تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 4 دی 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):خداوند از نادانان پيمان نگرفته كه دانش بياموزند، تا آنكه از عالمان پيمان گرفته كه به...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ساختمان پزشکان

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای

اقامت یونان

خرید غذای گربه

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

مشاوره تخصصی تولید محتوا

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1843954337




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

با من طلوع کن (م.آزاد )


واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: ... رود را ببین که چه هرزابی ست، عشقی نمانده است و نمی‌دانی دیگر... عشقی نمانده است...    با من طلوع کنهنگام انتحار هنگامه‌ی خزانست هنگام انتحار گل سرخ در کوچه‌های سنگی هنگامه‌ی طلوع شب از شب و رود را ببین که چه هرزابی ست عشقی نمانده است و نمی‌دانی دیگر عشقی نمانده است نامش فراموش است از یادم زیرا که من نه دیگر فرهادم و او نه دیگر شیرین بیگانه وار در شب شادی گسار ما دیگر بهاری نیست او را نشسته می‌بینم بر سریر سنگ هنگام انتحار گل سرخ ماننده‌ی چکاوک پیری او را نشسته خسته و بیزار می‌بینم فرهاد وش منم که چنین عریان در زیر تازیانه رها کرده تن خم کرده پشت با تیشه می‌کوبم می‌کوبم بر قلب بیستون و خواب تازیانه ی الماس از جان سرد سنگ تهی می‌شود بر قلب بیستون بر بیستون سرد تهی می‌کوبم مشت خم کرده پشت می‌خوانم شیرین را شیرینم را باری چگونه فرهاد از یاد می‌تواند بردن نام تمام شیرین را؟ هنگامه‌ی طلوع شب از شب خم کرده پشت عریان فریاد فریادا آشفته می‌شوم فریاد بر می‌آورم از دهشت جدایی ای شهر آشنایی آیا تمام یاران رخت سفر بستند و هیچ کس نمانده‌ست بر سنگواره‌یی که نشان از شهری داشت؟ هنگام انتحار گل سرخ مانند سهره می‌رود و می‌سرایی از باغ و نیلگونه خوابی می‌روید از قلب سهره وارت ای نازنین بمان و بدان کاین شب بلند این جاودانه وار نمی‌ماند و انتحار گل و سوگوار خواندن خونین هر چکاوک آغاز پایانی ست این جاودانه واری را آری تنها اگر بمانی تنها اگر بمانی با من مانند سهره یی کهن می‌داند چه نیلگونه خوابی دارد و آفتابی طالع در خون خوابناکش فریاد می‌زند من سوگوارم ای یار من آن چکاوکم که در آفاق سنگواره شهری که زیسته ام و خوانده ام و خواسته ام تا در آن ویران نامی‌ نشانی حتی یادی را فریاد گر باشم و سوگوار آری من سوگوار ای یار؟ با من بمان همیشه بمان با من و بخوان با من با من اگر بمانی ای یار گرم خیال تسلیم تسلیم عشق بودن تسلیم عشق آری اما نه با شکنجه تسلیم واماندن من انتحار شوق گل سرخم و در تو منتحر وقتی که عشقی نیست نامی‌نمی‌ماند تاعاشقانه باز بنامی‌گلهای سرخ را وقتی که گلسنگی بی ریشه می‌ماند و ابرهای سرد سترون از آسمان شهر گذر می‌کنند یادی نمی‌ماند در این حصار سنگی تو می‌روی تو می‌روی و باز می‌گذاری تنها مرا دراین شهر مانند ابر سرد سترون آهسته وار می‌گذری از فراز شهر و از کنار من مانند رود هر رهگذری از کنار دشت در چشم های خسته وش تو شکی درخشانست مانند تازیانه ی الماسی که می‌درد خارای مرده یی را ای نازنین! همیشه بمان با من و در کنار من و مرگ عاشقانه ی گل های سرخ را گریان وسوگوار و پریشان خیال باش من می‌خواهم می‌خوانم و با تمام تشویشی کز تمام هستی من با تشویش از انتحار سرخ گلی می‌گویم می‌گریم در خویش در شهر آشنایی یاران خدا را یاران هنگام انتحار گل سرخ فریاد سهمگین چکاوک ها را بشنوید که بر سریر سنگ از خونبهای غنچه ی سرخی فریاد بر می‌دارند که در حصار کور فراموشی تنها ماند یاران خدا را لحظه یی درنگی ای نازنین چگونه رهامی‌کنی مرا تاریکوار و عریان؟ شک تو الماس ست بی شک الماسی که می‌درد و می‌شکافد و می‌کشد و هیچ دیگر هیچ شک تو شک ست بر یقینی که منم که من باید باشم با هم برهنه تن و برهنه جان تر دو آینه ی برابر هم روشن نه مرده و مکدر در گردباد طاغی چشمانت می‌بینم فریاد ارغنون را وقت طلوع خون در باغ ارغوان هنگام انتحار گل سرخ و انفجار شوق سر می‌گذارم آرام بر سینه ات خاموش و خسته می‌گریم از شوق وقتی صدای گرم مسلسل تحریر عاشقانه ی شوق ست در این زمان زمانه ی تاریکوار بودن و عطر انتحار تو را می‌رهاند از خویش زیرا که انتحار نه تسلیم هنگامه ی شکفتن هنگامه ی بهار و انفجار شوق هزاران نه یک چکاوک از دوردست جنگل شهری که مرده است یا مرده وار می‌نماید از دور تنها اگر بمانی با من آری بیا ای دوست و از تمام این شب یلدایی با من طلوع کن ای بی تو من وزیده خزانی به خون برگ ای بی من همیشه ی یلدایی با من طلوع کن آنجا با من تویی چکاوک بیداری بی هیچ سوگواری که عطر انتحار تو را می‌رهاند از خویش هنگامه شکفتن  




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 521]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن