واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: پاورقي سير تمدن غرب
احترام به بيگانگان در كشور ما امري غريب نيست. در اين كشور بيگانهاي وجود ندارد كه مورد اقبال ما نباشد. پس چگونه ميتوانيم از پذيرش يك نفر از كشور فرانسه كه در ميان پادشاهيهاي جهان مورد تجليل است و با عشق بهطور مكرر به كشور ما رفت و آمد ميكند و براي ما كالا ميآورد، سر باز زنيم؟
اين احساس صداقت و عدالت ارزش ستايش را دارد. در رابطه با علاقه شما براي همكاري در تبليغ مذهب شما، با وجود يك رسم باستاني كه اين امر را رسماً ممنوع كرده است، توان اين كار از ما ساقط شده است. اگر قوانيني وجود دارد بايد با ايمان به آن عمل كرد و بدون صداقت هيچ چيز باثبات نيست. چگونه ميتوان يك رسم قديمي را براي حفظ يك دوستي شخصي زيرپا گذاشت؟
ما تقاضا داريم كه پيام ما را در رابطه با آشنايي دوجانبه به خوبي درك كرده باشيد. ما بدين وسيله هديه ناقابلي را از صميم قلب به شما تقديم ميكنيم. اين نامه در شروع زمستان و در يك روز زيبا نوشته شده است.
***
فرهنگ جهان در قرن هفدهم
قرن هفدهم يك قرن كاملاً بااستعداد بود. علاوه بر روشنفكراني كه انقلاب علمي را به پا كردند، اين دوره از تعدادي از متفكرين، هنرمندان، و نويسندگان برجسته برخوردار بود. بعضي از تاريخنويسان حتي اين قرن را قرن نوابغ ناميدهاند.
هنر
در نيمه دوم قرن هفدهم، فرانسه جاي ايتاليا را به عنوان رهبر هنري اروپا گرفت. فرانسه «سبك باروك» را كه بسيار پرحرارت و احساساتي بود، رها كرد و به ارزشهاي كلاسيك رنسانس بازگشت.كلاسيك جديد فرانسه با تأكيد آن بر وضوح، سادگي، توازن و هماهنگي طراحي نوع استواري از رنسانس بود. پيروزي اين سبك نشاندهنده گذار فرانسه از هرج و مرج به نظم در قرن هفدهم بود.
خصوصيت سبك كلاسيك فرانسوي در اصول آكادمي نقاشي و مجسمهسازي فرانسه نمايان بود. اين خصوصيت شامل تقليد از هنرمندان عهد باستان، تأكيد بر شكلهاي هندسي و استفاده از خطهاي بينهايت براي ترسيم اشياء، عدم تأكيد بر روي رنگ به علت وابستگي آن به حواس و آرماني ساختن طبيعت بود. سبك كلاسيك فرانسوي با ناديده گرفتن احساسات و درام سبك باروك، مفهوم عظمت سبك باروك را با نشان دادن تصاوير اصيل، خصوصاً مربوط به كلاسيك باستان ادامه داد.
نيكلاس پوسين1 (1665ـ1594) اين اصول را در نقاشيهاي خود به كار گرفت. انتخاب وي از صحنههاي اسطورهاي كلاسيك، آرامش دورنماهاي وي، حالت چهرهها كه از مجسمههاي عهد باستان نسخهبرداري كرده بود و استفاده از سايه روشن قهوهاي تماماً نشاندهنده اصول كلاسيك آكادمي فرانسه است.
عصر طلايي نقاشي هلند
در قرن هفدهم برتري بازرگاني هلند با شكوفايي نماياني در نقاشي همرا بود. از آنجا كه هلند داراي يك دربار سلطنتي واقعي و يا يك اشرافزادگي ثروتمند نبود، نجيبزادگان ثروتمند و شهرنشينان هلندي بودند كه كارهاي هنري را براي تالارهاي صنفي، تالار شهر و ساختمانهاي مسكوني آغاز كردند.
موضوعات مورد علاقه اين جامعه شهرنشين مانند تصاويري از خود آنها، تصاوير جمعي از دستههاي نظامي و اصناف، دورنماهاي زميني، دورنماهاي دريايي، زندگيهاي آرام و صحنههايي از داخل محلهاي مسكوني خود مايه بسياري از نقاشيهاي هلندي بود. هيچكدام از نقاشان هلندي چه كلاسيك و چه متعلق به سبك باروك اصولاً به تصاوير واقعي دنيوي و زندگي روزمره توجهي نداشتند. در عين حال، آنها تا حد زيادي از موضوعات مذهبي كه براي مدتها رايج بود، دور شدند.بهترين نمونه عصر طلايي نقاشي هلند كار رامبراند وانريجن2 (1669 ـ 1606) است.
كارهاي اوليه رامبراند يادآور كارهاي روبنس3 است كه در آن، صورتها و صحنههاي بزرگنماي زيادي را اغلب به صورت رنگي نقاشي ميكرد.او مانند روبنس پركار و موفق بود، اما برخلاف او، براي ادامه مسير هنري خود از موفقيتهاي مادي و اقبال عامه دوري گزيد. روي اين اصل، وي از حمايت مردم محروم ماند و در تنگدستي جان سپرد.
هرچند رامبراند مانند هلنديها به پرترههاي واقعگرايانه تمايل داشت، ولي هرچه پيرتر ميشد، دروننگرتر ميشد. او از تبعيت معاصرين خود كه موضوع نقاشيهاي آنها بيشتر مادي بود سرباز زد و نيمي از نقاشيهاي وي به تصوير صحنههايي از داستانهاي انجيل اختصاص دارد.
ادامه دارد
پي نويس ها:
Nicholas Poussin-1
Rambrandt van Rijn-2
Rubens-3
دوشنبه 20 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: اطلاعات]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 334]