واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
اي كاش خداوند سه چيز را نمي آفريداول عشق را،دوم غرور راوسوم دروغ را . زيرا انسان مجبور مي شودگاهي به خاطرغرورش دروغ بگويدواز عشقش بگذرد . نمي دانم از كجا بگويم ،تا ديروز به خاطر رسيدن به عشقي پاك و ماندني به دستور خداوند ازدواج مي كرديم وديگران را در اين شادي شريك مي كرديم وبا بهترين آرزوها به خانه بخت مي رفتيم وزندگي مشتركمان آغاز مي كرديم ولي جديداَُ دخترانمان وقتي از همسرشان جدا مي شوند مد شده جشن مي گيرند لباس سفيد مي پوشند از همه جالب تر كيك سفارش مي دهند ودوستانشان را در جدايي از همسرشان دعوت مي كنند وبه شادي مي پردازند به قول قديمي ها دوره آخر زمونه ،آدم نمي دونه كه بايد گريه كنه يا بخنده "" عقدي با سرعت بوقوع مي پيوندد واجازه شناخت حتي براي يك ماه هم به دختر داده نمي شود .سه ماه پس از عقد اختلافات بين دختر وپسر جوان بالا مي گيرد .خانم جوان به همراه مادر به دادگاه مي رود ومهر خود را به اجرا مي گذارد وخواستار نفقه مي شود بهمراه اينها تقاضاي طلاق هم مي كند اين در حالي است كه هنوز يك روز زندگي مشتركشان را هم شروع نكرده اند .مادر پسر هم كه نقش فراواني عين مادر دختر در اين اختلافات داشته ؛ روبه جمعي كه در سالن بودند مي كند و مي گويد :بيچاره پسرها ،دخترهاي اين زمونه كه دختر نيستند غارتگرند .البته جاي بحث نبود وبقول معروف از كوزه همان برون تراود كه دراوست .هر چند كه شوهر اين خانم حاضر به پرداخت مهريه بود ولي طلاق نه ؛با اين حال به خاطر حفظ آبرويش همزمان با پرداخت نصف مهريه حاضر به طلاق همسرش هم شد .اما چيزي كه اينجا تعجب آور بود بعد از حكم طلاق دختر جوان از دادگاه بيرون رفت وبعد از چند دقيقه بايك جعبه كه داخل آن يك عدد كيك بود برگشت واو را بدست مادرش داد وگفت :اين را براي جدايي از علي رضا خريده ام امشب مهماني مي گيريم وديگران را در جريان مي گذاريم .در اينجا به خود گفتم نفرت آن دختر جوان زياد هم بي مورد نبود چون آنهاآبروي خود را وسيله كردند تا پسر جوان را به تيغند وبعد هم مهماني بدهند وديگران را در شادي خود سهيم كردند البته اين دفعه نه براي ازدواج بلكه براي جدايي ؛زمانه چه كارها كه نمي كند . اين دختر جوان اولين كسي نبود كه به خاطر جدايي از همسرش شيرني پخش ميكرد بلكه چند نمونه از آن در سطح شهر خودمان نيز بوده است .نمونه اش زهرا م " كه به خاطر جدايي از همسرش آن هم با دو فرزند جشن مفصلي در منزلش مي گيرد ولباس سفيد بر تن مي كند و حتي كارت هم براي همسرش مي فرستد واو را به مهماني دعوت مي كند .زهرا م"كه از بچه هاي شمال شهر است در اين زمينه گفت :شوهرم آرش را دوست داشتم واز زندگي در كنارش لذت مي بردم ولي وقتي پي به كارهاي خلافش بردم باهم اختلاف پيدا كرديم وخيلي دوستانه از هم جدا شديم ولي براي اينكه به او ثابت كنم از جدايي با او ناراحت نيستم ،جشني مفصلي گرفتم واقوام ودوستان را دعوت كردم تا به او ثابت كنم من هيچ احتياجي به او ندارم وبا اين مهماني تولد دوباره خود را جشن مي گيرم .البته اين در حالي بود كه بغض گلويش را مي فشارد واشك در چشمانش حلقه زده بود . من نگويم كه مرا زين قفس آزاد كنيد قفسم برده به باغي ودلم و شاد كنيد خانواده اصلي ترين هسته هر جامعه وكانون حفظ سلامت و بهداشت رواني است ونقش مهمي درشكل گيري شخصيت فرزندان ،يعني پدران ومادران درآينده جامعه دارد .هيچ نهادي نمي تواند جايگزين خانواده وبويژه مادر شود وجامعه اي سالم تر و پوياتر است كه مادران وپدراني سالم تر داشته باشد ؛حال فكر كنيد كه اگر جوانان ما پس از چندي زندگي مشترك ،تصميم به جدايي بگيرند به جز عواقب جبران نا پذير آن مثل ناراحتي هاي روحي ورواني ومشكلات خانوادگي پس از جدايي از همسر ،ياد دادن كاري ناپسند وزشت آنهم به خاطر از هم پا شيدن كانون گرم خانواده كه از ارزش والايي برخوردار است جشن گرفتند :فرهنگي غلط را به پدران ومادران آينده ياد مي دهد واين موضوع وقتي همه گير شود نام خانواده را زير سوال مي برد ؟ مگر وقتي كسي از اقوامتان آنهم خيلي دور از دست مي دهيد شادي مي كنيد "كه وقتي كانون گرم خانواده را از هم مي پاشيد و كودكي را از داشتن نوازش هاي شبانه مادر يا پدر محروم مي كنيد شادي وسرور دارد ؟ در گذرگاه هاي مختلف زندگي بشر ،آثار عميقي از ردپاي زنان ،هم در زندگي پايدار وهم زندگي هاي متزلزل وفروريخته شده به چشم مي خورد .اين امر خود نشانگر اهميت مسئوليت خطير زنان در عرصه ي حفظ وتداوم وتعادل يك رابطه ايده آل ومستمر در مبحث همسران مي باشد . مريم "ك" در حالي كه براي ديدن فرزندش لحظه شماري مي كرد دستانش را در هم مي فشرد گفت :شش ماه پيش سريك مسئله كوچك از همسرم جدا شدم وبراي اينكه روي شوهرم را كم كنم پس از جدايي چندين جعبه شيريني به حرف يكي از دوستانم خريدم وبه شركت همسرم فرستادم وآبرويش را بردم ولي او هيچ عكس العمل منفي نشان نداد بلكه يك مهماني گرفت وهمكارانش را دعوت كرد ويك عدد كيك ،كه رويش نوشته بود آزاد شدم را درب منزل مان فرستاد خيلي ناراحت شدم من همسرم را دوست داشتم ودارم دوست نداشتم براي ديدن دخترم لحظه ها را بشمارم .پشيمانم ولي همسرم ديگر مرا نمي پذيرد راستش را بخواهيد من از جدايي با همسرم اصلا خوشحال نشدم واز اين كه شيريني دادم پشيمانم ولي ديگر فايده اي ندارد تاحالا نشنيده بوديم كه كسي براي پاشيدن زندگييش مهماني بگيرد كيك سفارش بدهد كارت پخش كند لباس سفيد بپوشد وديگران را درازهم پاشيدن زندگييش دعوت كند وبا خوشحالي به پايكوبي بپردازد اين مسئله شايد در بعضي كشورها زياد اهميت نداشته باشد ولي در كشور ما نيز اين مسئله ،جلوه خوبي ندارد كانون خانواده در كشور ما از ارزش والايي برخوردار است ما آرياييها از تمدن بالايي برخورداريم ودر هنگام جدايي دو نفر تلاش مي كنيم تا آنها را دوباره با زندگي آشتي دهيم نه اينكه چاه زير پايشان را گود تر كنيم. كيك بخريد شيريني پخش كنيد ،ولي نه براي از بين رفتن عشق در ميان جوانان بلكه براي پيمانشان براي زندگي. اگر روزي از كوچه اي گذشتي كه در آن رهگذري مجنون نشسته بود ننگر چرا كه نگرش تو باعث اين بازي شده است تهيه وتنظيم :فاطمه سادات مير صادقي
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 554]