واضح آرشیو وب فارسی:پرشین وی: فارس سینما-اول اینکه یک فیلم در سینمای ایران که از بسیاری از استانداردهای تولید و پخش فیلم محروم است دست به تجربهی بینظیری در زمینهی استفاده از ابزار تکنولوژیک و متخصصان بینالمللی زده، اتفاق فرخندهای است. استفاده از ویژوال افکت طبق استانداردهای بینالمللی و اجرای تروکاژها با سیستم DI منجر به خلق صحنههایی در ملک سلیمان شده، که تماشاگر ایرانی را در جا میخکوب میکند. سکانس حملهی اجنه و شیاطین به شهر ساحلی زبولون و نبرد یاران سلیمان با آنها در ساحل اجرایی خیرهکننده دارد؛ هم صورت ظاهری شیاطین که اول به شکل گلولههای نورانی رقصان روی هوا و بعد در هیبت دودهای هیولاوار به جان مردم میافتند، هم اجرای دقیق افکتهای صوتی توسط كينسون تسانگ کرهای و هم حرکات پیچیدهی دوربین حمید خضوعی ابیانه منجر به خلق سکانسی میشود که در سینمای ایران بینظیر است. نمونهی دیگر سکانس حملهی شیاطین به تسخیرکنندگان اورشلیم و بعد اهدای خاتم سلیمانی از جانب خداوند و تسخیر اجنه به وسیلهی سلیمان است که باز هم تماشاگر را غرق لذت تجربهای نو در سینمای ما میکند. جلوههای ویژهی لئو لو بینقص است و ماکتهای عظیم عبدالحمید قدیریان برای بازآفرینی شهر اورشلیم و زبولون و اریحا و قصر سلیمان نه تنها از زرق و برق بیهوده و تصنعی بودن آثاری مثل یوسف پیامبر و مردان آنجلس رنج نمیبرد، بلکه حس بدوی و کهنهی لازم برای فضاسازی کار را به خوبی مهیا میکند. موسیقی پانک چان از آن جنس موسیقیهای است که بیش از شنیده شدن حس صحنهها را به مخاطب القا میکند و در حقیقت شنیده نمیشود اما اثر عمیقی برجا میگذارد. بر خلاف دیگر آثار تاریخی ما که با موسیقی حجیم ارکسترال و غلظت زیاد ـ به سبک موسیقی فیلمهای تاریخی دههی پنجاه آمریکا ـ موسيقی همیشه از دل صحنهها بیرون میزند و خود را به رخ میکشد. نقیصهای که حتا مختارنامه هم دچارش است و در هر صحنهای که دوربین به امام حسن (ع) نزدیک میشود موسیقی پرسوز آزاردهندهای برای القای حس معنوی صحنه را پر میکند. موسیقی ملک سلیمان، هم در ابعاد حماسی و هم لحظات غمانگیز و معنوی در زیر متن اثر است و مستقل از سکانسها موجودیت نمییابد. این عناصر دست به دست هم میدهند تا یکی از مهمترین بخشهای ساخت آثار تاریخی شکل بگیرد؛ بازآفرینی حس و فضای تاریخی. مخاطب پیش از هر چیزی باید باور کند که در اورشلیم یا اریحای صدها قرن پیش نفس میکشد و کوچکترین نقیصهای در دکور، ابزار و ادوات صحنه، گریم، تروکاژهای کامپیوتری، بازی بازیگران و سیاهیلشگرها میتواند ارتباط مخاطب با جهان گذشته را قطع کند. ملک سلیمان تا حدودی زیادی در بخشهای فنی موفق به بازآفرینی تاریخی میشود و این کاری است کارستان.دوم. بازآفرینی تاریخی تنها در یک بعد از ابعاد تکنیکی فیلم محدود نمیشود. به عبارتی تکنیک فقط شامل موارد فنی و بهرهگیری از ابزار تکنولوژیک نیست، بلکه مهمتر از اینها درامپردازی، شخصیتپردازی و بینش منحصر به فرد و زاویهی نگاه اثر به واقعهی تاریخی است که "لحن تاریخی" کار را بازآفرینی میکند. درآوردن لحن کاری است به مراتب دشوارتر از خلق جلوههای ویژه بصری. ملک سلیمان تلاش میکند با ریتم مناسب و خلق پی در پی حوادثی از جمله حملهی شیاطین به شهرها، نبرد لشگریان سلیمان با اجنه، جادوی جادوگر پیر، تسخیر باد به وسیلهی سلیمان، اهدای خاتم سلیمانی از جانب خدا و ... مخاطب را در تمام لحظات با اثر همراه کند و با به کار گرفتن تکنیکهای پیچیده تا حدودی موفق به این کار میشود. اما ماندگاری و رسوب فیلم در ذهن مخاطب به آسانی محقق نمیشود. داستان ملک سلیمان زمینهچینی درستی ندارد و هیچگاه به سوالات بنیادینی که درام بر پایهی آن بنا میشود پاسخ نمیدهد؛ چرا سلیمان علاوه بر نبوت به سلطنت رسیده؟ چرا او از خداوند درخواست ملکی بینظیر و برپایی بهشت آسمانی بر زمین را میکند؟ آیا ـ نعوذ بالله ـ این از جاهطلبی پیامبر خداست و بهشت درخواستی او مثل بهشت شداد است یا داستان چیز دیگری است؟ شیوهی حکومت و گسترهی ملک و کیفیت پادشاهی او چگونه است؟ مشکل علمای یهود با آل داوود چیست و چرا آنها در مقابل سلیمان با جادوگران و شیاطین همداستان میشوند؟ با این زمینهچینی انجام نشده است که ناگهان داستان موضوع حملهی شیاطین را مطرح میکند. این ایده مستقل از داستان سلیمان ایدهی خارقالعادهای است؛ جهان شیاطین و اجنه که پس از هبوط آدم از عالم انسانها جدا شده بود، دوباره طی فعل انفعالاتی به دنیای آدمها نزدیک شده و دست اجنه برای دخل و تصرف در عالم ماده باز شده. فاصلهی این دو دنیا لحظه به لحظه کمتر میشود و کار به حملهی گستردهی شیاطین به ملک سلیمان میکشد. این ایده علاوه بر مضمون مذهبی، وجه اسطورهای ـ حماسی دارد و عمیقاً یادآور شاهکارهای اسطورهی جهان است. اما فیلم به جای آنکه در قامت یک حماسهی مذهبی بر پرده ظاهر شود، فرم یک فیلم ماجراجویانهی فانتزی را به خود میگیرد که در عصر باستان میگذرد و قهرمانش پادشاهی است که برای حفظ قلمرواش تلاش میکند و نه پیامبری که دغدغهاش رستگاری مردم است. دلیل این تغییر ماهیت نپرداختن به سوالات فوق و اتکای صرف به تواناییهای تکنیکی است. به این ترتیب برای مخاطب فرقی نمیکند که قهرمان قصه سلیمان نبی باشد یا پادشاهی جنگجو. او با قهرمان همذاتپنداری نمیکند همچنانکه ضد قهرمان یعنی شیطان در قامت هماوردی قَدر ظاهر نمیشود. روش مقابلهی سلیمان با شیاطین، کشتن و به بند کشیدن جنزدگان و القای توبه به آنهاست. به همین سادگی دشمن از میدان به درمیشود و تاخت و تازهای سلیمان و و سپاه اندکش همراه با موسیقی حماسی و تصاویر چشمگیر درگیری کوچک و محلی داستان را تبدیل به نبرد آخرالزمانی انسان و شیطان و خیر و شر نمیکند. چراکه اندیشهای که باید در پس این جنگ باشد در حد کار خوب بکنید و از بدیها بپرهیزید تا در امان باشید ، است و اثری از حقهها و دسایس پیچیدهی شیطان در پشت پرده دیده نمیشود. ریتم تدوینی فیلم خوب است، اما ضرباهنگ داستان مخدوش است. ما فقط سلیمان را میبینیم که سوار بر اسب از این طرف ملک به آن طرف میرود و معلوم نیست چرا شیاطین تا پیش از رسیدن سلیمان کار مردمان شهر را تمام نمیکنند. بماند که چرایی حملهی شیاطین در هالهای از ابهام است و توجیه سادهای مثل اینکه بدی بین مردم زیاد شده، دلیل قانعکنندهای برای تصرف عالم ماده به وسیلهی اجنه نیست. مهمترین مضمون فیلمهایی با دغدغههای دینی رستگاری انسان است، مسئلهای که در میان جلوههای ویژهی فیلم مغفول میماند و اشارهای به عصر ظهور آخرین حجت خداوند و حکومت صالحان بر زمین کمکی به بازیافت این مضمون نمیکند.به هر حال دیدن "ملک سلیمان" که صحنههای بینظیری با تروکاژهای بینقص خلق کرده و اولین تجربهی ساخت جلوههای صوتی و بصری با این سطح کیفی در ایران است، تجربهی مغتنم و ارزشمندی است که دیدنش جز روی پردهی سینما محقق نمیشود.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پرشین وی]
[مشاهده در: www.persianv.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 381]