تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1836491423
كاظم چليپا در گفت و گو ی اختصاصی:هنر انقلاب و جنگ براى مردم مهم است
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
كاظم چليپا نقاش و گرافيست، آشناى اهالى هنرهاى تجسمى است. ۵۲ ساله است واز جوانى عاشق طرح، رنگ و نقش بوده. رزمندگان، تابلوهاى چليپا را دوست داشتند و فكر مى كردند اينها كار يك انسان باتجربه است اما نمى دانستند كاظم چليپا هم جوانى است بين آنها، پرجنب و جوش،علاقه مند ومستعد. نيمى از عمر ۵۲ ساله را در حوزه هنرى خدمت كرده و بعد از ۲۵ سال زحمت و دلسوزى براى هنر انقلابى با دلخورى از اين نهاد فرهنگى بيرون آمده تا انتهاى گفت و گو چند بار از ما پرسيد شما كه از حوزه هنرى نيامديد! قضاوت مردم به عنوان مخاطب درباره كارهاى هنرى تان چقدر اهميت دارد؟ قضاوت مردم مهم است اما بايد توجه كنيم كه مردم چند دسته هستند. مخاطب عام و خاص كه هر يك به دسته هاى مذهبى و غيرمذهبى تقسيم مى شوند. مخاطبان خاص كسانى هستند كه با ديد تخصصى به اثر هنرى نگاه مى كنند. نگاه اين آدم ها به وضعيت موجود و قاعده هاى هنرى بستگى دارد. چرا قضاوت مردم عام كه نگاه تخصصى ندارند، برايتان مهم است؟ جواب اين سوال را بايد با مثال توضيح دهم. زمان جنگ كار من فقط براى مردم بود. كشور در آن روزگار، وضعيت ويژه اى داشت. عده اى از مردم در جبهه ها و در مركز حادثه بودند، عده اى هم در شهرهاى دورتر زندگى مى كردند و از جريان جنگ فاصله داشتند. اينجا قضاوت غيرتخصصى مهم بود. مردم با توجه به جنگ و اتفاق هاى وابسته آن، پيروزى عمليات، از دست دادن يا به دست آوردن منطقه اى به كارهاى من يا هر هنرمندى نگاه مى كردند. نگاه عاطفى در آن روزگار بسيار حساس تر و تاثيرگذار تر از نگاه تخصصى بود. مردم به نگاه هنرمند درباره يك رزمنده يا برخورد او با خانواده شهيد حساس بودند و متوجه تعلق خاطر هنرمند مى شدند. با همين نگاه درباره كارهاى هنرمندان قضاوت مى كردند. چرا بعضى از هنرمندان به شرايط آن دوران علاقه نشان نمى دادند؟ نداشتن تعلق خاطر مى تواند دليل هاى متفاوتى داشته باشد كه مهم ترين آنها نداشتن آگاهى مناسب نسبت به موضوع است. عده اى اصلا با مفاهيم ارزشمند آن دوران نسبتى برقرار نمى كردند. اما براى مردم مقوله هنر انقلاب و جنگ مساله مهمى است. دليل اين اهميت در نظر مردم چيست؟ مردم به تفكرى كه در هنر انقلاب و جنگ وجود دارد، ايمان دارند. هدف و شخصيت رزمندگان خالص بود و اين چيزها در جنگ و رفتار آنها عينيت پيدا مى كرد. با اين نگاه مثبت و واحد كه همه مردم نسبت به ارزش ها داشتند، قضاوت درباره كار هنرمندان جنبه تشويقى داشت و خوش بينانه بود. در جبهه چه كار مى كرديد؟ رزمنده نبودم ولى نقاش بودم. مى رفتم جبهه و با رزمنده ها زندگى مى كردم. فضا را مى ديدم. زمان درگيرى هاى خرمشهر و فتح آن در جبهه بودم. رزمنده هاى مختلفى مى آمدند پيش من و گفتند چند بار از جنگ خسته شديم و كوله بارمان را جمع كرديم كه برويم اما تابلوهاى نقاشى و پوسترهاى شما را مى ديديم و انرژى گرفتيم و دوباره برگشتيم. آن نقاشى يا پوستر براى رزمنده انگيزه ايجاد مى كرد. چه چيزى بيش از همه براى شما اهميت داشت؟ مهم ترين چيز از نظر ما انقلاب و هدف هاى آن بود. مملكت و آرمان هاى آن مهم ترين دغدغه ما بود. سعى مى كرديم اين حرف ها در كارهايمان وجود داشته باشد. همه تلاشمان رامى كرديم كه يك آرمان شهر يا جامعه آرمانى بسازيم. توانستيد اين آرمان شهر را بسازيد؟ نه.چون فراموش كرده بوديم كه آدم ها هم روح دارند، هم جسم. نكته مهم اين بود كه جنگ و انقلاب نفس همه را مهار كرده بود. بعد از جنگ هم اين ترتيب اگرچه كمى فروكش كرد ولى ادامه داشت. بچه هاى دلسوز انقلاب وجنگ وارد رشته هاى مختلف هنرى مثل سينما، تئاتر، نقاشى و گرافيك شدند اين افراد با همان آرمان ها مشغول كار شدند ولى بعد از مدتى به تناقض برخوردند. تناقض با چه كسانى؟ با چه چيزهايى؟ تناقض با آدم هايى كه برايشان الگو بودند. براى ادامه كار به حمايت اين به اصطلاح الگوها نياز داشتند اما خود اين آدم ها جلوى پاى بچه هايى كه سخت كار مى كردند، سنگ مى انداختند. مگر چه كسانى سركار بودند؟ اين مخالفت ها و سنگ اندازى ها از دو طرف بود. يا كسانى بودند كه با اصل انقلاب مشكل داشتند و نمى توانستند نيروى انقلابى را بپذيرند. و يك طرف هم مسوولانى بودند كه از مقوله هنر وفرهنگ روز فاصله داشتند. يعنى همانطور كه فرهنگ دينى نياز به شناخت و تبليغات دارد؛ فرهنگ هم براى گسترش نياز به كسانى داشت كه درك درستى از هنر انقلابى روز داشته باشند. اين مديران بايد جهان وفرهنگ امروز را مى شناختند. شرايط آن زمان حساس تر بود و نبايد با امروز كه اوضاع آرام است مقايسه كرد. خيلى از ارتباط هاى امروز واضح و عيان است وباعث مى شود افراد شناخت نسبى پيدا كنند امادر آن دوران اصلا اين طور نبود. اين وضعيت تا سال ۷۰-75 هم ادامه داشت. فكر مى كنيد دغدغه مسوولان فرهنگى آن دوران چه بود؟ مديران فرهنگى بيشتر به مساله هاى دينى توجه مى كردند و از روح فرهنگ و هنر غافل بودند. اين آدم ها بيشتر دوست داشتند كفه مادى و سياسى كارهايشان سنگين باشد و دنبال اين چيزها بودند. اين رفتار مديران هنرمندان را بيش از بقيه مى آزرد. واقعاً هنرمندان بيشتر از بقيه آزرده مى شدند؟ هنرمندان هنر تجسمى با فعالان رشته هاى ادبى وسينمايى ديد مضاعفى نسبت به رفتارها، كلمه هاى و رنگ ها دارند. همه چيز براى يك هنرمند معنى دارد. وقتى هنرمند دلسوز اين دلسردى ها و سنگ اندازى ها را مى ديد، خسته مى شد. هنرمند زودتر از بقيه متوجه بى تفاوتى يك مدير مى شود. نمونه اى ازكارهاى غيرتخصصى مديران فرهنگى يادتان هست؟ مهم ترين ضربه را مسوولانى به بدنه فرهنگ و هنر وارد كردند كه درك درستى از هنر انقلابى كشور نداشتند. فكر مى كردند انقلاب ما هم مثل انقلاب كشورهاى ديگر است كارهايى هم كه در اين زمينه صورت مى گرفت در قالب يك كليشه تكرارى بود. هنر انقلابى شوروى، روسى، كره شمالى يا مكزيكى خوب است . اما براى مردم همان كشور نه ايرانى ها كه اصل شكل گيرى و پيروزى انقلاب شان با همه دنيا فرق داشت. هنر انقلابى ما منحصر به فرد بود. هنرمندان ما زير نظر هيچ حزبى كار نمى كردند از كسى هم دستور نمى گرفتند آنها تشكيلات مستقلى بودند كه كار جدى و هنرى انجام مى دادند هنرمندان هم سن و سال من زير چتر سازمان تبليغات يا حوزه هنرى فعاليت مى كردند، اما در هر مساه اى حرف خودشان را مى زدند و مى گفتند اين سازمان تبليغات بايد خودش را كنار بكشد تا حوزه هنرى با پتانسيلى كه دارد بتواند به طور مستقل كار كند و هنر انقلابى سفارشى ارگانى يا حزبى تلقى نشود. اما مديران متوجه اين حرف ها نبودند. اين رفتار جدى ترين ضربه را به هنر انقلابى زد چون اين هنر مردمى به يك هنر دولتى، دستورى و بخش نامه اى تبديل شد. هر قدر بچه ها تلاش كردند اين مشكل را حل كنند، نشد و آنها مجبور شدند حوزه را ترك كنند. واقعاً شرايط طورى بود كه اين هنرمندان نمى توانستند كار كنند؟ علاوه بر مهر دولتى كه مديران به كارهاى هنرى بچه ها مى زدند، سطحى نگاه كردن آنها هم، هنرمندان را آزار مى داد. به هر چيزى مقطعى نگاه مى كردند، هر روز درباره يك طرح تازه حرف مى زدند كه روز بعد اهميت نداشت، هنر ما را به يك كالاى يك بار مصرف تبديل كردند. ما انتظارداشتيم بعد از جنگ همه چيز درست شود و دوران برنامه ها و تصميم هاى آنى به آخر برسد. بعد از جنگ بايد مردم مى فهميدند مساله دفاع و وطن پرستى، ايمان و اعتقاد مهم است و جنگ از نظر پايمال كردن حقوق انسان ها، اتفاق بدى است. نسل بعدى بايد مى فهميد اين مملكت به چه قيمتى به دست آنها رسيده. اما هنر انقلابى با مشكلاتى كه گفتيم نتوانست اين كارها را انجام دهد. معتقديد همه كوتاهى هايى كه صورت گرفته به دليل ضعف مديران بوده؟ نه. كمى هم به دليل وضعيت روزهاى پس از انقلاب بود. در سال دوم اين انقلاب جنگى به كشور ما تحميل شد كه هشت سال تمام توان ما را گرفت و نيروهاى انقلابى فرصت بروز پيدا نكردند و خيلى از اين نيروهاى وفادار به آرمان هاى انقلاب در همين جنگ از بين ما رفتند. بچه هايى كه در دانشگاه درس خوانده بودند، متخصص بودند و براى اين انقلاب جانشان را كف دستشان مى گرفتند و كار مى كردند. بسيارى از آدم هاى مخلص در همان سال هاى اول جنگ از بين ما رفتند در صورتى كه اگر مانده بودند وجود آنها تضمين كننده انقلاب بود و جلو اين ضربه ها را مى گرفتند. پيكر هنر و فرهنگ انقلابى با نبود اين آدم ها آسيب پذير شد وكم بودند كسانى كه بايد جلوى سنگ اندازى ها طاقت مى آوردند. اين نيروهاى انقلاب چه كارى مى توانستند انجام دهند كه بقيه از پس آن برنمى آمدند؟ مى توانستند نقش آدم هاى فرصت طلب را كمرنگ كنند. آنها خاطره هايى از روزهاى انقلاب و ديدار با امام داشتند كه براى جوان هاى امروز غنيمت بود. منظورتان شاگردان امام است؟ كسانى كه رفت و آمد و ديدارهاى زيادى با امام داشتند؟ نه. شاگردان امام، الان ۷۰،۶۰ ساله هستند. منظورم نسل جوانى بود كه از خيابان جوشيده بود. نيروهايى كه از متن هيات هاى مذهبى به انقلاب پا گذاشته بودند. دانشجويان يا دانش آموزانى كه امام را ديده بودند. جنگ و درگيرى هاى كشور را در آن روزها درك كرده بودند. اين آدم ها خيلى جاها مى توانستند مقاومت كنند و مواظب انقلاب باشند. شهيدشدن جوانان مسلمان و باانگيزه، ندانم كارى هاى مسوولان فرهنگى و كش و قوس هاى سياسى باعث شد هنر انقلابى نتواند روى پاى خود بايستد. چند سال در حوزه هنرى بوديد؟ ۲۵ ساله بودم كه وارد حوزه شدم و سه سال پيش از آنجا بيرون آمدم. نصف عمرم را در حوزه هنرى بودم و ۲۵ سال اين نهاد فرهنگى راتحمل كردم. چرا؟از مديران ناراضى بوديد؟ بله. اصل دلخورى من از حوزه هنرى، مساله مديريت بود. رفتار مسوولان در نهادهاى فرهنگى دو نوع است يا مديران برخورد سياسى دارند يا واكنش هايى از سر عدم فهم مسائل بروز مى دهند. از كسانى كه براى جايى مثل حوزه هنرى تصميم مى گيرند بيشتر توقع داشتم. اين نهاد فرهنگى پشتوانه قوى داشت و كارهاى خوبى هم انجام داد. بايد براى تداوم اين روند بيشتر فكر مى كردند و با نيروهاى جوان تربيت شده ادامه كار را تضمين مى كردند. نگذاشتند به هدف نهايى مان برسيم. اين هدف نهايى چه بود؟ هدف همه هنرمندان مسلمان به وجود آوردن و پرورش يك هنر معنا گرا بود. اين حرف ها زمان ما شعار نبود. آرمان هايى قابل دسترسى بود كه متاسفانه از دست رفت. قرار بود چه كنيد، هدفتان چه بود كه به دست نيامد؟ هدف ما نشان دادن هنرى بود كه در اسلام وجود دارد. اينكه انسان و جامعه قرار است چه كنند، نقص هاى كار كجاست. يك هنر معناگرا و معنويت گرا برايمان مهم بود. چيزى كه دليل بسيجى شدن بود، دليل شهيد شدن. اين چيزها يك وجه ظاهرى داشت و يك سير و سلوك باطنى. رزمندگان كشورهاى ديگر هم مفهوم ايثار و گذشت را مى فهميدند اما بچه هاى ما فرق مى كردند. رزمنده هاى ايرانى چه فرقى با سربازان كشورهاى ديگر داشتند؟ هر دو براى اداى دين به كشور و مذهبشان مى جنگيدند ولى رزمنده هاى ايرانى سير و سلوك و خودسازى عجيبى داشتند. جنگ يك ميدان بلا بود ولى اين بچه ها در اين معركه خصلت هاى بد را اصلاح و خوبى ها را پرورش مى دادند. الگو امام بود. امام هميشه مشغول خودسازى بود، آنها هم همين كار را مى كردند. اين مهار نفس در ادبيات، در تعليم هاى دينى، در آموزش هاى فرهنگى و هنرى و در همه جا وجود داشت. پز و اداى كسى نبود و اين كار هدف همه بود اما ديد محدود و نگاه سياسى مسوولان باعث شد نيروهايى كه اين طور تربيت شده بودند از بين بروند. درباره بچه هاى انقلابى با محك ها و معيارهاى غلطى قضاوت مى شد. اما اين نيروها يا خود شما تا سه سال پيش كه در حوزه هنرى بوديد؟ من و دوستان ديگر حضور داشتيم اما نمى گذاشتند كار كنيم؛ حضور ما فقط فيزيكى بود. اين كش و قوس ها زمينه هاى آسيب را فراهم آورد تعداد بچه ها هم زياد نبود؛ مثلا در نقاشى ۱۰ نفر بيشتر نبوديم، در سينما و ادبيات هم همين طور؛ كسى اسمش را زير كار هنرى نمى نوشت. هيچ كس در قيد و بند اين چيزها نبود. همه فكر مى كردند اين كارهاى هنرى را آدم هاى زبده و با تجربه انجام مى دهند. كسى نمى دانست بزرگ ترين فرد هر گروه ،۲۴ ۲۵ ساله است. چرا جوان هاى كم تجربه انقلاب اينقدر در كار هنرى پيشرفت كردند؟ سن و سالشان كم بود، بيشتر دانشجو بودند و تجربه نداشتند. از ارتباط هاى بين المللى سر در نمى آوردند و مهم تر اينكه نظير كارى كه مى كردند وجود نداشت. نقاشان و هنرمندان قبلى يا دركى از هنر انقلابى نداشتند يا اصلا مخالف انقلاب بودند. تجربه اين آدم ها هم به درد جوانان انقلابى نمى خورد. به همين دليل آنها با پشتكار و دلسوزى هنر انقلابى را خلق كردند. اگر در شرايط معمولى كار مى كرديم اين قدر پيشرفت نمى كرديم. نداشتن ارتباط هاى كارى مناسب دست و پاى ما را بسته بود ولى عده اى فكر مى كردند ما حوزه هنرى را محدود كرديم. كارتان را چطور شروع كرديد؟ كارهاى اول با موضوع انقلاب بود و تعدادشان هم خيلى كم است چون بلافاصله بعد از انقلاب، جنگ شروع شد و موضوع كار عوض شد. ما بايد شعائر اسلام درباره حفاظت از دين و ايثار و شهادت را در نظر مى گرفتيم. تابلوهاى بعدى با اين مفاهيم ترسيم شد. اينجا هم نمى گذاشتند به كار واقعى مان برسيم. در همان زمان جنگ مساله ديگرى قوت گرفت. عده اى براى جنگ زحمت مى كشيدند و جانشان را مى دادند اما بعضى به فكر منافع شخصى و مادى بودند. اين چالش به هنر سينما و گرافيك هم كشيده شد. هنرمندان در كارهايشان به فرصت طلبى عده اى اعتراض مى كردند. سال ۶۱ تابلويى به نام «موش هاى سكه پرست» كشيدم كه فضاى اكسپرسيونيستى داشت. بالاى تابلو صحنه اى از جنگ و شهادت بود و پايين آدم هايى كه دارند پول جمع مى كنند. يادم مى آيد مجيد مجيدى هم فيلمى درباره فروش بچه ها در سيستان و بلوچستان ساخت كه براى بعضى ها به شدت ناخوشايند بود. بعضى مديران نمى توانستند اين چيزها را كه حقيقت داشت بپذيرند. از واقعيت ها فرار مى كردند. بچه هاى انقلابى تلاش مى كردند مشكلات را حل كنند و مديران فقط به جنبه تبليغى و سياسى كار فكر مى كردند. يك عده از هنرمندان همان وقت كار را رها كردند و بعضى ها هم مثل من فقط چند سال حضور فيزيكى داشتند. چه اتفاقى مى افتد كه بعد از ۳۰ سال نيروهايى كه دغدغه هاى انقلاب دارند و به پختگى مى رسند از نهادهاى فرهنگى كه براى هنر انقلابى تاسيس شده اند، بيرون مى روند؟ اولين اتفاقى كه افتاد توهين به هنر انقلاب و هنرمندان انقلابى بود. بعضى مديران فرهنگى با رفتارها و كنايه هايشان كارى كردند كه هنرمند انقلابى كه فكرش در جهت فكر مدير نيست خسته شود، همه چيز را رها كند و برود. اصلا نمى خواستند ما باشيم. وقتى سن درخت بالا مى رود هنگام استفاده از آن مى رسد اما در كشور ما بر خلاف دنيا تا كسى در كارش ماهر مى شود و به پختگى مى رسد، كنار گذاشته مى شود. بهانه مديران مساله بيكارى جوان ها بود. آمدند دانشگاه سوره را براى همين كار تاسيس كردند. براى اينكه جوان ها آموزش ببينند و سريع مشغول كار شوند، اما دانشگاه سوره را هم به دانشگاه آزاد تبديل كردند، كه فقط پول بگيرند و مدركى دست بچه ها بدهند. خبرى از آموزش مهارت و ايجاد كار براى جوان ها نيست. اين دانشگاه را دست كسانى سپردند كه اصلا با حوزه هنرى ارتباط نداشتند. از همين جا فهميديم مديران نمى خواهند پاى بچه هاى قديمى حوزه كه حالا استاد شده اند، به ميان كشيده شود. چرا نمى خواستند؟ چون با تاسيس دانشگاه سوره بايد از ما مى خواستند به دانشجويان آموزش بدهيم و در حوزه هنرى هم به كار بگيريم، اما سر بزنگاه ما را ناديده گرفتند. هنر تجسمى اين كشور ۷۰ نفر نيرو داشت كه ۱۰ نفر مدرك دكترى، ۳۰ نفر فوق ليسانس و بقيه هم ليسانس داشتند. حوزه هنرى از اين نيروها استفاده نكرد؛ آدم هايى كه شش ماه بيشتر در حوزه دوام نمى آوردند. /1001/ منتظر اخبار ، انتقاد و پیشنهاد های شما هستیم :
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 399]
-
گوناگون
پربازدیدترینها