واضح آرشیو وب فارسی:ایرنا: به گزارش ايرنا، يکي از بزرگترين افتخارات هشت سال دفاع مقدس، عمليات آزادسازي مهران در دهم تيرماه سال 1365 بود که اتفاق افتاد. مهران از شهرهاي مرزي استان ايلام است که چهار بار توسط نيروهاي رژيم بعثي تصرف و سپس به وسيله رزمندگان دلير اسلام آزاد شد. عمليات کربلاي يک که منجر به آزاد سازي مهران از چنگال دشمن شد، از بزرگترين عمليات هاي دوران دفاع مقدس است. به گزارش ايرنا، به نقل از حجت الله هاشم بيگي حاکيست ، شايد اگر وقايع مهران و نقش مردم استان ايلام در دوران دفاع مقدس به خوبي انعکاس مي يافت و حماسه آزاد سازي مهران به نحو مطلوبي بيان مي شد، سال ها از ثبت اين روز بزرگ در تقويم رسمي کشور گذشته بود. درد دل با مهران عزيز، قصه هميشگي مردم ايلام است؛ سال هاست که با مهران درد دل مي کنيم و سراغ لاله هاي پرپر شده و پرستوهاي سبکبال وطن و ديارمان را از مهران مي گيريم. مهران، براي مردم استان ايلام، يادآور خاطرات تلخ و شيرين فراواني است. مهران سمبل پايداري، ايثار، استقامت و ايستادگي مردمان رنج ديده و شهيدپرور سرزمين آلامتو (اسم قديم ايلام؛ به معني سرزمين طلوع خورشيد) است. دل نوشته زير حديث ديروز و امروز ما، مهران و سفرکرده هاي مهران است: آري، خورشيدهاي فراواني از سرزمين مهران طلوع کردند و هنوز هم نورشان روشني بخش راه تاريک و پرفراز و نشيب زندگي ماست... هموطنم! در روزگاري که مطالب سياسي و بازي هاي فوتبال جام جهاني جزو پربيننده ترين مطالب سايت ها و خبرگزاري هاست، حوصله کن و براي دقايقي با قهرمانان جام جهاني ايثار و شهادت و ديار هميشه مهربان مهران همسفر شو. هموطنم! در اين روزها که همه نگاهها به سمت جام جهاني فوتبال است و همگان از آلمان، آرژانتين، برزيل، هلند و اسپانيا سخن مي رانند، 24 سال قبل، جام جهاني ايثار و شهادت در سرزمين مهران برگزار گرديد و برادران و پدران من و تو مردانه ايستادند و همه دشمنان دنيا را با شکست بدرقه کردند و به فينال عشق و ايثار رسيدند. آري، بزرگترين جام هاي جهاني ايثار و شهادت در سرزمين من و تو برگزار شده و اکنون قهرمانان ما همنشين فرشتگان آسماني هستند... خرمشهر، مهران، فکه، دوکوهه، طلائيه، هويزه، دهلران، قلاويزان، کله قندي، چنگوله و... محل برگزاري بزرگترين جام هاي جهاني ايثار و شهادت بوده اند و سمبل مقاومت و ايستادگي را در ويترين افتخارت خود گذاشته اند. برادر! همنشين قصه ها و غصه هاي من و مهران شو شايد يکي از عزيزان تو در همين مهران به شهادت رسيده باشد يا شايد يکي از کساني باشي که قطعه اي از بدنت را به خاک نازنين مهران هديه داده اي و اکنون جانبازي سربلند و سرافراز هستي و اسم مهران تو را به ياد همسفرانت و همسنگرانت مي اندازد... نمي دانم در کجاي خاک عزيز ايران نشسته اي و به قصه من و مهران گوش مي دهي، شايد هم در دوران جنگ، کودکي بيش نبوده اي و مهران را نشناسي. اما کودکي من و تو با هم فرق دارد، دوران زيباي کودکي من و امثال من با زوزه خمپاره ها و غرش هواپيماها گذشت و در همان زمان که مدام به دنبال مادرم مي دويدم تا پناهگاهي براي امان ماندن از بمب هاي