واضح آرشیو وب فارسی:ایرنا: از طرفي فقر عمومي حاكم بر فضاي اين رسانه از باب توليدات فاخر سبب شده مردم به صورت كاملا شرطي بلافاصله بعد يا همزمان با افطار تا پاسي از شب به تماشاي مجموعه هايي كه به صورت مسلسلي از شبكه هاي مختلف پخش مي شود، بنشينند. گذشته از مشكلات محتوايي و شكلي اين سريالها كه جاي بحث محتوايي و مذهبي دارد، اصرار عجيبي است كه در اين سالها بر مطرح كردن مسايل ماورايي در رسانه وجود دارد. داستان هاي تكراري بي جاني كه در يك داستان كلي بدون روايت هاي فرعي جذاب مخاطب را به خمودگي و كسالت سوق مي دهد. شخصيت ها خواب هايي مي بينند و مكاشفه هايي برايشان اتفاق مي افتد كه كل جريان مجموعه هدفش تاييد آن خواب ها و مكاشفات بوده و هست!. اصرار بر نشان دادن كاراكترهاي- شخصيت ها- سياه يا سفيد، بد مطلق يا خوب مطلق ، مذهبي پاستوريزه و ساده لوح صرف يا لائيك و بي ديني كه با اصرار بر پردازش اين نوع شخصيت ها كه سنخيتي با واقعيات اجتماعي و باورهاي مذهبي ندارد. از سويي ديگر طرف مقابل يا شيطان صفت است و قصد دارد بيننده را گمراه كند يا مثبت صرف هست و بيننده بايد سخنانش را گوش سپارد به گونه اي كه در هيچ يك از مجموعه هاي تلويزيوني امسال حد وسطي براي شخصيت ها قايل نشده اند. از طرفي ديگر مخاطب هم بي هدف دچار اين تمهيدات رسانه تلويزيون شده است . كساني هستند كه به جاي اينكه ايام و ساعات ماه مبارك را مشغول برنامه هاي عبادي باشند به تماشاي سريال هايي مي نشينند كه بصورت انحصاري در اختيار چند تهيه كننده و تيم توليد قرار دارد كه اثبات كرده اند از باب توان توليد خوراك رسانه اي مبتني بر آموزه هاي ديني چيزي براي گفتن ندارند. از منظري ديگر معلوم نيست هزينه هاي هنگفتي كه براي توليد اين مجموعه ها پرداخت مي شود، توانسته تاثير مذهبي و فرهنگي داشته باشد يا نه؛ چه افراد ياناظراني وظيفه سنجش و بازبيني قبل از پخش اين مجموعه ها را به عهده دارند و بر اساس چه معيارهايي مجوز پخش مي گيرند؛ اين موارد از پرسش هايي است كه در باب مجموعه هاي مناسبتي ماه مبارك رمضان از سوي مخاطبان مطرح است. همچنين اينكه نقش كارشناسان مذهبي كه در تيتراژ پاياني اكثر مجموعه ها درج مي شود چيست و آيا چون بايد نام آنهادرج شود وجود عيني دارند يا اينكه كارشناسان نقشي هم در تغيير روند يا اصلاح داستان اين سريال ها دارند؟ پرسش ديگري است كه بايد به آن پاسخ مناسب داده شود. نكته جالب ديگر آنكه اين مجموعه ها روند رو به رشدي ندارند يا از نمونه هاي وطني در سال هاي گذشته كپي مي شود يا از نمونه هاي خارجي؛ براي مثال سريال پنج كيلومتر تا بهشت برگرفته از فيلم روح است و مملو از تناقضات پرشماري است كه با احاديث و روايات اسلامي دارد و نويسنده و فيلمساز سعي كرده به طرز ناشيانه اي با رنگ و لعاب اسلامي به انديشه مخاطب رسوخ دهد. از سوي ديگر اين پرسش مطرح است كه چرا در مجموعه هاي مذهبي بايد از نمونه هاي خارجي شبيه سازي كنيم ؟ آيا با وجود اينكه مكتب اسلام در كشورمان جاري است حق داريم به اين راحتي بر اساس تخيل و ذهنيت شخصي بدون مراجعه علمي و آگاهانه به احاديث و روايات سرهم بندي كنيم و براي اين مسايل بر اساس فكر و خيال فردي، توليد به اصطلاح هنري كنيم؟. آيا روح سرگردان بر اساس روايات و احاديث ما مي تواند به هر جايي كه قبلا بوده سرك بكشد؟ آيا فقط مي تواند به جاهايي سفر كند كه قبلا آنجا بوده است ؟ آيا به خاطر تعلق به جسم باور روح شدن به اين راحتي ميسر است. آيا انساني كه گناه كبيره اي انجام داده و حالا بر حسب اتفاق تبديل به يك روح سرگردان شده آرزوي برگردانده شدن به دنيا را ندارد و آرزو مي كند يك بار ديگر هندوانه با دست بخورد ولي تمايلي به برگشتن به دنيا براي جبران ندارد؟!. آيا چشم برزخي در يك روح سرگردان كه هنوز جسمش نفس مي كشد ولي روحش از جسم خارج شده باز نمي شود و اطراف و انسانها را طور ديگري نمي بيند و يا روح در آن حالت مي تواند كاملا از جسم جدا شود و با ارواح ديگر ملاقات كند؟. آيا روح هنگام مرگ به راحتي از جسم بيرون مي آيد در حالي كه استاد دانشگاه از ديگران مي شنود كه مرده و خودش هيچ چيز از مردن درك نكرده و با دستاني باز به آسمان مي رود. آيا قبل از تدفين، روح همواره خود را بر اساس عادت جسم فرض نمي كند و به راحتي از جسمش جدا مي شود؟ آيا در احاديث از لحظه هاي دفن كردن و اينكه خود را همان جسم مي دانيم و به ديگران التماس مي كنيم كه زنده ايم، يافت نمي شود. آيا بر اساس احاديث و روايات لحظه هاي بعد از مرگ لحظه هايي رعب آور نيست؟ مگر اينگونه نيست كه حتي براي انسان هاي خوب به علت روبه رو شدن با اوضاع و احوال جديد و اينكه دنيا طور ديگري ديده مي شود، لحظه هاي عجيبي خواهد بود. چرا در تمام اين سري دوزي ها بايد يك روحاني يك شكل و يك زبان، پيرزن سالخورده مهربان نصيحت گو، دختران زيبا و چهره جديد و معصوم، پسران جوان و جذاب وجسور، جوانان داراي محاسن بسيار قابل اعتماد، جوانان پولدار غير قابل اعتماد با نام هاي اصيل ايراني، تعدادي روح و فرشته و پليس، معتاد، اهالي و كسبه محل از شخصيت ها باشند. مكان ها هم بهشت زهرا، امام زاده نا مشخص، مسجد بي نام و نشان، بيمارستان و.. باشد و داستان هم به گونه اي باشد كه ابتدا آقاي روحاني به عنوان مشكل گشا وارد داستان شود، بعد قهرمان داستان به مسجد و امامزاده برود تا با پشيماني و ندامت قدري گريه كند تا سروكله روح و فرشته پيدا شود و داستان هاي عشقي بال و پر بگيرد و آدم هاي بد و خوب وارد شوند و حرفي به كرسي بنشانند و در انتها محصول توليد شده را به عنوان يك كالاي استاندارد مذهبي و نسخه اي تجويز شده ديني محور جلوي انبوه مخاطب گذارده شود. اگر بييندگان اين آثار را با ميل تماشا كردند كه موفق و قدرت جذب مخاطب بيش از 90 درصد اعلام شود و اگر هم مايل نبودند كه تلويزيون است و هر شبكه اي كه انتخاب كنند بايد به ناچار ببيند تا قدري از مواد لازم كم و زياد شود تا به مذاقشان خوش نشيند. چرا مضامين ماوراء، متافيزيك و معناگرايي دستآويزي شده تا بسياري از مجموعهسازان بر روند آن قصههاي پوچ غير مذهبي آثار خود را بسازند و با نگاهي سطحي به مسايل ماورايي، مفاهيم عشق و عاشقي ومردن و زندگي را با ارتباطاتي غير ارزشي كه انطباقي با اعتقادهاي ديني جامعه ندارد، انديشه هايشان بر آنتن پخش تلويزيوني قرار گيرد. چرا رسانه ملي مانند سينما كه به صورت موج وار به توليد فيلم هاي سخيف كمدي رو مي آورد، سيل آسا به سمت موضوع هاي تكراري بي انديشه و دور از اصل روايات سوق مي يابد؛ تلويزيون كه محتاج گيشه نيست؟. از: محسن سليماني فاخر- منتقد و نويسنده سينما و تلويزيون فراهنگ 2025
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایرنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 169]