واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: سعدی
روز اول اردیبهشت ماه ، روز بزرگداشت سعدی نام گرفته است ؛ مطلبی که پیش رو دارید به همین مناسبت ارائه می گردد:تخلص "سعدی" به سبب انتساب این استاد سخن به سعد بن ابی بکر بن سعدبن زنگیست. تاریخ ولادت او را بقرینه سخن او در گلستان می توان بتقریب در حدود سال 606 هجری دانست . وی در شیراز در میان خاندانی که " از عالمان دین بودند" ولادت یافت. از کودکی تحت تربیت پدر قرار گرفت و از هدایت و نصیحت او برخوردار گشت ولی در خردسالی یتیم شد و ظاهراً در حجر تربیت نیای مادری خود قرار گرفت و مقدمات دانش های ادبی و شرعی را در شیراز آموخت وبرای اتمام تحصیل به بغداد رفت و در مدرسه معروف نظامیه آن شهر به ادامه تحصیل پرداخت و در همین شهر بود که محضر جمال الدین ابوالفرج عبدالرحمن جوزی( مقتول به سال 656) ملقب به " المحتسب" نواده ابوالفرج بن الجوزی را درک کرد. سعدی ازین بزرگ بعنوان"مربی" و"شیخ" یاد می کند والبته مراد سعدی ازشیخ و مربی کسی است که وی را دردانش های دینی وشرعی ، در کنف تربیت داشت نه در تصوف، و علی الظاهر باید سعدی در حدود بیست و چهار پنج سالگی خود خدمت این استاد را درک کرده باشد. نعمت چنین تربیتی نسبت به سعدی برای چند تن از پیران عهد او از آن جمله برای شهاب الدین ابوحفص عمربن محمد سهروردی( متوفی بسال 632) حاصل شده و سعدی از صحبت و اقامت در خدمت او و استماع سخنان عارفانه اش بهره برده است. سعدی در کسب نظرهای عارفان و قبول تربیت ایشان گویا به پیر و مرادی تنها اکتفا نکرده ، بلکه به عده یی از آنان ارادت ورزیده و از ایشان کسب فیض کرده و در عین حال که مانند یک مرید تابع و فرمانبردار مطلق آنان نبوده از راه صحبت و مصادقت، از گفتار و نظرهای ایشان برخوردار شده و احیاناً بعضی از نظرهایشان را نیز پذیرفته است . اما اینکه دولتشاه و هدایت سعدی را مرید شیخ عبدالقادر گیلانی ( م 561) نوشته اند اشتباه محض است.بعد از سالهای تحصیل در بغداد و استفاده از درس بزرگترین مدرسان و مشایخ عهد، سعدی سفرهای طولانی خود را به حجاز و شام و لبنان و روم آغاز کرد و بنابر اشاره خود در اقصای عالم گشت و با هر کس ایام را بسر برد و بهر گوشه یی تمتعی یافت و از هر خرمنی خوشه یی برداشت. این سفرها که در حدود سال 620-621 آغاز شد ، مقارن سال 655 با بازگشت به شیراز پایان یافت. در مراجعه به شیراز سعدی در شمار نزدیکان سعد بن ابی بکر بن سعد بن زنگی درآمد ولی در عین انتساب بدربار سلغری و مدح پادشاهان آن سلسله و ستایش عده یی از مردان بزرگ عهد، هرگز یک شاعر درباری نشد بلکه زندگی را به آزادگی و ارشاد و خدمت به خلق گذرانید و از آن پس عمرش در شیراز به نظم قصیده ها و غزلها و تالیف رساله های مختلف و شاید به وعظ و تذکیر می گذشت و یکبار نیز سفری به مکه کرد و از راه تبریز به شیراز بازگشت و درین سفر بود که با شمس الدین صاحب دیوان و برادرش عطا ملک جوینی ملاقات نمود. وفات سعدی را در مأخذها به چند گونه نوشته اند اما ذی الحجه سال 690 ه. به حقیقت نزدیکتر است.
سعدی از گویندگانی است که در زمان حیات خویش در میان فارسی شناسان کشورهای مختلف از آسیای صغیر گرفته تا هندوستان شهرت بسیار حاصل کرد. امیر خسرو دهلوی و حسن دهلوی در غزلهای خود از سعدی پیروی می کرده اند و سیف الدین محمد فرغانی از اینکه شعرهای خود را به پیشگاه استاد بزرگ سخن می فرستاده خود را چنین ملامت می کرده است:مرا زغایت شوقت نیامد در دل این معنی که آبپارگین نتوان سوی کوثر فرستادنمرا آهن در آتش بود از شوقت ، ندانستم که مس از ابلهی باشد بکان زر فرستادنحدیث شعر من گفتن بپیش طبع چون آبت به آتشگاه زردشتست خاکستر فرستادنبر آن جوهری بردن چنین شعر آنچنان باشد که دست افزار جولاهان برزرگر فرستادن...سعدی بیشتر اتابکان سلغری و وزیران و والیان و عاملان بزرگ فارس و چند تن مردان دیگر عهد خود را مدح گفت. بزگترین ممدوح او از میان سلغریان اتابک مظفرالدین ابوبکر پسر سعد بن زنگی ( 623- 658) است که شاعر" بوستان" یا " سعدی نامه" را بدو تقدیم کرد. ممدوح دیگر سعدی که شاعر در حقیقت بوی اختصاص داشته است سعد بن ابوبکر ( متوفی 658) است که بیش از دوازده روز عنوان اتابکی نداشت و سعدی" گلستان" را در سال 656 بدو تقدیم کرد و نام او را در مقدمه بوستان و بعضی از قصیده ها و در دو مرثیه موثر که در مرگ اوساخته آورده است.از میان دیگر ممدوحان سعدی شمس الدین محمد صاحب دیوان و برادر او علاء الدین عطاملک جوینی بیش از همه مورد ستایش وی قرار گرفته و استاد در مدح آنان قصیده های غرا و آن هر دو بزرگ را در حق استاد ، پرورشها و بزرگداشتهای بسیار بوده است . قسمتی از دیوان شیخ که در بردارنده قطعه هایی به عربی و فارسی و غالباً در مدح صاحب دیوان جوینی ساخته شده است بنام او" صاحبیه " نامیده شده و بعید نیست که این تسمیه ازخود شاعر باشد.آثار سعدی به دو دسته منظور و منثور تقسیم می شود. در راس اثرهای منظوم سعدی یکی از شاهکارهای بلا منازع شعر فارسی قرار دارد که در نسخه های کهن کلیات " سعدی نامه" نامیده شده ولی بعدها به " بوستان" شهرت یافته است. این منظومه که تاریخ شروعش معلوم نیست در سال 655 هجری باتمام رسید و در موضوع اخلاق و تربیت و وعظ و تحقیق است و ده باب دارد بنام های : عدل ، احسان ، عشق ، تواضع ، رضا ، ذکر ، تربیت ، شکر ، توبه ، مناجات و ختم کتاب. بخش دوم از اثرهای منظوم سعدی قصیده های عربی اوست که اندکی کمتر از هفتصد بیت مشتمل بر معانی غنایی و مدح و نصیحت و یک قصیده در مرثیه المستعصم بالله است. بخش سوم قصیده های فارسی در موعظه و نصیحت و توحید و مدح شاهان و بزرگانست . بخش چهارم مرثیه های شاعر است مشتمل بر چند قصیده در مرثیه المستعصم و ابوبکر بن سعدبن زنگی و سعد بن ابوبکر و امیر فخرالدین ابی بکر و عزالدین احمد بن یوسف و یک ترجیع بند موثر در مرثیه اتابک سعدبن ابی بکر است . بخش ششم صاحبیه که ذکر آن گذشت. بخش هفتم خبیثات و آن مجموعه ییست از شعرهای هزل و دو مثنوی انتقادی شیرین و چند غزل و قطعه و رباعی که همه آنها رکیک نیست بلکه بعضی فقط متضمن مطایبه های مطبوع منظوم است.نخستین جامع اثرهای سعدی را ، بعد از خود او ، نمی شناسیم اما مسلم است که شیخ اثرهای خود را شخصاً جمع آوری و منظم می کرد. مشهورترین جامع کلیات آثار سعدی ، علی بن احمد بن ابی بکربیستون است که تنظیم غزلها برمبنای حرفهای آخر بیت ها و ترتیب فهرست کلیات از اوست اما از مقدمه بیستون برمی آید که پیش از آنکه او به تنظیم جدیدی از آثار شیخ مبادرت کند جامعی دیگر این کار را کرده بوده است.شهرتی که سعدی در حیات خود بدست آورد بعد از مرگ او با سرعتی بی سابقه افزایش یافت و او به زودی بعنوان بهترین شاعر زبان فارسی و یا یکی از بهترین و بزرگترین آنان شناخته شد و سخن او معیار و محک فصیحان و بلیغان فارسی زبان قرار گرفت. شهرت سعدی معلول چند خاصیت در اوست. نخست اینکه سعدی زبان فصیح و بیان معجزآسای خود را تنها وقف مدح و یا بیان احساسات عاشقانه نکرد بلکه بیشتر آنرا به خدمت ابناء نوع گماشت و در راه سعادت آدمیزادگان بکار برد. دوم آنکه وی نویسنده و شاعری جهاندیده و سرد و گرم روزگار چشیده و مطلع بود. سوم آنکه سخن گرم و لطیف خود را همراه با مثل ها و حکایت های دلپذیر بیان کرد. چهارم آنکه در مدح و غزل راهی نو و تازه پیش گرفت ، و پنجم آنکه در عین وعظ و حکمت و هدایت خلق شاعری شوخ و بذله گو و شیرین بیانست و خواننده خواه و ناخواه مجذوب او می شود. بالاتر از همه اینها فصاحت و شیوایی کلام سعدی در سخن به پایه ییست که واقعاً او را سزاوار عنوان" سعدی آخر الزمان" ساخته است. وی توانست زبان ساده و فصیح استادان پیشین را احیا کند و از قید تکلف هایی که در نیمه دوم قرن ششم و قرن هفتم گریبانگیر سخن فارسی شده بود ، رهایی بخشد و شعر پارسی را که بعد از رودکی و دقیقی و فرخی و فردوسی به تدریج به تعقید و ابهام و تکرار معانی گراییده و با لفظ های مغلق و دشوار و گاه دور از ذوق سلیم آمیخته شده بود ، بهمان درجه از کمال و زیبایی و جلا و روشنایی و لطف و دلربایی برساند که فردوسی رسانیده بود. سعدی درین نهضت و بازگشت بروش فصیحان متقدم در حقیقت باساس و مبنای کار آنان توجه داشت نه بظاهر قول های آنان . بدین لحاظ سعدی در شعر ، همچنانکه در نثر، سبکی نو دارد و آن ایراد معنی ها و مضمونهای بسیار تازه و لطیف و ابداعی در لفظ های ساده و روان و سهل است که در عین حال همه شرطهای فصاحت را بحد اعلا در بر دارد. سعدی با آنکه در ادب عربی و دانش های شرعی و دینی تبحر کافی داشت ، هیچگاه فارسی را فدای لفظ های غریب عربی نکرد ؛ به نحوی که نزدیک به تمام واژه های تازی که بکار برده است ، از نوع لغت هایی هستند که در زبان فارسی رسوخ کرده و رواج یافته و مستعمل و مفهوم بوده اند. در شعر و نثر سعدی شیوه شاعران قرن ششم و هفتم که مبالغه در ایراد واژه ها و ترکیب های دشوار عربی بود تعدیل گردید. متقدمان پارسی زبان در توصیف شعر سعدی ، دیوان او را " نمکدان شعر" گفته اند والحق این تعبیریست سزاوار و رسا ، چه بحقیقت شعر سعدی همگی" نمک" و" مزه" و " شیرینی" و " لطافت" است.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 880]