واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
تحولات اخير غزه و شکست هاي رژيم صهيونيستي در مقابل نيروهاي مقاومت، نشان داد که ماهيت نظامي - اطلاعاتي اين رژيم اساساً ناتوان از برقراري امنيت در اسراييل است. تحولات اخير غزه و موج واکنش هاي بين المللي عليه اعمال وحشيانه رژيم صهيونيستي و در سويي ديگر، همدستي برخي کشورهاي عربي با اسراييل آشکارا نشان از قرار گرفتن سياست بين الملل در ورطه سقوط اخلاقي دارد. نبرد رژيم صهيونيستي با نيروهاي مقاومت در غزه ، ششمين جنگ بزرگ اين رژيم پس از چهار جنگ با اعراب و جنگ 33 روزه با حزب الله لبنان است. هدف اصلي ارتش اسراييل از اين حملات، استفاده از ابزار قتل عام و ايجاد رعب و وحشت نه تنها در نوار غزه بلکه در کل منطقه است؛ همان روشي که در سال 1948 با شهرها و روستاهاي فلسطيني انجام داد. معادلات قدرت در داخل اسراييل پس از شکست دولت ائتلافي به رهبري "تزيپي ليوني" نشان مي دهد که رقابت ميان احزاب براي پيروزي در انتخابات فوريه (بهمن ماه آينده) شدت گرفته است. ماهيت جنگ طلبانه و غيرمدني جامعه اسراييل به گونه اي است که نمايندگان احزاب از جمله کاديما (ليوني وزير خارجه) ، ليکود (نتانياهو) و حزب کار (باراک وزير جنگ) مي کوشند براي جلب آراي انتخاباتي و همراهي افکار عمومي به اعمال خشونت بيشتر عليه فلسطيني ها و کشتار فزون تر در غزه بپردازند تا از اين رهگذر به جبهه داخلي اسراييل نشان دهند که مقوله "امنيت ملي" و حفظ امنيت شهروندان را بيش از ديگران سرلوحه خود قرار داده اند. اما چينش رويدادها و ارزيابي حوادث نشان مي دهد که رژيم صهيونيستي از آن زمان که غزه را در محاصره گرفت و نبرد را آغاز کرد؛ راهبرد خود را بر حذف حماس و نابودي مقاومت در فلسطين استوار ساخت چراکه تداوم حضور حماس را تهديدي براي امنيت خود يافت. در اين ميان، اقدام رژيم صهيونيستي به جنگ زميني در غزه، حاکي از آن است که اسراييل هوشمندي نظامي خود را از دست داده زيرا چنين تجربه اي را در جنگ با حزب الله لبنان در توشه داشته و مي دانسته در صورت دست يازيدن به چنين عملي، خود را وارد جنگ فرسايشي اي مي نمايد که حکم باتلاق را براي او خواهد داشت. استراتژيست هاي نظامي اسراييل با طراحي نبرد زميني از سه نقطه جباليا و بيت حانون در شمال و خان يونس در جنوب غزه تصور کردند مي توانند با اتکاء به جنگ افزارهاي نظامي و سلاح هاي پيشرفته ، نيروهاي مقاومت را محاصره کرده و با تنگ تر نمودن عرصه، زمينه نابودي آن را فراهم آوردند. شايد مثلث گردانندگان دولت اسراييل با اميد جبران ناکامي تاريخي جنگ 33 روزه و احتمال شکنندگي حماس در اثر دو سال تحريم، خود را در وضعيتي مشابه با تابستان 2006 قرار دادند اما نمي توان از ذکر اين نکته چشم پوشيد که بي گمان، ريشه اين اشتباه استراتژيک رژيم صهيونيستي در تحليل نظاميان اين رژيم از حماس به عنوان يک ارتش کلاسيک نهفته است. اساساً ماهيت نظامي - اطلاعاتي اسراييل و محاصره آن توسط کشورهاي عربي که موجوديت آن را به رسميت نمي شناختند، موجب شد اين رژيم امنيت نظامي را در اولويت راهبرد امنيت ملي خود قرار دهد. از اين رو، گروه هاي نظامي پيراموني را منطبق با ارتش هاي کلاسيک که طبق فرمول هاي نظامي براي هر موقعيت جنگي خاص، فرمولي ثابت دارند که خارج از آن عمل نمي کنند، تحليل کرد. همانگونه که در جريان جنگ 33 روزه و زمين گير شدن پنجمين ارتش قدرتمند دنيا در مقابل 300 تا 400 چريک حزب الله و بهره گيري آنان از لانچرهاي حامل موشکهاي کوتاه برد ضعف اين تحليل را نشان داد، اکنون نيز جنگ نامتقارن حماس آرايش نظاميان اسراييلي در غزه را در هم کوبيده است. جنگ هاي نا متقارن عبارت از به کارگيري جنگ افزارهاي زميني ، هوايي ، دريايي و... اما به صورت چريکي و پيش بيني نشده است. عدم تقارن، اقدامات و تلاش هايي در جهت دور زدن يا تحت الشعاع قرار دادن قدرت و توانمندي حريف به همراه استفاده از نقاط ضعف و آسيب پذيري هاي او و به کارگيري شيوه هايي است که تا اندازه زيادي با روش هاي دشمن متفاوت مي باشد. به عبارت بهتر؛ جنگ هاي نامتقارن يکي از مناسب ترين جنگ هايي است که يک کشور ضعيف تر در مقابل کشور قوي تر انجام مي دهد مانند آنچه ويتنام در مقابل آمريکا با وجود اختلاف شديد قدرتي - نظامي در پيش گرفت. عدم تقارن داراي سطوح مختلف و متفاوتي از جمله عملياتي، سياسي – راهبردي و نظامي – راهبردي است. در سطح عملياتي، عدم تقارن به معناي بهره گيري از ابزارها و شيوه هاي مختلف عملياتي جهت مقابله يا خنثي نمودن تفوق است مانند جنگ هاي چريکي و نامنظم در مقابله با ارتش هاي نيرومند کلاسيک. عدم تقارن سياسي – راهبردي، به کارگيري ابزار و وسايل غير نظامي براي کسب تفوق نظامي و استراتژيک است و در نهايت سطح نظامي – راهبردي نيز در واقع، نوعي راهبرد نظامي است که بيشتر بر به کارگيري شيوه هاي نامتقارن مبتني است تا روش هاي متقارن و متداول. حال با مقايسه نوع عمليات اسراييل و نيروهاي مقاومت مي توان چرايي ادعاي نگارنده مبني بر عدم هوشمندي نظامي اسراييل در حمله زميني به غزه را دريافت؛ رژيم صهيونيستي که مي کوشيد با استفاده از نابرابري ها و ناهمانندي هاي خود نسبت به حماس در زمينه هاي مختلف نظامي، تکنولوژيک و عناصر و ابزار قدرت به پيروزي و برتري سريع و سهل دست يابد با واکنش فوري نيروهاي مقاومت که راهبرد خود را بر سود جستن از آسيب پذيري ها و نقاط ضعف اسراييل و به خطر انداختن امنيت ملي آن استوار ساخته بودند، مواجه شد. راهبرد "انهدام همه جانبه" که از سوي اسراييل با اتکاء به بمب هاي فسفري و اورانيوم ضعيف شده عليه مردم بي گناه غزه به کار بسته شد در مقابل رويکردهاي نظامي حماس و بهره گيري آنان از جنگ هاي نامتقارن و چريکي ، پاسخو نبوده به گونه اي که با جمع بندي رويدادها و اخبار مرتبط با 10 روزي که از آغاز حمله زميني ارتش رژيم صهيونيستي به غزه مي گذرد ، مشاهده مي شود که برتري ها عموماً با نيروهاي مقاومت بوده و در اين ميان، نظاميان اسراييلي تنها توانسته اند خشم خود را بر سر مردم و غيرنظاميان بي دفاع فرود آورده و شمار تلفات فلسطينيان را بالا ببرند حال اينکه اين مسئله در عرف تئوري هاي نظامي، به تنهايي نمي تواند ملاک مناسبي براي پيروزمندي محسوب شود. اسراييل به عنوان يک بازيگر دولتي، راهبرد خود را بر اساس قدرت يک ارتش حرفه اي منظم و مجهز به تسليحات و فناوري نظامي پيشرفته و فوق مدرن تدوين و اجرا کرده از اين رو، همواره سعي کرده امنيت شهروندان خود را با تکيه بر ارتش و نظامي گري هاي خود تأمين کند. اينک با وجود شکست هاي نظامي پي در پي از گروه هاي مقاومت از سال 2006 تاکنون با چالشي بزرگ در اين زمينه مواجه شده است.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 448]