تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 30 آبان 1403    احادیث و روایات:  ghhhhhh
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1831429170




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

مرغانه


واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: فرهنگ > سینما  - آندره بازن / شهرام شکیبا مرغانه  یا  مجلس به خواربارفروشی اندر‌شدن سیاوخش و مژده‌خانوم  [نمایش‌نامه،‌ فیلم‌نامه و نیز برای اجرای زنده در همه خواربارفروشی‌های دونبش دریانی در پهنه ایرانشهر بزرگ و اگر باز هم نشد، دست‌کم برخوانی، روخوانی و... ] نویسنده: استاد  ناشر:‌خانوم لاهیجی  (هرگونه برداشت برای یکان‌یکان آدمیان مگر حمید امجد، نارواست.) روز. خواربارفروشی. بیرون‌جای، توجای  نبشتة سردر خواربارفروشی: سوپرمارکت دریانی  هیبت‌اوغلی، مردی فربه، دژم‌چهر، 70 ساله از تیره تورانیان که آن سوی پیشخوان چشم در راه خواهندگان و خریداران ایستاده. برگرداگرد خواربارفروشی دستة مویه‌گران با جامه‌های سیاه ایستاده و چنین مویه می‌کنند. گروه مویه‌گران: ددَم، ددَم، دده قورقوت، ددوخ، ددوخ‌هامی میز. و از پس هر نوبت مویه، فریاد جگرگزای برمی‌کشند و خاموش می‌شوند.  از نگاه‌‌جای هیبت‌اوغلی کوچه نمایان است. سرتاسر کوچه سنگربندی شده و مردانی با چهره‌های دژم‌ناک با جامه‌های خاکی‌رنگ و نوارهای سربند سرخ که عبارات تازیان بر آن‌ها نقش شده، تفنگ بر دست از این سوی به آن سوی می‌دوند. گوییا هزاهزی افکنده شده در شهر، گرچه برج‌سازان و برج‌عاج‌نشینان درآرامش‌ند. چرایی این همه را خود بیابید که بیشترش کُند و بند در پی دارد و سال‌ها بی‌کاری به‌ویژه برای من که همه زندگی‌شان را به یک‌سو نهاده‌اند و تنها در کار بی‌کارکردن من هستند.  سیاوخش و مژده‌خانوم بردرگاه با دید می‌آیند. هیبت جانی دوباره می‌گیرد. شکفته می‌شود. چون تورانی‌ است، شکفتگی وی نیز زشت می‌نماید.  سیا و خش و مژده‌خانوم [هم‌آوا]: درود.  هیبت‌اوغلی: علیک درود، بفرمایین. سیاوخش: به پارسی سخن برانید.  هیبت‌اوغلی: نرانم چطو می‌شه مثلاً؟ مژده‌خانوم: نرانی سیاوخش هنگامه برپا می‌کند.  مویه‌گران: ننه وای! دده‌ وای!/ مامان وای! پاپا وای/ وا اماه! وا اباه/  Oh my mother! Oh my father  گاه مویة‌گران، مژده‌خانوم در خواربارفروشی همگام با مویه‌ها چرخ می‌زند و درهای گوناگون را باز می‌کند و می‌بندد که نمی‌دانیم از کجا آمده‌اند این همه در! سیاوخش نیز آیینه‌ای بزرگ بر سینه چسبانده و می‌چرخد که همانا برترین کار در سینماست، چندان که در فیلم آخرین حتی گزمة راهنمایی و رانندگی نیز می‌چرخید و سوت می‌زد.  و این همه نماد است از نگاه پلید هیبت‌اوغلی به مژده‌خانوم. نگاه پلیدی که از دریچه چشم‌خانه‌ها خواهشی برهنه را باز‌می‌گوید.  سیاوخش: بگرد مژده، بگرد که گرد برانگیزانی و بدان کور کنی این همه نگاه پلید راه.  مژده‌خانوم: می‌گردم سیاوخش، می‌گردم و می‌چرخم تا بسان دستگاه سانتریفیوژ جدا کنم از هم مهر و هوس‌را. که همه مهر جهان در نگاه توست و همة هوس‌های پلید نزد همة مردان دیگر که بدجوری بدند و همه‌شان هوسران و همه‌شان نیز تنها به من می‌نگرند. ای وای ایزد جون، خاک برسرم باد.  سیاوخش: بگرد مژده‌جان! بگرد که من نیز جون‌به‌سر شدم از بس که چون تو خیلی خوشگلی همة مردان تو را می‌خواهند با نگاه هرزة چشمان کورمکوری‌شان. کارگردان: کات! *دیگر این ‌جاست که درمی‌یابیم همة آنچه دیدیم فیلم بوده و اکنون پشت صحنه را می‌بینیم.  تهیه‌کننده آمده است. او که بیش از همه هرزگی می‌کند و نامش هیچ نام دیگری را در یاد زنده نمی‌کند مثلاً! (یعنی زنده می‌کنه‌ها، ولی تو بمیری همه‌ش استعاره و ایناس.) مدیر تولید: زود باشین. خانوما بجنبن، مویه‌گرا و بقیه همه به صفشن. آقای تهیه‌کنده می‌خوان لپ همه‌ رو نیشگون بگیرن.  همه زنان چهره می‌گشایند، به ردیف می‌ایستند و سر پیش می‌آورند تا تهیه‌کننده آن کند که گفته آمد. همه چنین می‌کنند مگر مژده‌بانو که چهره درهم می‌کند و روی می‌گرداند.  بازمی‌گردیم به داستان نخستین.  مویه‌گران: خاک به سرم بچه به هوش آمده/ بخواب ننه یه ‌سر و دو گوش آمده  سیاوخش همچنان کت و شلوار بر تن دارد اما درفشی بر کف دارد و خودی بر سر. مژده‌بانو  دست دراز می‌کند پیش چهره هیبت‌اوغلی  که شاخ درآورده.  دست مژده‌بانو، اشک سیاوخش، خندة پلید هیبت‌اوغلی  و دو تخم‌مرغ که در دست مژده‌بانو می‌افتد.  دوربین به شدت می‌چرخد.  




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 289]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن