تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 8 آذر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):هرگاه كسى مستحق دوستى خداوند و خوشبختى باشد، مرگ در برابر چشمان او مى آيد و آ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1834959862




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

گفتگو با پیرمرد فراموشكار سریال قهوه تلخ


واضح آرشیو وب فارسی:پرشین وی: «كیه» را از خاطرات یكی از دوستانم و تكه كلام «بله» را هم از مصاحبه‌ای كه یك نفر در تلویزیون انجام می‌داد و این كلمه را به كار می‌برد برداشتم. چون به‌نظرم خیلی بانمك ادا می‌شد. اینكه حرف‌ها را گوش نمی‌كند و مدام... پنهان شدن پشت ‌گریمی عجیب اما دوست داشتنی شاید از روی عكس، شناسایی‏اش آسان نباشد اما او جواد عزتی است، همان پیرمردی كه این روزها با نقش بامزه‌اش در سریال قهوه تلخ، حسابی گل كرده. شنیدن نعره‏های «چیه؟»، «كی بود؟»، «بعله» و لبخندی كه بلافاصله روی لب بقیه می‏آید. این حركات و عكس‌العمل‌ها وجه مشترك آن‏هایی است كه سریال قهوه تلخ را دنبال می‌كنند. عامل این اشتراك هم كسی نیست جز جواد عزتی. او در سریال‌های مدیری معمولا در نقش یك پیرمرد ظاهر می‌شود؛ پیرمردی كه گرچه چندان نقش اصلی نیست اما با این حال به‌چشم می‌آید. پیشنهاد پیمان قاسم‌خانی پیمان قاسم‏خانی من را به مهران مدیری معرفی كرد. فكر می‌كنم قبلا از من یك تئاتر دیده بود یا راجع‌ به آن حرف زده بودیم كه این اتفاق‌ها افتاد. بعد از آن در نقش یك پیرمرد دیگر در سریال گنج مظفر بازی كردم كه پخش نشد اما مدیری آن را خیلی دوست داشت. در حقیقت این پنجمین نقش پیرمردی بود كه در كارهایش بازی كردم. تكه‌كلام‌هایی كه كنترل می‌شوند تكه‌كلام‌های سریال قهوه تلخ، الان همه‌ جا شنیده می‌شود. زمان شروع سریال، حتی فكرش را هم نمی‏كردیم جمله یا دیالوگ‏هایی كه شاید فقط یك بار هم از زبان بازیگران بیان شوند آنقدر مورد توجه قرار بگیرند كه مردم چند بار فیلم را عقب بزنند تا تكرار سكانس یا پلانش را ببینند. نكته‌ای كه ما اصلا به آن توجه نكرده بودیم همین بود. نكته دیگر این بود كه آن‏هایی كه تلویزیون نمی‌بینند، این سریال را می‌بینند. بعضی از دوستان من به دلیل مشغله‌های كاری فرصت نمی‌كنند سریال‌های تلویزیونی را ببینند اما برای قهوه تلخ، زمان خودشان را تنظیم می‌كنند و كار را می‌بینند. خیلی‌ از سكانس‌ها و پلان‌هایی كه بازی كرده‌ایم در اینترنت برای دانلود پیدا می‌شود. حتی صدای گفتن بعضی‌ از تكه‌كلام‌ها، زنگ موبایل و اس‌ام‌اس هم شده و این لطف مردم را می‏رساند. من همیشه دوست داشتم از این مسائل دوری كنم. چون این جور مسائل، معمولا به روند كاری بازیگر ضربه می‌زند. مخصوصا برای كسی كه هم كار كمدی می‌كند و هم كار درام. من هم كه هیچ‌وقت در یك ژانر خاص بازی نمی‏كنم. این لطف مردم در واقع كمی كار من را سخت می‌كند. تجربه خوب تئاتر خیابانی بیشتر دوستانم معمولا سراغ نقش‌های اصلی كار می‏روند. اگر هم نقش فرعی بپذیرند فقط برای دستمزد خوبی است كه نصیب‌شان می‌شود. در واقع برای نقش، وقت زیادی نمی‌گذارند اما من از همان ابتدا كه وارد كار بازیگری شدم هیچ وقت به طولانی بودن و درجه یك بودن آن فكر نكردم. دوست دارم هر كاری را درست انجام دهم. چنین وسواس‌ و طرز تفكری در مورد نقش را در كار تئاتر به ‌دست آوردم. زمان طولانی تئاتر خیابانی كار می‌كردم. در خرابه‌ها برای بچه‌هایی نمایش اجرا می‌كردیم كه حتی تلویزیون نداشتند. در آنجا هم حتی باید نقش‌هایمان را به نحو احسن بازی می‌كردیم. برای اینكه بچه‌ها تنها چیزی كه می‌دیدند، نمایشی بود كه ما اجرا می‌كردیم. این مسئله هنوز هم روی كارم تاثیر دارد در حقیقت ما نمایش را برای مردمی اجرا می‌كردیم كه ما را انتخاب نمی‌كردند و ما با بازی كه داشتیم باید كاری می‌كردیم تا بدون اینكه انتخاب شویم، با ما ارتباط برقرار كنند. این شد عادت من. برای این پیرمرد، مایه گذاشتم كاراكتر پیرمرد را قبل از آماده شدن متن نویسنده‏ها، در آورده بودم. چون مهران مدیری قبل از اینكه حتی نویسنده‌ها بخواهند متن را بنویسند، به من و هادی گفته بود قرار است نقش یك پیرمرد را بازی كنیم. ما كاراكتر را ساختیم و بعد از اینكه آقای مدیری این تیپ‌ها را دیدند به نویسنده‌ها جزئیات نقش‌ها را گفتیم. اما كاری مانند سریال «مثل هیچ‌كس»، این شكلی نبود. البته كلیت كار «مثل هیچ‌كس» هم با این شكل كار فرق داشت چون می‌توانستم وجوه شخصیتی مختلفی را نشان دهم. در خیلی از كارهای كمدی، تیپ را به ما می‌دهند. برای اینكه در روند قصه فرق ایجاد می‌شود. اما در قهوه‌تلخ چنین اتفاقی نیفتاد چون به‌لحاظ قصه‌پردازی دراماتیك تاثیر چندانی نداشت. برای همین دست نویسنده‌ها كمی بازتر بود و می‌توانستند با سلایق ما راه بیایند اما در بعضی‌ قصه‌ها چنین اتفاقی نمی‌تواند بیفتد، چون كاراكتر در روند قصه تاثیر می‌گذارد. الگوبرداری در تیپ‌سازی الگوبرداری در تیپ‏سازی خیلی مهم است، برای همین همیشه سعی می‌كنم تا خصوصیات منحصر به ‌فرد افراد را حفظ كنم و در جایی خرجشان كنم. تكه‌كلام‌هایم را در این كار خیلی دوست دارم. مثلا «كیه» را از خاطرات یكی از دوستانم و تكه كلام «بله» را هم از مصاحبه‌ای كه یك نفر در تلویزیون انجام می‌داد و این كلمه را به كار می‌برد برداشتم. چون به‌نظرم خیلی بانمك ادا می‌شد. اینكه حرف‌ها را گوش نمی‌كند و مدام سوال می‌پرسد را از آدمی كه او را كاملا می‌شناختم تقلید كردم. یادم هست سر مرد هزار چهره خاطره‌ام را از همین آدم‌ها برای سیامك (انصاری) تعریف كردم و او هم خوشش آمد. همان‏جا به او گفتم كه حتما یك روز اینها را بازی می‌كنم. این نقش، در حقیقت از سه آدم مختلف برداشت شد. البته این را هم باید بگویم در بعضی از نقش‌ها و خیلی از قصه‌ها نمی‌توان كاراكتر را با نوع بازی آن شناخت. دیالوگ‌های كار، نقش را معرفی می‌كند. من و باباشاه همدیگر را تحت تاثیر قرا نمی‌دهیم من و هادی كاظمی می‌توانستیم در طول كار، تحت‌تاثیر هم قرار بگیریم اما نكته‌ای كه وجود دارد این است كه در كار آقای مدیری فرصت كم است. چون تمام بازیگران، برای خودشان استاد هستند و باید گلیم خود را از آب بیرون بكشند. برای همین ما قبل از اینكه سر صحنه برویم به كارمان فكر می‌كردیم. من و هادی با هم حرف می‌زدیم اما كاراكترهایمان را با هم در نیاوردیم. خوشبختانه با اینكه آقای مدیری اصرار داشت كه گریم‌هایمان شبیه به هم باشد، شخصیت‌هایمان شبیه به هم نشد. الان دیگر نزدیك به 51 قسمت كار گرفته شده. حالا باید ببینیم كه برای بقیه‌اش چه می‌توان كرد. دوست داشتم این كاراكتر برای خودش قصه داشته باشد و در كل روند داستان تاثیر بگذارد اما خب تا الان چنین اتفاقی نیفتاده است. با نویسنده‌ها كه صحبت می‌كردم می‌گفتند شاید این اتفاق هم افتاد ولی تا قسمت 35 كه ما آماده داریم اوضاع كار به شكل قبل است. پشت گریم عجیب دوست داشتم گریمم شلوغ باشد. چون قرار بود تیپ بازی كنم و دلم می‌خواست از چهره خودم خیلی دور باشم. تا وقتی گریمم را ندیده بودم نمی‌توانستم برای این كاراكتر صداسازی كنم. نوع صدا، نوع رفتار، طرز حرف زدن، شكل راه رفتن، همه و همه پس از گریم بیشتر شكل خودش را پیدا كرد. برای همین فكر می‏كنم گریم در كارم تاثیر زیادی داشت. معمولا با مهرداد شكرابی هم خیلی راجع‌ به این موارد، بده بستان داریم و با هم حرف می‌زنیم و به نتیجه می‌رسیم. در حقیقت بعد از گریم بود كه رفتارهای بیرونی و اكت‌هایش بیشتر شكل گرفت. آلزایمر، توهم‌ها و دیدن آدم‌های خیالی هم با اینكه از قبل برایش فكر كرده بودم در بسیاری مواقع مثل اینكه كجاها ابروهایم را بالا بزنم و بعد نگاه كنم طبیعتا بعد از گریم شكل گرفت. مردم تشخیص كه می‌دهند، اما ترجیح من این است. شهرت بد نیست اما من دوست ندارم كه چیزی در ذهن تماشاگر ثابت شود، سعی‌ام را كرده‌ام كه این اتفاق نیفتد. عینك ناخوانده عینك هم یكباره و بدون مقدمه به من اضافه شد. چون تا قبل از اینكه سكانس را بگیریم عینك را ندیده بودم و از قصه هم خبر نداشتم. متن را گرفتم و خواندم و بعد در حین فیلمبرداری كه عینك را دادند و من به چشمانم گذاشتم، همان‏جا بازی با آن هم شكل گرفت. سعی می‌كنم از عكس‏العمل عوامل سر صحنه، درست همان‌جا و همان لحظه فیلم‏برداری و تماشای كار استفاده كنم و مطمئنم كه در قسمت‌های جدید كه به زودی فیلمبرداری‌اش را شروع خواهیم كرد، نكات جدید دیگری را در بازی‌ام رو خواهم كرد. نمایش هسه كارلسون تئاتر را دوست دارم و سعی می‌كنم خودم را وفق دهم و هرگز نمی‌توانم تركش كنم. در حقیقت موقعیت طوری بود كه نمی‌شد دوستان نمایش هسه كارلسون (به كارگردانی مسعود رایگان) را تنها گذاشت. یك هفته به اجرا مانده بود. واقعا اگر آن شب اول بعد از تمرین به خانه بر می‌گشتم و تصمیم می‏گرفتم كار نكنم، نمی‌توانستم خودم را ببخشم. چون بچه‌ها در شرایط بدی بودند. از این انتخاب راضی‌ام و هیچ‌وقت از تئاتر دلسرد نمی‏شوم. چه زمانی كه نقش هفت ساله را ایفا كردم چه زمانی كه در نقش یك آدم 70ساله قرار گرفتم. طبیعتا برای ما هم خوب می‏شد اگر كارگردان بالای سركار می‏ایستاد اما خب او هم سر فیلمبرداری بود و مشكلات خودش را داشت. در غیاب او رویا تیموریان سركار می‌آمد و به‌عنوان مشاور كارگردان بر كار نظاره می‌كرد. tehrooz.com




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: پرشین وی]
[مشاهده در: www.persianv.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 519]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن