تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 8 آذر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):زكات قدرت، انصاف است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1834913307




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

200 متر زيرزمين


واضح آرشیو وب فارسی:ایرنا: ما آنروز270 كيلومتر از ديارمان به سمت شمال شرق رانده بوديم تا چشممان به جمال يوزپلنگ آسيايي كه او را جواهر نگين حيات وحش دنيا(راست و دروغش، گردن گوينده اش)مي دانند، روشن شود اما اگر شما او را ديديد ما هم ديديم. **در كمند يوزپلنگ آسيايي** اصل ماجرا اين بود كه يك همايش مثل همه اين همايشهاي رنگ و وارنگي كه هر روز،اينجا و آنجا،برگزار مي شود و ما خبرنگاران هم چه بخواهيم و چه ناخواهيم، نخود آش همه آنهائيم، توي شهر كويري نخلك در120 كيلومتري نايين با حضور محيط بانان ايران راه انداخته بودند كه موضوعش همين حيوان خوش خط و خال و نيكوجمال بود كه سوژ ه اش تومني صنار با بقيه موضوعات روزمره كار ما فرق مي كرد و همين امر هم گوي دل ما را تا آنجا ربود كه يكروز مثل آدمهاي آپارادي با اهن و تلمب، سر گذاشتيم به بيابان.كه چي؟ كه داريم به ديدن يوزپلنگ مي رويم. راستش،ما خبرنگاران گاهي از دست كسالت سوژه هاي تكراري آنقدر زله مي شويم كه اگر دست برقضا، سوژه هاي ناب و فانتزي بخصوص راجع به طبيعت و زيبايهايش به تورمان بخورد،عين اينكه مويمان را آتش زده باشند، توي ميدان حاضر مي شويم و يهو مي افتيم توي ديگ حليم. نمونه اش همين هوس ديدن يوزپلنگ ملوس توي پناهگاه حيات وحشعباس آباد نايين است كه آخرش حسرت ديدنش به دلمان ماند و عاقبت هم به چه كنم،چه نكنم افتاديم تاآنكه نمي دانم چطور شد بجاي يللي تللي دردشت و دمن و پلكيدن با پلنگ و سيرواسير رد كوچ پرندگان زيبا در دل ميناي آسمان منطقه،مثل ارواح و اشباح سرگردان از هزار توي نقبهاي پيچ در پيچ سياه ته زمين سردرآورديم. آخر ما آدمهاي ساده دل را بگو كه مگر اين سريعترين دونده روي زمين بيكار بود كه بيايد آنجا مثل مجسمه،جلوي دشمن خوني اش يعني موجود دوپا كه تاحالا نسل همه همنوعانش را از روي زمين برداشته بود الا يكصد قلاده از آنها را همينطور صاف و بي حركت بايستاد تا ما باد به غبغب بيندازيم و بربر به او نگاه كنيم و او هم مثل تاكسي درمي از جايش جنب نخورد؟ البته با اين نك و نالي كه مااز روزمرگي كارمان كردم،خوب معلوم بود كه وقتي خبر پيك نيك رفتنمان با يوزپلنگ را شنيديم،پاك هوايي شديم و آنروز، دستپاچه،سر به بيابان گذاشتيم تا هم به ديدن يار رفته باشيم،هم زيارت شاه عبدوالعظيم، يعني هم خبر همايش محيط بانان زيستگاه هاي حيات وحش را بدهيم، هم از ملوسترين گربه دنيا ديدن كنيم. راستش تا آنروز من اصلا نمي دانستم زيستگاه اصلي يوزپلنگ آسيايي و9 گربه ديگر از جمع 12 گربه سان كل دنيا درهمين ايران خودماست واز اين نظر كشور ما مثل خيلي چيزهاي ديگر ،حرف اول را در دنيا مي زند. البته محيط زيستيها هم – اي بگوييد نگوييد – در اين ماجرا بي تقصير نبودند، دستكم درست و حسابي به ما حالي نكرده بودند كه ديدن اين حيوان نادر و گريزپا كه آفتاب و مهتاب هم براحتي او را نمي بينند و با انقراض تخم و تركه اش، اصلا دست بالا يكصد قلاده اش در دنيا يعني در همين ايران ماروي زمين مانده، به همين الكي ها نيست و ديدنش هزار ادا و اطوار و آداب و اصول دارد تا الابختكي آيا بشود او را ديد آيا نشود. اينهاكه گفتم همه پيشكش خودمان،چون سواي همه چيزهايي كه گفتم،ما آدمهاي خوشباور تازه بايد ازاين شهرك دورافتاده كويري يعني نخلك،فرسنگها توي پستي و بلندي يك جاده خاكي به سمت پناهگاه حيات وحشعباس آبادگز مي كرديم تاتنها و تنها 5-6 قلاده يوزپلنگي كه ظاهرا، روزي روزگاري،در آنجا ديده شده بودند ، را ببينيم كه از بيخ نديديم. ** من بدو، آهو بدو ** ما هم كه در مبدامان يعني اصفهان هي ارد داده بوديم كه ايهاالناس ما داريم به ديدن يوزپلنگ مي رويم و حتي كمي هم ترس به دلمان راه افتاده بود كه نكند ميزبان خوش خط وخالمان،زبانم لال، توي اين دوره خشكسالي، گرسنه مانده باشد و ما را يك لقمه چپش كند، وقتي در نخلك فهميديم، بكل ول معطليم و ماجراي من بدو وآهو(يوزپلنگ)بدو،اقلكم حالاحالا افاقه نمي كند،يهو سرافتاديم كه اي دل غافل،كهن ترين معدن ايران كه حتي ساساني ها هم از آنجا برداشت مي كرده اند، توي همين شهر كويري است و قدمت برداشت سرب از آن حتي به دو هزار سال پيش هم مي رسد. اين بودكه اصلا از خيرديدن آن گربه ي مكش مرگماي ازعالم وآدم رميده ازبيخ گذشتيم و بجايش ،هوس رفتن توي دل سياه معدن سرب در200 متري زيرزمين به سرمان زدتا اگر داغ ديدن نقش خط و خال يوزپلنگ به دلمان ماند، لااقل تماشاي رگه هاي گوررنگ معدن زيرپايمان را كه از دستمان نگرفته بودند وبه خودمان گفتيم حالا كه تا اينجا آمده ايم،اقلكم شانس ديدن معدن دو هزار سال پيش سرزمين آباء و اجداديمان را از دست ندهيم . دوساعتي ازصلاه ظهر درشهر متروكه نخلك كه گوياروزي يكهزارو200 نفر جمعيت داشته اما حالا جز تك و توك معدنچي سبزرو و مدعو حاضر در همايش محيط بانان زيستگاه هاي ده گانه يوزپلنگ آسيايي پرنده درآن پرنمي زد،گذشته بودكه با تعدادي از محيط بانان در مقابل در فسفري رنگ آسانسوري كه هرروز بين زيرزمين و روي زمين معلق بود،اين پا و آن پا كرديم تا وقتش رسيد وتپيدم تو،تا با پاي خودمان برويم به ته يك سياهچال سرب اندود چند هزارساله. از پيش به هريك ازما يك كلاه ايمني و يك چراغ انفرادي مخصوص معدنچيان، از همانهايي كه روي پيشاني ها چفت مي شود،داده بودند تا هم درطول بازديد رعايت نكات ايمني را كرده باشيم،هم درقعر زمين،توي دل سياه معدن، كورمال كورمال راه نرويم و جلوي پايمان را ببينيم. بالاخره درآسانسور بازشد وگروه10-15 نفرما بااشاره مهندس خوش مشرب همراهمان كه بعدش فهميديم از طريق يك دوربين با فرد مستقر در معدن ارتباط دارد، ول شديم ته زمين. توي سياهي سير نزولي مان ومعلق بين فضاي زمين وزيرزمين،سايش حركت سيم بكسل ها روي غلطك آسانسور، سمفوني دلهره آوري مي نواخت و در پرتو انوار زرفام چراغ تعبيه شده روي پيشانيها،نگاه مضطرب برخي افراد زار مي زد،توگويي مي خواستيم به جايي برويم كه عرب ني انداخت.خوب،حق هم داشتند چون هنوزماجراي پرسرو صداي گيرافتادن معدنچيان شيليايي در700 متري زيرزمين - كه گويي 500 متر توفير فاصله آ نها با ما، دلخوشنك بعضي ها بود-هنوز تازگي داشت يا شنيدن اخبار هميشگي زنده به گورشدن معدنچيان بسياري دردنيا در اينگونه فضاهاي تاريك و مخوف، توي دل يك عده را خالي مي كرد. بالاخره پس از حدود سه دقيقه وگذشتن از درازناي يك دالان عمودي خوفناك و شنيدن ناله هاي وهمناك پايين رفتن آسانسور قديمي وعبورمان ازچندطبقه زمين لخت و پتي قاچ خورده و تحمل سنگيني نگاه برخي همراهان مضطرب، پاهايمان رسيد روي 200 متري كف زمين. **ورود به شهر ارواح ** وقتي به200متري زيرزمين رسيديم اولش، كمي ماتمان برد، آخر، طبيعت سحرآميز حيات وحش كه صابون ديدن آنجا و عروس ملوس گربه سانان جهان يعني يوزپلنگ آسيايي را به دلمان ماليده بوديم كجا، اينجا كجا؟ تا يادم نرفته بگذاريد همين جا بگويم كه وقتي وارد معدن نخلك شديم،ساعت كار معدنچيان تمام شده بود و جز همان مهندس همراهمان(بلوچي)و يكي دومعدنچي ديگر و ما مهمانان ناخوانده ي هاج و واج كه انگار وارد شهر ارواح شده بوديم، كسي توي معدن نبود. اينجا در 200متري عمق زمين،ما به طبقه پنجم معدن رسيده بوديم.ارتفاع هر طبقه اين معدن 40 متر است ودرطول زمان پس از استخراج مواد معدني هرطبقه،معدنكاران هي به طبقات پايين تر نقب زده اند تا درنهايت به همين جا كه ما الانيم، يعني طبقه پنجم و درواقع 200 متري سطح زمين رسيده اند. البته 40 متر پايين تر از اينجا هم يعني 240متري زيرزمين، كورچاهي(چاهي كه آسمان را نبيند ،كورچاه گفته مي شود)حفرشده است تا جريان آب تحت الارضي موجود در آن را به بيرون يعني همين جائي كه ما الان هستيم، هدايت كنند.ديدن غل غل و جوشش آب يعني نماد زندگي در 40 متر پايين تر از جايي كه ما ايستاده ايم، يعني اين تونلهاي دلهره آور و مخوف كه همه چيز بوي مرگ و خطر و هشدار مي دهد،خوشگوار و دلاساست. ضمنا قرار بوده يك طبقه جديد(طبقه ششم)هم درفاصله80 متري- از طريق همين كورچاه- زده شود و كارگاه استخراج معدن به عمق 280 متري سطح زمين برسد كه انگار حالاحالاها از آن خبري نيست. درهر طبقه معدن سرب نخلك،تونل هاي تودرتو و شاخه شاخه وجود دارد كه جمع طول آنها در همه پنج طبقه به 50 كيلومتر مي رسد و از اين نظر نخلك طولاني ترين شبكه تونلي ايران در بين معادن فلزي كشور محسوب مي شود كه البته درهر يك از اين طبقات هم 40 رگه معدن سرب وجود دارد. با ورودمان به طبقه پنجم اين معدن كويري با آن دهليزهاي مرموز و تودرتو و تاتي رفتنمان در داخل تونلها،يكباره حس كرديم در دالان تاريخ،رو به گذشته سروته كرده ايم بخصوص اينكه گرد قدمت از سر و روي اين معدن مي باريد. خوب حق هم داشتيم اينجا به عنوان قديمي ترين معدن ايران و حتي به نقلي قديمي ترين معدن جهان،اسم و رسم زيادي براي خود كسب كرده بود. توي دالانهاي معدن با آن سقفهاي ضربي وكنده كاري شده اش ماانگار وارد كوچه پس كوچه هاي مسقف با تاقهاي گمبدي محله هاي قديم مثل، همين بازارهاي كهنه كه همين الان هم تاي آنها در شهرهاي قديمي مان پيدا مي شود،شده بوديم.عين قديما كه شبها سرهركوي و برزن يك چراغ نفتي روشن مي كردند،اينجا هم جابجا،توي گستره دور و دراز و گاه دلهره آور تونل ها، چراغ برق روشن بودالا بعضي جاها كه نمي دانم چرا در ظلمت بسر مي برد و وقتي كسي از همراهان مي خواست سرو گوشي در آنجاها آب بدهد، از دور مانند شبحي توي چشممان مي آمد. جاي جاي سقف خارا و كنده كاري شده معدن كبودرنگ بود مگر بعضي جاها كه به خردلي مي زد كه معني اش وجود رگه هاي سرب بود. توي عمق200متري،سقف تونل هاي حفرشده، جخت راست قد يك آدم كنده شده بود و يك نفر بدون اينكه بخواهد دولا شود مي توانست در اين دالانهاي كج و معوج ،راست راست راه برود و سرش را هم بالا بگيرد. بااين حال،كف زمين درامتداد هرنقب،خط ريل مثل ماري كه توي هر گوشه به جلو خزيده باشد، شبكه اي به هم پيوسته را در قعر زمين ايجاد كرده بود تا از طريق واگن، محموله هاي معدني استخراج شده از زيرزمين را به نزديك در خروجي يعني آسانسور ببرند البته نه آن آسانسوري كه ما را پايين آورده بود. **سيستم نقاله و تهويه هواي معدن** در اينجا بگذاريد بلافاصله بگويم كه معدن سرب نخلك اصلا شش حلقه چاه دارد كه در چاه هاي شماره چهار و پنجش آسانسور كار گذاشته