واضح آرشیو وب فارسی:ایرنا: در تفكر ديني و منابع روايي اسلامي، عقل، از برترين مقام و منزلت در جهان آفرينش برخوردار بوده و سرچشمه وجود و ريشه و اساس آفرينش به شمار آمده است. بر اساس روايات ، خداي متعال، عقل را از نور خويش آفريد و آن نخستين موجود نظام آفرينش و از سنخ روحانيون و مجردات است. اين موجود شريف كه در بيان حكما و عرفاي بزرگ اسلام به عنوان صادر نخستين و عقل اول مطرح است، بر نور وجود نبي گرامي اسلام (صلي الله عليه و آله) و اهل بيت معصومش (عليهم السلام) منطبق است. طبق مفاد برخي از روايات معصومين (عليهم السلام) ، خداوند پس از آفريدن عقل، بدو فرمود: پس رو، او پس رفت، سپس فرمود: پيش آي ، پيش آمد. آن گاه خداي متعال به او (عقل) فرمود: تو را با عظمت آفريدم و بر تمام آفريدگانم شرافت و برتري بخشيدم. (اصول كافي، ج 1، كتاب العقل و الجهل،) بسياري از آيات قرآن و روايات بطور صريح انسان را دعوت به تفكر در آيات و نشانه هاي الهي مي كنند به گونه اي كه كلمه عقل 49 بار در قرآن كريم تكرار شده است. در اغلب آيات قرآن منافقين و كفار بخاطر عدم استفاده از اين نعمت خدادادي مورد نكوهش قرار گرفته اند كه اين دو گروه به عنوان كساني توصيف شده اند كه حتي نازل ترين مرتبه عقل را نيز دارا نيستند و به طور كلي از نعمت عقل بهره نمي برند. إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُكْمُ الَّذينَ لا يعْقِلُونَ (الانفال، 22) در فقه اسلامي نيز عقل در كنار كتاب، سنت و اجماع يكي از منابع اصلي اجتهاد احكام مي باشد و جمله معروفي نيز در اين زمينه وجود دارد كه مي گويد : هر چه شرع به آن حكم كند عقل نيز به آن حكم مي كند و بالعكس ، هر چه عقل به آن حكم كند شرع نيز حكم مي كند. بنابراين بديهي است كسي كه اصلاً نمي انديشد و از نعمت عقل استفاده نمي كند از نظر اسلام مطرود است و اگر به حكم ظاهر مسلمان باشد؛ يقينا مؤمن نيست. پيامبر اكرم (ص) در روايتي مي فرمايند: كسي كه عقل ندارد دين ندارد؛ اميرالمومنين(ع) نيز در حديثي عقل را دوست مومن ناميده اند. تاكيد فراوان اسلام بر نقش عقل در سعادت بشر به اين علت است كه عقل قدرت تمييز حق از باطل است و انسان بي ايمان قدرت تمييز حق از باطل را ندارد. از اين رو برخي از فرقه هاي مسيحي، شبه عرفان هاي نوظهور امريكايي مانند عرفان سرخپوستي كاستاندا ،كليساي شيطان آنتوان زندرلوي، اشو و كريشنا مورتي و برخي فرقه هاي صوفيه مانند فرقه يزيديان در كردستان عراق ( كه آموختن سواد را نيز حرام مي دانند) حقيقت را در عدم تفكر جستجو مي كنند و به طرد افراطي عقل مي پردازند نوعي آنارشيسم، هيپي گري و درنتيجه عافيت طلبي را ترويج مي كنند. عقل از نظر اسلام براي رسيدن به مراتب كمال ضروري بوده و در صورت تبيعت از آن و راهنمايي مرشدان راستين، انسان را به انوار وحي كه خود مراتب بالاتري از عقل محسوب مي شوند مرتبط مي كند. * تفاوت عقل ديني و عقل مدرن در فرهنگ اروپايي Reasonرا مترادف عقل مي دانند كه همان Re-eason به معناي دوباره آسان كردن يا ساده سازي دوباره است، در واقع عقل غربي همان اصالت عقل حسي تا سرحد محسوسات است. ولي عقل مورد اشاره اسلام، عقلي است كه انسان را به سوي دين كه عهده دار سعادت بشري است راهنمايي مي كند و تجسم كامل اين عقل در وجود معصومين (عليهم السلام) و ساير مؤمناني است كه اولياي الهي محسوب مي شوند. در روايتي در تعريف عقل آمده است : عقل آن چيزي است كه بوسيله آن (خداوند) رحمان عبادت مي شود و با آن بهشت به دست مي آيد. البته اسلام براي تعقل آدمي علاوه بر شرط تبعيت از حجت و هدايت الهي،محدوديت موضوعي نيز قائل است و بطور مشخص انسان را از تفكر در ذات خداوند منع ميكند و در مقابل، انسان را دعوت به تفكر در مظاهر و آيات الهي مي كند كه در اين ميان انسانِ كامل بزرگترينِ مظاهر حق در عالم هستي است. با درك عقل مورد نظر اسلام و پذيرش شرايط آن روشن است كه اين نوع عقل كه از آن تعبير به عقل ديني مي شود عقلي است خطاناپذير كه شرايط مختلف زماني و مكاني در صدق آن بي تأثير است. از اين روست كه خطاي در انديشه مربوط مي شود به عقل خود بنياد و منقطع از وحي و امام و حجت الهي چرا كه هر انديشه اي مرجعيتي دارد و انديشه بي مرجعيت اساساً انديشه نيست و مرجعيت هاي متفاوت اند كه به انديشه صلابت و اقتدار دروني مي بخشند. عقل ديني در يك تقسيم به دو بخش عمده و مهم عقل معاد و عقل معاش تقسيم مي شود . مراد از عقل معاد عمدتا انديشه هاي عقلاني مربوط به امور ماورايي و متافيزيكي و (امور ديني - معنوي) است. اين عقل همان است كه در روايت مذكور از امام صادق عليه السلام چنين توصيف شده كه با آن خدا پرستش شود و بهشت به دست آيد . در منابع روايي ما مراد از عقل معاش ، انديشه هاي عقلاني مربوط به زندگي اين دنيا و چاره انديشي در باره معضلات و مشكلات زندگي و تدابير امور جاري حيات مادي هماهنگ با قوانين شرعي و سازگار با آن است، تا حيات آرماني (حيات معقول) و حيات طيبه قرآني تحقق عيني يابد. گرچه عقل معاش در اصطلاح ديني با عقل مدرن در اصطلاح غربي در جزيي نگري، چاره جويي و تدبير امور زندگي و نيز در محاسبه گري و سود و زيان انديش بودن، مشترك بوده و هر دو در تكاپوي عقلاني كردن زندگي هستند، اما در دو جهت عمده با هم تفاوت و اختلاف دارند: يكي آن كه عقل مدرن غربي با ويژگي هايي كه بيان شد بركنار از دين و خدا و بلكه بالاتر، بر اساس عقل انگاري محض و تجربه گرايي افراطي، عقل، ميزان و معيار مستقل تشخيص حق و باطل و درستي از نادرستي شناخته مي شود و با تركيب تجربه گرايي افراطي ، امثال ديويد هيوم و وجدان اخلاقي يا تجربه اخلاقي امثال كانت، چنين نتيجه مي گيرند كه عقل و به تعبير دقيق ترعقل عملي يا وجدان اخلاقي سرچشمه همه حقايق ديني و اخلاقي و حتي عامل خداباوري مي شود. دوم اين كه، عقل ديني در بعد عقل معاش بودن و نيز مصلحت انديشي و مفسده گريزي اش در عرصه زندگي مادي، هدفش، عقلاني كردن زندگي و رساندن انسان به حيات معقول است تا در پرتو آن به تعالي روحي و كمالات معنوي برسد و رازهاي آفرينش خويش را تحقق عيني بخشد، در غير اين صورت زندگي بدون حيات معقول كاريكاتوري از حيات طبيعي مسخ شده است. در عقل مدرن غربي، زندگي هدف آرماني و نهايت آمال و آرزوهاست و همه ارزش هاي اخلاقي در خدمت زندگي دنيوي اند و در نتيجه اين نگرش و انديشه دنيا محوري، وسيله ها هم مشروع مي شود و رسيدن به زندگي برتر و رفاه بيش تر از هر راهي كه دست يافتني و ممكن باشد، مشروع و مجاز شمرده مي شود، هر چند كه خلاف موازين شرع و اخلاق حسنه بوده و توام با شيطنت باشد! فراهنگ**2006**1588
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایرنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 273]