واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: فلسفه اِشراقدر فلسفه نام مكتبی است كه معرفت ، یا آگاهی ، نسبت به جهان هستی و یافت حقایق را از راه روشنایی باطن و تابش انوار الهی به ذهن آدمی امكان پذیر می داند . واژه اشراق كه به معنی روشن شدن ، درخشیدن ، تابیدن و نوربخشی است ، خود مفهوم این فلسفه را در بردارد .فلسفه اشراق در قرن ششم هجری از آمیختن و پیوند یافتن چند اندیشه فلسفی و عرفانی به وجود آمد . بنیانگذار این فلسفــه " شهاب الدین سهروردی " است كه به شیخِ اشراق مشهور است و مكتب فلسفی اوحكمتِ اشراقنامیده می شود .تفكر فلسفی در سرزمینهای اسلامی تا قرن ششم هجری بیشتر بر اساس فلسفه َمشــّاء، ( یعنی فلسفه ارسطو ) ، و نماینده برجستــه آن ابن سینا بود كه روش آن استدلالی و بر مبنای عقل استوار است .سهروردی كه از اندیشه های عرفانی ، ذوقی و فلسفهافلاطون و نو افلاطونیانتأثیر پذیرفته بود ، اگر چه به روش استدلالی مَشّائیان توجه داشت و از این روش برای دریافتن حقیقت استفاده می كرد ، اما نگرش او به عالم هستی بر خلاف مشائیان بود . بنا بر حكمت اشراق تنها با روش استدلالی نمی توان به معرفت و حقیقت رسید ، بلكه این معرفت از راه اشراق باطن و درك و دریافت درونی ممكن می شود .برای حكمت اشراق ، سه سرچشمه عمده می توان نام برد . نخست اندیشه های عرفانی و ذوقی كه از آثار منسوب بههِرمِس مایه گرفته اند . هرمس كه بعضی از پژوهشگران او را مهمترین منشأ اندیشه های اشراقی می دانند ، شخصیتی است كه از او به صورت های گوناگون نام برده شده است . گروهی او را همان اِدریس پیامبر می شمرند كه در قرآن كریم نیز نام او آمده است . در روایت های دیگر ، او را بنیانگذار حكمت ، نجوم ، كیمیا و پزشكی می دانند . حكمت اسلامی ، كه بنیانش بر قرآن و وحی است ، اندیشه های عارفانِ مسلمان و بینش اشراقی ابن سینا ( در كتاب حِكمَتُ المَشرِقیین) نیز از نخستین سرچشمه های حكمت اشراق به شمار می روند .سرچشمه دوم ، تعلیمات افلاطون و به خصوص تجربه های روحانی و اشراقی نو افلاطونیان است . بینش سهروردی در باره منشأ كل كائِنات ، یعنی نور الانوار ، و شكل یافتن جهان ِهستی از فیض او ، شباهت بسیار به اساس تفكر نوافلاطونیان در باره ذات ِ خداوند و جان هستی دارد .سرچشمه سوم ، اصلِ وجودِ نور و ظلمت است كه از اندیشه های حكیمان ایران باستان و آیین زردشت بر تضاد و كشاكش میان دو نیرو ، یعنی نور یا نیكی و ظلمت یا بدی ، استوار است ، در این كشاكش ، سرانجام نور بر ظلمت چیره می شود . نیرومندی و جاودانگی نور در نزد حكیمان ایران باستان و آیین زردشت ، نوعی نگرش ِ عرفانی به اساس هستی است كه سهروردی برای بیان اندیشه هایش در حكمت اشراق از آن بهر ه بسیار گرفته است . در حكمت اشراق ، نورالانوار یا نور نورها شبیه همان روشنایی بی پایان است كه در اَوِستا توصیف شده واَهوراَمَزدانام گرفته است . اما بیان سهروردی از نور و ظلم ، با آنچه در آیین زردشت آمده است تفاوتی آشكار دارد .در آئین زردشت ظلمت یعنیمظهرِاهریمن، منشأ و به وجود آورنده بدیهاست . اما در حكمت اشراق ظلمت نیروی مستقلی نیست و نمی تواند چیزی را در جهان به وجود بیاورد ، بلكه عدم ِ نور است كه ظلمت نامیده می شود . سهروردی همچنین نام فرشتگان مقدس ِ ( اَمِشاسپندان ) آیین زردشتی را بر نورهای واكنشی به واسطه نهاده است ، كه از نورالانوار صادر شده اند و پدید آورنده جهان هستی هستند . نام نور نخستینبهمن ( وٌهٌومَن ) است . آن نورهایی را كه نگهبان یا فرشته انواع ( مانند آب و آتش و گیاهان ) در جهان هستی هستند ، به نام امشاسپندان اردیبهشت ، خرداد و اَمٌرداد نامیده است .اساس و مبدأ كل كائنات در حكمت اشراق ، نورالانوار یا نورِ مطلق است ، كهنورِ قاهر ِ نخستین یا نورِ چیره شونده عظیم از آن صادر می شود . نور نخستین ( بهمن ) ، كه به طور مستقیم و خود به خود بدون نیاز به علتی از نورالانوار روشنایی و فیض می گیرد ، بر همه نورهای دیگر تسلط دارد و منشأ همه حركتها در عالم است . اشراقات ، یعنی تابشهای این نور ، لایتناهــــی ( بی پایان) است و همه چیز را در بر می گیرد . همواره نوری كه در مرحله برتر قرار دارد واسطه به وجود آمدن نور فروتر می شود و بر آن تسلط دارد . نور فروتر از وجود نور برتر كسب نور می كند ؛ انوار این نور عظیم هنگامی كه در ذهن و مغز انسان جای بگیرند او را به معرفت می رسانند . آن گاه پرده ظلمتی كه بین نفس یا روح انسانی ( كه فروترین است ) و عالم حقیقت وجود دارد از میان می رود . به این سبب هر نفس انسانی در هر درجه ای از كمال كه باشد در جستجوی نورالانوار است كه سرچشمه حقیقت است تا از آن بهره مند شود . به این ترتیب در حكمت اشراق آنچه در جهان محسوس دیده می شود حقیقی نیست ، و حقیقت آن در همان نورهای واسطه است . این تعبیر شبیه جهان مِثالی در فلسفه افلاطون ( مُـثل افلاطون ) است .حكمت اشراق گرایش نوینی در فلسفه اسلامی بود كه حكمت ایرانیان باستان را وارد جریان كلی فلسفه اسلامی كرد . در این فلسفه مفهومها و اصطلاحات تازه ای به كار رفته است ، كه بعضی از آنها از مفهومهای حكمت باستانی ایرانیان گرفته شده است . می توان گفت كه جهان بینی حكمت اشراق ، واكنشی در برابر تَعبٌّد و دنیا پرستی زمانه خود نیز بوده است ؛ زیرا رهایی آدمی از هوسها و نیازهای مادی ، فراتر رفتن از صورت ظاهر دین ، و سست كردن پایه های حكومت دنیوی ( كه خلافت عباسی در آن زمان نمونه آشكار آن بود ) از بٌنمایه های آن است .پدید آمدن حكمت اشراق ، در قرن ششم هجری ، راه نوینی در فلسفه اسلامی گشود . پس از آن تفكر فلسفی در ایران به فلسفه اشراق گرایش یافت . این حكمت بر متفكران شیعه تأثیر عمده ای داشت . نخست قطب الدین شیرازی و شمس الدین شهرزوری ( مرید و شاگرد سهروردی ) در قرن هفتم هجری قمری و سپسصدرالدین شیرازی ،معروف به مٌلاصدرا ،در قرن یازدهم و اندیشمندان دیگری به توضیح و تفسیر حكمت اشراق پرداختند . هانری كٌربَن ، ایران شناس فرانسوی معاصر ، نیز در باره حكمت اشراق و عقاید سهروردی پژوهش گسترده ای كرده و فهرستی از آثار سهروردی گرد آورده است . او مقدمه با ارزشی به زبان فرانسه برآثار سهروردی نوشته و فلسفه اشراق را از برجسته ترین بخش های فلسفه اسلامی دانسته است .
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 624]