دشمن پيدا کنم، تو مشغول بازي هاي کودکانه و اسباب بازي هاي زيبايت بودي. زماني که با «لالايي» آرام بخش مادرت به خواب مي رفتي، کودکان ديار من شاهد پرپر شدن عزيزانشان بودند و هيچ خاطره اي از لالايي مادر را به ياد ندارند، اما صداي «روله روله» مادران شهدا، هنوز هم در اعماق سلول هاي مغزم طنين انداز است و مرا به ياد هم بازيان دوران کودکي ام مي اندازد که در زير بمباران ها تکه تکه شدند. برادرم! شايد يکي از کودکان خوزستان، کرمانشاه، کردستان و يا ايلام هستي که زير بمباران هاي مستقيم دشمن بوده اي و مانند من، بدن پاره پاره شهيدان را از نزديک ديده اي، شايد هم، تو همان کودکي هستي که در دورترين نقطه کشور زندگي مي کني، ولي پدرت در سرزمين مهران به سوي آسمان ها شتافته است و آغوش گرم او را دگر بار احساس نکرده اي. شايد تو همان کودکي هستي که آخرين بار پدرت را در مهران ديده اند، ولي هنوز هيچ کس از او خبر ندارد. آيا تو همان کودکي نيستي که تازگي ها پدرت را از زير خروارها خاک نازنين مهران تفحص کردند و جز پلاکش چيزي از او نديدي؟ هرکجا هستي، من و تو از يک تبار و از يک خاکيم، من و تو از خاک نازنين ايرانيم... . خرمشهر، مهران، شلمچه، فکه، قلاويزان، کله قندي، دهلران، گيلانغرب، سردشت، هويزه، طلائيه، دوکوهه، فاو، مجنون و... يادآور بلندآوازه هاي پاره پيکر و آلاله هاي سربريده وطن عزيزمان هستند. مهران ما، سال ها با شهدا زندگي کرده و خاک او سجده گاه عاشقان شهداست. از اينکه به حرف هايم گوش مي دهي، ممنونم. بگذار از شهر درد و غربت برايت بگويم. گوش کن تا تو نيز مانند استاد فيزيکم در دانشگاه اصفهان، از من نپرسي مهران در کجاي نقشه ايران است!!؟ زيرا دلم مي گيرد اگر کسي نداند مهران کجاست؟ دلم مي گيرد اگر کسي به سالروز آزادسازي مهران که ثمره خون هزاران شهيد و مجروح است، بي توجه باشد، دلم مي گيرد اگر سرزمين قهرمانم فراموش شود و در پاورقي صفحات تاريخ قرار گيرد. دلم مي گيرد اگر کسي تفنگ هاي بي برادر را نشناسد. دلم مي گيرد اگر شهر خون و گلوله و آتش ناشناس باشد و غصه هايم پاياني ندارد اگر شهر خمپاره هاي بي پايان، غصه هاي بي پايان داشته باشد. هموطنم! برادرم! بگذار دلتنگي هايم را با تو قسمت کنم، آري، مهران يادآور عمليات هاي ميمک، والفجر، کربلاي يک و... است. رسانه ها در حق ديار من کم لطفي کرده اند، اما بيا تا با هم همراه شويم و خرمشهرها، مهران ها، شلمچه ها، فکه ها و... را در تقويم ماندگار قلب خود ثبت کنيم. هم وطن عزيزم! امروز در جاي جاي گلزارهاي شهدا، شيرمردان و دليرمرداني خفته اند که محل عروجشان مهران مهربان ايران است. هم وطنم! اگر در جايي هستي که بطري آب خنک و سرماي کولر تو را همراهي مي کنند، قمقمه شهدا و گرماي سوزان مهران را به ياد بياور، بيا من و تو با هم همراه شويم و با مهران سخن بگوييم. مهران فقط شهر من نيست، شهر تو نيز هست. مهران فقط افتخار من نيست، افتخار تو نيز هست. اما مهران عزيز! گرد و غبار، آسمان شهرمان را فرا گرفته و به سختي نفس مي کشيم اما خوشبختانه! گرد و غبار دوست داشتني به تهران نيز رسيد و قرار است فکري به حال ما بکنند... ما نيز مي خواهيم ذهنمان را از گرد و غبار فراموشي بزداييم و گذشته ها را ورق بزنيم و آوازه دليرمردان و شيرزنان خاکت را به تهران برسانيم تا شايد از سرزمين مهر و مهرباني هم يادي بشود. شايد در روز آزادسازي مهران، حداقل پلاکارد کوچکي در تهران نصب شود. شايد ستاره هاي فوتبال که صفحات روزنامه هاي مختلف را اشغال کرده اند، مسابقه کوچکي هم به ياد مهران برگزار کنند. مهران قهرمانم! زماني که اسم تو را بر زبان مي آورم، حسي از غرور سراسر وجودم را فرا مي گيرد. سلام بر مردمان سرزمينت که در اوج محروميت و مظلوميت، حرمت خاک وطن را حفظ کرده و چشم ناپاک دشمنان را از آن دور کرده اند. هر آنچه از شجاعت و دلاوري مردمان سرزمينت بگويم، شايسته آن هستند. مهران عزيز! خودت مي داني که جنگ در سرزمين تو همچنان ادامه دارد و هر از گاهي سلاح نامرد مين که يادگار نامردترين مردان دنياست، مادران را چشم انتظار فرزندان مي گذارد و خدمت مقدس سربازي را در مناطق صفر مرزي تبديل به خط مقدم جبهه کرده است. مهران عزيز! خودت مي داني که بارها دهقانان و کشاورزان، بدن هاي مطهر شهداي گمنام را از زير خروارها خاک مي يابند و اين قصه هاي پرغصه، حديث تلخ مردمان سرزمينت است. راستي؛ رضا دستواره، قيصر موسي بيگي، رحمان حسيني و حميدرضا دستگير که دليرانه با فرياد يا ابوالفضل(ع)، قلب دشمن را در عمليات کربلاي يک، نشانه رفتند، کجا هستند؟ از مرتضي ساده ميري، علي غيوري زاده، جعفر و حمزه چناري چيزي به ياد داري؟ روح الله رشنوادي و فتح الله بختي کجايند؟ از يادگار اميدي، ولي الله عباسي و حجت الله عباسي برايم سخن بگو. علي بسطامي و قنبر جم زاده کجا رفتند و همنشين کدام فرشته آسماني شدند؟ از عبدالرضا اسماعيلي، هادي شهبازي و عليمرد شعباني برايم سخن ها بگو و از هزاران شهيد گمنام و جاويدالاثر سرزمينت برايم بگو. آيا از جانبازان سرافرازت خبر داري؟ راستي از دلاورمردان و شيرزنان عشاير خبر داري؟ آيا کساني که نان محلي مي پختند و براي رزمندگان مي فرستادند را به ياد داري ؟ مهران مهربانم! سلام بر شهيدان جاويدالاثر ديارت که شايد با سر بي تن در دل گوشه اي از خاک نازنينت آرميده اند. سلام بر شهيدان سرزمينت که در برابر آتش دشمن بعثي، سينه سپر کردند و بزرگترين افتخارات را در قلب تاريخ حک نمودند. اي مهران جاودان! ما که اسير متاع بي ارزش دنيا گشته ايم. از سال هاي اسارت و از آزادگان سرافرازت برايمان روايت کن. مهران عزيز! به شهيدان سرزمينت بگو ما را به حال خود رها نکنند. به آنها بگو بسيار کوتاهي کرده ايم و به خدا شرمنده ايم. به آنها بگو از اينکه بازماندگانشان را به فراموشي سپرده ايم، شرمنده ايم. اي يادگار خون ياران! از خاکريز و سنگرهايت برايم بگو. از لاله هاي بي کفن سرزمينت بگو. از پلاک و چفيه هاي بي بدن بگو. به من بگو با بغض هاي در گلو مانده ام چه کنم؟ و باز هم سلام بر تو اي مهران قهرمان، که افتخار جاودانه سرزمين ايران هستي. 633
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایرنا]
[مشاهده در: www.irna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 553]