محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1827832338
گفتگو با استادرحيمپوردر تحليل انتخابات 22 خرداددیکتاتوری موسوي هنوز به حكومت نرسيده، آشكار شد
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
متنی را که پیش رو دارید مصاحبه و پاسخ نويسندهی صاحبنظر، حاج حيدر رحيمپور ازغدی در مشهد به پرسشهاي طرح شده از جانب مجمع مطالبه مردمی مشهد، مجمع متخصصین شاهد و ایثارگر مشهد مقدس، خبرنگار رسا، سایت عدالتخانه، جنبش عدالتخواه دانشجویی و انجمن طلاب و دانشجویان مشهد و... میباشد که در اختیار رجانیوز قرار گرفته است: ستاد، شما در هر دوره، پس از هر انتخاباتی از منظر ارزشي، به تحلیل انتخابات و نامزدها میپردازید. در صورت امكان، درباره انتخابات پرشور ریاست جمهوری دوره دهم نیز اظهارنظر کرده و به علل پیروزی و شکست کاندیداها بپردازید: بسمه تعالی. ابتدا بايد از پديدهی مناظرات تلويزيوني، از صدا و سيما تقدير كنم زيرا مناظره تلویزیونی در این دوره، بزرگترین موهبت الهی براي این انقلاب بود. آتش زیر خاکستر، همواره خطرناك است و اگر خاکسترها را از روی آتش پس نزنیم و آتش، دیده نشود هزار خطر در پیش است. پزشکان می گویند بدنی را که استعداد هرگونه بیماری دارد، نمیتوان به حال خود رها ساخت بلکه باید هر از چندگاه، آن را به آزمایشگاه فرستاد زیرا آنگاه که مرض خود را آشکار سازد، دیگر کار از کار گذشته است. مناظره رقبا، خاکستر را از روی آتشها بزدود و رقبا در نشان دادن امراضی که برخي از سران جامعه و جناحها را فراگرفته است، بزرگترین آزمایشگاه و بس مفید بود، زیرا سبب پیشگیری از امراض بیشتری میگردد که دامنگیر ماست، امراضی که درکمون جامعه در حال رشد بود و اگر با خبر نمی شدیم، ترکیدن عقدهها، جامعه را به فسادی میکشید که انگلستان و غرب امروز را به آن ورطه کشیده است. بنابراین من براین باورم که باید در هر رشته و موضوع و در همهی مشكلات جامعه، بهجای این همه مخارج و وقتکشیهای بیهوده، همواره در طول سال، چنین مناظراتی داشته باشیم و اگر چنین کنیم، ره صدساله را چند روزه میپیماییم. به نظر شما اگر شیوهای را که شهید بهشتی بهوسیله مناظره در مبارزه با بدخلقیها و بیایمانیها و زشتیها پيش گرفته بود و خود تا آنجا بدان پرداخت که دشمن وجودش را خطرناک تشخیص داد و از سر راه برداشت، ادامه یافته بود، بازهم جامعه امروز ما مبتلا به رانتخواری و مفاسد اجتماعی می شد؟! نه به خدا و همین است که اسلام، امر به معروف و نهی از منکر و تولی و تبری را واجب دانسته و قصاص را "حیات" مینامد. هزار ساعت سخنرانی، بازدهی چندساعت مناظرهی منظم و شفاف را ندارد. پیرامون علت شکست و پیروزی کاندیداهای این دوره چه تحليلي داريد؟ ابتدا از دكتر احمدینژاد، آغاز كنم كه تجربهی دولت 4 سالهاش، پيشبينيهاي بنده را تصديق كرد. دلیل پیروزی شگفتآور این کوچک مرد بزرگ، آن است که اصولاً ایشان سیاسی نمی باشند و به قول شهید مدرس، سیاستش عین دیانتش میباشد. جامعه ما جامعهای مذهبی است كه بر پایه مذهب عدل و اختیار و به سرپرستی ولی امر، استقرار دارد. دليل پیروزی دكتر احمدينژاد همان است که قرآن، پیروزی هر مؤمن را که احکام اسلام را صادقانه به کارگیرد و تنها از خداوند بترسد، بر 10 نفر تضمین فرموده است. اگر بيش از آنكه سياسي باشيم، مؤمن به اسلام و انقلاب و عدالتخواه باشيم، بر اساس وعدهي خداوند، پيروز خواهيم بود. و اما در مورد فتنه مونگولها و کوتولههای سیاسی که با سرعتی مافوق صوت به سراشیبی سقوط به پیش میروند، بايد عرض كنم من همیشه فکر میکردم، چگونه میشود تمدنی به بزرگی تمدن آشوریان، کلدانیان، هخامنشیان، ساسانیان و رم قدیم، ناگهان آنچنان سقوط کردهاند که بیش از نامی از آنان در تاریخ نمیماند ولی با مشاهده رفتار و کردار غرب امروز درمییابم که خداوند در آغاز سقوط هر متکبری، عقل و هوش و حتی کاربرد حواس و نتیجه مشاهدات عيني را از آنان میگیرد. آخر چگونه میشود مردم ایرانی را که پس از هزار سال به بهاء سنگینی به چنین حکومتی رسیدهاند، با مردم کشورهایی قیاس کرد که در دامن کمونیزم بیخدا، چشم به جهان گشوده و پس از شکست طلسم کمونیزم، جلوه جهان غرب، هوششان را ربوده است؟! خاک برسرتان که میپندارید ما نمیفهمیم که اوبامای دو رگه، غلام سیاه همان هفت تیرکشان است که پس از تنفر مردم امریکا از هر دو حزب، او را ابزار اهداف شومشان برگزیدند و نیز پس از 30 سال، هنوز هم ایرانیان و ارزش مکتب شیعه و کاربرد ولی فقيه و ثمره غدیر را نشناخته و ایرانیانی را که دارای مذهب عدل و اختیارند به مردم معتزله و اشاعرهای قیاس میکنید که یکی شان تا دیروز جان و مالش را در اختیار بعثیان کافر گذاشته بود و دیگری پس از پیروزی دهها پرچم مدعی خلافت برداشتند و خود را کشتند و کشتند و دشمن را برکشورشان مسلط ساختند و می خواهید در ایران خمینی(ره)، کودتای مخملی کنید! اما پيرامون آقاي كروبي؛ بايد عرض كنم حقیقت این است که ايشان بیهوده وارد این بازی دشوار شد و من به سابقهی صداقت و سادگی که از ایشان سراغ دارم، می دانم کاندیدا شدن ایشان به القاء كسانی بوده است که میگویند «ز هر طرف که شود کُشته، سودِ کفار است» زیرا اگر آقای کروبی با سوابق انقلابیاش، بهوسیله مردم انقلاب، خاکمالی شود كه شد، اثر سویی در اذهان میگذارد و اينك نيز اگر بتوانند پس از شکست قطعیاش، او را به حرکات نامناسبتری وادارند، سودش برای دشمنان انقلاب، بیشتر است. من آرزو ميكنم که ايشان هرچه زودتر از کمند دشمنان بگریزد. حرفهايي كه در تبليغات انتخاباتي از دهان ايشان گفته شد، اعتقادات خودش نبود. آقاي كروبي را به اين صحنه كشاندند و مديريت كردند و ديديم كه آن مواضع، رأيآور كه نبود، هيچ، آراء واقعي خود كروبي را هم از او گرفت. مردم، مسلمانند و اين ادبيات را قبول ندارند. نصيحتم به ايشان اينكه صلح كلي بودن، مخدوش است و نميشود خير و شر را در يك جا گرد آورد. برادر عزيز، اجازه ندهيد كه از احساسات شما، دشمنان اسلام و انقلاب، سوء استفاده كنند كه در سن من و شما، فرصت بازنگري و جبران، بسيار اندك است، فقط همين. اما آقای دکتر محسن رضایی، با آن همه سوابق درخشان انقلابی و نظامی از این جهت، شکست خورد كه همچون دکتر احمدینژاد، با صراحت و شفافيت و بدون مجامله به پاي ارزشهاي انقلاب فرياد نياورد و پرچم مبارزه با مفاسد را که پرچم امام و امت است برنيفراشت، و گرنه سوابق مبارزاتي برادر عزیزمان، آقای محسن رضایی از سوابق دكتر احمدینژاد هم بيشتر است. احمدینژاد صادقانه اعلام ميكند كه همهی ثروت من، عبارت است از منزل مسکونی و حقوقی که از معلمی میگیرم لیکن درباره ساير آقایان، پچپچ میشود. آقاي رضايي هم كه به ايشان ارادت دارم، بايد به شفافسازی قاطع بپردازند تا ايشان نيز بتوانند پرچم مبارزه با رانتخواران را بر دوش گیرند و در اين صورت در دوره آینده، ميتوانند رأي خوبي داشته باشند. به حق یا باطل، اگر عدهاي میگویند فلاني و فلاني، چندین کارخانه دست و پا کردهاند و تجارت خارجي فلان كالا را در دست گرفتهاند و میدانیم كه مردم نسبت به این امور، سخت حساسند نبايد دفعالوقت كرد. من پیشتر به دفاع، عرض میکنم كه قرآن، ثروت حلال را "خیر" نامیده اما این را هم متذکر میگردد که "المال و البنون فتنة" یعنی این دو، دشوارترین وسیله آزمایش الهی میباشند. آری اگر كساني میلیاردها تومان داشته باشند و به تولیدات مفید و اشتغالزا بپردازند، حرفی نيست زیرا در آن صورت، به تولید کار و تأمین نیازهای جامعه پرداخته و بایدشان زکات درآمد را بپردازند و معصوم(ع) میفرماید اگر ثروتمندان، زکات مالشان را ميپرداختند، نیازمندی در دنیا باقی نمیماند. اگر برادرمان 2 گام را بردارند با توجه به سوابق افتخارآميز و انگيزهی مثبت ايشان، در انتخابات بعدي يكي از اميدهاي پيروزي خواهند بود. اما آقای میرحسین موسوی كه پاك از ياد برد كه در تبليغات انتخاباتي خود ميگفت من برای احیاء قانون، وارد صحنه شدهام و ولايت فقيه را قبول دارم لیکن پس از اعلان نتیجه انتخابات كه شكست قاطع او بود، اجرای قانون را خیابانی کرده و چنان فضاحتی را به بار آوردند. ایشان پیش از پیروزی انقلاب با ملي مذهبيهاي چپ و گاه با نهضت آزادی، آن هم در سطح متوسط و كمخطر، كار ميكردند. البته بنده هم سابقه كار با نهضت آزادي و ملي- مذهبيها را دارم با اين فرق كه من از نوجواني و دوران نهضت نفت با مهندس بازرگان و سحابي و طالقاني، آشنايي و همكاري داشتم و شاگرد فرهنگي استاد شريعتي و دوست مقام معظم رهبري و دكتر شريعتي بودم، ليكن ايشان به اقتضاي سن كمتر، بعدها وارد ماجرا شدند و پيش از عضويت در حزب جمهوري اسلامي، جزء نيروها و همفكران دكتر پيمان بودند و گروه پيمان بر آن باور بود كه دين منهاي روحانيت، قابل پايداري است و تفسير و شناخت دين را از هر كسي كه عربي بداند، ميتوان آموخت. جناب آقاي موسوي با چنين ته ذهني هيچگاه همه جانبه، راهنماييهاي روحانيت اصيل را نميپذيرفتند و فقط از باب مصلحت، تمكين ميكرد و رهبري امام را هم تنها از اين رو پذيرفته بودند كه امام را انقلابي بزرگي ميدانستند نه مرجعي فقيه كه بر پايه مذهب عدل و اختيار و اساس كتاب و سنت، رهبري ميكند و متأسفم كه اين را مينويسم. من، خود از ايشان در جلسهاي در همان دههی 60 شنيدم كه فرمودند ما شاه را از كشور بيرون نراندهايم تا دوباره با دست خودمان براي خود شاه بسازيم! و همان عقيدهی حاجسيد جوادي را داشتند كه در نامه پر سر و صداي 23 صفحهاي "صداي پاي فاشيزم" اعلان داشته بود و من به پاسخ آن، بيانيهی "ولايت فقيه" و "تكرار تاريخ" را در همان سال 60 نوشتم كه ولايت فقيه، ولايت فقه شيعه و نه ولايت شخص است، همچون ولايت پزشك بر مريض كه ولايتش از باب پزشك بودن است. و اما استناد به حمايت امام از دولت ايشان هم چيزي نيست كه امروز و براي هميشه، حجيت داشته باشد زيرا اولاً ميزان، حال فعلي افراد است و ثانياً همه دستاندركاران ميدانند كه امام بارها در اختلاف ميان شهيد بهشتي، شهيد باهنر، و آقاي رفسنجاني و مقام معظم رهبري با امثال بازرگان و بنيصدر، طرف رئيس جمهور و نخستوزير رسمي را ميگرفتند، گرچه پايان برخوردشان با آنان آنچنان بود كه با دشمنان انقلاب بوده است، زيرا امام در پي اين بودند كه هركس كه منتخب مردم باشد و به حكومت بپردازد همگان بايد از او اطاعت كنند تا نظام جمهوري اسلامي، مستقر شود و قانون، حاكم شود. ولی دیکتاتوری آقاي موسوي، هنوز به حكومت نرسيده، آشكار شد و سابقهی اين ديكتاتوري را هم من خود شاهد بودهام. بهياد ميآورم كه در همان سال 59 و 60، حتي برخي از مقالات من را هم كه از اعضاء اصلي و هيئت مؤسس حزب جمهوري اسلامي در خراسان بودم، با اندك اختلاف نظري در روزنامه خودمان درج نمی کردند و من مجبور بودم آنها را در کیهان آن موقع نشر دهم. از حضرت آقاي موسوي ميپرسم، چگونه شد که از دوره دوم ریاست آقای رفسنجانی که كشور به سرعت به سوی ساختار لیبرالیستی به پیش میرفت، و در دوره ریاست خاتمی که هرلحظه به لائیکها و سرمايهداري و سكولاريزم غرب نزدیکتر میشدیم و برخلاف قوانین جمهوری اسلامی، رشد بیحجابی از دوران رضاخان هم بیشتر گردید و زمین خواری و رانتخواری، یک حرفهی معمولی شد، جنابعالي هيچ احساس خطر نکردید ولی همین که احمدینژاد آمد و کمر به مبارزه انقلابي و مردمي با مفاسد اجتماعی و رانتخواری بست، احساس خطر فرمودید؟! آقای موسوی قانونگرا؛ این کسر شأن یک ایرانی مسلمان نیست که حامی اندیشه او خانمی باشد که کلینتون به معاونی اوباما بخشیده و شما با ارتباطات پلیدی چون BBC PERSIAN صدای بهاییان تحت نفوذ صهیونیزم و صدای امریکا و صدای اسرائیل، همصدا گردید؟ شما چگونه متوجه نشدهاید که غرب ورشکست پس از شکست طرح ایجاد خاورمیانه بزرگ به ورشکستگیاش مجبور شده که از خاورمیانه بگریزد و مزورانه در پی ایجاد خاورمیانه هزار تکه برآمده و می خواهد پاکستان و افغانستان و با تحلیل احمقانهاش حتي ایران را هم چون جزیرةالعرب، قطعه قطعه کرده و بر هر قطعهای، امیری دستنشانده را بنشاند؟! آقای موسوی؛ اگر میدانستید بردگان امریکا به خاطر بردن انتخابات در لبنان تا چه اندازه بها دادهاند و میانگین آراء لبنانیهایی را که از اطراف جهان به لبنان میآوردند یا در لبنان میخریدند، بهاء هر رأی بیش از هزار دلار برایشان تمام شده، حضرتتان هرگز چنین نقشی را مفت و مجانی به نفع دشمنان احمقی که هنوز هم ایران و ایرانی و کشوری را که ولی فقيه بر آن حکومت میکند، نمیشناسد، بازی نمیکردید. به نظر شما آیا میشود در صندوقهایی که بر سر آنها معتمدان شهرها نظارت جدی دارند و نمایندگان شما بیش از دیگران حضور داشتهاند، 11 میلیون رأی کاذب به صندوقها ریخت؟! جناب موسوی؛ بیایید معامله ای انجام دهیم. شما از دشمنان انقلاب که در پی كودتاي مخملی بودند بخواهید مخارج تجدید انتخابات را بپردازند، من هم به نمایندگی از حکومت و مردم ایران، تعهد میکنم که انتخابات، تجدید گردد لیکن بدانید با آنچه جامعه پس از آن باخت بزرگ انتخاباتي در اين باخت بزرگ اخلاقي، از شما مشاهده کرد، اين بار، آراء شما بیش از همان آراء 2 درصد مخالف جمهوری اسلامی نيز نمیباشد و حتماً كمتر از دو ميليون رأي خواهيد آورد. زودتر به خود آیید و به دامان انقلاب اسلامی برگردید که عمری از من و شما گذشته است. در پايان، به آقاي خاتمي و مجمع روحانيون ايشان كه پرچم مذهبي در برابر ولايت فقيه، بالا بردهاند و بيانيههاي عملياتي و خياباني را حتي پس از سخنراني تاريخي حضرت آیتالله خامنهاي، يك به يك صادر ميكنند و مردم را به شورش فرا ميخوانند، عرض ميكنم كه فريب سابقه و نام و عنوانها را نخوريد و ناخواسته در كنار آمريكا و متحدانش، انتخابات را تخريب نكنيد كه اين آغاز استبداد است و شما تابوت خالي از روحانيون مبارز را بر دوش ميكشيد. مراقب باشيد كه به سرنوشت جبههی ملي بدون ملت و فدائيان خلقِ فراري از خلق و مجاهدين قاعد در كنار صدام و آمريكا، تبديل نشويد. امروز جناح راست و چپ، از رهبري و عدالتخواهان، فاصله گرفته و مانند دو شاخهی يك فلاخن، عمل ميكنند. و بالآخره به نقش مهم و حساس آقاي هاشمي رفسنجاني بايد اشاره كرد كه امروز ميتوانند والاترين خدمت را به انقلاب و امام صورت دهند و با موضعگيري كه از ايشان توقع ميرود، فتنههاي چپ و راست را آرام كرده و همچنان در كنار رهبري بمانند. و لا حول ولا قوة الا بالله /1001/
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 341]
-
گوناگون
پربازدیدترینها