تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1833141768
با سپهر حيدري، زننده گل قهرماني پرسپوليس مرد نامرئي هستم
واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین: با سپهر حيدري، زننده گل قهرماني پرسپوليس مرد نامرئي هستم
جام جم آنلاين: چه كسي تصور ميكرد اولين و البته آرامترين خريد پرسپوليس مبدل به گلزن قهرماني تيمش شود؟ سپهر حيدري، آرامترين و بيصداترين بازيكن پرسپوليس پس از اينكه 3 سال در اوج جواني بازوبند كاپيتاني ذوبآهن را به دست بست، از تيم زادگاهش جدا شد و به پرسپوليس آمد.
شايد گلزني حيدري در آخرين ثانيه عمر پرسپوليس در ليگ (كه دقيقا باعث قهرماني اين تيم هم شد) بهانه مناسبي براي گفتگو با او باشد. هر چند بسيار بلندپرواز و خوشبين به آينده است، اما مثل همان شخصيتي كه در زمين ارائه ميكند محجوب، مودب و متين نشان ميدهد.
حيدري با گلي كه مقابل سپاهان به ثمر رساند دو طلسم را شكست؛ اول قفل بسته دروازه سپاهان پس از 5 سال به روي او باز شد و دوم نوار طلسم قهرمان نشدن پرسپوليس در ليگ پاره شد. شايد همين ادله و البته يك فصل كمنوسان از بازيكن بيحاشيه ليگ و پرسپوليس براي گفتگو با او كافي باشد.
تو دقيقا اولين خريد ليگ برتري پرسپوليس بودي كه وقتي با باشگاه به توافق رسيدي و قرارداد امضا شد، چندان سروصدايي به پا نشد!
من براي راه انداختن سروصدا و تبليغات به پرسپوليس نيامده بودم كه انتظار داشته باشم يك خريد جنجالي لقب بگيرم. من كاپيتان ذوبآهن بودم. تيمي كه واقعا بيحاشيهترين تيم ليگ ايران است. شايد براي همين بود كه كسي روز اول جلوي پاي من گاو و گوسفند قرباني نكرد! چون همه دنبال اين بودند كه ببينند پرسپوليس كدام ستاره را ميخرد.
يعني ميدانستي كسي سپهر حيدري را به چشم يك ستاره نگاه نميكند!
دقيقا! چون ستارهها از ديد مردم يا مهاجمان گلزن هستند يا بازيكناني كه حاشيه دارند. من يك مدافع بودم ولي نميتوانستم خودم را با بازيكني مثل هاشمينسب يا انصاريان مقايسه كنم. مهدي هاشمينسب در داربيها براي پرسپوليس سالها گل زده بود.
وقتي به استقلال رفت، يك بازيكن عادي يا خريدي معمولي به حساب نميآمد! من سالها براي ذوبآهن بازي كردم. پدرم كاپيتان سابق همين تيم بود. قبل از اين كه به پرسپوليس بيايم تقريبا به تمام تيمهاي ليگ گل زده بودم. البته بجز سپاهان! ولي چند نفر اين مساله را ميدانستند؟
شايد خيليها بجز هواداران پرسپوليس و استقلال! براي همين پيشنهادهاي بهتري هم داشتي.
اتفاقا به نظر من، خيليها يعني همان جمعيتي كه هوادار پرسپوليس و استقلال هستند. چون حدود 40 ميليون نفر همين دو تيم و بازيكنان خودشان را ميشناسند. من قبل از فصل چند پيشنهاد خوب به دستم رسيد. اما ويژگي همه آنها اين بود كه پول خوبي ميدادند.
قاعدتا آدم بلندپروازي هستم ولي نه در زمينه پر كردن حساب ماليام! ميخواستم به خيلي چيزهاي ديگر هم برسم. بازي در پرسپوليس براي من يك آرزو بود، ولي ثروتمند شدن هيچ وقت برايم رويا نبوده. هميشه ميخواستم به اندازهاي داشته باشم كه محتاج گذران روزمره نباشم.
ماندنت در ذوبآهن اين حسن را داشت كه در بهترين مقطع زماني هم به پرسپوليس آمدي.
اين هم كار خدا بود. خيلي دوست داشتم زودتر با پرسپوليس امضا كنم ولي دو سال پياپي دو اتفاق عجيب افتاد. زمان آقاي پروين قرارداد داشتم و ذوبآهن رضايتنامه نميداد. سال بعد هم وقتي آقاي انصاريفرد ميخواست با من مذاكره كند، آريهان گفت بازيكني كه باشگاه بگيرد را نميخواهم.
اين هم درگيريهاي داخلي آن زمان بود! براي همين وقتي قرار شد با آقاي كاشاني مذاكره كنم. ترس زيادي داشتم. ميترسيدم باز هم اوضاع به همان منوال باشد! اما وقتي جلوي حاجي نشستم، نيم ساعت هم طول نكشيد كه گفتم قرارداد 2 ساله ميبندم. كاري كه حاضر نبودم آن روز انجام دهم. آقاي كاشاني خيلي زود اعتمادم را به خودش جلب كرد. معلوم بود صادقانه حرف ميزند.
و اولين روز تمرين، فضا سنگين نبود؟
اتفاقا نگران بودم. به هر حال براي كسي كه حدود 3 سال كاپيتان تيمش بوده، قهرمان جام حذفي شده و به ليگ قهرمانان آسيا رفته، ساده نيست كه در تيم ديگري از صفر شروع كند. آن روزها كسي فكر نميكرد افشين قطبي سر از پرسپوليس در بياورد. آقاي استيلي آن روز واقعا به من لطف كرد. برخوردش جوري بود كه احساس نميكردم بين بچههاي تيم يك غريبه هستم.
البته خوشاقباليات اين بود كه جو تيم هم نسبت به گذشته خيلي تغيير كرده بود.
همان روزهاي اول آقا كريم هم به من همين را گفت. قبل از اين كه به كيش برويم، با من صحبت كرد و گفت اگر 3 سال زودتر به پرسپوليس ميآمدي از انتخابت پشيمان ميشدي. انتظار داشتم روزهاي اول نه كسي به من پاس بدهد، نه وارد جريان بازيام كنند. چون خيلي ميشنيدم در استقلال و پرسپوليس به تازهواردها ميدان نميدهند، واقعا نگران بودم. ولي گفتم كه شرايط خيلي عوض شده بود.
از روزهاي اول شروع كرديم و دلايل و روحياتي كه سپهر حيدري را به پرسپوليس رساند. اما ميخواهم يكراست به آخرين روز ليگ برتر برويم، دقيقه 95 بازي و ضربه سري كه زدي و پرسپوليس در آخرين ثانيه قهرمان ليگ برتر شد. چه احساسي داشتي؟
نميدانم. واقعا قابل تعريف نيست. حدود دقيقه 80 بازي مسعود زارعي به من گفت سپهر تمام شد، ما قهرماني را از دست داديم. ولي من ته دلم خيلي روشن بود. گفتم حتي اگر 30 ثانيه وقت داشته باشيم، گل دوم را هم ميزنيم. ولي اصلا فكرش را هم نميكردم آن گلزن من باشم. دقيقههاي آخر همه جلو كشيده بودند. تيم داشت احساسي بازي ميكرد. ميدانستيم تمام ليگ در همين چند دقيقه خلاصه ميشود!
وقتي توپ به كريم رسيد فقط آرزو ميكردم بتواند من را ببيند. اما باورم نميشد از بين 3 نفر توپ را رد كند. من يك چيز را ميدانم. اين كه قرار بود پرسپوليس آن لحظه با گل من قهرمان شود. كار خدا بود. خواست خدا بود، نه اراده من! چون من با تمام وجود به هوا پريدم ولي توپ روي سرم ننشست. اگر ميتوانستم با پيشاني توپ را بزنم، حتما دروازهبان ميگرفت. اما توپ روي سرم افتاد و پله شد. كار خدا بود نه من!
اولين چيزي كه فكر كردي، يا اولين صدايي را كه شنيدي يادت هست؟
ياد پدرم افتادم. خيلي براي من خوشقدم است. قبل از اين 3بار به آزادي آمده بود. جلوي ذوبآهن كه گل زدم، مقابل پيكان هم كه آمد گل زدم و بازي با صبا را هم كه با اختلاف عالي برديم. به تماشاگراني فكر ميكردم كه از صبح به آزادي آمده بودند. آن لحظه نميدانستم بايد به كدام سمت بروم. قبل از اين دوست داشتم وقتي گلزني ميكنم بروم و محمود خوردبين را بغل كنم. ولي متاسفانه اين بار هم نشد!
عكاسان به جاي اين كه از من عكس بيندازند، ريختند روي سروكله من! واقعا لحظه فوقالعادهاي بود. تا روزي كه زندهام آن تصاوير را فراموش نميكنم. ميتوانم در خاطره آن روز را براي فرزندم تعريف كنم. ميتوانم هميشه از خدايي كه نشان داد خيلي دوستم داشته تشكر كنم.
فكر ميكنم دقيقا به تمام تيمهاي ليگ برتري گل زده بودي بجز سپاهان. نگه داشته بودي براي چنين روزي؟
(ميخندد) نه! اتفاقا تمام سالهايي كه براي ذوبآهن بازي كردم دوست داشتم حداقل يك گل به سپاهان بزنم. سال قبل بازي رفت يك توپ عالي روي سرم افتاد. درست به همان زاويه مخالف زدم. باورم نميشد آرمناك آن توپ را از دروازه بيرون بكشد. هميشه آرزويم بود در داربي اصفهان گلزني كنم.
كلا گلزن داربي نيستي. طي 3 سال، 3 گل به استقلال زدي ولي وقتي پيراهن پرسپوليس را به تن كردي، ديگر دروازه استقلال برايت دستنيافتني شد.
اين مشكل من نبود. كلا امسال روي ضربات ايستگاهي و كرنر بايد روي تير اول ميايستادم. اين خواسته مربيان تيم بود. در حالي كه من هميشه در ذوبآهن روي تير دوم قرار ميگرفتم. هر 3 گلي كه امسال براي پرسپوليس زدم از تير دوم بود. من بازيكن اين تيم هستم و نميتوانم به مربي بگويم نميخواهم روي تير اول باشم.
يعني هيچ وقت اين مساله را با مربيات در ميان نگذاشتي؟
نه، چون دليلي نداشت. من فكر ميكنم كادر فني تيم ما واقعا ايدهآل بود. افشين قطبي و حميد استيلي يا حتي آقاي مرزبان تا زماني كه بود آنقدر به لحاظ دانش فوتبال در سطح خوبي قرار داشتند كه به حرفشان اعتماد داشته باشيم. آنها بازي را ميديدند و بر اساس نيازهاي تيم برنامهريزي ميكردند.
حتما قرار گرفتن من روي تير اول دليل محكمي داشته. به هر حال در تيم ما بازيكنان سرزن خوبي حضور داشتند. مثل نصرتي، باقري، نيكبخت، خليلي، حتي ماته هم به جمع ما اضافه شد و نبي باقريها هم آمد. ما به شكلي قرار ميگرفتيم كه اگر نفر اول توپ را نزد، يكي پشت سر او صاحب توپ شود.
بحث فني يادآور افشين قطبي است؛ مردي كه خيلي زود از پرسپوليس رفت. خودت فكرش را ميكردي بعد از آن قهرماني از پرسپوليس جدا شود؟
من حتي باورم نميشد اگر قهرمان نشويم هم از بين ما برود. ميدانم باشگاه همه خواستههايش را برآورده ميكرد، واقعا تصميم عجيبي گرفت. دوست داشتم بيشتر با او صحبت كنم. در اين مدت حرف و حديث زيادي درباره دلايل اين جدايي به وجود آمد. اما من هيچ كدامش را باور نميكنم. قطبي اينجا شرايط خيلي خوبي داشت.
حتي ميگفتند سعيدلو به حبيب كاشاني دستور داده تمامي خواستههاي قطبي را برآورده كند. به هر حال عجيب بود و حالا ابهامي كه شكل ميگيرد اين است كه آيا پرسپوليس هم فصل بعد خلا‡ قطبي را احساس ميكند يا نه! شايد هر شكستي را به اين دليل وصل كنند كه پرسپوليس سرمربي موفقش را از دست داده است.
من اين جوري فكر نميكنم. پرسپوليس را سال قبل حميد استيلي و حبيب كاشاني ساختند. تيم را آنها جمع كردند و تمرينات بدون حضور قطبي انجام شد. امسال هم همين نفرات ميتوانند دوباره يك تيم كامل و مدعي بسازند، ولي به نظر من نه فقط پرسپوليس كه ليگ ايران از بابت نداشتن قطبي ضرر ميكند. او هم مربي بادانشي بود و هم شخصيت فوقالعادهاي داشت. يادم هست زماني كه او ميخواست با بازيكنان حرف بزند روحيهاي فوقالعاده به تيم ميداد. حيف شد، شايد اين بهترين جملهاي باشد كه درباره افشين قطبي و جدايياش از پرسپوليس به ذهنم ميرسد.
افشين قطبي در هر مقطع زماني يكسري از بازيكنان را حذف ميكرد. يك بار هم نوبت تو رسيد كه تركش خشونتش به تو بخورد. خيليها ميگفتند دليل اين نيمكتنشينيات مسائل غيرفني بود.
نه، بهتر است درباره آن روزها زياد صحبت نكنيم. من آدمي نيستم كه روزها و خاطرات تلخ در يادم بماند. هنوز با آقاي كربكندي ارتباط دوستانه و نزديكي دارم. همان زماني كه در ذوبآهن بازي ميكردم هم با اين كه كاپيتان تيم بودم مدتي نيمكتنشين شدم. خيليها ميگفتند فلاني با مربياش به مشكل خورده است. تازه آنجا كمحاشيهترين تيم ليگ را داشتيم ولي هميشه اين حرف و حديثها به وجود ميآيد.
مهم نيست چه كسي تشخيص داد من بازي نكنم، اين اهميت دارد كه بالاخره به تركيب برگشتم و ما قهرمان شديم. ديگر اصلا برايم مهم نيست آن روزها چه اتفاقاتي افتاد. من آنقدر خاطرات خوبي دارم كه ديگر به روزهاي بدم فكر نكنم.
ما حرفهاي ضدونقيضي درباره قطبي شنيديم. مثل اين كه ميگفتند در رختكن يا جلسات خصوصي با بازيكنان از ادبيات متفاوتي استفاده ميكرد كه زياد قابل احترام نبود.
نه! شما بايد ببينيد چه كسي چنين حرفي را زده؟ قطبي عادت جالبي داشت. اگر بازيكن بدترين اشتباهات دنيا را هم مرتكب ميشد، باز هم در ميان ساير بازيكنان يا بلافاصله بعد از بازي حرفي به او نميزد. اين رفتارش واقعا فوقالعاده بود. با خود من چند بار جلساتي خصوصي داشت. هيچ وقت نشد حرفي بزند كه زننده باشد. آدم محترمي بود وگرنه بين مردم تا اين حد صاحب مقبوليت نميشد.
و حالا آسيا را تجربه ميكني. بدون افشين قطبي و اين شايد تنها چيزي بود كه در موردش فكر نكرده بودي. وسوسهانگيز است يا ترسناك؟
من يك بار با ذوبآهن تجربه كردم كه البته اصلا خاطرات خوبي در يادم نمانده است. سر ما را بد جور بريدند. الان براي جبران آن خاطرات تلخ، يك دنيا انگيزه هستم. روزي كه به پرسپوليس آمدم هدفم قهرماني بود، ولي هيچ وقت فكر نميكردم آسيايي شدن تا اين حد برايم لذتبخش باشد. من فرضيه خودم را دارم. فكر كنم ميتوانيم به هر چيزي كه فكرش را ميكنيم برسيم. حالا دارم فكر ميكنم چرا ما نبايد با پرسپوليس قهرمان آسيا باشيم. چيز دستنيافتني و عجيبي نيست.
ولي سختتر از آن است كه راحت توصيفش كنيم.
سپاهان تا يك قدمياش رفت. ما كه پرسپوليس هستيم.
دوباره گفتي سپاهان. انگار از وقتي به همشهريهايت گل زدي به اصفهان برنگشتي!
نه اصلا چنين چيزي نيست. اصفهانيها باشخصيتتر از اين حرفها هستند. من 3 روز بعد از بازي با خودروي خودم رفتم اصفهان. 2 روز كنار خانوادهام بودم و هيچ برخورد زنندهاي نديدم. بعضيها ميگفتند اگر برگردي خودت و ماشينت را آتش ميزنند. من خندهام ميگرفت. هيچوقت بين هواداران سپاهان چنين رفتاري وجود ندارد. اتفاقا بارها به خيابان رفتم، خريد كردم، در رستوران شام خوردم و در پيادهروها قدم زدم. چند نفر با ناراحتي از گلي كه زدم حرف ميزدند و گله داشتند كه چرا من بايد اين توپ را وارد دروازه ميكردم. ولي كوچكترين توهيني به من نشد.
خانوادهات چطور، اذيت نشدند؟
نه به هيچوجه! برادر من يكي از پرسپوليسيهاي دو آتشه است. باور ميكنيد سر گلي كه من به سپاهان زدم او غش كرد؟ پدر و برادرم در آزادي بودند. پدرم ميگفت تو گل زدي و برادرت افتاد... بنده خدا مانده بود خوشحالي كند يا به داد برادرم برسد. واقعا هيچ كس كاري به كارشان نداشت. من لااقل از اين بابت بايد از تمام همشهريهايم تشكر كنم.
نه به خاطر گلي كه مقابل سپاهان زدي كه وقتي عملكرد يكسالهات را نگاه ميكنيم، ميبينيم لااقل ميتوانستي در فهرست مدعوين تيم ملي قرار بگيري.
براي خودم هم عجيب بود. هميشه به من ميگفتند دليل دور ماندنت از تيم ملي فقط اين است كه در ذوبآهن به چشم نميآمدي. ولي انگار من نامرئي هستم. البته يك توضيح بدهم، من هيچ وقت در هيچ مصاحبهاي عليه دايي يا كادر فني تيم ملي حرفي نزدم. جالب است كه يك روزنامه ورزشي چون با من كدورت شخصي داشت مصاحبهاي خيالي از من نوشت كه در آن من عليه سرمربي تيم ملي حرف زده بودم. الان به شما ميگويم از دعوتنشدنم ناراحتم، چون اگر عين خيالم نبود ديگر بازيكن نبودم. من به تلاشم ادامه ميدهم و ميدانم علي دايي هم مزد تلاشم را خواهد داد.
اگر برگرديم به يك سال قبل همين روزها، كسي به تو بگويد قرار است گل قهرماني پرسپوليس را بزني، خودت باور ميكني؟
چرا بايد غيرقابل باور باشد؟ من هميشه هدفهاي بزرگ را دنبال كردم. نميخواستم به حداقلها برسم. همين چند دقيقه پيش گفتم الان دوست دارم به قهرماني آسيا فكر كنم. همان روز بازي با سپاهان احساس ميكردم قرار است كار بزرگي انجام بدهم. شايد اگر بگويم گلزنيام را پيشبيني ميكردم بگوييد لاف ميزنم!
و روياي سپهر حيدري؟
با تيم ملي در جام جهاني بازي كنم. الان قهرماني باشگاههاي آسيا هم برايم يكي از آرزوهايم به حساب ميآيد. اميدوارم به هر دو برسم.
خيلي زود خودم را لو دادم
به چنين چيزي فكر نميكنم. هيچ وقت نشد با خودم بنشينم حساب كنم ببينم مثلا اگر فلان پيشنهاد را قبول ميكردم چه اتفاقي ميافتاد. روز اولي كه به باشگاه پرسپوليس رفتم و با آقاي كاشاني صحبت كردم، خيلي زود خودم را لو دادم. نميتوانستم جوري وانمود كنم كه بازي در پرسپوليس برايم با ساير تيمها يكي است. من در خانوادهاي متولد شدم كه تمام و كمال ورزشي بود.
پدرم در ليگ تختجمشيد براي استقلال (تاج) و ذوبآهن بازي ميكرد. مادرم ارتشي بود ولي علاقه وحشتناكي به فوتبال داشت. برخلاف پدرم پرسپوليسي بود و ما را هم پرسپوليسي كرد.
من، برادرم، خواهرم، همگي پرسپوليسي شديم. خيليها از اين شعارها ميدهند كه خون ما قرمز است يا شبها خواب آبي ميبينيم. ولي همه اطرافيان من ميدانستند قلبا پرسپوليسي هستم. دو سال قبل فرصت خيلي خوبي داشتم به استقلال بروم، ولي در ذوبآهن ماندم، چون پرسپوليس مرا نميخواست!
پيام يونسيپور
شنبه 25 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[مشاهده در: www.jamejamonline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 408]
-
گوناگون
پربازدیدترینها