واضح آرشیو وب فارسی:پرشین وی: پرخاشگري نوجوانان والدين- «دلم ميخواهد مثل بمب بتركم و همه چيز را خراب كنم تا از شرخيليها راحت شوم» اين جمله شيما دانشآموز 13سالهاي است كه در كلاس دوم راهنمايي درس ميخواند. او تازه پا به دوران حساس نوجواني گذاشته است. نوجواني برزخ ميان كودكي و بزرگسالي است. نوجواني دورهاي انتقالي است كه طي آن فرد فضاي روحي كودكي را ترك ميكند و وارد مرحله ديگري ميشود. در اين مرحله نوجوان علاوه بر اينكه با تغييرات بيولوژيكي، شناختي و رشد جنسي روبهرو است، بايستي خود را با انتظارات والدين، مدرسه و گروه همسالان كه با سرعت تغيير ميكنند،سازگار كند. عدهاي از روان شناسان معتقدند نوجواني دوره «توفان و فشار» است در حاليكه عده ديگري ميگويند نوجواني الزاما زمان توفان و فشار شديد نيست. اينكه نوجواني تا چه حد توفاني و پرفشار باشد بستگي زيادي به تقاضاها و انتظارات در حال تغيير والدين، همسالان، مدرسه و جامعه و فرهنگي دارد كه نوجوان در آن زندگي ميكند. به نظر ميرسد يكي از ويژگيهاي دوران نوجواني احساس خشم و رفتار پرخاشگرانه باشد. منظور از پرخاشگري، رفتار منفياي است كه باعث آسيبهاي عاطفي، رواني و جسماني به خود، ديگران يا اشيا و حيوانات ميشود. مكتبهاي گوناگوني روانشناسي، درباره خشم، نظرات متفاوتي ارائه دادهاند. از ديدگاه روانكاوان يا روان تحليلگران ابراز خشم به تخليه هيجاني و كاهش هيجان ميانجامد. در پرخاشگري مستقيم آسيب زدن به ديگران به صورت آشكار و علني است مثل كتك زدن برادر كوچكتر، اما فرد در پرخاشگري غيرمستقيم مثل مسخره كردن، شايعه درست كردن درباره ديگران و... به شكلي موذيانه به ديگران آسيبهاي رواني و عاطفي وارد ميكند. در پرخاشگري خصمانه، هدف اوليه پرخاشگر آسيب وارد كردن به ديگران است زيرا فرد پرخاشگر از درد و رنجي كه براي قرباني ايجاد ميشود، لذت ميبرد. اما در پرخاشگري وسيلهاي فرد براي به دست آوردن چيزي كه ميخواهد، پرخاشگري ميكند. مثلا نوجواني كه با دادوفرياد و فحش از والدين خود پول ميگيرد يا از خانه بيرون ميرود تا با دوستانش باشد. با اين همه، نبايد فراموش كنيم كه احساس خشم و ابراز آن گاهي ميتواند مفيد باشد؛ مثلا ابراز خشم در برابر بيانصافي ديگران ممكن است آنها را به تجديدنظر در رفتارشان وادار سازد. همچنين ابراز خشم ميتواند از افسردگي جلوگيري كند و گاهي باعث ميشود فرد از بيحالي و سستي رها شود و بتواند براي پيشرفت كار خود و برداشتن قدمهاي مثبت انرژي بيشتري به دست آورد. تحقيقات نشان ميدهد كه پرخاشگري مستقيم در پسران و پرخاشگري غيرمستقيم در دختران رايجترين گونه پرخاشگري است. يعني پسران تمايل دارند از طريق پرخاشگري بدني و كلامي به ديگران آسيب برسانند و دختران بيشتر پرخاشگري ارتباطي دارند. مواردي كه سبب ساز خشم ميشود تجاوز به مالكيت فرد: يعني زماني كه كسي بدون اجازه و با زور و قلدري و يا پنهاني وسايل ومتعلقات نوجوان را برميدارد و در امور شخصي وي دخالت ميكند. تحقيركردن: مانند تمسخر كردن، بياحترامي كردن، فحش و ناسزا گفتن و... حمله فيزيكي: مانند هلدادن، كتك زدن، پرتكردن شيء و فشار دادن. طرد كردن: وقتي نوجوان توسط فرد يا گروهي طرد ميشود و يا به جمع ساير همسالانش پذيرفته نميشود. اصرار و پافشاري براي انجام كاري: زماني كه نوجوان مايل نيست كاري را انجام دهد ولي والدين و اطرافيان وي با اصرار و زور او را مجبور به انجام كاري ميكنند. حال ميخواهيم به اين سؤال مهم كه گهگاه والدين از خود ميپرسند جواب دهيم؛ «چرا فرزند نوجوانم پرخاشگري ميكند؟ با او چه كار كنم؟ آيا بايد او را تنبيه كنم و سرجايش بنشانم يا اينكه صبر كنم و كوتاه بيايم به اين اميد كه به مرور خوب ميشود؟» در مطالعهاي طولي(هيرسمن و همكاران، 1984) ميزان پرخاشگري تعدادي كودك در زمانهاي مختلف و طي سالهاي متمادي( از 8سال تا 30سال) اندازهگيري شد. نتايج تحقيق نشان داد كودكاني كه در 8سالگي از سوي همسالانشان به عنوان پرخاشگر معرفي شده بودند در سالهاي بعد نيز توسط ديگران به عنوان پرخاشگر معرفي ميشدند. اين افراد از كودكي تمايل داشتند كه خود و ديگران را به عنوان پرخاشگر به حساب آورند و دنيا را يك مكان پرخاشگرانه در نظر ميگرفتند. آنهايي كه در سن 8سالگي به عنوان پرخاشگرانهترين افراد معرفي شده بودند به احتمال زياد در بزرگسالي سه مرتبه بيشتر با پليس سروكار داشتند. بيشتر آنها در سن 30سالگي به زندان و دادگاه رفته بودند و با همسر و كودكان خود رفتارهاي پرخاشگرانهاي داشتند. با در نظر گرفتن اين تحقيق و تحقيقات مشابه ديگر، روانشناسان بر لزوم مداخله و اصلاح رفتار پرخاشگرانه نوجوانان تاكيد دارند و عوامل چندي را براي پرخاشگري دوران نوجواني مهم ميدانند. يكي از دلايل پرخاشگري نوجوانان پسر افزايش ترشح هورمون تستوسترون(معروف به هورمون پرخاشگري) در دوران بلوغ است. با افزايش ترشح اين هورمون، نوجوان دچار برانگيختگيهاي جنسي ميشود كه ناتواني در ارضاء اين برانگيختگي ميتواند منجر به پرخاشگري شود. پايين بودن قند خون به عنوان يك عامل خصومت و تمايلات پرخاشگرانه عمل ميكند. از ديگر عوامل مهم رفتار پرخاشگرانه، اعمال شيوههاي تربيتي مستبدانه و پرخاشگرانه در خانواده است. اگر نوجواني پرخاشگري ميكند قبل از آنكه به او بپردازيد به والدين وي و نوع تربيتي كه در خانواده از ابتداي تولد به او اعمال شده است بنگريد. پدر يا مادري كه در خانواده پرخاشگري ميكند، سرمشقي براي نوجوان خود ميشود، نوجوان با مشاهده و تقليد رفتار پرخاشگرانه والدين، پرخاشگري را ياد ميگيرد و از آن براي غلبه بر ناكاميها و كنار آمدن با موقعيتهاي سخت زندگي، استفاده ميكند. والديني كه از شيوههاي تربيتي مستبدانه مثل تنبيه بدني، دستورات مستقيم بدون توجيه كردن آنها ( تو بايد اين كار را انجام دهي چون من ميخواهم)، تهديد(اگر اين كار را انجام ندهي از بيرون رفتن خبري نيست) و محروميت (حق نداري دوستت را به خانه بياوري چون من از او خوشم نميآيد) استفاده ميكنند، احتمال پرخاشگري فرزند خود را افزايش ميدهند. همچنين در اين خانوادهها روابط صميمانه بين اعضا كمرنگ است، افراد خانواده احساس محبت و علاقه خود را بهصورت كلامي و غيركلامي به يكديگر نشان نميدهند، در نتيجه احساس طرد شدن و دوست داشتني نبودن تا حد زيادي رفتار پرخاشگرانه را افزايش ميدهد. معمولاً والدين در چنين خانوادههايي، در پاداش و تنبيه رفتارهاي نوجوانشان، طريقه ثابتي ندارند يعني وقتي والدين در حالت رواني خوبي هستند رفتارهاي پرخاشگرانه را به شكلهاي گوناگون (توجه كردن و يا برآورده كردن خواسته نوجوان) تقويت ميكنند و زماني كه والدين در حالت رواني خوبي نبوده و حوصله ندارند، همان رفتار نوجوان را تنبيه و سرزنش ميكنند. از اينرو شدت تنبيه به عمل و رفتار پرخاشگرانه نوجوان ارتباط چنداني ندارد بلكه نوع احساسات والدين شدت آن را معين ميكند. يكي از دلايل تكرار رفتار پرخاشگرانه اين است كه نوجوان به اين نتيجه ميرسد كه نهتنها رفتار پرخاشگرانهاش منجر به پيامد بدي نميشود بلكه تقويت هم ميشود. مثلاً والدين گاهي چون حوصله سر و صدا و داد و فريادهاي نوجوان خود را ندارند يا از رفتارهاي پرخاشگرانه او ميترسند، هنگام بروز رفتار پرخاشگرانه از سوي نوجوان سريع او را به خواستهاش ميرسانند تا او را آرام كنند، در نتيجه نوجوان ياد ميگيرد براي رسيدن به خواستهاش پرخاشگري كند. گاهي هم نوجوان تنها براي جلب توجه والدين به خود و قراردادن خود در كانون توجه خانواده پرخاشگري ميكند و والدين نيز بدون آنكه متوجه باشند با توجه به او (توجه مثبت مثل دلسوزي كردن) او را به خواستهاش ميرسانند و به اين ترتيب احتمال اينكه در دفعات بعد براي جلب توجه والدين، پرخاشگري كند را افزايش ميدهند. از طرف ديگر تصوري كه نوجوان از پدر و مادرش در اين سن دارد با گذشته تفاوت پيدا ميكند او در گذشته نظر بهتري نسبت به پدر و مادر و خانواده خود داشته اما اكنون متوجه اشتباهات و نقايص آنها ميشود و همين مسئله در نوجوانان ايجاد بحران ميكند و باعث ناسازگاري نوجوان با والدين و نپذيرفتن خواستههاي آنها ميشود. ارزشهاي والدين به تدريج برايش كمرنگ ميشود و نسبت به اين ارزشها دچار شك و ترديد ميشود و حتي گاه آنها را آشكارا تحقير ميكند. سن بحراني دوران نوجواني، دوران جدايي از خانواده و پيوستن به گروه همسال است. اگر دوستان و افرادي كه نوجوان در بيرون از خانه با آنها دوستي ميكند، افرادي پرخاشگر و زورگو باشند، احتمال اينكه نوجوان نيز پرخاشگر شود افزايش مييابد.چون نوجوان مجبور است براي پذيرفته شدن در گروه دوستان خود، ارزشها و قوانين آنها را بپذيرد و مشابه آنها رفتار كند.جوان پرخاشگر بهخاطر رفتار پرخاشگرانه و زورگويي به ديگران مخصوصاً همسالان، از سوي همسالان خود طرد ميشود و درنتيجه اين طرد شدن، وي از همسالان خود جدا مانده و فرصتهاي يادگيري زيادي را كه ممكن است مهارتهاي اجتماعي او را بهبود بخشند، از دست ميدهد. به نظر ميرسد اگر افرادي كه نوجوان درصدد كسب تاييد آنهاست، افرادي باشند كه خود به ارزشهاي اخلاقي و انساني از جمله همدلي با ديگران، توجه به حقوق ديگران، خوشخلقي و... پايبند نباشند، يا اينكه اگر اطرافيان نوجوان را مجبور به رعايت ارزشها كنند و يا وي را به دليل عدم رعايت ارزشها تنبيه و تحقير كنند، نوجوان نيز در خود نيازي براي رعايت اين ارزشها نميبيند و يا اين ارزشهاي تحميلي برايش تبديل به ضد ارزش شده و از آنها گريزان ميشود.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پرشین وی]
[مشاهده در: www.persianv.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 1215]