اند و عمليات رفت و آمد معدنچيان و استخراج مواد كاني هم با كمك همين دو چاه انجام مي شود. عمق اين چاه ها با هم فرق دارد،مثلا عمق چاه شماره يك 50 متر،شماره دو 25 متر، شماره سه 165 متر،شماره چهار معروف به چاه آسانسور 200 متر،شماره پنج 240 متر و شماره شش هم 200 متر است. همانطوريكه كه گفتم بيشتر فعاليت معدن نخلك در حريم چاه هاي چهار و پنج انجام مي شود و بقيه آنها بعنوان مجراي تهويه و انتقال هوا مورد استفاده قرار مي گيرد. هنگام ورودمان به معدن ازطريق چاه شماره چهار وقتي پايمان به كف كارگاه استخراج رسيد، يكسري لوله، توجهمان را جلب كرد كه اولش خيال كرديم خطوط انتقال هواست اما مهندس رضا بلوچيحالي مان كرد كه هواي موردنياز در ژرفناي معدن بطورطبيعي وتنها با جابجايي و گردش هوا بوسيله همين چاه ها كه درجاهاي مختلف سطح معدن حفر شده اند، تامين مي شود. چاه شماره چهار(يعني همان محلي كه ما از آسانسورش پايين رفتيم)فقط مخصوص رفت و آمد آدم وحمل وسايل وابزاروچـاه شماره پنج-مجهز به اسكيپ(باربر)-منحصر به حمل مواد معدنـي است و بقيه چاه ها هم - همانطوريكه قبلا گفتم- حكم مجراي تهويه هواي معدن را دارند.درواقع براثر اختلاف ارتفاع چاه ها با يكديگر،هوا مرتب بين داخل وبيرون معدن گردش و كوران پيدا مي كند و به اين ترتيب اكسيژن مورد نياز داخل معدن به صورت طبيعي تامين مي شود. **ظرفيت و شيوه استخراج مواد معدني** عمليات استخراج در معدن نخلك عمدتاً به روشي به نام پـرشونده يا كند و آكند(cut & feel) انجام مي شود بدين نحو كه به ازاء هـر مقدار استخراج ماده معدني از كارگاه هاي استخراج كف كارگاه به همان اندازه هم بجايش مواد باطله يا كانگ پر مي شود. بطوركلي دراين دوهزار سالي كه از عمر اين معدن مي گذرد تاكنون حدود 600 هزارتن خاك معدني باعيار 6 تا 8 درصد سرب برداشت شده،مع الوصف، اين معدن هنوز هم 400 هزار تن ديگر ذخيره دارد.معني اين رقم اين است كه 6 تا 8 درصد از هر يك تن خاك اين معدن، سرب است كه در كارخانه اي كه بيرون زمين وجود دارد به كنسانتره سرب60 درصد تبديل مي شود علاوه براينكه از هر تن خاك معدني برداشت شده نيز4 تا 6گرم( حدود400 تا 600 گرم در هر تن كنسانتره) نقره نيز استحصال مي شود. به گفتهسيدفرهاد حسيني خالديمدير مجتمع معدني سرب نخلك(وي در فاصله زمان حضور ما درنخلك و اينك كه درحال نگارش اين يادداشتهايم، تغيير كرد)درحال حاضر تا لايه 200 متري معدن، حدود يكصد هزار تن ذخيره قطعي ماده معدني وجود دارد. علاوه بر اين، در لايه 240 متري آن نيز ذخيره حداقل300هزارتني موجود است كه تلاش مي شود با بهره گيري از پيمانكار براي حفر چاه 280 متر، به ذخاير اين بخش از معدن نيز دست پيدا كنيم. وي گفت:با توجه به وجود 900 هزار تن مواد باطله با عيار 2 درصد سرب در مجتمع، طرحي مبني بر احداث يك كارخانه براي بازيابي پسماندهاي موجود، به شركت تهيه و توليد مواد معدني نيز ارسال شده است. دراين ميانسعيد شجاعيكارشناس معدن مجتمع معدني سرب نخلك،توليدعادي معدن را سالانه حدود سه هزارتن بصورت ماده معدني بيان كرد و افزود: اين ماده در كارخانه فرآوري مجتمع سرب نخلك به كنسانتره باعيار55 درصد سرب ونقره باعيار 450 تا 500 گرم برتن( PPM ) تبديل مي شود. با اين اوصاف، معدن سرب نخلك نه تنها قديمي ترين معدن ايران است بلكه از نظر ذخيره هم چهارمين معدن سرب كشور محسوب مي شود. **خطرات جاني در كمين معدنچيان قانع نخلك ** براي استخراج مواد معدني،ابتدا عمليات حفاري به كمك دستگاه هايي به نام چالزن و چكش كوه بري انجام ودل رگه هاي معدني حدود يك متر سوراخ مي شود و در آن ديناميت كار مي گذارند و پس از تخليه معدن از معدنكاران، عمليات انفجار صورت مي گيرد. برغم همه اين خطرات وآلودگي هايي كه گفتيم حيف شد كه ديررسيديم وشانس ديدن كار معدنچيان از نزديك از دستمان رفت.لابد اينجا موقع كارخيلي غبارآلود و پرسرو صداست بخصوص اينكه از طريق انفجار اقدام به حفاري و كنده كاري مواد معدني مي كنند. با همه اين شرايط ،معلوم است كه كار دراين معدن غير از خطر خود سرب براي سلامت آدمها بخودي خودخيلي سخت و خطرناك هم هست.بااين اوصاف اگر بدانيد درآمد اين معدنكاران چقدر است، شايد باورتان نشود.خوب آدم حق دارد خيال كند معدنكاران نخلك، حتما حقوق آنچناني مي گيرند كه حاضرند به اين همه شرايط سخت و پرخطر تن دهند وتوي دل اين ديار دورافتاده حاشيه كوير مركزي ايران و اين ژرفاي زمين كه روزروزش و شب شبش اغلب در پرده تاريكي،بوي تند باروت وهواي سنگين سرب آلودند،سر كنند و تازه موقع استراحتشان هم در روي زمين،بايد توي هواي جانفرساي كوير با آن گرماي كشنده روزش و آن سرماي جانسوز شبش بسوزند و بسازند تا فردا دوباره به درون آن دخمه بازگردند. شايد باورتان نشود اگر بدانيد مثلا همينبلوچيتحصيلكرده كه اصالتان هم بلوچ است،با آن پيكر نحيف،گونه استخواني،رخسار سبزه،چشمان كوچك ونافذ،طن صداي غرا و محكم، اطلاعات و دانش بالاي فني و تخصصي،يك دنيا صفا و صميمتش و يك عمر آزگار شكافتن دل سخت زمين آنهم براي يافتن فلزسمي و خطرناكي مثل سرب -كه همه آدم و عالم از آن فراريند- تازه بعد از23سال كار تنها ماهي750 هزارحقوق مي گيرد،حال ديگر حساب، كتاب معدنچيان عادي و غير متخصص اينجا با خودتان. **كابوس تعطيلي نخلك يا روياي تاسيس نخستين موزه معدني خاورميانه** باهمه اين احوال،جالب اين است كه 69 معدنچي باقيمانده ازجمع200نفره قبلي(سال 82 بقيه اشان بازنشسته شده اند)با ريه هاي سرب اندودكه گفته مي شود نفس خيلي هايشان،نصفه نيمه نمره مي اندازد بازهم به همين جيره و مواجب اندك قانع و حاضرند به كارشان ادامه دهند اما ظاهرا مدتي است بعضي بگومگوها براي تعطيل كردن معدن سرب نخلك بعدازهزاران سال فعاليتش برسر زبانهاست وبدلايلي كه من نفهميدم،ظاهرا قراراست اين معدن رابه ميراث فرهنگي واگذار كنند تا اين سازمان هم، معدن نخلك را به بخش خصوصي بدهدكه اين خبر معدنچيان را به هول و ولا انداخته است. اينراهم بگويم كه اغلب معدنچيان شاغل در معدن سرب نخلك ساكن شهرها و روستاهاي مناطق كويري اطراف بخصوص شهر انارك و روستاي چوپانان هستند.به گفته كارشناسان،اصلا چرخ اقتصاد 90 درصد اين منطقه محروم در حاشيه كوير مركزي ايران بر پايه فعاليت همين معدن تاريخي چند هزار ساله مي چرخد. بازهم نكته جالب تر اينكه تمام محصول اين معدن از قديم الايم تا الان خريدار پر و پا قرص خارجي بخصوص مشتري كره اي و هندي دارد ودرواقع يك مثقال ازتوليد آن به هدر نمي رود اما نمي دانم چرا به جاي توسعه فعاليت آن مي خواهند درش را تخته كنند يا آن را به ميراث فرهنگي واگذار كنند يا درهرحال با اين همه ذخيره معدني، امكانات آماده، مشتري دست به نقد خارجي،نيروي كار بومي ارزان وحتي خانه هاي سازماني خالي كه الان باد در آنها باد مي وزد و بلااستفاده مانده است، فكري براي رونق گذشته آن نمي كنند. اين معدن در سال 1332كه به بخشي دولتي واگذار شد حدود يكهزارو200 كارگر داشته و حتي خانواده هاي آنها هم در همين شهر ساكن بوده اند ودر اينجا مدرسه، درمانگاه و حتي اولين آموزشگاه تخصصي معدن ايران وجود داشته اما حالا متروكه وعاري از حيات اجتماعي است. راستش عقل من به اين قد نمي دهد كه اصلا چه ربطي بين كار ميراث فرهنگي و معدن سرب وجود دارد . البته خبر خوب اين است كه قرار است نخستين موزه معدني ايران و بلكه خاورميانه را در اين معدن داير كنند.اين موزه ظاهرا قرار است در طبقه اول معدن يعني 40 متري زير زمين داير شود تا ازآن براي جذب گردشگر استفاده كنند با اين حال اينكه آيا بين راه اندازي اين موزه و تعطيلي احتمالي معدن اصلا رابطه اي هست يا نه، من از آن بي خبرم. در باره اهميت معدن اين را هم بدانيد كه اولين آموزشگاه تخصصي معدن ايران درسال 51 در همين شهرنخلك راه اندازي شد كه بازهم نمي دانم به چه دليلي در سال 72 به تعطيلي كشيده شد. البته برخي در اينجا،تعطيلي اين آموزشگاه را ضربه مهلكي براي معدن سرب نخلك و سنگ بناي آغاز افول فعاليت آن تلقي مي كنند و بر همين اساس معتقد به بازگشايي آن هستند. طرح تبديل معدن نخلك به عنوان نخستين موزه معدني كشور درسال 87 با تصويب يك بودجه ميليارد توماني دردستوركار قرار گرفت.محمدرضا بهرامن نائب ‌رئيس خانه معدن ايران،هدف از راه‌اندازي اين موزه را نشان دادن قدمت معدنكاري در ايران،‌ آشنايي مردم با فعاليت‌ معدني و زمين ‌شناسي كشور و جذب فعالان بخش معدن و اكتشاف جهان اعلام كرده است. وي ايران را كشوري داراي پتانسيل‌ معدني فراوان دانسته و گفته است:موزه معدن در انتقال فرهنگ معدنكاري و شناسايي محيطهاي كاري و فرهنگي اين بخش بويژه به دانشجويان و متخصصان در داخل و جذب فعالان بخش معدن و اكتشاف دنيا بسيار موثر است و قطعا با سرمايه‌گذاري دولت در اين بخش علاوه بر جذب متخصصان،حركتي موثر در مسير ژئوتوريسم كشور صورت خواهد گرفت. در اين حال به گفته مدير(قبلي) مجتمع معدني نخلك،درسال 88 مقرر شد،اين معدن از حيطه فعاليت سازمان توسعه و نوسازي معادن و صنايع معدني ايران خارج و با هدف اعطا به بخش خصوصي، به سازمان ميراث فرهنگي واگذار شود.حسيني خالدي گفت:پس ازآن، با ابلاغ بخشنامه اي جديد،اجراي عمليات قانوني مناقصه معدن براي واگذاري معدن به بخش خصوصي به امسال موكول شدكه تاكنون با سازمان مذكور تماسهاي لازم انجام شده است اما ما همچنان بلاتكليفم. جالب اينكه خود اين مقام مسئول(پيشين)در معدن سرب نخلك هم از دليل واگذاري آن به ميراث فرهنگي ابراز بي اطلاعي مي كند و مي گويد:برغم بازنشسته شدن پيش ازموعد تعداد زيادي از معدنكاران،تاكنون مجوز لازم براي جايگزيني نيروهاي بازنشسته داده نشده ومسوولان ميراث فرهنگي نيز برغم چند بار بازديدشان از مجتمع نخلك هنوز تصميم قاطعي در باره آن نگرفته اند و همه اين موارد سبب كاهش توليد اين معدن شده است. وي بابيان اينكه افزايش توليد معدن نخلك و رسيدن ظرفيت آن به نقطه مطلوب گذشته در گرو بكارگيري حدود يكصد معدنكار جديد است،گفت:مسوولان ميراث فرهنگي اينك به دنبال سرمايه گذار بخش خصوصي براي اين معدن هستند. اين گفته ها درحالي است كه يك كارشناس معدن مجتمع معدني سرب نخلك هم اعلام كرد: هنوز ازاختصاص يك ميلياردتومان رقم مصوب براي ايجاد موزه در معدن نخلك خبري نيست. سعيد شجاعي اظهارداشت :برغم پيگيري لازم با ميراث فرهنگي هنوز پاسخ مناسبي از آن سازمان دريافت نكرده ايم واكنون مشكلات كمبود نيرو ازيكسو و حالت بلاتكليفي واگذاري معدن از سوي ديگر، توليد اين معدن دوهزار ساله را با يك كاهش مستمر مواجه كرده است. **روشني زلال آب در سياهي عمق زمين** درحاشيه هر تونل حفر شده معدن و درموازت خطوط ريل گذاري شده سطح200متري زير زمين ،يك جوي باريك كشيده شده است كه آب صاف و زلالي توي آن جريان دارد.شنيدن زمزمه و شرشر آب و ديدن تلالو روشني اين مايع حياتبخش در اعماق زمين اينجا، آرامش خاصي به آدم مي بخشد. منطقه نخلك،بيابان برهوتي در حاشيه كويرمركزي ايران است كه آب در آن حكم كميا دارد اما اتفاقا يكي ازمشكلات معدن نخلك همين آب است كه درعمق زمين جريان دارد وعملا مانع كار معدنچيان مي شود به همين دليل هم لازم است همزمان با معدنكاري،آب جريان يافته بطريقي به بالاي سطح زمين فرستاده شود.به همين منظــور آب موجود در طبقات زيرزمين كه اينك در عمق 240متري جريان دارد طي دو مرحلــه به سطح زمين پمپاژ مي شود.در مرحله اول آب ابتدا ازعمق 240متري بوسيله كورچاه بـه سطح طبقــه 200 متري كه ما وارد آنجا شده ايم، توسط پمپهاي كفكش انتقال مي يابد و دراين سطح از طريق جويهاي باريك به سمت پمپهاي سانتريفوژ رفته واز طريق لوله هاي تعبيه شده درچاه شماره پنج به سطح زمين پمپاژ مي شود. به گفته بلوچي،اگر اينكار صورت نگيرد آب تنها در عرض چند ساعت از سر معدن مي گذرد بنابراين معدنچيان مجبورند درهر ساعت بالغ بر 210 مترمكعب آب را از معدن به خارج از آن هدايت كنند.البته اين آب اگرچه بخاطر درآميختنش با سرب،آلوده است اما بهرحال 30 درصد آن براي مصارف خود معدن و 70 درصد ديگرش به عنوان هرزآب به بيرون فرستاده مي شود كه براي زمينهاي تشنه كوير نخلك بخصوص آبياري نخيلات منطقه،غنيمت بس گوارايي محسوب مي گردد.نخيلاتي كه از محصول خرماي آنها بخاطر همين آلودگي آبش استفاده نمي شود. **تاريخ كهن معدن نخلك** معدن سرب نخلك قديمي ترين معدن ايران محسوب مي شود و برخي،حتي آن را پيرترين معدن دنيا مي دانندومدعي اند قديمي ترين تمدن باستاني معدني ومتالوژي دنيا در اين محل شكل گرفته كه نمي دانم اين ادعا چقدر راست است بااين حال، قدرمسلم سابقه برداشت ازاين معدن دستكم به دوهزار سال پيش مي رسد.كمااينكه آثار كارهاي قديمي انجام شده ازجمله ابزار سنگي و وسايل ساخته و كشف شده در اين ناحيه مؤيد اين نظريه است. قرائن موجود بوضوح از بهره برداري مردم دوره ساسانيان از اين معدن حكايت دارد. جالب اينكه در آن زمان ثروتمندان از ظروف سربي توليد شده از محصول بدست آمده در اين معدن استفاده مي كرده اند بدون اينكه به عوارض ناشي از اين فلز آشنا باشند به همين دليل هم اغلب آنها به بيماريهاي معروف بهبيماري ثروتمندان دچار مي شدند در حاليكه فقرا كه از ظروف سفالي استفاده مي كردند، از اين نوع امراض در امان مي ماندند. امروزه در حالي از فلز سرب در صنايع مختلف مثل باتري سازي، مهمات سازي،الكترونيك و رنگ سازي و غيره استفاده مي شود كه در قديم الايام هم بدليل پائين بودن درجه حرارت ذوب، چكش خواري و شكل پذيري آن مورد توجه قدما قرار داشته است. جالب است بدانيد كه محصول اين معدن يعني كنسانتره سرب در زمان جنگ جهاني دوم مورد استفاده ارتش آلمان نازي هم بوده است. درهرحال، گروه ما بعد از ساعتي گشت و گذار در داخل تونلهاي پيچ در پيچ و شاخه شاخه معدن نخلك كه جابجا با توضيحات مهندس بلوچي همراه بود،از طريق همان آسانسور چاه شماره چهار به سطح زمين بازگشت . حريم عمليات برداشت از اين معدن دردوهزار سال پيش در اطراف چاه شماره يك يعني در پنج كيلومتري منتهي اليه جنوب در اصلي ورودي معدن يعني همان چاه شماره چهار واقع است. آفتاب نيمه جان پسينگاهي كه در محاصره توده ابرهاي سياه جان مي كند، درحال نشستن در پشت كوه بود كه وارد محوطه تاريخي معدن نخلك شديم . دراينجا در جنوب معدن،بقايايي از يك آبادي معدنچيان دور? ساساني كه در محاصره يك رشته كوه قرار دارد، به چشم مي خورد.اين بقايا شامل يك چهارتاقي و يك دژ مخروبه است. از قرائن پيداست كه اين معدن دراصل عبادتگاه دوره ساسانيان بوده است وتاريخ بناي چهار تاق به قرن دوم ميلادي نسبت داده مي شود.به نظر مي رسد اين بنا،عبادتگاه كساني بوده كه در دژ روبروي آن ودر قلعه ي بزرگ نخلك مي زيسته اند و درعين حال به كار استخراج سرب از دل كوه و جداسازي نقره ازآن نيز مشغول بوده اند. اينك از دژ يادشده جزيك حصار،چيز چنداني نمانده است.ديوارهاي دژ را مانند ديوارهاي چهار تاق از سنگ لاشه با ملات گل وآهك ساخته اند.باروي دژ دو لايه است و سطوح صاف سنگها چه درلايه داخلي وچه درلايه خارجي رو به بيرون كار گذاشته شده و اندازه هاي حصار به شكل مربع است وهر ضلعش بطور تقريب 40 متر طول مي باشد. اين دژ بر تپه سنگلاخ كشيده اي قرار دارد كه شيب ملايمي به سمت شمال شرق مي يابد و در سمتهاي شمال غربي و جنوب شرقي به دو بستر عميق رودخانه خشكي محدود مي شود. در چهار گوشه دژ برجهاي موسوم به سه ربعي(يعني سه ربع از بدنه آن از ديوار آزاد است)وجود داشته كه اينك آسيب ديده اند اما تقريبا نيمي از برج گوشه شمالي و مدخل گوشه برج غربي تا اندازه اي سالم مانده است. همچنين در30 متري مدخل دژ،بناي چهارتاقي كه سالمتر مانده ، قراردارد كه مصالح آن هم از همان جنس مصالح دژ است.چهارتاق كه حكم آتشكده هاي دوره ساساني را داشته،بدين معناست كه روي قاعده اي مربع شكل، چهار قوس مي ساختند و برفراز آنها گنبد تعبيه مي كردند. كارشناسان آثار تاريخي، اين بنا را از نوع چهارتاقي هاي متعارف نمي دانند كه در آن ورود و شركت در مراسم تقديس آتش ازچهار سوي بنا ممكن باشد.هرچند امروزه ديوارهاي شمال غربي و شمال شرقي بازاست ولي آثار پي ها درزير اين ديوارها نشان مي دهد كه اين آتشكده در اصل محصور بوده است.به اين معني كه اين مكان آتشگاهي بوده كه درآن آتش مقدس محفوظ از آلودگي و چشم نامحرم زنده نگه داشته مي شده است. طول ضلع بناي مربع شكل80/8 متر واز سنگ لاشه ساخته شده ولي نماي داخل وخارج ديوارها مركب از سنگهاي حجاري شده صاف رويه اي است كه در رديفهاي افقي كنار هم قرار گرفته اند. درون دو روي كار را هم با گل وآهك فراوان و سنگ لاشه متفرق پر كرده اند. **حرف آخر** درهرحال،معدن تاريخي نخلك خواه ناخواه با سابقه ديرينش وذخايرگرانبهايش همچنان مي تواند به ‌عنوان يك ذخيره كاني فعال درخدمت صنعت و صادرات كشور باشد و درعين حال به مثابه يك موزه تاريخي،فرهنگي و توريستي، مكاني براي باستان ‌شناسي معدني و متالوژي ايران به‌ مثابه يكي از اولين كشورهاي جهان كه صاحب هنر و فن استخراج و ذوب بوده است، معرفي شود و تورهاي علمي و فرهنگي داخلي و خارجي را جذب خود كند. درغروب تيرگون كوير نخلك كه ابرهاي كبود،سطح آسمان را قرق كرده اند و نرمك نرمك قطرات باران در حال ريزش بر گستره اين معدن دوهزار ساله است، ما از داخل محوطه دژ و چهارتاقي كهن درحال خروج بوديم كه در گوشه اي از آسمان انوار رنگين كمان يك روز به ياد ماندني نقش بست،رنگين كماني كه زيبايي طيف رنگارنگش،كمتر از رنگاب خط وخال يوزپلنگ آسيايي نبود. 543




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: ایرنا]
[مشاهده در: www.irna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 504]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن