تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 25 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله هرگز با مردم به اندازه عقل خود سخن نگفتند و فرمودند:...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1829588014




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

شميم کلام امام علي(ع) دراشعار حافظ (3)


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
شميم کلام امام علي(ع) دراشعار حافظ (3)
شميم کلام امام علي(ع) دراشعار حافظ (3)   نويسنده: دکتر محسن راثي(1)   19. اين بيت حافظ نيز شميمي از کلام مولا (ع) را در بردارد. سماط دهر دون پرور ندارد شهد آسايش مذاق حرص و آز اي دل بشو از تلخ واز شورش (غزل 278) قد امر منها ما کان حلوا وکدر منها ما کان صفوا (شيرين آن تلخ است وناگوار، روشن آن تيره است و تار؛ شهيدي، همان، خطبه 52، ص 44). فان الدنيا رنق مشربها ردغ مشرعها يونق منظرها ويوبق مخبرها (دنيا آبشخوري است تيره و تار و به آب درآمد نگاه آن گلزار. برون سوي آن فريبنده، درون سوي آن کشنده ؛ شهيدي، همان، ص 60). مع کل جرعه شرق وفي کل اکله غصص (با هر جرعه اي آب درگلو جستني است،؛ وبا هر لقمه اي گلوگير شدني، همان، ص141). حافظ مي گويد: نوشته اند بر ايوان جنت المأوي که هر که عشوه دنيا خريد واي به وي (غزل 430) برمهر چرخ وشيوه او اعتماد نيست اي واي بر کسي که شد ايمن زمکر وي (غزل 429) ان من باغ جنه الماوي لعاجله الدنيا تعس جده وخسرت ضققه (آن که بهشت حقيقي را به دنياي زودگذر فروشد بدبخت است ودر معامله زيان کرده است.). 20. تکيه نکردن به طاعت وعبادت وبه تقصير خود معترف بودن وبه زحمت خداوند اميد واعتماد داشتن وبه عذر وتوبه مشغول شدن از مطالب ومضاميني است که در کلام ائمه وعرفا تبلور وتجلي يافته است. مضامين اشعار امام علي (ع) درابيات زير، از غزلهاي حافظ، متجلي است: نااميدم مکن از سابقه لطف ازل تو پس پرده چه داني که که خوب ست و که زشت؟ (غزل 80) هر چند غرق بحر گناهم ز صد جهت تا آشناي عشق شدم زاهل رحمتم (غزل 313) هست اميدم که علي رغم عدو روز جزا فيض عفوش ننهد بارگنه بردوشم (غزل 304). از نامه سياه نترسم که روز حشر با فيض لطف او صد ازين نامه طي کنم. (غزل 351) بهشت اگر چه نه جاي گناهکاران ست بيار باده که مستظهرم به همت او (غزل 405) بيا که دوش به مستي سروش عالم غيب نويد داد که عام ست فيض رحمت او (همان) قدم دريغ مدار از جنازه حافظ که گرچه غرق گناه ست مي رود به بهشت (غزل 79). يغلب المقدار علي التقدير حتي تکون الافه في التدبير (تقدير به تدبير چيره شود چندانکه آفت در تدبير بود؛ شهيدي، همان، حکمت 459، ص 442). تذل الامور للمقادير حتي يکون الحتف في التدبير (کارها چنان رام تقدير است که گاه مرگ در تدبير است؛ همان ، حکمت 16، ص 363). الهي لئن جلت وجمت خطيئتي فعفوک عن ذنبي اجل واوسع... الهي فلا تقطع رجائي ولا نزغ فؤادي فلي في سب جودک مطمع... الهي اذقني طعم عفوک يوم لا بنون ولا مال هنا لک ينفع... الهي لئن فرطت في طالب التقي فها انا اثر العفو اقفوا واتبع (ميبدي يزدي، 1374، ص467- 496، 516). وخواجه شيراز درباره اين معني که امور به تقدير موقوف است، نه به تدبير؛ چنين سروده است: بر آن سرم که ننوشم مي وگنه نکنم اگر موافق تدبير من شود تقدير (غزل 256). مکن به نامه سياهي ملامت من مست که آگه ست که تقدير بر سرش چه نوشت (غزل 79). برو اي ناصح و بر دردکشان خرده مگير کارفرماي قدر مي کند اين، من چه کنم؟ (غزل 345). نيست اميد صلاحي زفساد حافظ چونکه تقدير چنين است چه تدبير کنم؟ (غزل 347). وللمومنين في حالاتنا نظر وفرق تدبير نا لله تقدير لن ينفع الحاذر ما قد حذرا ولا اخا الحيله عما قدرا (ميبدي يزدي، 1374، ص467- 496 و 516). شميم دلنواز کلام مولا (ع) از اين ابيات هم به مشام مي رسد: گويند سنگ لعل شود درمقام صبر اري شود وليک به خون جگر شود. (غزل 226). لا يعدم الصبور الظفر وان طال به الزمان (شکيبا پيروزي را از کف ندهد اگر چه روزگاراني بر او بگذرد؛ شهيدي؛ همان، حکمت 153، ص 390). ... عليکم بالصبر فان الصبر من الايمان کالراس من الجسد ولا خير في جسد لا راس معه ، ولا في ايمان لا صبر معه (برشما باد شکيبايي که شکيبايي ايمان را چون سراست تن راه، وسودي نيست تني را که آن را سر نبوده،؛ و نه در ايماني که با شکيبايي همبر نبود؛ نهج البلاغه، حکمت 82، ص 373). 21. مضامين برگرفته از کلام حضرت امير (ع) دراشعار حافظ جاذب وستودني است: اي نور چشم من سخني هست گوش کن تا ساغرت پرست بنوشان ونوش کن (غزل 398). بدين رواق زبرجد نوشته اند به زر که جز نکويي اهل کرم نخواهد ماند (غزل 179) ايا پرلعل کرده جام زرين ببخشا بر کسي کش زر نباشد ( غزل 162) توانگرا! دل درويش خود به دست آور که مخزن زر و گنج درم نخواهد ماند (غزل 179) دائم گل اين بستان شاداب نمي ماند درياب ضعيفان را در وقت توانايي (غزل 483). چو غنچه گرچه فروبستگي ست کار جهان تو همچو باد بهاري گره گشا مي باش (غزل 274). تيمار غريبان اثر ذکر جميل ست جانا مگر اين قاعده درشهر شما نيست؟ (غزل 69) ثوابت باشد اي داراي خرمن اگر رحمي کني بر خوشه چيني (غزل 325) ... ولو شئت لاهتديت الطريق الي مصفي هذا العسل ولباب هذا القمع و نسائج هذا القز، ولکن هيهات ان يغلبني هواي و يقودني جشعي الي تخير الاطعمه .و لعل بالحجاز او اليمامه من لا طمع له في القرص ولا عهد له بالشبع او ابيت مبطانا وحولي بطون غرثي واکباد حري. اواکون کما قال القائل.... (واگر خواستمي دانستمي چگونه عسل پالوده ومغز گندم، وبافته ابرايشم را به کار برم. ليکن هرگز هواي من بر من چيره نخواهد گرديد، و حرص مرا به گزيدن خوراکها نخواهد کشيد. چه بود که در حجاز يا يمامه کسي حسرت گرده ناني برد، يا هرگز شکمي سير نخورد، ومن سير بخوابم وپيرامونم شکمهايي باشد از گرسنگي به پشت دوخته، وجگرهايي سوخته. يا چنان باشم که گوينده سروده: دردتو اين بس که شب سير بخوابي و گرداگردت جگرهايي بود در آرزوي پوست بزغاله؛ شهيدي، همان، نامه 45، ص 41). يا چنان باشم که گوينده سروده: وحسبک داء ان تبيت ببطنه وحولک اکباد تحن الي القد ان کنت تطلب رتبه الاشراف فعليک بالاحسان والانصاف) (ميبدي يزدي، 1374، ص 410و 580) 22. مضامين اين اشعار حضرت امير (ع) درکلام حافظ مشهود است: مات الواءفلا رفد ولا طمع في الناس لم يبق الا الباس والجزع تراب علي راس الزمان فانه زمان عقوق لا زمان حقوق فکل رفيق فيه غير موافق وکل صديق فيه غير صدوق (همان ، ص552 و 597) ياري اندرکس نمي بينم ياران را چه شد؟ دوستي کي آخر آمد؟دوستداران را چه شد؟ (غزل 169) رفيقان چنان عهد صحبت شکستند که گويي نبوده ست خود آشنايي (ديوان 492) تخم وفا ومهر درين کهنه کشته زار آنگه عيان شود که بود موسم درو (ديوان 406) نمي خوريد زماني غم و فاداران زبي وفايي دور زمانه ياد آريد (ديوان 241) مروت گرچه نامي بي نشان است نيازي عرضه کن برنازنيني (ديوان 483) وفا مجوي زکس ور سخن نمي شنوي به هرزه طال سيمرغ وکيميا مي باش. (ديوان 274) 23. مضامين ومفاهيم اين اشعار از ديوان خواجه شيراز تلميحي است از اين کلام حضرت علي 0ع) الهي ما عبدتک خوفا من نارک ولا طمعا في جنتک بل وجدتک اهلا للعباده فعبدتک (خداي من تو را از بيم دوزخ يا شوق بهشت بندگي نکردم. تو را شايسته بندگي يافتم که سر بر آستانت نهادم). صحبت حور نخواهم که بود عين قصور با خيال تو اگر باد گري پردازم. (غزل 335). تو بندگي چون گدايان به شرط مزد مکن که دوست خود روش بنده پروري داند (غزل 177) جهان فاني وباقي فداي شاهد وساقي که من سلطاني عالم را طفيل عشق مي بينم (غزل 354). سرم به ديني وعقبي فرو نمي آيد. تبارک الله از اين فتنه ها که در سرما ست (غزل 325). نعيم هر دو جهان پيش عاشقان بجوي که اين متاع قليل ست وآن عطاي کثير (غزل 256) از در خويش خدا را به بهشتم مفرست که سر کوي تو از کون ومکان ما را بس (غزل 268) برآستان جانان گر سر توان نهادن گلبانگ سر بلندي بر آسمان توان زد (غزل 154). اهل نظر دو عالم در يک نظر ببازند عشق ست و داد اول برنقد جان توان زد(همان) عرضه کردم دو جهان بردل کار افتاده بجز از عشق تو باقي همه فاني دانست (غزل 48) به خرمن دو جهان سر فرو نمي آرند دماغ وکبر گدايان و خوشه چينان بين (غزل 403) سرما فرو نيايد به کمان ابروي کس که درون گوشه گيران زجهان فراغ دارد. ( غزل 117) دل ما به دور رويت زچمن فراغ دارد که چو سرو پاي بندست و چو لاله داغ دارد (غزل 117) باغ بهشت وسايه طوبي وقصر وحور با خاک کوي دوست برابر نمي کنم (غزل 353) تو و طوبي وما وقامت يار فکر هرکس به قدر همت اوست (غزل 56) زاهد اگر به حور وقصورست اميدوار ما را سرابخانه قصورست ويار حور (غزل 254) زاهد شراب کوثر وحافظ پياله خواست تا درميانه خواسته کردگار چيست؟ (غزل 65) 24. اين ابيات نيز ياد آورد کلمات حضرت امير (ع) است: مقيم حلقه ذکرست دل بدان اميد که حلقه اي از سر زلف يار بگشايد (غزل 230) هرچند پير وخسته دل وناتوان شدم هرگه که ياد روي تو کردم جوان شدم (غزل 321) فحبک راحتي في کل حين وذکرک مونسي في کل حالي سويداي دل من تا قيامت مباد از شوق وسوداي تو خالي (غزل 463) مردم ديده ما جز به رخت ناظر نيست دل سرگشته ما غير تو را ذاکر نيست. (غزل 70) ان الله سبحانه جعل الذکر جلاء للقلوب ...(همانا خداي سبحان ياد [خود] را روشني بخش دلها کرد؛ شهيدي، همان، خطبه 222، ص 255). وافترض من السنتکم الذکر (برزبانتان ذکر واجب شده است؛ شهيدي، همان، خطبه 183، ص 194). ... ان اوحشتهم الغربه انسهم ذکرک ...[دوستان وعاشقان تو] اگر غربتشان به وحشت در اندازد، ياد تو آنان را آرام سازد؛ شهيدي، همان، خطبه 227، ص 261). واسئلک .. ان تلهمني ذکرک (از تومي خواهم ذکرت را بر من الهام کني؛ قمي، دعاي کميل) ولهج به لساني من ذکرک (وزبانم به ذکر توگويا شده؛ همان) واجعل لساني من ذکرک (وزبان را ذکر تو قرار ده؛ همان) واجعل لساني بذکرک لهجا وقلبي بحبک متيما (ذکرت را بر زبانم وعشقت را در دلم قرار ده؛ همان) يا من اسمه دواء وذکره شفاء (اي خدايي که نامش درمان ويادش شفاست؛ همان) 25. مضامين اين ابيات نيز از کلام مولا (ع) متأثر است: نازنيني چو تو پاکيزه دل و پاک نهاد بهتر آن است که با مردم بد ننشيني (غزل 484). نيکنامي خواهي اي دل با بدان صحبت مدار خودپسندي جان من برهان ناداني بود (غزل 218) بياموزمت کيمياي سعادت زهمصحبت بد جدايي جدايي (غزل 492) نخست موعظه پير صحبت اين حرف ست که از مصاحب ناجنس احتراز کنيد (غزل 244) لا تصحب الا عاقلا تقيا ولا تعاشر الا عالما زکيا (جز با خردمند پرهيزگار همنشين مباش و جز با دانشمند پاکيزه کار مياميز) ... ومصاحبه الفساق فان الشر بالشر ملحق ... (از همنشيني با فاسقان بپرهيز که شر به شر بپيوندد؛ شهيدي، همان، نامه 69، ص 354).   پي‌نوشت‌ها:   1- استاديار دانشگاه شهيد بهشتي   منابع هژير، عبدالحسين (1345)، حافظ تشريح، به اهتمام مهدي سهيلي، اشرفي، تهران. دشتي، علي (1368)، کاخ ابداع، انتشارات جاويدان ، تهران. ديوان حافظ (1373)، به تصحيح بهاء الدين خرمشاهي ، انتشارات طرح نو، تهران. ديوان حافظ (1374)، به تصحيح قزويني - غني، انتشارات اساطير، تهران. زرين کوب، عبدالحسين ، ازکوچه رندان. غرور الحکم و دررالکلم ، به اهتمام سيد جلال الدين محدث ارموي. کمال الدين حسين بن محي الدين ميبدي يزدي (1374)، شرح ديوان منسوب به امير المومنين، با مقدمه وتصحيح حسن رحماني واشک شيرين، انتشارات ميراث مکتوب ، تهران. شهيدي، سيد جعفر، (1387)، ترجمه نهج البلاغه، انتشارات و آموزش انقلاب اسلامي، تهران. شهيدي، سيد جعفر، (1387)، ترجمه نهج البلاغه ، انتشارات و آموزش انقلاب اسلامي، تهران. مجلسي ، محمد باقر، بحارالانوار (1403)، بحارالانوار، مؤسسه الوفا، بيروت. نشريه النهج شماره 27و 28   /ج  
#فرهنگ و هنر#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 3870]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن