تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 23 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام موسی کاظم (ع):اداى امانت و راستگويى روزى را زياد مى‏كند و خيانت و دروغگويى باعث فقر و نفاق...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1828685927




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

آن پنج نفر


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: در سنگر دشمن

كار شناسایی به كندی پیش می رفت، یك مسیر از محدوده شناسایی كاملاً قفل شده بود وبچه ها نمی توانستند راهی به سمت عراقی ها پیدا كنند. از باكری اجازه گرفتم تا با تیم شناسایی همراه شوم، هفت نفر بودیم، درتاریكی شب راه افتادیم، چند تپه را پشت سر گذاشتیم، از همان تپه هایی كه در دید دشمن بود، از معبرهای میدان مین، راهی وجود داشت. به سختی پیش رفتیم . می بایست درامتداد جاده متروكه راهی باز می كردیم. به اولین كانال رسیدیم، قسمتی از كانال فرو ریخته بود ویك كپه خاك دوطرف كانال را به یكدیگر متصل می كرد، بچه ها گفتند كه عراقیها از این قسمت تردد می كنند، دونفر را در دو سوی كانال گذاشتم تا مسیر برگشتمان را تأمین كنند. اگر عراقی ها متوجه ما می شدند، كافی بود این راه مواصلاتی را ببندند، دیگر كار ما تمام بود.پنج نفری ادامه دادیم، به موازات كانال پیش رفتیم وبه نزدیكی جاده رسیدیم، به كمین های متحرك دشمن برخوردیم، سه نفر را برای تأمین دوم گذاشتم و دونفری به طرف جاده حركت كردیم.هوا بهاری بود و فصل بارندگی، بوی خوبی در هوا پخش بود. ده دقیقه پیش رفتیم و به تپه ای رسیدیم، خیلی آرام بالا كشیدیم، جاده دیده می شد. كروكی آن را كشیدم، ما به محض شكستن خط دشمن می توانستیم از این جاده استفاده كنیم. راه تداركاتی خوبی بود برای دو لشكرعمل كنند، با دوربین دید در شب، همه جا را نگاه كردیم ، دوربین تك لنز بود، می خواستیم كمی جابه جا شویم كه پای یكی از بچه ها سر خورد و كلوخی با سروصدای زیاد توی كانال افتاد، دراین قسمت كانال آب جمع شده بود و غلتیدن كلوخ درآب سروصدا ایجاد كرد، عراقی ها متوجه ما شدند و به سمت ما آمدند، صدای پای آنان را می شنیدیم، از تپه سرازیر شدیم ، یك دفعه عراقی نره غولی جلویم سبز شد، هردو هول كردیم، چند لحظه همدیگر را نگاه كردیم ، من كه اسلحه نداشتم، با دوربین كوبیدم توی سرش ، هردو فرار كردیم ، او بی هدف تیراندازی می كرد، ترسیده بودیم، به سمت تأمین دوم دویدیم وآن سه نفر را پیدا كردیم ، به سمت تأمین اول حركت كردیم صدای تیراندازی هنوز ادامه داشت.درتأمین اول از بچه ها خبری نبود، با اینكه از عراقی ها دور شده بودیم، بعید نبود با گروه دیگری روبرو شویم، سه نفر از بچه ها را به عقب فرستادم، دونفری به دنبال نفرات تأمین اول گشتیم، هرچه بیشتر می گشتیم، كمتر به نتیجه می رسیدیم، هوا روشن می شد و ما بین دو كانال بزرگ مانده بودیم، نماز صبح را داخل شیاری خواندیم و با احتیاط كامل درشیار حركت كردیم. بالا و پایین آن را دید زدیم، از كانال اول ـ جایی كه بچه ها را گم كرده بودیم ـ دور شده ، در غرب كانال دوم دنبال بچه ها می گشتیم، حركت به سمت جاده ، كار درستی نبود. چون آنجا با عراقی ها درگیر شده بودیم، مسلماً روی آن نقطه حساس شده بودند، روی این حساب ،مستقیم به سمت خط دشمن حركت كردیم، هرچه پیشتر می رفتیم، دلیرتر می شدیم، حتی سریعتر حركت می كردیم، چون از دشمن خبری نبود، به تپه های كاسه ای رسیدیم، ناباورانه خود را پشت كمین های ثابت دشمن دیدیم، اگر شبهای متوالی به شناسایی می رفتیم، اینقدر اطلاعات به دست نمی آوردیم، نزدیك ظهربود، كسی دیده نمی شد. عراقی ها مطمئن بودند كه احدی اینقدر نفوذ نخواهد كرد آن هم در روز روشن ، به سنگری نزدیك شدیم، گوش كردیم، هیچ صدایی نمی آمد. خیال كردم كه شاید خواب باشند. از پنجره سنگر داخلش را نگاه كردم، واقعاً كسی نبود ، وارد سنگر شدیم ،هرچیزی را كه برمی داشتیم دقیقاً سرجایش می گذاشتیم، یك كانال نفررو به داخل سنگر كشیده شده بود، سربازان عراقی از همین كانال می گذشتند وبه سنگرهای دیگر می رفتند، ما نیز ازهمان كانال حركت كردیم، چون مطمئن ترین راه بود، و دید و مین نداشت ، عراقی ها لباسهایشان را شسته و روی سیم تلفن آویزان كرده بودند، از لباسها آب می چكید، تا جایی كه می توانستیم درعمق جبهه دشمن نفوذ كردیم ، از همه موارد لازم یادداشت و كروكی برداشتیم، و گراهای ضروری را گرفتیم ، كارشناسایی كه تمام شد باردیگر به یاد گمشده ها افتادیم، چاره ای نبود می بایست برمی گشتیم احتمال اینكه اسیر شده باشند آزارمان می داد. برگشتیم اما دلمان رضا نمی داد، دراین فكربودم كه خبر گمشده ها را چطور به آقامهدی باكری بدهم درشیاری منتظر ماندیم تا شب شد وبه مقر برگشتیم، بچه ها نگران ما بودند، آنجا متوجه شدیم گمشده ها جلوتر از ما برگشته اند.به نقل از مصطفی مولوی





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 481]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن