزدیکتر میشود به آشیانه فکرت! چفیه ایمانت را بینداز که اگر نباشد این «فانوس یاد شهدا» ما در این سیاره رنج، از غم غربت، جان نمیدهیم که از «غبار جهل» ره گم میکنیم و جانمان را میگیرند... فرهنگمان را با طی فاصله از روزهای غیرت و حماسه و فقر مادی و معنوی چنان به یغما میبرند که اگر خواب باشی و یا خودت را به خواب بزنی، با هیچ آزمایشی «کرختی تن و بیهوشی دلت» را حس نمیکنی که این جنگ دیگر نشانی از دود و آتش ندارد؛ نرم نرمک جانت را میگیرد؛ چونان «اسلحه ایدز» که از درون، موریانهوار میخوردت و تو را خیالی نیست چرا که میپنداری سالمی! جنگ است برادر! شوخی نیست؛ هیچکس این دردانه حکومت اسلامی ما در دایره زمین را نمیخواهد، لیلهالمبیت تمدن امروز نقشه قتل همین پرچم سهرنگ را در سر دارد؛ دیگر تجربه تاریخ را هم دارد؛ علی هم اگر در این جغرافیا باشد، شمشیرش را آخته بر او میکشد؛ آخر خوب میداند که این پرچم سهرنگ منقش به نام حضرت حبیب، هر چه دارد از همان اسدالله است؛ دیگر معطل نمیکند و کار را یکسره میکند... سنگر من و تو امروز مرزهای جنوب و غرب نیست که امواج جنگ نوین جهانی دیگر در اتاق خواب ما هم رخنه کرده است؛ دیدنش، چشم باز میخواهد و مقابلهاش، اندیشه نو؛ جنگ نو، سلاح نو! برنده واقعی جنگ جهانی سوم، دولت و کشوری است که دروازهها و مرزهای فرهنگیاش را تجهیز کند و تجهیز هم جز به مدد «تولید و توزیع» محصول مانا، میسر نیست. اگر آن روزها دفاع ما دفاعی تجربی و همراه با آزمون و خطا بود؛ امروز دیگر از هیچ فرد و مدیر و راهبری، آزمون و خطا پذیرفته نیست؛ اگر آن روز دفاع ما مقدس بود؛ امروز به مراتب رزمندگی در این جبهه خاموش اما سهمگین، مقدستر است و شدیداً به «خودسازی» نیازمند است که گفت: آبادی بتخانه ز ویرانی ماستجمعیت کفر، از پریشانی ماست... «طعم باروت» در روزهای هفته دفاع مقدس تلاشی است مستند و منتقدانه بر آنچه که گذشت و آنچه میگذرد!
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 295]