تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 28 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):دانش، نابود كننده نادانى است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

بلیط هواپیما

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1816507209




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

هویت کردی و دین


واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: View Full Version : هویت کردی و دین kambiz198415th March 2011, 06:28 PMهویت کردی و دین(1) هويت اگربخواهيم به معناي لغوي “هويت” (Identity) توجه كنيم مي توان گفت آنچه موجب شناسايي شخص باشد يعني آنچه كه سبب تمايز فرد از ديگري باشد هويت است. هويت در خلا مطرح نمي شود. حتما يك "خود"(Self) وجود دارد و يك "ديگري"(Other) ، وگرنه شناسايي(Identification)، معنا پيدا نمي كند. هويت بيشتر در زمينه هاي اجتماعي است كه جاي بحث دارد. مي توان به عنوان "چيستي" و "كيستي" فرد از هويت نيز ياد كرد. انسان تا نداند كه بوده است نمي تواند بداند كيست. يعني شناخت هستي او در گرو شناخت تاريخي اوست و تا نداند چگونه به جايي كه هست نرسيده است نمي تواند بداند كه كجا مي رود. انسان هر كجا كه مي خواهد برود اول بايد ببيند چه بوده است و چگونه اكنون به جايي كه در آن است رسيده است. هويت مي تواند به معناي "تشابه و تداوم" نيز تعريف شود يعني هم در آن يك اشتراك، ثبات، تشابه و وحدت وجود دارد و هم يك استمرار تاريخي و كثرت. به عبارتي، وحدت در عين كثرت است. در روان شناسي، "فرويد" و"اريكسون" توجه ويژه اي به هويت دارند و هويت را به عنوان يك امر ايستا نمي بينند. يعني اين"خود" را به عنوان امر ايستا تعريف نكرده اند. هنگامي كه فرويد بحث "خود" يا "اگو"(Ego) را مطرح مي كند در كنارآن"نهاد" و"فراخود" (Superego) مطرح مي كند. از نگاه او "فرآيند"، "فراخود" و "نهاد"، چيزي به نام "خود" در ضمير خودآگاه شكل مي دهند. از نگاه جامعه شناسي نيز مي توان گفت آنجا كه كسي بتواند بگويد" اين من واقعي من است" آنجا هويت است يعني هنگامي كه مي گوييم"اين من هستم"، اين"من" در خلا شكل نگرفته است وبا شخص متولد نشده است. اين من، يك "من فاعلي"(I) و يك "من منفعل"(Me) در خود دارد."من فاعلي" جنبه ي خلاق و نمادين انسان يعني جنبه نوآوري، خلاقيت و بديع بودن او و"من منفعل" ارتباطات اجتماعي، شبكه تعاملات و فرآيندهاي اجتماعي است."خود" برآيند"من فاعلي" و "من منفعل" است كه يكي مي تواند پررنگ تر يا كم رنگ تر از ديگري باشد. هويت كردي در "هويت كردي" صحبت از يك فرد خاص كرد نيست بلكه صحبت از يك "هويت جمعي كردي" يا هويت تاريخي، هويت فرهنگي و هويت سياسي است. پس آن چيزي كه مورد نظر مي تواند باشد "هويت جمعي" است. در شناخت هويت جمعي كردي بايد به اين نكته توجه داشته باشيم كه خود اين هويت يا هر هويت ملي يا جمعي ديگر، مي تواند يك"من فاعلي" و يك "من منفعل" داشته باشد. بايد ديد "من فاعلي" و "من منفعل" اين هويت كجاست؟ بدون ترديد،"من منفعل" آن متغير است. "من منفعل جمعي" نيز متغير و تحت تاثير زمينه ها و نيازهاي تاريخي، سياسي، اجتماعي و اقتصادي است اما اين نمي تواند نافي"من فاعلي" يا "وجه ثابت" باشد. همان گونه كه گفته شد در انسان، يك"من فاعلي" وجود دارد كه من فعال، من خلاق و من نمادين است. در جمع،"من فعال" وجود دارد كه بيانگر "ما ي خلاق"، نمادين و فرهنگي است. بايد آن"ما" را كه در هر شرايطي خود را نشان مي دهد و در تقابل با شرايط اقتصادي، سياسي و اجتماعي، در نهايت هويت را تشكيل مي دهد شناخت. بنابراين هويت، "يك بخش ثابت" و "يك بخش متحول" دارد پس بايد دانست كه اين "من فعال" يا "من ملي" كجاست و كجا بايد آن را جستجو كرد. در بحث هاي روان شناسي، "من فردي" انسان را در درون و در نيروهاي بالقوه ي آن و در جنبه هاي نمادينش مي توان يافت. انسان موجودي است كه با نماد سروكار دارد و نمادين است بنابراين كرد بايد"من ملي" و "من جمعي" خود را در فرهنگ ببيند زيرا فرهنگ به تعبيري به معناي"نماد" است. ما بايد اين "من" يا"ما" ي جمعي خود را در نمادهاي خود ببينيم. در اين نمادها هم بايد يك اولويت بندي به عمل آورد. برخي از آنها بر برخي ديگر تقدم دارند. اگر براي تعريف مفهوم فرهنگ به"معرفت مشترك"(Shared Knowledge) و به مولفه هاي گوناگون اشاره كنيم اين مولفه ها لايه هاي متفاوت فرهنگ را تشكيل مي دهند. نخستين لايه، لايه ي فكر، بينش، جهان بيني و باور است. اين ها لايه هاي زيرين فرهنگ محسوب مي شوند. لايه ي دوم، لايه ي ارزش هاست. پس آنچه از سنخ ارزش هاست و ملاك هاي داوري ما نسبت به خوب، بد، زشت و زيباست، لايه ي دوم را تشكيل مي دهد. لايه ي بعدي، لايه الگوهاي رفتاري و هنجارهاست و آخرين لايه، لايه نمادهاست كه به معناي نمادهاي كلامي(زبان نوشتاري و زبان گفتاري)وغيركلامي(هنر، موسيقي، معماري و...) است. با توجه به آنچه گفته شد مي توان گفت هويت كردي، يك انگاره فرهنگي، اجتماعي و سياسي و حاصل يك روند زماني است كه بازتاب "خودآگاهي اجتماعي" به نام "ملت كرد” مي تواند باشد. در كنار اين انگاره ي سياسي، فرهنگي و اجتماعي، هويت كردي يك انگاره ي جغرافيايي و تاريخي نيز هست. هويت ديني هويت ديني بيانگر رابطه ي "انساني-الوهي" در پاسخ به پرسش هاي بنيادين انسان چون"من كيستم؟" و "به كجا تعلق دارم؟" در بسته ي "خود و آفرينش"و به عبارتي مجموعه ويژه گي ها و مشخصات بنيادين همسان است كه به رسايي و رواني، بر ماهيت رابطه ي"انساني-الوهي" اشاره و بر اساس پذيرش چارچوبه هاي هر دين، در يك ظرف مكاني و زماني مشخص، گروه ها و افراد را از "ديگري ديني" متمايز مي سازد. هويت ديني بر اساس آنچه گفته شد وجه متحول شونده هويت و تحت تاثير نيازهاي تاريخي، اجتماعي و اقتصادي است. هويت ديني همچنين در كنار رفتار و انديشه عقلاني، حامل احساس و ارزش نيز هست و وجه تمايز اديان گوناگون از يكديگر، نوع نگاه آنها به خرد، ارزش و احساس و رتبه بندي آنها در چارچوب دين تعريف شده است. هويت ديني در كردستان را نيز به تبع مي توان عنصر متحول هويت، امر غير ذاتي و تقريبا قراردادي و متكي به شرايط(اقتضائات مكاني و اقتضائات زماني) دانست. هويت كردي و هويت ديني نكته ي مهمي كه نبايد از توجه به آن كوتاهي كرد عدم تباين ميان هويت ملي و هويت ديني نزد انسان ها به صورت عام و كردها به ويژه است. بر اساس"اصل هويت هاي چندگانه"، معمولا افراد و گروه هاي مختلف اجتماعي، الزاما به يك هويت وابسته نيستند و مي توانند هويت هاي مختلفي را پذيرفته باشند مانند هويت قومي، هويت ديني، هويت زباني، هويت ملي، هويت جنسيتي و... اتفاقا هنر هويت اين است كه از ميان هويت هاي به ظاهر چندگانه، وجوه مشترك خود را كه مبتني بر "اصالت هدف" است خواهد يافت. بهزاد خوشحالی kambiz198415th March 2011, 06:45 PMهویت کردی و دین(2) اشاره اي به سيماي آييني كردستان بنيادهاي آييني در كردستان به دوران پيش از تاسيس ملت كرد درمنطقه ودوره اي بازمي گردند كه در آن ملت هاي كهن وبومي منطقه در كنار اقوام آريايي كه بعدها وارد اين منطقه شدند ساخت هاي قومي ـ فرهنگي را قوام بخشيده بودند.(از نگاه ويلچفسكي پروسه ي ملت سازي كردها در قرن پنجم ميلادي پايان يافته است.) از ميان اقوام بومي واز مهمترين آنها مي توان به "گوتي"ها، "لولوبي" ها، "كاسي" ها،"ماننا"ها، "نايري"ها، “مارد”ها، “كردوخ” ها واز مهاجرنشينان آريايي مي توان به مادها اشاره نمود. دريكي از كهن ترين مكان هاي باستاني خاورميانه در"چرمو"يك بت كوچك ساخته شده از گل پيداشده كه خداي ساكنان بومي بوده است. اين بت به شكل زن ساخته شده وبيانگر دوره اي از خدا ـ مادرپرستي در عصر نئوليتيك بوده است.(زن به عنوان سمبل آفرينندگي). پس از اين دوره مي توان به گسترش انديشه آييني در منطقه ونزد "سومري"ها و"اكدي"ها اشاره ورزيد كه پديده هاي طبيعي را به عنوان خداوند برمي گزينند."آن"خداوند آسمان ،"اينليل" خداوندزمين،"اينكي" يا"ايليا" خداوند آب از جمله ي اين خدايان شناخته شده هستند. ملت هاي بومي ساكن رشته كوه هاي زاگرس وبين النهرين، بنيادهاي اوليه پروسه ي تاريخي كرد ملت سازي هستند كه بالندگي مدني آنها به پيش از هزاره ي چهارم قبل از ميلاد بازمي گردد. "گوتي" ها درسال هاي 2120ـ2230 پيش از ميلاد وكاسي ها درسال هاي 1204ـ 1517 قبل از ميلاد برمناطقي ازبين النهرين حكم رانده اند. "لولوبي" هارا نيز دراين دوران نمي توان ناديده گرفت. تصوير "نارامسين" شاه "اكد"پس از پيروزي بر "ساتين" شاه لولوبي، مويد بالندگي لولوبي ها واكدها دراين دوران ودرمنطقهخاورميانه بوده است. "هوري"ها نيز درسال هاي 1500 پيش از ميلاد، دولت "ميتاني" راباقلمرو قدرت بسيار گسترده درمنطقه خاورميانه بنا نهاده اند كه برآثار برجاي مانده از آنها دراين گستره، مي توان اشاره نمود. دراين ميان، اگر چه نمي توان منكر حضور وتاثير ساير اقوام در آن دوران ودرمناطقي كه امروز كردستان ناميده مي شوند گشت اما گسترش وكيفيت پرستش خدايان"سومر"، "اكد"،"بابل"و"آشور" نزد ملت هاي زاگرس نشين وساكنان بين النهرين از اهميت مطالعاتي بيشتري برخوردار است. از مهمترين خدايان اين دوران مي توان به "عشتار" خداوند بابل( الهه ي مادر)، "سين" خداوندماه، "اينليل" و "مردوك" بابليها، "هاربه" و "شيخو"يكاسي ها،"ساخ" يا "شورياش" (سورياش) خداوندخورشيد،"بورياش"يا "اوبرياش" خداوند باران، "ايمريا" وخداوند حامي شاهان وسلاطين نام برد. جداي از اين ها مي توان به نام شهر"اربيل" اشاره نمود كه در نبشته هاي"بابل" و"آشور" به صورت "اربائيلو"(به معناي چهار خداوند)آمده ودر واقع قبله گاه مشترك "آشور"،"هوري"،"گوتي" و"اكد" در مقاطع زماني گوناگون بوده است. درشهر"كركوك" نيزكهدرعصر "هوري"ها، "آراپخا" (آراپخاي) نام داشته وپس از مهاجرت سامي ها، به "گارماي" و در ادامه، "كاركا" تغيير نام يافته است برخي مظاهر طبيعي وحيوانات وپرندگان چون"عقاب" مورد پرستش قرار گرفته اند. از نگاه "ويلچفسكي" اين ويژه گي اكنون نيز در نامعشيره ي"همه وند" ساكن منطقه به يادگار مانده است. در آغاز هزاره ي نخست پيش از ميلاد ،"گوتي" ها و"لولوبي" ها درمنطقه ي "زاموا" اتحاديه اي به نام"ماننا" تشكيل و دولت خود را نيز به تبع،"دولت ماننا" نام نهادند كه پايتخت آن، شهر"سقز" كنوني در جنوب درياچه اروميه بود. اهميت اتحاديه و دولت ماننا، رقابت ومنازعه ي طولاني مدت با "آشوري" و"اورارتو" وسرانجام تعريف آن به عنوان ستون وبن مايه فرهنگ وتمدن امپراتوري"ماد" است. مادها به عنوان بخشي از مهاجران آريايي در سده ي ششم پيش از ميلاد، امپراتوري بزرگ ماد را تاسيس و كانون تمدن وفرهنگ منطقه را به وجود آوردند. خداوند بزرگ آييني مادها "باباآسمان" يا"باباديائوس"خداوند آسمان وخير ونيكي يا همان"دياوس پيتر" هندي ها بود.(ديويا دئيوه خداوندان قدرت وپديده هاي طبيعي بودند ودر ميان آنها خدايان شر نيز تعريف شده بود.) "اهورا"ها يا"اسوره" هندي نيز بزرگ خداياني بودند كه از نيكي حمايت ودفاع مي كردند.(شايد بخش دوم نام"كلهر" اشاره به خداوند"اهورا" باشد. كلهر در ريشه"كل اهورا" خداوند بزرگ مناطق كوهستاني"بيستون" بوده است.) نزدآريايي ها ومادها ابتدا نوعي چندخدايي باب بوده است كه بر اساس تعريف خدايان خير وشر والهام از طبيعت، تاثير آنها بر انسان ها وانمود شده است. اما در ادامه يكي از خدايان به مقام "خداوند اعظم" يا "خداي خدايان" نايل آمده است. جايگاه خداوند خورشيد وروشنايي"ميترا" ميان ساكنان خاورميانه، بين النهرين، آسياي صغير وحتي در روم نيز اين چنين تعريف شده است.آيين"ميترايي"يا "ميترائيسم" سده هاي طولاني، آيين ساكنان منطقه بوده است. درميان خداوندان بسياري كه دراعصار مختلف ظهور وبعضاً به جايگاه "خداي خدايان" نيز نايل مي آمدند، تدريجاً انديشه "يك خدايي" يا "مونوتيزم" ظهور كرد. اين يك خدايي گرايي را مي توان به تاسيس دولت ماد به مثابه يك دولت برده دار(حكومت مطلقه ي شاه) نسبت داد كه دركنار خود انديشه ي يگانه خالق را نيز ترويج مي داد همچنان كه انگلس مي گويد: "خداوند يگانه وتنها بدون وجود يك شاه يگانه هرگز به وجود نمي آمد. خداوند يكتا رونوشت كامل يك حاكم قدرتمند وزورمدار شرقي است." اما آيين "زرتشت" در سده ي ششم پيش از ميلاد ظهور كرد واگرچه به عنوان آيين دولت ماد رسميت نيافت اما تدريجاً در خانواده ي اشراف ونجيب زادگان نفوذ كرد به گونه اي كه در اواخر اين سده ماگ"ها يا مردان آييني زرتشت، در قلمرو دولت ماد به رسميت شناخته شده بودند.اگرچه در دوران مادها وچه در عصر هخامنشيان، آيين زرتشتي با محدوديت هايي نيزروبرو شد. كتاب مقدس زرتشتيان "اوستا" وسروده هاي آن"گات"ها ،"اهورامزدا" را خداي خدايان، آفريننده ي جهان ويگانه خداوند نيكي مي داند وبراين باور است كه سرانجام نبرد نيروهايخير(سپيته مَينَس) وارواح شر(اَنرومَينس) با پيروزي"سپيته مَينَس" به پايان خواهد رسيد. اين آيين به دليل آنكه سرانجام نيروهاي خير بر ارواح شرپيروز خواهندشد كيشي كاملاً يگانه پرست ومطابق آنچه "آرتوركريتسنسن" مي گويد بازتاب قدرت اهورامزدا است كه يگانه اراده خدايي به شمار مي آيد. در آيين زرتشت، يكتاپرستي، نگاه سلسله مراتبي به عالم و فلسفه ي تاريخ مبتني بر نبرد خير عليه شر، برجسته ترين ويژه گي هاست. زرتشت داراي فلسفه ي تاريخي خاص خود نيز هست كه از آن مي توان با نام "فلسفه ي تاريخ اوستايي" نام برد، يعني نبرد نيروهاي اهورايي عليه نيروهاي اهريمني كه در آن انسان در ياري رساني به نيروهاي اهورايي عليه اهريمن نقش ويژه را دارد. پس انسان، انسان بي تفاوتي نيست و در خلق آفرينش و نيكي، نقش فعالي دارد. بسياري از ساكنان بومي كوهستان هاي زاگرس واز جمله بسياري از نياكان كردها، به پيروي از آيين نو برنخاستند وبا پيروي از مظاهر طبيعي به عنوان خدايان، به حيات آييني خود ادامه دادند. زرتشت اينان را "دَئيوه يسنا" يا " ديوپرست"نام نهاده است. اين واژه هنوز هم وجود دارد وبا اندكي تغيير در قالب واژه ي"داسني"يكي از نام هاي كهن و وجه تسميه "ايزدي" ها است. پادشاهان هخامنشي براي تعريف نوعي يكپارچگي ديني وتثبيت سلطه ونفوذ سياسي خود در عصر شاپور دوم (309ـ379پيش از ميلاد) آيين زرتشتي را به عنوان دين رسمي دولت اعلام وبراي توسعه ي اين آيين در ميان قبايل كوچرو و كوهستان نشين واحترام نهادن به اديان كهن مبتني بر طبيعت پرستي، اين خدايان را در سلك ملايك آيين زرتشتي و در واقع فرشتگان مقرب"اهورامزدا" قرار دادند. از اين دوران به بعد، آيين زرتشتي، ديگر نه آيين زرتشتي، بلكه دين رسمي دولت هخامنشي و"مزديسنا" يا"مزداييسم" بود. مزداييسم به سرعت در ميان زاگرس نشينان وساكنان بين النهرين رواج پيداكرد وبه عنوان كيش يگانه پرستي نزد اقوام وساكنان منطقه ـ وبه تبع كردهاـ‌ تثبيت شد. تاثير آيين زرتشتي بر ملت كرد تا به امروز نيز در كلام وگويش، پوشش ورفتار، آيين ها ومراسم -از احترام به آتش و جشن"كومسا" تا آثار آن بر اصول وبن مايه هاي آيين" ايزدي"، "اهل حق" و "علوي"- نمايان است. اگرچه نبايد فراموش كرد تا دوران ظهور اسلام، بسياري از كردهاي ساكن غرب رشته كوه هاي زاگرس، "جزير"،"بوتان" و"شرق كركوك" ، پيرو آيين زرتشتي نبودند. ورود يهودي ها به كردستان وگسترش آيين ايشان در بين النهرين،آسياي صغير وايران به دو موج تاريخي بازمي گردد:نخست: يورش"نبوخدنصر" شاه بابل در587پيش از ميلاد به سرزمين "يهودا"، شكست "آشور" از هخامنشي ومهاجرت يهوديان به مناطق كردنشين ودوم: پراكنده وآوارگي يهوديان براثر لشكركشي هاي "تيتو"ي رومي درسال 70 ميلادي به فلسطين كه منجر به حركت آنها به سوي كردستان، ايران وآسياي صغير شد. رد پاي يهوديان در كردستان امروز را مي توان در اسامي محله هاي محل سكونت آنها وگورستان هاي ايشان در شهرهاي كردنشين(گه ره كي جووله كه، گوره جوولهكه، گه ره كي مووسائيه كان) جستجو كرد. بسياري از كردهاي يهودي مهاجر به اسراييل نيز در معرفي خود، معمولاً از واژه ي"من كرد هستم" استفاده مي كنند وبر اين اساس، در اسراييل،"انا كوردي" ناميده مي شوند. اما گسترش آيين مسيحي در كردستان به سده سوم ميلادي بازمي گردد. دربرخي منابع واز جمله دايره المعارف اسلام، دوره ي ورود مسيحيت به كردستان، مقارن با حضور "مارمار" مسيحي در سده ي سوم ميلادي است."مارمار" ساكن"شهركَرد"(منطقه اي بين اربيلو وتاق) در اين دوران بهتبليغ مسيحيت پرداخت. همچنين به"مارسابا"ي مسيحي در سال 485 ميلادي اشاره مي شود كه در آن دوران به تبليغ آيين مسيحي در كردستان پرداخته است. پژوهشگراني چون "جيووايد" ظهور مسيحيت در كردستان را تا سده ي نخست ميلادي نيز پس مي برند. در عصر ساسانيان، "اربيل" و"كرخابيت سلوخ" يا كركوك امروزي، بزرگ ترين شهرهاي مسيحي نشين شرق به شمار مي آمدند. "نسطوري" ها به عنوان يك زيرآيين مسيحياز همان نخستين سده هاي ظهور مسيحيت در ايران ، در مناطق بين درياچه ي "وان" و "اروميه" ومناطقي از شمال دجله پراكنده شده اند. شهرهاي "اربيل"، "جزير" و"كوجان" در سده هاي شانزده ، هفده ونوزده ميلادي، جغرافياي اصلي زندگي نسطوري ها به شمار مي آمده اند. "آسوري" ها نيز به عنوان كهن ترين مسيحيان ساكن كردستان، در"بادينان"، منطقه درياچه ي اروميه، "حكاري"، "اربيل"، "تورعابدين"، "عنكاوه"، "شقلاوه"، "قامشلي" و"كركوك" زندگي مي كنند. آيين اسلام نيز ابتدا در اواسط ظهور اسلام توسط كساني چون "گاوان كردي" وپسرش " ابي نصير" به عنوان اصحاب پيامبر وارد كردستان شد وسپس در عصر خليفه دوم (644ـ 634ميلادي) در جنگ جهاد مسلمانان عليه ايران ودولت ساساني، پاي به كردستان نهاد و در ادامه ، در قالب مذاهب عمده ي تسنن وتشيع وزيرآيين هاي ديگر، توسعه وگسترش يافت. بسياري از كردهاي مسلمان، سني وشافعي مذهب وكردهاي شيعه،غالباً امامي(جعفري ) هستند. بهزاد خوشحالی kambiz198415th March 2011, 06:49 PMهویت کردی و دین(3) علاوه بر اديان و مذاهبي كه مورد بررسي قرار گرفت ضرورت دارد به ذكر پاره اي توضيحات- هرچند كوتاه- در مورد برخي زيرآيين هاي منطقه نيز پرداخت: طريقت قادري: اين طريقت منسوب به "شيخ عبدالقادر گيلاني" اهل "گيلان" كرمانشاه است. پيروان اين طريقت احترام بسياري براي اهل تشيع و تسنن قايل بوده و نسب خود را به پيامبر اسلام و حضرت علي بازپس مي برند. پيروان اين طريقت در مناطق مختلف كردستان پراكنده اند و در كنار طريقت نقشبنديه، نماد "صوفيسم" هستند."شيخ محمود برزنجي" از بزرگان اين طريقت است. طريقت نقشبنديه: اين طريقت، در سال1811توسط مولانا خالد(شيخ ضياءالدين خالد نقشبندي) وارد كردستان شده و به عنوان عمده ترين طريقت تصوف و در عين حال فراگيرترين آن در كردستان شناخته مي شود. اين طريقت داراي يك مركزيت نيرومند بوده و به نظام سلسله مراتبي كاملا پايبند و متعهد است. همچنين نسب بردن به پيامبر اسلام، اگرچه از جايگاهي والا برخوردار است اما ركن طريقت محسوب نمي شود. شيخ عبيدالله نهري، شيخ سعيد پيران و شيخ عبدالسلام بارزاني از پيروان اين طريقت بوده اند. طريقت حَقّه: در سال1920و پس از گسترش طريقت نقشبنديه در كردستان، نهضت فكري-روحي با گرايش جمع گرايانه به رهبري"شيخ عبدالكريم شَدَله" از مشايخ نقشبندي در منطقه ي"سورداش" به وجود آمد. اين طريقت تلاش مي كند در كنار "فنا في الله" صوفيسم، اصول و بنيادهاي طريقت را وارد حيات اجتماعي كند و باور به "برابري"، "يكساني" و "آزادي" را در ميان پيروان خود تبليغ و ترويج نمايد. پيروان اين طريقت، همواره بايد مدافع حق و راستي باشند و به همين خاطر، "حقه" ناميده مي شوند. "حقه" برنامه و بيانيه اي دارند كه به عنوان اصول مذهب، در 8 بند خلاصه مي شوند: 1.برادري: همه ي پيروان حقه خواهر و برادرند و از همه لحاظ برابرند. 2.حق باوري: پيروان حقه در هر شرايطي، از حق و حقيقت دفاع مي كند. 3.زندگي اشتراكي: حيات اجتماعي پيروان حقه بر مبناي يكساني و عدالت و مالكيت عمومي بر اشكال توليد است. 4.اشتراك: هر خانواده موظف است ماهانه مبلغي به عنوان ماليات براي اداره ي اجتماعي پرداخت كند. 5.تصميم گيري و تصميم سازي: تمامي تصميم هايي كه به نوعي مرتبط با پيروان آيين باشد هر روز پس از غروب خورشيد و با حضور كليه ي اعضا در تكيه به مشورت و راي گيري گذاشته مي شود. 6.زن و مرد از هر نظر داراي حقوق يكسان هستند. 7.اخلاق: لزوم صداقت، پاكدلي و رعايت حقوق اجتماعي. 8.تنظيمات: در صورتي كه تعداد پيروان، در يك موقعيت جغرافيايي به حدنصاب برسد بايد تكيه تشكيل داده و"سرتكيه" انتخاب كنند. احترام به جنس زن نزد پيروان "حقه" از چنان جايگاهي برخوردار است كه شرق شناساني چون "ادموندز" و"هارالدهانسن"، از آن به عنوان نوعي "زن پرستي" نام مي برند. گمان برخي نيز آن است كه حقه از باورهاي بابك خرم دين و نهضت مزدكي به شدت الهام گرفته است. ايزديسم: ايزدي ها يك اجتماع آييني در كردستان هستند كه در بخش هاي مختلف كردستان پراكنده اند و در مناطقي چون"سنجار"، "شيخان"، "ارتوش" و مناطقي از غرب درياچه ي اروميه زندگي مي كنند. اگرچه پژوهش هاي بسياري در مورد ايزديسم صورت گرفته و بعضا به نتايج مختلفي نيز انجاميده است اما تمامي دين شناسان بر اين باورند كه ايزدي ها كرد هستند و آيين ايشان مجموعه اي از باورهاي باستاني و اديان الهي است. آيين ايزدي يك ديگ درهم جوش از اديان و مذاهب گوناگون است كه در قالب يك دين به نظم و ساخت كشيده شده است. در اين آيين مي توان باورهاي ميترايي، طبيعت پرستي، مسيحيت، اسلام و ردپاي بسياري از باورهاي باستاني را مشاهده كرد. نزد ايزدي ها، خداوند، تنها به آفرينش جهان دست يازيده و اداره ي امور جهان را پس از آفرينش به هفت فرشته ي مقرب(هفت الهه) سپرده است. اينها عبارتند از: "عزازيل" (ملك طاووس)، "درداييل" (شيخ حسن)، "اسرافيل" (شيخ شمس)، "ميكاييل" (شيخ ابوبكر)، "جبرييل (سجادين)، "شمناييل" (ناصردين) و "نوراييل" (كَيدين). اين ها خداياني هستند كه علاوه بر اداره ي امور جهان، در آفرينش جهان نيز مشاركت نموده اند و ماموريت خلق خورشيد، ماه، فلك، سایت ما را در گوگل محبوب کنید با کلیک روی دکمه ای که در سمت چپ این منو با عنوان +1 قرار داده شده شما به این سایت مهر تأیید میزنید و به دوستانتان در صفحه جستجوی گوگل دیدن این سایت را پیشنهاد میکنید که این امر خود باعث افزایش رتبه سایت در گوگل میشود




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 243]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن