تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 11 آذر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):هر كس فرزندش را ببوسد ، خداوند عزّوجلّ براى او ثواب مى نويسد و هر كسى كه او را...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ساختمان پزشکان

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1836608669




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

فرزاد حسنی :زنگ زدند گفتند از امشب نیایید


واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: می‌خواهم شما را در حیرانی‌هایم شریک کنم که خودم هم در این مورد مانده‌ام!من منزل بودم و داشتم آماده می‌شدم که سر برنامه کوله پشتی بروم...  فرزاد حسنی در اولین گفت و گوی خود پس از مصاحبه با سردار رادان می گوید:«همان برنامه با سردار رادان را هم که خیلی‌ها غیر عادی می‌دانند به نظرم یك برنامه کاملا عادی آمد. و نمی‌دانم که در آن دو، سه روز فشارها از کجا ناشی شد و بعد هم كه پیگیری نکردم» متن کامل این گفت و گو بدین شرح است: آقای حسنی مردم می پرسند از پارسال تا حالا بعد از مصاحبه با سردار رادان و آقای مرتضوی کجا هستید؟ البته معمولا پیگیری‌های مردم جواب می‌دهد. و جواب‌هایشان را، حتی سریعتر از رسانه‌ها، پیدا می‌کنند و این شاید یکی از مشکلات رسانه‌های ما باشد، چه مکتوب و چه غیر مکتوب که مردم جواب‌هایشان را سریع‌تر و از طریق دیگر پیدا می‌کنند. باید بگوییم که چند وقت است رسانه‌ها از مردم عقب افتاده‌اند. خودتان هم ظاهرا محل نمی‌گذاشتید و گفت و گو هم که نمی‌کردید. اصلا این طور نیست. اتفاقا این نهایت محل گذاشتن به شعور و نگاه مردم بوده است. من اصلا دوست ندارم موقعی که قرار است مردم دلواپس شوند، حاضر شوم یا موقعی که قرار است به یک شایعه دامن زده شود و بزرگ شود و سرباز کند، خودم را نشان دهم. دوست دارم وقتی صحبت کنم که یک جریان فرهنگی در حد عادی و معمول خودش حرکت می‌کند كه نه رو به زوال است و نه رو به پایان. بعد از قضیه برنامه کوله پشتی که به انتها رسید.... به انتها که نرسید. وسطش متوقف شد. حضور من متوقف شد اما خود برنامه نه! چون نگاه مجموعه دوستان مسئول در شبکه سوم به گونه‌ای بود که خود برنامه به حرکتش ادامه خواهد داد. می‌شود در این مورد هم صحبت کنیم که چگونه است که آقای مدرس به جای هر کسی که از برنامه‌اش بلند می‌شود، می‌نشیند؟دقیقا یک مدتی دائما این اتفاق می‌افتاد. نمی‌دانم. این بستگی به روحیات بعضی از دوستان دارد. من مدت‌ها شاگرد استاد منوچهر نوذری بودم. ایشان یک نکته‌ای به من گفتند که من این نکته را حتی در مورد برنامه صندلی داغ هم رعایت کردم. ایشان فرمودند که هیچ وقت جای کسی نرو! به هر حال بهترین آدم‌ها در قیاس با یکدیگر چیزهایی کم دارند و نمی‌توان در این قضیه شک کرد. در برنامه مسابقه هفته به بدترین شکل چنین اتفاقی افتاد. یعنی یک آقایی که خیلی هم اطلاعات داشت... این دقیقا همان مثالی بود که من هم می‌خواستم بزنم. منظورت آقای سلامی‌است، و در برنامه «صبح هفته» می‌دیدیم که همین آقا نقش مجری را چقدر پرمغز می‌توانست ایفا کند. خلاصه آقای نوذری می‌فرمودند هیچ وقت جای کسی نروید چون بالاخره وقتی انسان‌ها با هم قیاس شوند یک سری چیزها کم می‌آورند و از آن مهمتر هر کسی برنامه‌ای را شروع می‌کند یک طعم و مزه‌ای به آن خواهد داد. یعنی شما نمی‌توانید فقط لوگو و پیشانی و عنوان چیزی را حفظ کنید و بعد از درون خالی‌اش کنید. مردم زود متوجه این تغییر خواهند شد. من این را رعایت می‌کنم. حالا ممکن است دوستان دیگر در باقی برنامه‌ها این برایشان خیلی مورد و مشكلی نباشد که خب، این هم عیب و علتی نیست و می‌توانند به عنوان یک وظیفه سازمانی چیزی را به انتها برسانند و از لحاظ دلی هم بنده هیچ وقت گلایه نمی‌کنم. تابستان امسال هم برنامه کوله پشتی ادامه پیدا نکرد. تبدیل به برنامه دیگری شده انگار. آن طور که معاونان شبکه در جلسه تابستانی با خبرنگاران اعلام کردند، برنامه‌ای به جای کوله پشتی آماده شده که در واقع ادامه همان کوله پشتی است و به عبارتی کوله پشتی نوینی به حساب می‌آید. خب پس چرا اسمش را کوله پشتی نگذاشتند؟ نمی‌دانم چرا. چون خیلی متوجه این سیاست‌ها نیستم. نمی‌توانم اطلاعاتی به‌تان بدهم که چرا اسمش را این گذاشتند. اما این طور عنوان شده که کوله پشتی جدید تحت عنوان «کولاک» و با اجرای دوست هنرمندمان آقای اردشیر رستمی است. آن زمان که برنامه به انتها رسید، بعد از این که من آن مصاحبه را با آقای رادان داشتم، شبی هم در خدمت آقای مرتضوی بودیم، بعد چهار یا شش شب در مورد مقوله اعتیاد صحبت کردیم که خیلی هم بحث آرام و خوبی بود و احساس می‌کنم که موفق‌ترین بحث آن موقع کوله پشتی همین بحث اعتیادش بود که متاسفانه دیده هم نشد. بعد از آن هم که از من خواسته شد که دیگر برنامه را ادامه ندهم...   چطور از شما خواستند که برنامه را ادامه ندهید؟ یعنی گفتند که دیگر حضورت به عنوان مجری این جا ممکن نیست؟ نه. من منزل بودم و داشتم آماده می‌شدم که سر برنامه کوله پشتی بروم - تا جایی که یادم می‌آید آن شب هم قرار بود ادامه بحث اعتیاد باشد- اما به من زنگ زدند و مدیر گروه‌مان گفتند که از امشب حضرتعالی نیایید. خب، ولی شما قبلش خودتان نمی‌خواستید بروید. من یادم است. ببینید بالاخره برای هر کسی که در برنامه‌ای دارد کار می‌کند تردیدهایی ممکن است پیش بیاید. مسائلی پیش بیاید که با خودش فکر کند که: حالا بروم یا بمانم؟! در این برنامه هم من یک بار این گمانه‌زنی را کرده بودم و به دوستان هم گفته بودم که شاید از یک جایی خوب باشد که من نباشم. درباره موضع دوستان چی؟ موضع آن‌ها برایم جالب است که زمانی اصرار می‌كردند که شما حتما بیایید و بعد از دو، سه روز گفتند نیایید. نمی‌دانم. حتی همان برنامه با سردار رادان را هم که خیلی‌ها غیر عادی می‌دانند به نظرم یك برنامه کاملا عادی آمد. و نمی‌دانم که در آن دو، سه روز فشارها از کجا ناشی شد و بعد هم كه پیگیری نکردم. یک بحثی هم آن زمان مطرح شد در خصوص این که شما ممنوع التصویر شده‌اید. اصلا و ابدا. این مسئله چندبار ذکر شده و همین چند وقت پیش هم در برنامه‌ای مطرح شد که من سریعا نفی‌اش کردم. نه این طور نیست. من الان در سازمان حضور دارم. در رادیو حتی برنامه زنده دارم. در جام جم هم برنامه اجرا می‌کنم.فقط معمولا سالی یک بار بیشتر برنامه تلویزیونی ندارم. به جز سالی که برنامه "فوق‌العاده" بود و با دو برنامه روی صفحه تلویزیون ظاهر شدم، عدم حضورم در تلویزیون تا الان چیز غیر معمولی نیست. همان روال سالی یک برنامه است. یعنی امسال برنامه دارید؟ امسال هم بستگی دارد دیگر. باید ببینیم که چه طرح و چه برنامه‌ای به دل مردم می‌نشیند. چون من این طوری نیستم که به هر قیمتی حاضر شوم جلوی دوربین قرار بگیرم. دوست دارم برنامه‌ای که در آن قرار می‌گیرم، برنامه خوبی باشد. شما برنامه‌های اخیر را هم دنبال می‌کنید؟ من هر آن چه که ساخته شود و از تلویزیون پخش شود را نگاه می‌کنم. خب این خیلی مهم است. خیلی حرفه‌ای است. خب این خیلی حرفه‌ای است. نمونه‌های خارجی را هم نگاه می‌کنید؟ بله من وقتی تازه گفت و گو را شروع کردم خیلی از مدل‌های خارجی را اصلا دوستانم برایم ترجمه می‌کردند که با آن‌ها آشنا بشوم. ولی بهتان بگویم که اصلا نمی‌شود آن شیوه‌ها را پیاده کرد. یک دنیای دیگر و یک فرهنگ دیگر است. می‌توانی آن برنامه‌ها را در آن جوامع ببینی و لذت ببری اما غیر از این فقط یک گرته‌برداری غلط و لنگ است. ولی ظاهرا شما دکور كوله‌پشتی را از یک برنامه خارجی گرفته بودید. بله. برنامه فرانسه 24. فقط چون از دکورش خوشمان آمد. این جدی گرفتن كار را می‌شد از همان اول در كارتان دید. سال‌ها قبل در برنامه‌ای به مناسبت دهه فجر مجری بودید و به عنوان یک مجری یک متن طولانی را از حفظ کرده بودید. تله‌تئاتری بود به کارگردانی کاظم بلوچی و تهیه‌کنندگی آقای جلالی به نام پایان پادشاهی. همان تیمی‌که برنامه صندلی داغ را می‌سازند. خیلی‌ها برای این کار کاندیدا بودند اما یکی از عواملی که من انتخاب شدم به این دلیل بود که باید در یک مدت زمان پنج یا ده دقیقه‌ای، بیست صفحه متن- آن هم متن تاریخی که وابستگی‌های متنی دارد و نمی‌توانی از خودت چیزی اضافه کنی – را در یک برداشت می‌گرفتیم. كی بود كه برای اولین بار حس کردید برنامه‌‌ای از شما بین مردم گرفته و مخاطب را جذب کرده است؟ من از بچگی که تلویزیون نگاه می‌کردم همیشه احساس می‌کردم یک چیز در این مجری‌ها کم است. احساس می‌کردم آن‌ها نمی‌توانند طوری صحبت کنند که انگار بغل دست‌مان نشسته‌اند. شما کار آکادمیک نکرده بودید؟مثلا در رشته صدا؟ چرا. من خدمت آقای سمندریان هم کارگردانی خواندم هم بازیگری. خدمت آقای تارخ بازیگری خواندم و خدمت آقای سیروس شاملو هم پانتومیم کار کردم. آخر معمولا در رشته ما کسانی که روزنامه‌نگاری می‌خوانند، اتفاقا روزنامه‌نگارهای خوبی از آب درنمی‌آیند! آن‌هایی خوبند که براساس غریزه‌شان کار می‌کنند. می‌خواهم ببینم که در حرفه شما هم این نكته صادق است؟ اجراهای من هم کاملا غریزی بوده است. اما اعتقاد دارم چیزهایی که در من وجود دارد باید رشد پیدا کند. رشته خودتان در دانشگاه چه بوده؟ در دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی مهندسی مکانیک طراحی جامدات خواندم. از رشته تان استفاده هم می‌کنید؟ فقط ار نظر دید به من کمک کرده است. به دید دادن معتقد هستم ولی هیچ وقت کار فنی نکرده‌ام. مثل مهندس‌هایی که کار سیاسی می‌کنند. دقیقا. اصلا کل فتنه‌های این جامعه دست مهندس‌هاست. یادتان باشد. پس تکنیک‌های اجرا را از درس‌هایتان یاد نگرفتید. از نگاه کردن‌ها آموختید. بله. دقیقا. بازیگری را بیشتر دوست داشتید یا اجرا را؟به نظرم نکته مهمی‌است. خودم هم نمی‌دانم. خب من این کار را دوست داشتم دیگر. برای بازیگری آمدم. هنوز هم قصدم همین است و خودم را بازیگر می‌دانم و کار بازیگری را دوست دارم و ادامه می‌دهم. اجرا یک مرحله بود که احساس می‌کردم تغییری می‌تواند در من ایجاد كند. دلیل اصلی قبول من برای اجرا، به ویژه در رادیو، حدود ده سال پیش، استاد منوچهر نوذری بود. یعنی احساس می‌کردم در برخورد خودمانی و مبتنی بر مولفه‌های آشنای ایشان در گفتار و رفتار و واژه‌های خاصی که ایشان دارند و از خود مردم هم گرفته‌اند – یعنی یک چیزی از خودت بگیرند و طوری به تو پس دهند که خودت عاشق داشته‌ات بشوی- این‌ها باعث شد که من کار اجرا را انجام دهم. وگرنه هیچ اجرایی تا حالا اشتهای مرا تحریک نکرده است. هرچند دوره‌ای بود که از حرف زدن رضا صفدری در برنامه «تا هشت و نیم» لذت می‌بردم یا مثلا اجراهایی که در دوران کودکی من بود و شبکه دو سیما مسئولیت پخش برنامه‌های نوجوان را برعهده گرفته بود و دو روز درهفته اگر اشتباه نکنم برنامه جوانه‌ها پخش می‌شد که خانم پوریامین مجری‌اش بودند. آن اجرا هم خیلی خوب بود. یک روز سر کلاس خانم پوریامین گفتم که دانشجویانی که از ایشان یاد می‌گیرید، گول نخورید. ایشان ذاتا لحن خوبی دارند یا مثلا خانم بهروان. این‌ها لحن خودشان است نه ادبی صحبت کردن‌شان. جادوی لحن آن‌ها خداداد است. این سه تا مجری که من گفتم هیچ کدام ربطی به هم ندارند. و باید برای‌تان عجیب باشد که من چه طور این سه تا را دوست دارم؟! اما یک ویژگی دارند. در کاری که انجام می‌دهند به شدت حقیقت‌گرا هستند و به هیچ عنوان اهل ادا و اصول نیستند. بهروان محکم صحبت می‌کند ولی عامیانه، رضا صفدری از ادبیات محمد صالح‌علا وام می‌گیرد: شبهای زعفرانی و ..... هنر صفدری این است که این را طوری می‌گوید که تو حس نمی‌کنی که نشسته و اجرا می‌کند. اتفاقا، دقیقا هم صفدری و هم بهروان دارند اجرا می‌کنند. این خیلی بحث خوبی است که شروع کردی. مدت‌هاست که می‌خواهم حرفی در این باره بزنم. وقتی شهریاری و شجاعی‌مهر و آتش‌افروز می‌آیند تو می‌دانی که دارند اجرا می‌کنند و یک لحظه هم این را فراموش نمی‌کنی. اصلا آن‌ها به تو اجازه نمی‌دهند جور دیگری فکر کنی. خانم بهروان و پوریامین و صفدری لحنی دارند که چیزهایی را که وام می‌گیرند از آن خودشان می‌کنند. دیگران هم آمدند ادبیات و لحن آن‌ها را تقلید کنند شکست خوردند اما منوچهر نوذری با آن‌ها فرق دارد. با دیدن او فراموش می‌کنی که در حال اجراست. همه مجری‌ها قابل پیش‌بینی هستند ولی درمورد او نمی‌دانی که هر لحظه چه اتفاقی ممکن است بیفتد. در صبح جمعه با شما حتی از لحاظ شنیداری هم نمی‌توانی جمله بعدی را پیش بینی کنی. ویژگی دیگرش هم تکه انداختن است. دقیقا. نمی‌دانم کسانی که درباره طنز می‌آیند و صحبت می‌کنند مگر صبغه و سابقه طنز ما را فراموش کرده‌اند؟ چه طور می‌خواهند فکاهه را از طنز ما بگیرند. ما مثال می‌زنیم ولی نمونه نمی‌توانیم بیاوریم. به طرف کدام قبله طنز می‌خواهیم حرکت کنیم؟این تکه انداختن و فکاهه از ویژگی‌های آقای نوذری است. یا مثلا آقای نوذری اجراسالار است. آن هم در شرایطی كه همه فکر می‌کنند هر کسی صدایش بم‌تر و کلفت‌تر باشد دوبلورتر است. حالا آن تکنیک‌هایی که گفتید فکر می‌کردید می‌توانید از طریق آن‌ها متفاوت جلوه كنید چه بود؟ اولا چیزی که من داشتم و در بازی‌ام هم دارم و فکر می‌کنم نکته اصلی هم هست، این است که خودم باشم. با خودم و بقیه روراست باشم. آن خود بودن خیلی مهم است. حالا واقعا خودتان هستید؟ آره. آخر برخی می‌گویند در حرف‌های شما مدح و ثناهایی وجود دارد که مال خودتان نیست... نه. اصلا به این صورت نیست. از تاثیرگذاری من می‌شود پی برد كه از این كارها نمی‌كنم. در تاثیرگذاری شما حرفی نیست. ولی مثلا در نوع پوشش شما که خیلی راحت به تلویزیون می‌آیید و کت و شلواری مانند مجری‌های سابق در کار نیست، این‌ها مال خودتان است؟ آره. بگذارید این جوری بگویم. یاد گرفته‌ام که پیامبران برای تعادل آمده‌اند. راستش حس کردم ما از بس کت و شلوار دیده‌ایم خسته شده‌ایم. انگار نماد خیلی شخیص بودن و شکیل بودن کت و شلوار است. و این که چه لباسی بپوشم کاملا انتخاب خودم بود. یعنی تهیه‌کننده و هیچ کس دیگری دخالتی نداشت؟ به هر حال کسی به عنوان ناظر وجود دارد و وظیفه نظارت هم توضیح دادن است. اما توضیح به این معنی نیست که تو اشتباه کردی. گاهی به معنای تحذیر و بیدارباش است. تنبه است. چقدر به شما تحذیر دادند؟ به هر حال بوده و برای همه هم هست. یعنی چیز عجیبی نبوده که مال من جدای از بقیه باشد. اصلا برنامه‌ای بوده که شما کت و شلوار بپوشید؟ بله. در برنامه‌های ویژه عید، چون جزو رسوم است، کت و شلوار می‌پوشم. ولی در برنامه‌های معمولی فکر کنم فقط یک بار. اتفاقا مدیران شبکه، بندگان خدا، اصلا روی این چیزها حساسیت به خرج نمی‌دهند.مگر این که کسی از بیرون بیاید. مثلا یادم هست من شلوار جین می‌پوشیدم و پایینش را تا می‌زدم. کسی هم چیزی نمی‌گفت تا این که یک مجله فکر کنم مطلبی نوشت که فرزاد حسنی از همین حالا شروع کرده به کارهای جدید که شلوار جین بپوشد و پاچه‌اش را تا بزند. این شد که از فردا گفتند انگار خیلی‌ها دارند حساس می‌شوند. شما این را می‌پوشی ایرادی ندارد فقط پاچه‌اش را لطفا تا نزن. (باخنده) البته راست می‌گفتند؛ دیگر مد نبود. بعد در مورد نوع حرف زدن شما؟ مال خودم است. جدا از این که مال خودتان هست چه طور تحمل کردند؟ البته بالاخره یک جا بریدند دیگر که نگذاشتند ادامه بدهید! می‌خواهم شما را در حیرانی‌هایم شریک کنم که خودم هم در این مورد مانده‌ام! ولی یک چیزی احساس می‌کنم. از آن جا که صادقانه این طوری صحبت می‌کنم و در پی ادا و نمایش و حالا من را تماشا کنید نبوده‌ام، و چیزی بوده که در دل‌ام نهفته بوده است، پس چون صداقت‌ام را می‌دیدند تحمل می‌کردند. البته در کارم اشتباه‌هایی هم داشتم اما فکر کنم حتی بی‌انصاف‌ترین منتقدان هم اعتراف کنند که کار نویی بوده است. و این که حرف‌ها مایه‌دار بوده است. هجو و هزل نبوده. ما هیچ وقت برای خنداندن مردم جوک تعریف نکردیم. منظورم حرف لغو است. البته اکثر برنامه‌های طنز رادیو را من کارگردانی می‌کردم. بحث جدی هم داشتم. هر دو بوده است. راجع به نگاه کردن‌ات. این که مستقیم در چشم مهمان‌ها خیره می‌شوید. این‌ها را واقعا باید بپرسی. چون اگر من بگویم می‌شود: خودگویی و خودخندی! چون تلویزیون ما دولتی است، مردم ما مجری‌ها را همیشه نماینده دولت می‌دیده‌اند. اما شما كمتر نماینده حکومت به نظر می‌رسید. یا حکومت خیلی لحنش را عوض کرده بود. چون خیلی شوخی‌ها هم می‌کردید. نه. ما عضوی از حکومت و فردی از نظام هستیم. چنان که با این تعریف همه ملت را باید جزیی از نظام تعریف کرد. نمادی در تلویزیون هستیم که داریم حرف می‌زنیم و نباید خارج از قانون رسانه کار بکنیم که خیلی طبیعی است. ولی می‌توانیم با لحن‌های مختلف و گویش‌های گوناگون در رسانه حرف بزنیم. این مشکلی ندارد. این که بگوییم مجری تلویزیون باید کسی باشد که دیگران از او الگو بگیرند غلط است. ولی مجری‌ها امكان و قابلیت ستاره شدن را دارند. بله ولی نه آن گونه که مثلا مردم از روی آن‌ها لباس بپوشند. لزومی‌هم ندارد. من فکر نمی‌کنم این چند ساله بازیگر یا مجری مدل مویی معرفی كند که بیرون مردم از آن تقلید کنند. ما اصلا نگاه رسانه‌ای‌مان این نیست كه مدل موی خاصی ترویج شود که البته باید این گونه باشد. تنها موردی که لباس از رسانه بین مردم رفته پوشش حسن جوهرچی و لعیا زنگنه در سریال «در پناه تو» بوده است. درباره تكه و تكه‌پرانی‌ مجری‌ها حرف زدیم. حالا حد و مرزش كجاست؟ آفرین. این همین دردی است که باعث می‌شود دیگر گل آقا و خورجینی منتشر نشود و اگر بخواهی جایی ستون طنز و کاریکاتور داشته باشی دست و دلت بلرزد. کجاها شما را در تکه انداختن و حرف زدن ممنوع کردند؟ ببین اتفاقا مدیران ما علاقمند هستند که برنامه‌ها با نشاط پیش برود اما خود آن‌ها هم در تعیین کردن حدش مانده‌اند. نمی‌دانند چه باید بکنند. آقای نوذری خاطره‌ای برای من تعریف می‌كردند. زمان مسابقه هفته آقای نوذری تکه می‌انداختند و برنامه هم پخش می‌شد تا این که به ایشان گفتند که نباید تکه بیاندازی. قبول کرد و لج کرد و خشک رفت. کاملا خشک. زنگ زدند گفتند تکه‌هایت را بینداز. یکی از همکاران شما می‌گفت که اصلا بخشی از این تكه انداختن‌ها تقصیر مردم است و ربطی به صدا و سیما ندارد. اگر من یک تکه خوب بیاندازم هیچ کس زنگ نمی‌زند که عجب تکه خوبی انداختی، از آقای حسنی تشکر کنید. ولی یک وقت همه زنگ می‌زنند که نه آقا شئونات را رعایت کنید. اصلا بگذارید یکی از برگه‌های نظرسنجی مردم را راجع به مجری‌ای بگویم که دیگر هم برنامه اجرا نمی‌کند. مردم گفته بودند که آقا چرا این مجری این جوری خودش را آرایش می‌کند؟ آمده بود جلوی دوربین و به صورتش فوم زده بود. یعنی تو باید از اول این آدم را روشن کنی که مجری وقتی جلوی دوربین می‌آید باید به صورتش فوم زده باشد. خوب این بدون هیچ کارشناسی نوشته می‌شود و به مدیر شبکه داده می‌شود. بعد مدیر زنگ می‌زند و می‌گوید کمش کنید. تعادل بین این‌ها چگونه برقرار می‌شود؟ این همان مشکلی هست که باید دست یکدیگر را بگیریم و پا به پا برویم. اگر هم رسانه قواعد و قوانینی برای خودش داشته باشد و برای مردم هم آن‌ها روشن کند از این اتفاق‌ها نمی‌افتد. نمی‌شود که هر کس اعتراضی داشت باعث حذف شود. رسانه باید قوانین روشنی داشته باشد. خود شما از كجا متوجه خط قرمزها می‌شوید؟ یک دفترچه داریم که خط قرمزها در آن منتشر شده است. یعنی درواقع سیاستگذاری‌های کلی در آن نوشته شده است. مثلا این که مجری هنگام حرف زدن نباید بد حرف بزند یا اصطلاحات بیگانه به کار ببرد. نباید موهن حرف بزند. مشکل این جاست که مصادیق آن‌ها مشخص نیست. این‌ها كه خیلی كلی است. بد نیست در مورد مصادیق حرف بزنیم. مثلا در مورد برنامه «جزر و مد» این اتفاق افتاد که یک روز شما باشید و یک روز نه که گویا در مورد تورات حرف زده بودید. واقعا چنین چیزی نبوده است. یک سری از سایت‌ها این را عنوان کردند که کاملا دروغ بود. من با یک سری از دوستان برنامه‌ساز اختلاف کاملا شخصی داشتم و آن اتفاق افتاد. شرط مسلمانی در این است که همه پیامبرهای قبلی را قبول داشته باشیم. مگر می‌شود این را انکار کرد؟! پس اصلا چنین بحثی نبوده. بحث سر میزانسن و اختلاف نظر شخصی ما بود. حالا كه صحبت از مصداق‌ها شد، برگردیم و كمی‌به كارنامه كاری‌تان به لحاظ زمانی نگاه كنیم. شروع شهرت شما با كوله‌پشتی بود... منظر نظر و شروعش همان جنبش نرم‌افزاری بود که به سوی علم پیش برویم. یک چیزی هم مد نظر داشتم که خیلی دیر به آن رسیدیم این بود که یکنفر که می‌رود مهندس مکانیک می‌شود آیا نباید تاریخ و سیاست و ادبیات بداند؟ نفر اول المپیاد هست؟ خوب باشد. در این مصاحبه‌ها می‌خواستیم بگوییم یک نفر نباید تک بعدی باشد. باید جمیع‌الجهات باشد. آدم باید در همه ابعاد رشد کند. و گپ ما با کسانی بود که کسی نمی‌شناخت‌شان. این خیلی کار مهمی‌بود که یک نفر با نفر اول المپیاد برنامه‌ای بسازد که آن برنامه را برای مردم جذاب کند. نکته دقیقا همین بود. این جا بحث تعادل پیش می‌آید. یعنی من در برنامه با یک سری آدم نخبه علمی‌حرف می‌زنم که گرفتن عکس‌العملهایشان خیلی نافع وخوب و شیرین است. چون خودم دانشگاه را پشت سر گذاشتم و سابقه این بحث‌ها را داشتم می‌توانستم برنامه را بچرخانم. من می‌بایست در عرض 45 دقیقه آدمی‌را که هیچ کس نمی‌شناسد- ببینید چقدر دردم بزرگ بود!- و برایش اهمیتی هم ندارد که چه کسی هست را آشنا و جذاب و خودمانی کنم. یعنی باید برای مردم جذاب می‌بود که این آدم چه طوری درس خوانده؟با پدر و مادرش چگونه است؟ نه این که بخواهیم نتیجه‌گیری کنیم. نتیجه گیری یعنی چه؟ عامل اصلی نتیجه‌گیری معلم‌های انشا هستند که 8 نمره انشا نتیجه‌گیری بود! یعنی چه؟ خود مهمان حرف زد دیگر! من نباید نتیجه بگیرم! به قول آقای نوذری: همونی که تو فیلم بود! اصلا چه لزومی‌به نتیجه‌گیری هست؟ مگر ما همیشه در بحث‌هایمان به نتیجه می‌رسیم؟ یا اصلا چه کسی گفته باید مقدمه‌ای در کار باشد؟ من اولین کسی بودم که بدون مقدمه شروع کردم. بسم الله الرحمن الرحیم و سلام. این که ممنون از اینکه به ما چشم دوختید و این حرف‌ها، اضافه و چرت و پرت است. بقیه حرف‌ها به جز به نام خدا و سالم زاید است. ولی در مصاحبه با شخصیت‌ها در برنامه فوق‌العاده از این جور مقدمات داشتید.برنامه‌ای كه انگار از دو بخش تشكیل شده بود. یک بخش برنامه با وزرا که عادی بود و درباره کارنامه و عملکردشان بود و یک بخش گفت و گو با شخصیت‌ها که بخش جذاب‌تر کار بود. در همین مصاحبه‌ها هم انگار دو شیوه اجرا داشتید. با گروه اول انگار جاهایی خسته می‌شدید و رها می‌کردید تا خودشان صحبت کنند. نه اتفاقا مواظب این قضیه هستم. چون برنامه ام هست و باید مراقب باشم. یک وزیر آمده بود همان لحظه اول محافظش را از پشت دوربین صدا کردم و گفتم مشکل ایشان چیست؟ گفت مشکل این است که ایشان اصلا مسائل امنیتی را رعایت نمی‌کند و ما را دیوانه کرده است. من سر برنامه مراقب همه چیز هستم. یک سری برنامه زنده داشتیم مثل همین‌ها و یک سری هم برنامه با شخصیت‌هایی مثل آقای رفسنجانی و آقای مهدوی کنی و آقای ناطق نوری که آن برنامه‌ها را تولیدی گرفتیم. نمی‌شد به استودیو بیایند؟ نمی‌دانم. من درباره نوع مهمان و جایی که باید مصاحبه انجام شود هیچ وقت هیچ پیشنهادی نمی‌کنم. خودم را درگیر این حواشی نمی‌کنم که روی یک شخصیت زوم کنم. هر چند طرح برنامه از من بوده باشد که برنامه این فرم و شکل را داشته باشد. ولی از روز اول تا آخری که در تلویزیون کار کنم هیچ وقت نه مهمانی پیشنهاد کردم و نه می‌کنم. مهمان‌ها را گروه فکری برنامه دعوت می‌کنند. معمولا کی خبردار می‌شوید که مهمانتان چه کسی است؟ در برنامه « کوله پشتی» پنج دقیقه قبل از شروع برنامه خبردار می‌شدم! یعنی چه؟ مگر مطالعه نمی‌کردید؟ آن‌ها مهمانان عادی و معمول و معقول بودند که محض آشنایی با آن‌ها می‌توانستیم با ایشان گفت و گو کنیم. چون شاخص‌های آن برنامه گفتم که موضوع محور بود. اما در مورد شخصیت‌های آشنا دقیقا می‌دانستم که چه کسی می‌آید. در برنامه «فوق العاده» که قبل از آن تحقیق می‌کردم. تا حالا نشده با شخصیتی بدون تحقیق گفت و گو کنم. وقتی می‌گویید در انتخاب مهمان‌ها نقشی ندارید نمی‌ترسید که برنامه‌هایتان به طرفی برود که شما را به یک جناح یا گروه سیاسی وابسته کنند؟ صدا و سیما هر کاری بکند به هر حال این تهمت را می‌زنند. من یک مجری ام و یک عده سیاست‌گذار داریم. هر کس باید کار خودش را بکند. در زمینه سوال‌هایتان مرزبندی ندارید که چه سوالی را بپرسید و چه چیزی را نه؟ توی گوشتان گوشی ندارید؟ اصلا گوشی نمی‌گذارم. هیچ وقت نداشتم و اعتقادی هم ندارم. مگر دست خودتان است؟ یعنی اگر در مصاحبه با آقای رادان گوشی در گوش‌تان بود کار راحت تر نمی‌شد که مثلا بگویند این جا را کوتاه کن؟ مابین آیتم‌ها تهیه کننده نظراتش را می‌گوید. برخی می‌گویند که گوشی برای زمان‌بندی است. جلویمان همیشه ساعت هست! حالا مگر گوشی بد است؟ اعتقادی ندارم، نمی‌دانم. من به این خاطر گوشی نمی‌گذارم، چون وقتی توگوشم صحبت می‌کنند تمرکزم را از دست می‌دهم و اصلا حیفم می‌آید كه یک واو اشتباه منتقل شود. راستی قسمت‌های ضبط شده برنامه "فوق‌العاده" چقدر سانسور داشت؟ برنامه‌های زنده که اصولا سانسور ندارد. در برنامه‌های ضبط شده هم در تایم‌های مختلفی حذف می‌شدند که شاید به دلیل تصحیح لغت بوده باشند به خصوص اینکه برنامه تولیدی از نظر هنری خیلی مهم است. آیا سوالات‌تان را ویرایش هم کردند؟ نه، من هر سوالی که پرسیدم پخش شد. اصلا دلیلی که آن برنامه‌ها بیشتر گرفت این بود که ما هم آدم‌های‌مان از درجه اهمیت بالاتری برخوردار بودند و هم سوال‌های‌مان. حذفی‌ها از طرف صدا و سیما بود یا از طرف خود مهمان‌ها؟ مثلا یکی از مهمان‌های تان بخواهد یک جمله‌ای که گفته پخش نشود. آره می‌شد، مثلا گاهی یکی از مهمان‌ها می‌خواست که یک جمله را تصحیح کنیم. فرق مصاحبه زنده و تولیدی هم در همین است دیگر. و بالاخره یك سوال مهم. اگر می‌خواستید همین برنامه‌ها را در یک تلویزیون غیر دولتی اجرا کنید چگونه اجرا می‌کردید؟ هیچ فرقی برای من نمی‌کرد. یعنی شما حتی در انتخاب مهمانان‌تان همین طور عمل می‌کردید؟ برنامه‌هایی که با حضور همین مهمانان بود را همینگونه اجرا می‌کردم و حالا اگر مهمانان دیگری بودند، من هم شاید به گونه‌ای دیگر عمل می‌کردم.  




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 504]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن