واضح آرشیو وب فارسی:خبرگزاري قرآني ايران: آشنايي با انديشمندان جهان اسلام/ ابنسعد واقدي«طبقاتالكبير» ابنسعد؛ گنجينهاي در نسبشناسى مسلمانان صدر اسلام
گروه انديشه: كتاب «طبقاتالكبير» ابنسعد، گنجينهاي در نسبشناسى مسلمانان صدر اسلام است. در اين كتاب، اطلاعاتي در مورد چهار هزار و دويست و پنجاه و شش نفر از مسلمين صدر اسلام تا 230 هجري كه به عنوان گوينده يا ناقل حديث بودهاند، آمده است.
به گزارش خبرگزاري قرآني ايران (ايكنا)، 1199 سال پيش، در 4 جماديالثاني سال 230 هجري قمري، «ابوعبدالله محمد بن هاشمي بصري» معروف به «ابنسعد واقدي» محدث، مورخ و سيرهنويس مشهور بغداد درگذشت.
وي از موالى حسين بن عبدالله نواده عباس عموي رسول اكرم(ص) بود، ولى ابنخلكان بنا به مستندي نامعلوم او را «زهري» شمرده است. ابنخلكان همچنين از وي تعبير به «بصري» كرده است. ابنسعد از نخستين سيرهنويسانى است كه در غير مدينه نشأت يافته بود، چه آنكه غالب نويسندگان سيره پيش از او چون «ابناسحاق» و «واقدي» مدنى بودند. او از جمعى از برجستهترين مشايخ بصره، كوفه و بغداد چون «هشيم بن بشير»، «اسماعيل بن عليه»، «كيع بن جراح»، «سفيان بن عيينه»، «هشام بنمحمد كلبى»، «هيثم بن عدي» و «ابونعيم فضلبن دكين» روايات تاريخى و حديث فراگرفت.
ابن سعد مدتى نيز در مدينه اقامت گزيد و از مشايخ آن ديار چون «معن بن عيسى»، «محمد بن اسماعيل بن ابى فديك» و «ابوضمره انس بن عياض» استماع كرد. او همچنين از برخى مشايخ مكى چون «احمد بن محمد ازرقى» و «سعيد بن منصور» حديث شنيده است.
زمان دقيق حضور او در حجاز دانسته نيست، قدر مسلم اين است كه او در 189ق. در مدينه بوده و پيش از 210ق. به عراق بازگشته است. به جز افراد ياد شده نام دهها تن ديگر از مشايخ ابنسعد در اسانيد كتاب طبقات ديده مىشود. او حتى از روايت از رجال هم طبقه خود چون «يحيى بن معين» ابا نداشته است. ابن سعد در بغداد به حلقه درس «محمد بن عمر واقدي» پيوست و از خواص شاگردان او شد و تا آنجا در نوشتن آثار و روايات استاد پيش رفت كه به كاتب الواقدي شهرت يافت.
با توجه به خروج واقدي در 180ق. از مدينه به عراق و سن ابنسعد در آن زمان، بعيد به نظر مىرسد كه سابقه آشنايى ابنسعد با او به مدينه باز گردد. او آثار و مرويات استادش واقدي را در تاريخ و غير آن در اختيار داشت و مهمترين راوي آن آثار بود. او براي تدوين آثار خود از آنها بهره بسيار گرفت و بسياري از آنها را در طبقات خود گنجانيد.
ابنسعد به جز آثار واقدي از ديگر منابع چون آثار «كلبى»، «هيثم بن عدي» و «مداينى» در جاي جاي طبقات سود جسته است. ابنسعد غالبا روايات را با سند كامل نقل مىكند، ولى بنابر روش معمول از عنوان مأخذ ياد نمىكند. او تنها از يك مأخذ با عنوان «نسبالانصار» اثر «عبدالله بن محمد بن عماره انصاري» نام برده است.
پس از درگذشت مورخان برجستهاي چون «كلبى»، «واقدي» و «هيثم بن عدي» طبيعى است كه ابنسعد به عنوان مورخى كه چنين مشايخى را درك كرده، مورد توجه طالبان روايات تاريخى قرار گيرد. از مهمترين شاگردان ابنسعد مىتوان از «ابوالعباس احمد بن يحيى بلاذري»، «حارث ابن محمد بن ابى اسامه» صاحب «مسند»، «حسين بن محمد عبدالرحمان بن فهم» و «ابوبكر بن ابىالدنيا» ياد كرد.
از نظر رجالى برخلاف استادش واقدي كه مورد تضعيف قرار گرفته، ابنسعد مورد اعتماد رجاليان بوده است. «ابوحاتم» به صدق او در روايت اشاره كرده است. «خطيب» او را از اهل عدالت شمرده و برخى چون ابننديم او را ثقه دانستهاند. گفته شده است «احمد بنحنبل» به فراگرفتن روايات او علاقه نشان مىداد. او را در زمره رجال سنن «ابو داوود» آورده است.
با اين همه از «يحيى بنمعين» عبارتى نقل شده كه در بردارنده طعنى بر صدق گفتار اوست. افزون بر اين ابنسعد راوي در قرائت نيز بوده است. او قرائات مختلف، به خصوص قرائات قاريان مدينه چون «نافع»، «ابوجعفر» و «شيبه» را از واقدي فراگرفت، و خود آنرا به «حارث بن ابىاسمه» آموخت و او آنرا به «ابنمجاهد» انتقال داد. ابنسعد همچنين در درس «يعقوب بناسحاق حضرمى» قاري بصره از قاريان دهگانه حاضر مىشده و بسيار دور از ذهن است كه قرائت او را از وي فرا نگرفته باشد.
آنچه تاكنون نام ابنسعد را زنده نگاه داشته، تأليف مفصل و كمنظير او «الطبقاتالكبير» است. اين كتاب با سيره پيامبر(ص) آغاز مىشود و با شرح احوال صحابه، عالمان مدينه و ديگر شهرهاي حجاز، شام و مصر، كوفه، بصره، بغداد و برخى ديگر از مراكز علمى آن روزگار ادامه مىيابد و با مجلدي در شرح احوال زنان ختم مىشود.
طبقات را در ضمن مىتوان گنجينهاي در نسبشناسى دانست. ابنسعد در اين اثر بزرگ نسب اصحاب و تابعين و ديگر كسان را، از سوي پدر، مادر و خويشاوندان نزديك، به يك فرد شاخص و سرشناس قبيله رسانده است و گاه سلسله انساب يك شخص را به دهها نسل قبل از وي پيوند مىدهد. مؤلف در طبقهبندي جغرافيايى تابعين كه پس از فتوحات اوليه در منطقه وسيعى پراكنده بودند و حيات علمى آنان در برخورد با مسائل جديد و محدود محلى شكل مىگرفت، توجه خاصى به گسترش علم حديث در بلاد اسلامى، به ويژه در شهرهاي جديدالتأسيسى، همچون بصره و كوفه داشته است.
اين كتاب بين سالهاي 1094- 1918م. تحت سرپرستى «ادوارد زاخائو» و با همكاري جمعى از مستشرقين در 8 مجلد در ليدن منتشر شد و مجددا در بيروت بر اساس همان نسخه در فاصله 1957- 1960م. به چاپ رسيد. جلد اول و بخش اول جلد دوم اين اثر در مورد شرح حال و سيره حضرت پيامبر(ص) و برخي از پيامبران پيش از وي است، اطلاعاتي راجع به دوران كودكي حضرت آدم(ع) و حوا، ادريس(ع)، نوح(ع)، ابراهيم(ع) و اسماعيل(ع) و اطلاعاتي راجع به اجداد پدري و مادري حضرت رسول اكرم(ص) و دوران كودكي و جوانيش و همچنين سفرهايش، ازدواج، اولاد علامات پيامبري ايشان، هجرت و معراج.
همچنين مطالبي از قبيل اقامتش در مدينه، پيمان اخوت، تغيير قبله، ساختن مسجد، نمايندگان عرب در محضر پيامبر، بيان شمايل رسولالله اخلاق و لوازم اختصاصي چون لباس و كفش و انگشتر و شانه، عطردان، سرمهدان، اسلحه حضرت، خدمتكاران و حجرههاي حضرت، همسرانش و وقفهاي پيامبر.
بخش دوم جلد دوم مربوط به اشخاصي كه در زمان پيامبر(ص) مورد توجه بودهاند، جمعكنندگان قرآن و برخي از فرزندان صحابه اعم از مهاجر و انصار كه اهل علم و اهل فتوي بودهاند ذكر شده است.
جلد سوم اين اثر داراي دو بخش است: در بخش نخست، شركت كنندگان مهاجر در جنگ بدر و در بخش دوم انصار شركت كننده در جنگ بدر است و علاوه بر آنها شرح حال جانشينان پيامبر(ص) از جمله امام علي(ع). جلد چهار داراي دو بخش است: بخش نخست شرح حال پيشگامان مسلمان اعم از مهاجر و انصار مانند «جعفر طيار»، ابوذر و سلمان. بخش دوم مربوط به صحابهاي است كه پيش از فتح مكه مسلمان شدهاند.
جلد پنجم اين كتاب شرح حال 825 نفر از تابعان و اصحابي است كه در مكه، طايف، يمن، يمامه و بحرين بودهاند و همچنين شرح حال امام سجاد(ع) و امام باقر(ع). جلد شش اين اثر در مورد اصحاب حديث مقيم كوفه كه با نام مقدس علي(ع) شروع شده و هزار و ده نفر را معرفي ميكند. جلد هفتم اين كتاب داراي دو بخش است. بخش اول شرح حال 313 نفر و بخش دوم شرح حال 860 نفر از اصحاب حديث كه در بصره و بغداد و شام و مصر و خراسان زندگي كردهاند.
در جلد هشتم اين كتاب مؤلف به طور اختصاصي به بيان نام و شرح حال بانوان پرداخته و حدود 630 نفر از بانوان را نام برده كه شامل چگونگي بيعت با پيغمبر اكرم(ص) با زنان است، از شرح حال حضرت خديجه(ع) شروع شده و با شرح حال دختران، عمهها، دخترعموها، همسران پيامبر و برخي مسائل از قبيل كيفيت حجاب، سفر حج رسول خدا(ص) همراه همسران مطرح شده، سپس زنان مهاجر كه اين بخش را با فاطمه بنتاسد شروع كرده، سپس زنان انصار را بر طبق قبايل بيان كرده. جلد نهم هم شامل فهرست اسامي مكانها، قبايل، احاديث نبوي و قافيههاي اشعار، آيات قرآن و اسمهاي شخصي است.*
*منابع: دائرةالمعارف بزرگ اسلامي، جلد سوم، مقاله شماره 1039؛ پايگاه اطلاعرساني صدا و سيما.
يکشنبه 19 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبرگزاري قرآني ايران]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 329]