واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: جام جم آنلاين: چند دور ديگر كه زمين گرد خودش بچرخد، سال تحويل ميشود و اين يعني زمين يك دور كامل دور خورشيد چرخيده و 365 روز گذشته است. براي ما ايرانيها، سال نو با بهار آغاز ميشود، همراه با سبز شدن طبيعت روزها نو ميشود تا سبزهها قد بكشند و آغاز يك جشن كهن را زيباتر كنند، در اين صفحات كوشيدهايم، برخي از آيينها، رسم و رسومات نواحي مختلف ايران را معرفي كنيم، آيينهايي كه هنوز هم زيبا هستند. ترديدي نيست گردآوري تمامي آيينها و رسوم مربوط به بزرگترين جشن ملي ايرانيان، همان اندازه غيرممكن است كه سر زدن به تمامي دوستان و آشنايان در اين روزها. با اين حال تا جايي كه امكان باشد با چنين آيينهايي به شما سر ميزنيم و عيد را تبريك ميگوييم؛ باشد كه هر روزتان نوروز باشد. ضامن درختان شدن در غروب چهارشنبهسوري در گيلان، مردم پس از پريدن از آتش، درختان كمبر و بيبار را ميترسانند و تهديد ميكنند كه اين نوع تنبه و گوشكشي به ضامنداري معروف است. يكي از افراد خانواده، داس يا تبري برميدارد و به سوي درخت ميرود و به طور نمايشي ضربهاي به آن ميزند به اين عنوان كه قصد دارد آن را بيندازد. در اين هنگام يكي ديگر از افراد خانواده يا آشنايان مانع و ضامن ميشود كه درخت در سال آينده ميوه بياورد. ميرنوروزي در خراسان و كردستان سخن در پرده ميگويم چو گل از غنچه بيرون آي كه بيش از پنج روزي نيست حكم ميرنوروزي (حافظ) ميرنوروزي و حكومت مسخره او در ايران سابقه تاريخي دارد. پيش از اسلام چند روز مانده به نوروز، دستهاي از مردم جمع ميشدند و جواني ورزيده را به عنوان ميرنوروزي يا امير نوروز انتخاب و لباس پر زرق و برقي تن او ميكردند و سوار الاغ يا شتر يا اسب با طبل و ساز و كرنا، به همراهش به راه ميافتادند.اين افراد تا سيزدهبهدر در شهرها و روستاها ميچرخند و بازي ميكنند. عدهاي سر حيوانات روي چوبها دارند و نشان پيروزي ميرنوروزي در جنگها و كشتن دشمنان است. در عين حال امير نوروز در اين روزها هرچه دستور ميداد، فورا اجرا ميشد. بيشتر او كارهاي مسخره و بيمعني ميخواست كه باعث خنده ديگران ميشد. ميرنوروزي هنگام رسيدن به منزل ثروتمندان طنابي به داخل ميفرستاد و صاحبخانه هم هديه را به طناب ميبست و بيرون ميفرستاد. بعضي وقتها هم فرستادن طناب به منازل، براي گرفتن فال طناب بود. در برخي از مناطق ايران هم دختران دمبخت اگر حاجتي داشتند، در اتاقي يا آب انبار منزلي پنهان ميشدند و گرهاي به لباس خود ميزدند. مادر دختر از خانه بيرون آمده و از همراهان ميرنوروزي، كودك نابالغي را به داخل منزل ميبرد تا گره لباس دختر را باز كند و بخت دختر باز شود. برخي معتقدند حاجي فيروز، بازمانده رسم ميرنوروزي است. آهو چره يكي از نمايشهاي نوروزي در گيلان «آهوچره» نام دارد. در اين بازي كه 3 نفري اجرا ميشد، آهوگردان، شعرخوان و توبرهكش نقش بازي ميكردند. گروه با گرداندن كله آهو كه برايش چشم گذاشته و با سبزه و گل آن را تزيين كرده بودند، شعر ميخواندند. اين گروه كوچه به كوچه ميگشتند و اين بازي را اجرا ميكردند. شعرخوان ميگفت: آهو چره، آهو چره، ببين چقد خوب ميچره/ مي آهو از باغ آمده، چريده و چاق آمده/ مي آهو مرغانه خوره، صد تا به كمتر نخوره وقتي شعر تمام ميشد، آهو از حال ميرفت و شعرخوان به صاحبخانه ميگفت اگر تخممرغ يا چيز ديگري نگيرد، سر حال نميآيد. و به اين وسيله گروه، عيدي خود را ميگرفتند. زيباي نوروزي در سيستان و بلوچستان آنها كه در آباديهاي كنار رود هيرمند سكونت دارند، در شب عيد نوروز، دختر زيبايي را بر شتر آذينبندي شده سوار ميكنند و به كنار رود هيرمند ميروند. در آنجا گروه مردان و زنان از هم جدا ميشوند. مردان دور از اجتماع زنان و دختران به كناري ميروند و به شادي ميپردازند. زنان، دختر زيبا را كه «اوشيدر» نام نهادهاند، برهنه كرده و داخل آب مياندازند و تا نيمه شب به رقص و نشاط ميپردازند و آنگاه دختر را با همان آيين به خانه برميگردانند. حنا زدن و حنا بستن در ميان لكها لكها با تحويل سال نو آرزو ميكردند فردي پاك و نوراني يا بچهاي معصوم، نخستين فردي باشد كه به خانه آنان بيايد و به همين خاطر بخشي از حوادث سال بعد و بهرهمندي از خير و خوشي يا غم و اندوه را از چشم او ميديدند. از ديگر آداب و رسوم نوروزي لكها، آشتي دادن آشناياني است كه در سال كهنه بين آنها كينه و كدورت و دشمني ايجاد شده بود. لكها به احترام همديگر چنانچه كسي بستگان خود را تازه از دست داده بود، سعي ميكردند كه مراسم عيد را بيسر و صدا در خانه خود برپا كنند و از ديد و بازديد بپرهيزند و با رفتن به در خانه عزادار، با ذكر فاتحه با وي همدردي ميكردند. حنا زدن به كف دست دختران و زنان و حنا بستن كاكل قوچ گله و پختن آش (برنج پلويي) يا در صورت وسع سر بريدن مرغ، خروس و گوسفند و تهيه (آش وگوشت) از ديگر آداب و رسومي است كه از گذشته در مناطق لكنشين به آن عمل ميكردهاند. امروزه هم برخي از اين آداب و رسوم و باورها در ميان برخي از طوايف و روستاها و حتي شهرهاي لكنشين به قوت خود باقي است؛ چراكه مفاهيمي چون بهار و نوروز و رويش، با روح و روان لكها كه از اصيلترين طوايف ايراني هستند، سرشته و عجين است. ماه عيد در ايل قره پاپاق در ايل قره پاپاق، از شهرستان نقده، واقع در آذربايجان غربي، به عيد نوروز سراسر اسفند را ماه عيد مينامند. آنها ماه اسفند را به 4 چهارشنبه بخش ميكنند و در نخستين چهارشنبه معروف به «دروغگو»، جوانان بر جايي بلند، مانند پشتبامها و تپهها، آتش ميافروزند و در خلال برنامه تيراندازي و نشانهگيري تفريحي ميكنند. دومين چهارشنبه را «راستگو» و سومين چهارشنبه را «سياه» مينامند و اين روز را به ياد گذشتگان بر سر گور مردگان حاضر شده، پس از فاتحهخواني به نيازمندان شيريني ميدهند. در چهارشنبه آخرين، يا در واقع جشن سوري، همگي با رخت نو و شادماني به برافروزي آتش ميپردازند. سمني (سمنو) بهبهانيها خوردن دارد زنان بهبهاني از دو سه هفته پيش از نوروز با كاشتن سبزه بر بدنه كوزه و قليان و كاسه آماده رسيدن سال نو ميشوند. آنها با استفاده از جوانه گندم سمني ميپزند و معتقدند پختن اين غذا در واپسين ساعات سال كهنه و خوردن آن در اولين ساعات سال نو، تفالي به بركت و خوشيمني سال پيش رو به حساب ميآيد. تبدو و نوشيرين از ديگر نانها و شيرينيهايي است كه پختن آن به وسيله زنان بهبهاني در روزهاي سال نو مرسوم است. آفتاب به حوت (از زبان سمنانيها) ابراهيم همتي از سمنان نوشته است، سمنانيها با خواندن اين شعرها به استقبال خانهتكاني پيش از سال نو ميروند: افتو به حوتي موسمه/ خوت دوكتين جين جينكي/ يا كو كندم چي دكت بي خريجي، جيل جيلكي/ وقتي كوته چش گنن پر داره ميلكي، پينكي/ مله ويزون گوشه خيزه، آخوره واموندكي/ اي رو په وه بدي يت كرسيه نسيني يه/ پيشيني افته كشه كشك او ته تن بسينه/ تو دست بلكه تيكه، كه سيه چالا جمه كه/ گو كدوي فليته رنج و اتاقي دي دمه كه/ كيه پاكي درين و فرشي هيشون تا وا دره/ اتاق و پستو، مطبق، دولا و رف و تابره. ترجمه به فارسي: آفتاب، آفتاب موسم ماه حوت است/ در آبانبار خانه، حشرات آبي ديده شدهاند/ در ميان گندم، حشرات غله ديده شده است/ مورچههاي پردار، سر و كلهشان پيدا شده/ در اينجا آنجا هزارپاها و خرخاكي و... پرسه ميزنند/ به نظرت ميرسد كه ديگر كرسي گرم لطفي ندارد/ به نظرت ميرسد كه خوردن آب كشك در سينه آفتاب ظهر مزه ميدهد/ وقتش است كه سوراخ سمبهها را بپوشاني و كرسي را/ چراغ گوگردسوز را روشن كن و اتاق را پردود كن/ همه خانه را بتكان و فرشها را تا باد هست بتكان/ اتاقها و پستوها و انباريها و دولابچهها و گنجهها و تاقچهها را. يوسف عليخاني
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 678]