پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان
پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا
دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک
تجهیزات و دستگاه های کلینیک زیبایی
سررسید تبلیغاتی 1404 چگونه میتواند برندینگ کسبوکارتان را تقویت کند؟
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
تعداد کل بازدیدها :
1848550971
200متر زيرزمين
واضح آرشیو وب فارسی:ایرنا: ما آنروز300 كيلومتر از ديارمان بيرون زده بوديم تا چشممان به جمال يوزپلنگ آسيايي كه اورا جواهر نگين حيات وحش دنيا(راست و دروغش، گردن گوينده اش)مي دانند،روشن شود اما اگر شما او را ديديد ما هم ديديم. **در كمند همايش روز يوزپلنگ آسيايي** اصل ماجرا اين بود كه يك همايش مثل همه اين همايشهاي رنگ و وارنگي كه هر روز،اينجا و آنجا،برگزار مي شود و ما خبرنگاران هم چه بخواهيم و چه نخواهيم، نخود آش همه آنهائيم، توي شهر كويري نخلك در120 كيلومتري نايين باحضور محيط بانان ايران راه انداخته بودند كه موضوعش روز همين حيوان خوش خط و خال و نيكوجمال بود كه سوژ ه اش تومني صنار با بقيه موضوعات روزمره كار ما فرق مي كرد و همين امر هم گوي دل ما را تا آنجا ربود كه يكروز مثل آدمهاي آپارادي با اهن و تلمب، سر گذاشتيم به بيابان.كه چي؟ كه داريم به ديدن يوزپلنگ مي رويم. راستش، ما خبرنگاران گاهي از دست كسالت سوژه هاي تكراري آنقدر زله مي شويم كه اگر دست برقضا، سوژه هاي ناب و فانتزي بخصوص راجع به طبيعت و زيبايهايش به تورمان بخورد،عين اينكه مويمان را آتش زده باشند، توي ميدان حاضر مي شويم و يهو مي افتيم توي ديگ حليم.نمونه اش همين هوس ديدن يوزپلنگ ملوس توي پناهگاه حيات وحش عباس آباد نايين است كه آخرش حسرت ديدنش به دلمان ماند و عاقبت هم به چه كنم،چه نكنم افتاديم تاآنكه نمي دانم چطور شد بجاي يللي تللي دردشت و دمن و پلكيدن با پلنگ و سيرواسير رد كوچ پرندگان زيبا در دل ميناي آسمان منطقه ،مثل ارواح و اشباح سرگردان از هزار توي نقبهاي پيچ در پيچ سياه ته زمين سردرآورديم. آخر ما آدمهاي ساده دل را بگو كه مگر اين سريعترين دونده روي زمين بيكار بود كه بيايد آنجا مثل مجسمه،جلوي دشمن خوني اش يعني موجود دوپا كه تاحالا نسل همه همنوعانش را از روي زمين برداشته بود الا يكصد قلاده از آنها را همينطور صاف و بي حركت بايستاد تا ما باد به غبغب بيندازيم و بربر به او نگاه كنيم و او هم مثل تاكسي درمي از جايش جنب نخورد؟ البته با اين نك و نالي كه ما از روزمرگي كارمان كردم،خوب معلوم بود كه وقتي خبر پيك نيك رفتنمان با يوزپلنگ را شنيديم،پاك هوايي شديم و آنروز، دستپاچه،سر به بيابان گذاشتيم تا هم به ديدن يار رفته باشيم،هم زيارت شاه عبدوالعظيم، يعني هم خبر همايش محيط بانان زيستگاه هاي حيات وحش را بدهيم ، هم از ملوسترين گربه دنيا ديدن كنيم. راستش تا آنروز من اصلا نمي دانستيم زيستگاه اصلي يوزپلنگ آسيايي و9 گربه ديگر از جمع 12 گربه سان كل دنيا در همين ايران خودماست واز اين نظر كشور ما مثل خيلي چيزهاي ديگر ،حرف اول را در دنيا مي زند. البته محيط زيستيها هم – اي بگوييد نگوييد – در اين ماجرا بي تقصير نبودند، دستكم درست و حسابي به ما حالي نكرده بودند كه ديدن اين حيوان نادر و گريزپا كه آفتاب و مهتاب هم براحتي او را نمي بينند و با انقراض تخم و تركه اش، اصلا دست بالا يكصد قلاده اش در دنيا يعني در همين ايران ماروي زمين مانده، به همين الكي ها نيست و ديدنش هزار ادا و اطوار و آداب و اصول دارد تا الابختكي آيا بشود او را ديد آيا نشود. اينها كه گفتم همه پيشكش خودمان،چون سواي همه چيزهايي كه گفتم، ما آدمهاي خوشباور تازه بايد از اين شهرك دورافتاده كويري يعني نخلك، فرسنگها توي پستي و بلندي يك جاده خاكي به سمت پناهگاه حيات وحشعباس آبادگز مي كرديم تا تنها و تنها 5-6 قلاده يوزپلنگي كه ظاهرا، روزي روزگاري،در آنجا ديده شده بودند ، را ببينيم كه از بيخ نديديم. ** من بدو، آهو بدو ** ما هم كه در مبدامان يعني اصفهان هي ارد داده بوديم كه ايهاالناس ما داريم به ديدن يوزپلنگ مي رويم و حتي كمي هم ترس به دلمان راه افتاده بود كه نكند ميزبان خوش خط وخالمان،زبانم لال، توي اين دوره خشكسالي، گرسنه مانده باشد و ما را يك لقمه چپش كند، وقتي در نخلك فهميديم، بكل ول معطليم و ماجراي من بدو وآهو(يوزپلنگ)بدو،اقلكم حالاحالا افاقه نمي كند،يهو سرافتاديم كه اي دل غافل،كهن ترين معدن ايران كه حتي ساساني ها هم از آنجا برداشت مي كرده اند، توي همين شهر كويري است و قدمت برداشت سرب از آن حتي به دو هزار سال پيش هم مي رسد. اين بودكه اصلا از خير ديدن آن گربه ي مكش مرگماي از عالم و آدم رميده از بيخ گذشتيم و بجايش،هوس رفتن توي دل سياه معدن سرب در200 متري زيرزمين به سرمان زد تا اگر داغ ديدن نقش خط و خال يوزپلنگ به دلمان ماند، لااقل تماشاي رگه هاي گوررنگ معدن زيرپايمان را كه ازدستمان نگرفته بودند وبه خودمان گفتيم حالاكه تا اينجا آمده ايم،اقلكم شانس ديدن معدن دو هزار سال پيش سرزمين آباء و اجداديمان را از دست ندهيم . دوساعتي ازصلاه ظهر درشهر متروكه نخلك كه گوياروزي يكهزارو200 نفر جمعيت داشته اما حالا جز تك وتوك معدنچي سبزرو و مدعو حاضر در همايش محيط بانان زيستگاه هاي ده گانه يوزپلنگ آسيايي پرنده درآن پرنمي زد،گذشته بودكه با تعدادي از محيط بانان در مقابل در فسفري رنگ آسانسوري كه هرروز بين زيرزمين و روي زمين معلق بود،اين پا و آن پا كرديم تا وقتش رسيد وتپيدم تو،تا با پاي خودمان برويم به ته يك سياهچال سرب اندود چند هزارساله. ازپيش به هر يك ازما يك كلاه ايمني و يك چراغ انفرادي مخصوص معدنچيان، از همانهايي كه روي پيشاني ها چفت مي شود، داده بودند تا هم در طول بازديد رعايت نكات ايمني را كرده باشيم،هم درقعر زمين،توي دل سياه معدن،كورمال كورمال راه نرويم و جلوي پايمان را ببينيم. بالاخره درآسانسور بازشد وگروه10-15 نفرما بااشاره مهندس خوش مشرب همراهمان كه بعدش فهميديم از طريق يك دوربين با فرد مستقر در معدن ارتباط دارد، ول شديم ته زمين. توي سياهي سير نزولي مان ومعلق بين فضاي زمين وزيرزمين،سايش حركت سيم بكسل ها روي غلطك آسانسور،سمفوني دلهره آوري مي نواخت و در پرتو انوار زرفام چراغ تعبيه شده روي پيشانيها،نگاه مضطرب برخي افراد زار مي زد،تو گويي مي خواستيم به جايي برويم كه عرب ني انداخت.خوب،حق هم داشتندچون هنوز ماجراي پرسرو صداي گيرافتادن معدنچيان شيليايي در700 متري زيرزمين - كه گويي 500 متر توفير فاصله آ نها با ما، دلخوشنك بعضي ها بود-هنوز تازگي داشت يا شنيدن اخبار هميشگي زنده به گورشدن معدنچيان بسياري دردنيا در اينگونه فضاهاي تاريك و مخوف،توي دل يك عده را خالي مي كرد. بالاخره پس از حدود سه دقيقه وگذشتن از درازناي يك دالان عمودي خوفناك و شنيدن ناله هاي وهمناك پايين رفتن آسانسور قديمي و عبورمان ازچندطبقه زمين پتي قاچ خورده و تحمل سنگيني نگاه برخي همراهان مضطرب، پاهايمان رسيد روي 200 متري كف زمين. **ورود به شهر ارواح ** وقتي به200متري زيرزمين رسيديم اولش، كمي ماتمان برد، آخر، طبيعت سحرآميز حيات وحش كه صابون ديدن آنجا و عروس ملوس گربه سانان جهان يعني يوزپلنگ آسيايي را به دلمان ماليده بوديم كجا، اينجا كجا؟ تا يادم نرفته بگذاريد همين جا بگويم كه وقتي وارد معدن نخلك شديم،ساعت كار معدنچيان تمام شده بود و جز همان مهندس همراهمان(بلوچي)و يكي دومعدنچي ديگر و ما مهمانان ناخوانده ي هاج و واج كه انگار وارد شهر ارواح شده بوديم، كسي توي معدن نبود. اينجا در 200متري عمق زمين،ما به طبقه پنجم معدن رسيده بوديم.ارتفاع هر طبقه اين معدن 40 متر است ودر طول زمان پس از استخراج مواد معدني هر طبقه،معدنكاران هي به طبقات پايين تر نقب زده اند تا درنهايت به همين جا كه ما الانيم،يعني طبقه پنجم و درواقع 200 متري سطح زمين رسيده اند. البته 40 متر پايين تر از اينجا هم يعني 240متري زيرزمين چاهي حفر شده تا آب موجود در آن را به بيرون يعني همين جائي كه ما هستيم،هدايت كنند.ديدن غل غل آب يعني نماد زندگي در 40 متر پايين تر از اين جايي كه ما ايستاده ايم، يعني اين تونلهاي دلهره آور و مخوف كه همه چيز بوي مرگ و خطر و هشدار مي دهد،خوشگوار و دلاساست. ضمنا قرار بوده يك طبقه جديد(طبقه ششم)هم درفاصله80 متري زده شود و كارگاه استخراج معدن به عمق 280 متري سطح زمين برسد كه انگار حالاحالاها از آن خبري نيست. درهر طبقه معدن سرب نخلك،تونل هاي تودرتو و شاخه شاخه وجود دارد كه جمع طول آنها در همه پنج طبقه معدن به 50 كيلومتر مي رسد و در هر يك از اين طبقات هم 40 رگه معدن سرب وجود دارد. با ورودمان به طبقه پنجم اين معدن كويري با آن دهليزهاي مرموز و تودرتو و تاتي رفتنمان در داخل تونلها يكباره حس كرديم در دالان تاريخ،رو به گذشته سروته كرده ايم بخصوص اينكه گرد قدمت از سر و روي اين معدن مي باريد. خوب حق هم داشتيم اينجا به عنوان قديمي ترين معدن ايران و حتي به نقلي قديمي ترين معدن جهان،اسم و رسم زيادي براي خود كسب كرده بود. توي دالانهاي معدن با آن سقفهاي ضربي وكنده كاري شده اش ماانگار وارد كوچه پس كوچه هاي مسقف با تاقهاي گمبدي محله هاي قديم مثل، همين بازارهاي كهنه كه همين الان هم تاي آنها در شهرهاي قديمي مان پيدا مي شود،شده بوديم.عين قديما كه شبها سرهركوي و برزن يك چراغ نفتي روشن مي كردند،اينجا هم جابجا،توي گستره دور و دراز و گاه دلهره آور تونل ها، چراغ برق روشن بودالا بعضي جاها كه نمي دانم چرا درظلمت بسر مي برد و وقتي كسي از همراهان مي خواست سرو گوشي در آنجاها آب بدهد، از دور مانند شبحي توي چشممان مي آمد. جاي جاي سقف خارا و كنده كاري شده معدن كبودرنگ بود مگر بعضي جاها كه به خردلي مي زد كه معني اش وجود رگه هاي سرب بود. توي عمق200متري،سقف تونل هاي حفرشده، جخت راست قد يك آدم كنده شده بود و يك نفر بدون اينكه بخواهد دولا شود مي توانست در اين دالانهاي كج و معوج ،راست راست راه برود و سرش را هم بالا بگيرد. بااين حال،كف زمين درامتداد هرنقب،خط ريل مثل ماري كه توي هر گوشه زمين به جلو خزيده باشد، شبكه اي به هم پيوسته را در عمق زمين ايجاد كرده بود تا از طريق واگن، محموله هاي معدني استخراج شده از زيرزمين را به نزديك در خروجي يعني آسانسور ببرند البته نه آن آسانسوري كه ما را پايين آورده بود. **سيستم نقاله و تهويه هواي معدن** در اينجا بگذاريد بلافاصله بگويم كه معدن سرب نخلك اصلا شش حلقه چاه دارد كه در چاه هاي شماره چهار و پنجش آسانسور كار گذاشته اند و عمليات رفت و آمد معدنچيان و استخراج مواد كاني هم با كمك همين دو چاه انجام مي شود. عمق اين چاه ها با هم فرق دارد،مثلا عمق چاه شماره يك 50 متر،شماره دو 25 متر، شماره سه 165 متر،شماره چهار معروف به چاه آسانسور 200 متر،شماره پنج 240 متر و شماره شش هم 200 متر است. همانطوريكه كه گفتم بيشتر فعاليت معدن نخلك درحريم چاه هاي چهار و پنج انجام مي شود و بقيه آنها بعنوان مجراي تهويه و انتقال هوا مورد استفاده قرار مي گيرد. هنگام ورودمان به معدن ازطريق چاه شماره چهار وقتي پايمان به كف كارگاه استخراج رسيد، يكسري لوله، توجهمان را جلب كرد كه اولش خيال كرديم خطوط انتقال هواست اما مهندس رضا بلوچيحالي مان كرد كه هواي مورد نياز در ژرفناي معدن بطورطبيعي وتنها باجابجايي و گردش هوا بوسيله همين چاه ها كه در جاهاي مختلف سطح معدن حفر شده اند، تامين مي شود. چاه شماره چهار(يعني همان محلي كه ما از آسانسورش پايين رفتيم)فقط مخصوص رفت و آمد آدم وحمل وسايل وابزاروچـاه شماره پنج-مجهز به اسكيپ(باربر)-منحصر به حمل مواد معدنـي است و بقيه چاه ها هم - همانطوريكه قبلا گفتم- حكم مجراي تهويه هواي معدن را دارند.درواقع براثر اختلاف ارتفاع چاه ها با يكديگر،هوا مرتب بين داخل وبيرون معدن گردش و كوران پيدا مي كند و به اين ترتيب اكسيژن مورد نياز داخل معدن به صورت طبيعي تامين مي شود. **ظرفيت و شيوه استخراج مواد معدني** عمليات استخراج در معدن نخلك عمدتاً به روشي به نام پـرشونده يا كند و آكند (cut & feel) انجام مي شود بدين نحو كه به ازاء هـر مقدار استخراج ماده معدني از كارگاه هاي استخراج كف كارگاه به همان اندازه هم بجايش مواد باطله يا كانگ پر مي شود. بطوركلي دراين دوهزار سالي كه از عمر اين معدن مي گذرد تاكنون حدود 600 هزارتن خاك معدني باعيار 6 تا 8 درصد سرب برداشت شده،مع الوصف، اين معدن هنوز هم 400 هزار تن ديگر ذخيره دارد.معني اين رقم اين است كه 6 تا 8 درصد از هر يك تن خاك اين معدن، سرب است كه در كارخانه اي كه بيرون زمين وجود دارد به سرب60 درصد تبديل مي شود علاوه بر اينكه از هر تن خاك معدني برداشت شده نيز 400 تا 600 گرم نقره نيز استحصال مي شود. به گفتهسيدفرهاد حسيني خالديمدير مجتمع معدني سرب نخلك(وي در فاصله زمان حضور ما درنخلك و اينك كه درحال نگارش اين يادداشتهايم، تغيير كرد)درحال حاضر تا لايه 200 متري معدن، حدود يكصد هزار تن ذخيره قطعي وجود دارد. علاوه بر اين، در لايه 240 متري آن نيز ذخيره حداقل 300هزار تني موجود است كه تلاش مي شود با بهره گيري از پيمانكار براي حفر چاه 280 متر، به ذخاير اين بخش از معدن نيز دست پيدا كنيم. وي گفت:با توجه به وجود 900 هزار تن مواد باطله با عيار 2 درصد سرب در مجتمع، طرحي مبني بر احداث يك كارخانه براي بازيابي پسماندهاي موجود، به شركت تهيه و توليد مواد معدني نيز ارسال شده است. دراين ميانسعيد شجاعيكارشناس معدن مجتمع معدني سرب نخلك،توليدعادي معدن را سالانه حدود سه هزارتن بصورت ماده معدني بيان كرد و افزود: اين ماده در كارخانه فرآوري مجتمع سرب نخلك به كنسانتره باعيار55 درصد سرب ونقره باعيار 450 تا 500 گرم برتن( PPM ) تبديل مي شود. با اين اوصاف، معدن سرب نخلك نه تنها قديمي ترين معدن ايران است بلكه از نظر ذخيره هم چهارمين معدن سرب كشور محسوب مي شود. **خطرات جاني در كمين معدنچيان قانع نخلك ** براي استخراج مواد معدني،ابتدا عمليات حفاري به كمك دستگاه هايي به نام چالزن و چكش كوه بري انجام ودل رگه هاي معدني حدود يك متر سوراخ مي شود و در آن ديناميت كار مي گذارند و پس از تخليه معدن از معدنكارا ن، عمليات انفجار صورت مي گيرد. برغم همه اين خطرات وآلودگي هايي كه گفتيم حيف شد كه ديررسيديم وشانس ديدن كار معدنچيان از نزديك از دستمان رفت.لابد اينجا موقع كارخيلي غبارآلود و پرسرو صداست بخصوص اينكه از طريق انفجار اقدام به حفاري و كنده كاري مواد معدني مي كنند . با همه اين شرايط ،معلوم است كه كار دراين معدن غير از خطر خود سرب براي سلامت آدمها بخودي خود خيلي سخت و خطرناك هم هست.با اين اوصاف اگر بدانيد درآمد اين معدنكاران چقدر است،شايد باورتان نشود.خوب آدم حق دارد خيال كند معدنكاران نخلك، حتما حقوق آنچناني مي گيرند كه حاضرند به اين همه شرايط سخت و پرخطر تن دهند و توي دل اين ديار دور افتاده حاشيه كويرمركزي و اين عمق زمين كه روزروزش و شب شبش اغلب در پرده تاريكي، بوي تند باروت و هواي سنگين سرب آلودند،سر كنند و تازه موقع استراحتشان هم در روي زمين، بايد توي هواي جانفرساي كوير با آن گرماي كشنده روزش و آن سرماي جانسوز شبش بسوزند و بسازند تا فردا دوباره به درون آن دخمه بازگردند. شايد باورتان نشود اگر بدانيد مثلا همينبلوچي تحصيلكرده كه اصالتان هم بلوچ است،با آن پيكرنحيف،گونه استخواني،رخسار سبزه،چشمان كوچك ونافذ،طن صداي غرا و محكم، اطلاعات بالاي فني و تخصصي و يك دنيا صفا و صميمتش و يك عمر آزگار شكافتن دل سخت زمين آنهم براي يافتن فلز سمي و خطرناكي مثل سرب -كه همه آدم و عالم از آن فراريند- تازه بعد از23 سال كار تنها ماهي750 هزارحقوق مي گيرد،حال ديگر حساب، كتاب معدنچيان عادي و غير متخصص اينجا با خودتان. **كابوس تعطيلي نخلك يا روياي تاسيس نخستين موزه معدني خاورميانه** با همه اين احوال،جالب اين است كه 69 معدنچي باقيمانده از جمع200نفره قبلي(سال 82 كه بقيه اشان بازنشسته شده اند)باريه هاي سرب اندودكه گفته مي شود نفس خيلي هايشان،نصفه نيمه نمره مي اندازد بازهم به همين جيره و مواجب اندك قانع و حاضرند به كارشان ادامه دهند اما ظاهرا مدتي است بعضي بگومگوها براي تعطيل كردن معدن سرب نخلك بعدازهزاران سال فعاليتش برسرزبانهاست وبدلايلي كه من نفهميدم،ظاهرا قراراست اين معدن رابه ميراث فرهنگي واگذار كنند تا اين سازمان هم، معدن نخلك را به بخش خصوصي بدهدكه اين خبر معدنچيان را به هول و ولا انداخته است. اينرا هم بگويم كه اغلب معدنچيان شاغل درسرب نخلك ساكن شهرها وروستاهاي مناطق كويري اطراف بخصوص شهر انارك و روستاي چوپانان هستند.به گفته كارشناسان،اصلا چرخ اقتصاد 90 درصد اين منطقه محروم در حاشيه كوير مركزي ايران بر پايه فعاليت همين معدن تاريخي چند هزار ساله مي چرخد. بازهم نكته جالب تر اينكه تمام محصول اين معدن از قديم الايم تا الان خريدار پر و پا قرص خارجي بخصوص مشتري كره اي و هندي دارد ودرواقع يك مثقال ازتوليد آن به هدر نمي رود اما نمي دانم چرا به جاي توسعه فعاليت آن مي خواهند درش را تخته كنند يا آن را به ميراث فرهنگي واگذار كنند يا درهر حال با اين همه ذخيره معدني، امكانات آماده، مشتري دست به نقد خارجي،نيروي كار بومي ارزان و حتي خانه هاي سازماني خالي كه الان در آنها باد مي وزد، فكري براي رونق گذشته آن نمي كنند. اين معدن در سال 1332كه به بخشي دولتي واگذار شد حدود يكهزارو 200 كارگر داشته و خانواده هاي آنها هم در همين شهر ساكن بوده اند ودر اينجا حتي مدرسه، درمانگاه و حتي اولين آموزشگاه تخصصي معدن ايران وجود داشته اما حالا متروكه وعاري از حيات اجتماعي است. راستش عقل من به اين قد نمي دهد كه اصلا چه ربطي بين كار ميراث فرهنگي و معدن سرب وجود دارد . البته خبر خوب اين است كه قرار است نخستين موزه معدني ايران و بلكه خاورميانه را در اين معدن داير كنند.اين موزه ظاهرا قرار است در طبقه اول معدن يعني 40 متري زير زمين داير شود تا ازآن براي جذب گردشگر استفاده كنند با اين حال اينكه آيا بين راه اندازي اين موزه و تعطيلي احتمالي معدن اصلا رابطه اي هست يا نه، من از آن بي خبرم. در باره اهميت معدن اين را هم بدانيد كه اولين آموزشگاه تخصصي معدن ايران درسال 51 در همين شهرنخلك راه اندازي شد كه بازهم نمي دانم به چه دليلي در سال 72 به تعطيلي كشيده شد. البته برخي در اينجا،تعطيلي اين آموزشگاه را ضربه مهلكي براي معدن سرب نخلك و سنگ بناي آغاز افول فعاليت آن تلقي مي كنند و بر همين اساس معتقد به بازگشايي آن هستند. طرح تبديل معدن نخلك به عنوان نخستين موزه معدني كشور درسال 87 با تصويب يك بودجه ميليارد توماني دردستوركار قرار گرفت.محمدرضا بهرامن نائب رئيس خانه معدن ايران،هدف از راهاندازي اين موزه را نشان دادن قدمت معدنكاري در ايران، آشنايي مردم با فعاليت معدني و زمين شناسي كشور و جذب فعالان بخش معدن و اكتشاف جهان اعلام كرده است. وي ايران را كشوري داراي پتانسيل معدني فراوان دانسته وگفته است:موزه معدن درانتقال فرهنگ معدنكاري و شناسايي محيطهاي كاري و فرهنگي اين بخش بويژه به دانشجويان و متخصصان در داخل و جذب فعالان بخش معدن و اكتشاف دنيا بسيار موثر است و قطعا با سرمايهگذاري دولت در اين بخش علاوه بر جذب متخصصان، حركتي جدي و موثر در مسير ژئوتوريسم كشور صورت خواهد گرفت. در اين حال به گفته مدير(قبلي) مجتمع معدني نخلك،درسال 88 مقرر شد،اين معدن از حيطه فعاليت سازمان توسعه و نوسازي معادن و صنايع معدني ايران خارج و باهدف اعطا به بخش خصوصي، به سازمان ميراث فرهنگي واگذار شود. حسيني خالدي گفت:پس ازآن، با ابلاغ بخشنامه اي جديد،اجراي عمليات قانوني مناقصه معدن براي واگذاري معدن به بخش خصوصي به امسال موكول شدكه تاكنون با سازمان مذكور تماسهاي لازم انجام شده است اما ما همچنان بلاتكليفم. جالب اينكه خود اين مقام مسئول(پيشين)در معدن سرب نخلك هم از دليل واگذاري آن به ميراث فرهنگي ابراز بي اطلاعي مي كند.وي تاكيد كرد:برغم بازنشسته شدن پيش ازموعد تعداد زيادي از معدنكاران،تاكنون مجوز لازم براي جايگزيني نيروهاي بازنشسته داده نشده ومسوولان ميراث فرهنگي نيز برغم چند بار بازديدشان از مجتمع نخلك هنوز تصميم قاطعي در باره آن نگرفته اند و همه اين موارد سبب كاهش توليد اين معدن شده است. وي بابيان اينكه افزايش توليد معدن نخلك و رسيدن ظرفيت آن به نقطه مطلوب گذشته در گرو بكارگيري حدود يكصد معدنكار جديد است،گفت: مسوولان ميراث فرهنگي اينك به دنبال سرمايه گذار بخش خصوصي براي اين معدن هستند. اين گفته ها در حالي است كه يك كارشناس معدن مجتمع معدني سرب نخلك هم اعلام كرد: هنوز از اختصاص يك ميليارد تومان رقم مصوب براي ايجاد موزه معدني در معدن نخلك خبري نيست. سعيد شجاعي اظهارداشت :برغم پيگيري لازم با ميراث فرهنگي هنوز پاسخ مناسبي از آن سازمان دريافت نكرده ايم و اكنون مشكلات كمبود نيرو ازيكسو و حالت بلاتكليفي واگذاري معدن از سوي ديگر، توليد اين معدن دو هزار سال را با يك كاهش مستمر مواجه كرده است. **روشني زلال آب در سياهي 240 متري عمق زمين** در حاشيه هر تونل حفر شده معدن و در موازت خطوط ريل گذاري شده سطح 200متري زير زمين، يك جوي باريك كشيده شده است كه آب صاف و زلالي توي آن جريان دارد. شنيدن زمزمه و شرشر آب و ديدن تلالو روشني اين مايع حياتبخش در اعماق زمين اينجا، آرامش خاصي به آدم مي بخشد. منطقه نخلك،بيابان برهوتي در حاشيه كويرمركزي ايران است كه آب در آن حكم كميا دارد اما اتفاقا يكي ازمشكلات معدن نخلك همين آب است كه درعمق زمين جريان دارد وعملا مانع كار معدنچيان مي شود به همين دليل هم لازم است همزمان با معدنكاري،آب جريان يافته بطريقي به بالاي سطح زمين فرستاده شود.به همين منظــور آب موجود درطبقات زيرزمين كه اينك در عمق 240متري جريان دارد طي دو مرحلــه به سطح زمين پمپاژ مي شود.در مرحله اول آب ابتدا از عمق 240متري بـه سطح طبقــه 200 متري كه ما وارد آنجا شده ايم، توسط پمپهاي كفكش انتقال مي يابد و دراين سطح از طريق جويهاي باريك به سمت پمپهاي سانتريفوژ رفته و از آن طريق به سطح زمين پمپاژ مي شود. به گفته بلوچي،اگر اينكار صورت نگيرد آب تنها در عرض چند ساعت از سر معدن مي گذرد بنابراين معدنچيان مجبورند درهر ساعت بالغ بر 210 متر مكعب آب را از معدن به خارج از آن هدايت كنند.البته اين آب اگرچه بخاطر در آميختنش باسرب،آلوده است اما بهرحال براي زمينهاي تشنه سطح زمين كويري نخلك بخصوص براي آبياري نخيلات منطقه،غنيمت بس گوارايي محسوب مي شود. ** غبار تاريخ كهن بر روي معدن نخلك** معدن سرب نخلك قديمي ترين معدن ايران محسوب مي شود و برخي،حتي آن را پيرترين معدن دنيا مي دانندومدعي اند قديمي ترين تمدن باستاني معدني ومتالوژي دنيا در اين محل شكل گرفته كه نمي دانم اين ادعا چقدر راست است بااين حال، قدر مسلم سابقه برداشت ازاين معدن دستكم به دو هزار سال پيش مي رسد.كمااينكه آثار كارهاي قديمي انجام شده ازجمله ابزار سنگي و وسايل ساخته و كشف شده در اين ناحيه مؤيد اين نظريه است. قرائن موجود بوضوح از بهره برداري مردم دوره ساسانيان از اين معدن حكايت دارد. جالب اينكه در آن زمان ثروتمندان از ظروف سربي توليد شده از محصول بدست آمده در اين معدن استفاده مي كرده اند بدون اينكه به عوارض ناشي از اين فلز آشنا باشند به همين دليل هم اغلب آنها به بيماريهاي معروف به بيماري ثروتمندان دچار مي شدند در حاليكه فقرا كه از ظروف سفالي استفاده مي كردند، سالم مي ماندند. امروزه در حالي از فلز سرب در صنايع مختلف مثل باتري سازي، مهمات سازي،الكترونيك و رنگ سازي و غيره استفاده مي شود كه در قديم الايام هم بدليل پائين بودن درجه حرارت ذوب، چكش خواري و شكل پذيري آن مورد توجه قدما قرار داشته است. جالب است بدانيد كه محصول اين معدن يعني كنسانتره سرب در زمان جنگ جهاني دوم هم مورد استفاده ارتش آلمان نازي هم بوده است. درهرحال، گروه ما بعد از ساعتي گشت و گذار در داخل تونلهاي پيچ در پيچ و شاخه شاخه معدن نخلك كه جابجا با توضيحات مهندس بلوچي همراه بود،از طريق همان آسانسور چاه شماره چهار به سطح زمين بازگشت . حريم عمليات برداشت از اين معدن دردوهزار سال پيش در اطراف چاه شماره يك يعني در پنج كيلومتري منتهي اليه جنوب در اصلي ورودي معدن يعني همان چاه شماره چهار واقع است. آفتاب نيمه جان پسينگاهي كه در محاصره توده ابرهاي سياه جان مي كند، درحال نشستن در پشت كوه بود كه وارد محوطه تاريخي معدن نخلك شديم . دراينجا در جنوب معدن،بقايايي از يك آبادي معدنچيان دور? ساساني كه در محاصره يك رشته كوه قرار دارد، به چشم مي خورد.اين بقايا شامل يك چهارتاقي و يك دژ مخروبه است. از قرائن پيداست كه اين معدن دراصل عبادتگاه دوره ساسانيان بوده است وتاريخ بناي چهار تاق به قرن دوم ميلادي نسبت داده مي شود.به نظر مي رسد اين بنا،عبادتگاه كساني بوده كه در دژ روبروي آن و در قلعه ي بزرگ نخلك مي زيسته اند و درعين حال به كار استخراج سرب از دل كوه و جداسازي نقره ازآن نيز مشغول بوده اند. اينك از دژ يادشده جز يك حصار، چيز چنداني نمانده است. ديوارهاي دژ را مانند ديوارهاي چهارتاق از سنگ لاشه با ملات گل و آهك ساخته اند. ديوار دژ دو لايه است كه سطوح صاف سنگها چه در لايه داخلي و چه درلايه خارجي متوجه روي كار است و اندازه هاي حصار به شكل مربع و هر ضلعش بطور تقريب 40 متر مي باشد. دژ بر تپه سنگلاخ كشيده اي قرار دارد كه شيب ملايمي به سمت شمال شرق مي يابد و در سمتهاي شمال غربي و جنوب شرقي به دو بستر عميق رودخانه خشكي محدود مي شود. در چهار گوشه دژبرجهاي موسوم به سه ربعي(سه ربع از بدنه آن از ديوار آزاد است)وجود داشته كه اينك آسيب ديده اند اما تقريبا نيمي از برج كوشه شمالي و مدخل گوشه برج غربي تا اندازه اي سالم مانده است. همچنين در30 متري مدخل دژ،بناي چهارتاقي كه سالمتر مانده قراردارد كه مصالح آن هم از همان جنس مصالح دژ است.چهارتاق كه حكم آتشكده هاي دوره ساساني را داشته،بدين معناست كه روي قاعده اي مربع شكل،چهارقوس مي ساختند و برفراز آنها گنبد تعبيه مي كردند. كارشناسان آثار تاريخي، اين بنا را از نوع چهارتاقي هاي متعارف نمي دانند كه در آن ورود و شركت در مراسم تقديس آتش ازچهار سوي بنا ممكن باشد.هرچند امروزه ديوارهاي شمال غربي و شمال شرقي بازاست ولي آثار پي ها درزير اين ديوارها نشان مي دهد كه اين آتشكده در اصل محصور بوده است.به اين معني كه اين مكان آتشگاهي بوده كه درآن آتش مقدس محفوظ از آلودگي و چشم نامحرم زنده نگه داشته مي شده است. طول ضلع بناي مربع شكل 80/8 متر وازسنگ لاشه ساخته شده است ولي نماي داخل و خارج ديوارها مركب از سنگهاي حجاري شده صاف رويه ايست كه در رديفهاي افقي كنار هم قرار گرفته اند. درون دو روي كار را هم با گل وآهك فراوان و سنگ لاشه متفرق پر كرده اند. **حرف آخر** درهرحال،معدن تاريخي نخلك خواه ناخواه با سابقه ديرينش وذخايرگرانبهايش همچنان مي تواند به عنوان يك ذخيره كاني فعال در خدمت صنعت و صادرات كشور باشد و درعين حال به مثابه يك موزه تاريخي،فرهنگي و توريستي، مكاني براي باستان شناسي معدني و متالوژي ايران به عنوان يكي از اولين كشورهاي جهان كه در اين زمينه صاحب هنر و فن استخراج و ذوب بوده است، معرفي شود وتورهاي علمي و فرهنگي داخلي و خارجي را جذب خود كند. درغروب تيرگون كوير نخلك كه ابرهاي كبود ،سطح آسمان را قرق كرده اند و نرمك نرمك قطرات باران درحال ريزش بر گستره اين معدن دوهزار ساله است،ما از داخل محوطه دژ و چهارتاقي كهن در حال خروجي بوديم كه در گوشه اي از آسمان انوار رنگين كمان يك روز به ياد ماندني نقش بست، رنگين كماني كه كمتر از زيبايي خط و خال شبفام يوزپلنگ آسيايي نيست. 543
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
200 متر زيرزمين-ما آنروز270 كيلومتر از ديارمان به سمت شمال شرق رانده بوديم تا چشممان به جمال يوزپلنگ آسيايي كه او را جواهر نگين حيات وحش دنيا(راست و دروغش، گردن ...
هري پاتر در کمين رايانهها · انفجار بمب در پاکستان 12کشته و دهها زخمی برجای گذاشت ... 200متر زيرزمين ... مضطرب برخي افراد زار مي زد،تو گويي مي خواستيم به جايي .
200متر زيرزمين علاوه بر اين، در لايه 240 متري آن نيز ذخيره حداقل 300هزار تني موجود است كه تلاش مي ... معدني و زمين شناسي كشور و جذب فعالان بخش معدن و اكتشاف جهان ...
200متر زيرزمين توي سياهي سير نزولي مان ومعلق بين فضاي زمين وزيرزمين،سايش حركت سيم بكسل ها .... علاوه بر اين، در لايه 240 متري آن نيز ذخيره حداقل 300هزار ...
200 متر زيرزمين ... كه تا اينجا آمده ايم،اقلكم شانس ديدن معدن دو هزار سال پيش سرزمين آباء و اجداديمان را از دست ندهيم . ..... ديوارهاي دژ را مانند ديوارهاي چهار تاق از سنگ لاشه ...
200 متر زير زمين راستش، ما خبرنگاران گاهي از دست كسالت سوژه هاي تكراري آنقدر زله مي شويم كه اگر ... نمونه اش همين هوس ديدن يوزپلنگ ملوس توي پناهگاه حيات وحش ...
200 متر زير زمين راستش، ما خبرنگاران گاهي از دست كسالت سوژه هاي تكراري آنقدر زله مي شويم كه اگر ... نمونه اش همين هوس ديدن يوزپلنگ ملوس توي پناهگاه حيات وحش ...
ريزش ساختمان 7 طبقه در تهران جان 20 نفر را گرفت ... 200متر زيرزمين البته 40 متر پايين تر از اينجا هم يعني 240متري زيرزمين چاهي حفر شده تا آب موجود در آن .
200متر زيرزمين خوب آدم حق دارد خيال كند معدنكاران نخلك، حتما حقوق آنچناني مي گيرند كه حاضرند ... **كابوس تعطيلي نخلك يا روياي تاسيس نخستين موزه معدني ...
200متر زيرزمين ... سانان جهان يعني يوزپلنگ آسيايي را به دلمان ماليده بوديم كجا، اينجا كجا؟ ... توي عمق200متري،سقف تونل هاي حفرشده، جخت راست قد يك آدم كنده شده ...
-