تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 22 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):هيچ واعـظـى مـؤثرتر از نصيحت نيست.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1828637206




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

روزهاي پرمشقت يك ديكتاتور (2)


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
روزهاي پرمشقت يك ديكتاتور (1)
روزهاي پرمشقت يك ديكتاتور (2)   نويسنده: غلامرضا خاركوهي(1)   آغاز در به دري شاه   احمدعلي مسعود انصاري پسر دختر خاله فرح پهلوي و يار گرمابه و گلستان شاه چنين مي گويد: سه شنبه 26 دي ماه 1357، شاه فقيد فرودگاه مهرآباد را با چشم هاي گريان ترك گفت. پيش از آن اعضاي خانواده سلطنتي والاحضرت ها، شاهدخت ها، والاگهرها و فرزندان و همسران آنها و نيز عليا حضرت ملكه مادر، با چمدان هاي پربار و جواهرات بسيار، تهران را ترك گفته بودند و از خاندان پهلوي به جز دو سه تن كه يكي از آنها والاحضرت حميدرضا بود، كسي در ايران نماند... باري در آن بعدازظهر دي ماه غوغاي زنده بادها و مرده بادها سكوت زمستاني را مي شكست، شاه با مراسمي ساده و غمگين از پله هاي هواپيما بالا رفت تا تهران را به مقصد قاهره ترك كند و اين سفري بود كه هرگز بازگشتي به دنبال نداشت؛ سفري كه با همه مسافرت هاي قبلي شاه كه توام با عزيمت و احترام و استقبال ها و ضيافت ها و ديدار سران و تشريفات كامل بود، تفاوت زياد داشت و در حقيقت اين سفري بود توام با آوارگي و تنهايي و اندوه و از جهاني به تمام معني عبرت انگيز. (2) و اين آغاز در به دري شاه بود؛ در به دري اي كه 18 ماه و 10 روز به طول انجاميد؛ آن هم براي پادشاهي كه چند ماه پيش تر (5 تير 57) گفته بود: «هيچ كس قادر به سرنگوني من نيست، چون 700 هزار پرسنل نظامي همراه با كليه كارگران و اكثر مردم ايران پشتيبان من هستند.» (3) اين همه غرور و خودبيني، در واقع حاصل 37 سال ديكتاتوري مطلق او بر ملتي محروم و ستم كشيده بود كه هميشه از شاه و خاندانش متنفر بودند و اكنون با بيداري مضاعف، تحت رهبري هاي رهبر محبوبشان- امام خميني- يكپارچه پا به ميدان مبارزه با رژيم نهاده بودند. شاه در آخرين كتابش به نام پاسخ به تاريخ كه پس از فرارش از ايران منتشر نموده، در اين باره چنين مي نويسد: توافق شده بود كه من و شهبانو به محض اينكه آقاي بختيار از مجلسين راي اعتماد گرفت، از چندين هفته مرخصي استفاده كنيم. روزهاي آخر، اندوهبار بود و شب هاي بي خوابي را در پي داشت... نمي توانم، و بر آن نيستم كه احساساتم را هنگامي كه در شانزدهم ژانويه 1979 [26 دي ماه 57] به اتفاق شهبانو عازم فرودگاه مي شديم شرح بدهم. احساس مي كردم واقعه شومي در شرف وقوع است، زيرا با تجربه تر از آن بودم كه درباره آنچه احتمال وقوعش مي رفت، تصوري نداشته باشم. مي خواستم خود را قانع كنم كه رفتنم از ايران هيجانات را فرو خواهد نشاند و از نفرت ها خواهد كاست و آدم كش ها را خلع سلاح خواهد كرد. اميدوار بودم به رغم خرابي هاي وسيعي كه به دستور ديوانگان آشفته حال وارد آمده بود، بخت با شاهپور بختيار ياري كند و كشور پايدار بماند. باد سردي كه در آن فصل سال معمول بود، در فرودگاه مهرآباد مي وزيد. چند رديف هواپيما بر اثر اعتصاب بيكار مانده بودند. در زير هواپيماي بوئينگ، مقام هاي كشور براي خداحافظي با من گرد آمده بودند؛ شاهپور بختيار، رؤساي مجلسين، وزراء و ژنرال ها؛ به همه آنها پيروي از حزم و تدبير را توصيه كردم. خداوند شاهد است كه هر چه در توان داشتم براي حفظ آنان كه به من خدمت كرده بودند، انجام دادم [!] ... سكوت دلخراشي حكمفرما بود كه جز با هق هق گريه شكسته نمي شد... آخرين تاثير كشور بر من كه سي و هفت سال بر آن سلطنت كرده بودم و قدري از خونم را در راهش ريخته بودم، عمدتاً از ديدن ناراحتي عميق بر چهره كساني ناشي مي شد كه براي خداحافظي با من گرد آمده بودند و اشك در چشمانشان حلقه زده بود. (4) بدينسان شاه و همسرش با چشماني گريان و چهره اي شديداً افسرده و بغض كرده از آنچه طوفان انقلاب اسلامي- به رهبري امام خميني- بر سرشان آورده بود، ايران را ترك كردند و به رغم ميل باطني شان به سفر بي بازگشتي رفتند كه جز خفت و خواري، ذلت و زاري و خلاصه دربه دري ارمغاني برايشان نداشت. آنها با هواپيماي اختصاصي خود مستقيماً راهي كشور مصر شدند و پس از يك هفته به ناچار از مصر به مراكش عزيمت كردند. چرا شاه ابتدا به مصر رفت؟   در اينجا اين سؤال مطرح است كه شاه با توجه به دعوت آمريکا، چرا ابتدا به مصر و بعد به مراكش رفت؟! ترنس اسميت خبرنگار و مفسر سياسي مجله تايم منتشره در واشنگتن مي گويد: دعوت آمريکا از شاه متناوباً تمديد مي شد، ولي شاه بنابر رهنمودهاي مشاورينش انورسادات كه معتقد بود شانس بازگشت او به قدرت در صورت اقامت او در خاورميانه، يعني در محلي كه او بتواند از نزديك شاهد اتفاقات ايران باشد بيشتر است [به همين سبب شاه] در مراكش باقي مانده و به آمريکا نمي رفت. علاوه بر اين اگر او تصميم مي گرفت به آمريکا برود، به تصوير ذهني ايرانيان از او، به عنوان عروسك خيمه شب بازي آمريکا، قوت مي بخشيد. (5) اين طرز تفكر شاه از آنجا ناشي مي شد كه در مرداد سال 1332 در پي قيام عمومي مردم در آن سال، شاه و همسرش- ثريا بختياري- مجبور به فرار از ايران شدند، اما چند روز بعد، يعني در 28 مرداد آن سال سازمان جاسوسي آمريکا در ايران[سيا] به انجام يك كودتاي خونين، شاه را دوباره به اريكه قدرت نشاند. لذا با داشتن چنين ذهنيتي به كشورهاي نزديك به ايران (خاورميانه) رفت، اما ديري نپاييد كه انقلاب اسلامي به رهبري حضرت امام خميني (ره) به پيروزي رسيد و حسرت چنين آرزويي تا ابد در دل شاه باقي ماند. اعتراض مردم مصر و مراكش   شاه و همراهانش نه تنها در مصر كه در كشور مراكش هم آرامش نداشتند، دولت هاي فوق، به رغم دريافت آن همه كمك هاي مالي و جنسي از شاه در زمان سلطنتش، از حضور اين مهمان درمانده و ناخوانده نگران و ناراحت بودند؛ گرچه شاه به ظاهر براي عزيمت به آن دو كشور دعوت شده بود، ولي با اوج گيري و گسترش روز افزون انقلاب اسلامي و تاثير آن بر ملت هاي مسلمان از جمله مردم مسلمان مصر و مراكش، اين دو كشور نيز از حضور شاه ناخشنود بودند. چنانكه در نامه خيلي محرمانه اي كه در تاريخ 57/10/27 يعني يك روز پس از ورود شاه به مصر از سفارت آمريکا در قاهره (پايتخت مصر) به وزارت خارجه دولت مطبوعش ارسال شده، آمده است: جناح چپ و جناح راست مذهبي (به طور خصوصي) نسبت به پذيرايي سادات از شاه اعتراض كرده اند؛ ليكن به نظر ما، مصري ها اين عمل را اقدامي سخاوتمندانه و داراي ماهيت شخصي مي دانند نه سياسي. در همان حال، مسلمانان مصر علاقه اي به شاه ندارند و مايل اند كه هر چه زودتر شاهد عزيمت وي از مصر باشند. (6) تنفر مردم مسلمان مصر از شاه تا بدان حد بود كه حتي به تشييع جنازه شاه در مصر نيز اعتراض كردند كه در نتيجه مورد حمله بي رحمانه ماموران مصري واقع شدند. (7) باز در تاريخ 14 اسفند 1357 سوليوان، سفير آمريکا در ايران طي نامه خيلي محرمانه اي به وزارت خارجه دولتش مي نويسد: سفير مراكش در تهران كه سفارتخانه اش دوبار مورد حمله نيروهاي فدايي[مسلمان] معترض به حضور شاه در مراكش قرار گرفته بود، بدون سر و صدا كشور را ترك كرده است. وي به همكارانش گفته بود كه فداييان [مسلمان] تهديد كرده بودند كه او را خواهند ربود تا شاه به ايران بازگردد و در برابر عدالت اسلامي محاكمه گردد. مطبوعات محلي گزارش كرده اند كه ساف و پوليساريو آمادگي خود را براي ربودن شاه در مراكش و بازگردانيدن وي به ايران براي محاكمه اعلام كرده اند. تصور امر بر اين است كه در حال حاضر براي مراكش ادامه پذيرايي از ميهمانانش امري بسيار دشوار است. (8) يكي از نويسندگاني كه اوضاع و احوال خفت بار شاه را در مراكش به تصوير كشيده است، احمدعلي مسعود انصاري- دوست بسيار صميمي و نزديك شاه- است. او در كتابش به نام من و خاندان پهلوي، در اين باره مي نويسد: در مراكش... براي اولين بار بود كه شاه را در حال سقوط مي ديدم و علاوه بر خود او، همه ناراحت بودند. به راستي كه فضاي بدي بود و خوب به خاطرم هست كه وقتي شاه را ديدم، اولين حرفي كه زد اين بود: تو هم كه دايم پيش شريعتمداري مي رفتي! من جوابي ندادم و نمي بايست هم كه در آن شرايط جواب مي دادم. شاه را حقيقتاً تنها و افسرده و غمگين ديدم. البته در مراكش عده اي مي آمدند و سر و گوشي آب مي دادند و مي رفتند، اما در ميان آنها ياران قديم و مدعيان چاكري و جان نثاري كمتر ديده مي شدند. تمام آن مدعيان، ايشان را رها كرده بودند... ياران و فرمانبرداران ديروز يا درون ايران مخفي بودند و يا در حال فرار از كشور؛ اما بسياري هم براي حفظ جان و مال خود و پرهيز از هرگونه خطري و حتي اميد به كنار آمدن با حكومت تازه، نمي خواستند به شاه نزديك شده و يا در پاسپورتشان مهر ورود به مراكش بخورد و همين امر روحيه شاه را به سختي و بيش از پيش افسرده كرده بود. سرانجام هم ضربه اي ديگر به اين روحيه وارد آمد و آن زماني بود كه مَلِك حسن مؤدبانه عذر شاه را خواست و گفت: كنفرانس [سران كشورهاي] اسلامي در پيش است و شما بايد برويد. (9) پي نوشت ها :   1)تاريخ نگار انقلاب در استان گلستان و فوق ليسانس مديريت آموزشي 2)احمدعلي منصور انصاري، من و خاندان پهلوي، با مقدمه و توضيحات حسين ابوترابيان، تهران، فاخته، 1371، ص118. 3)فريدون هويدا، سقوط شاه، ترجمه ح.ا. مهران، تهران، اطلاعات، 1365، ص11. 4)محمدرضا پهلوي، پاسخ به تاريخ، ترجمه دكتر حسين ابوترابيان، تهران، مترجم، 1371، ص369-368. 5)ادوارد كلن، آمريکا در اسارت، ترجمه پوران خاور و سرور طليعه، تهران، قلم، ص30-29. 6)دانشجويان مسلمان پيرو خط امام، همان، ص371. 7)ويليام شوكراس، آخرين سفر شاه، ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوي، تهران، البرز، 1371، ص533. 8)دانشجويان مسلمان پيرو خط امام، همان، ص281. 9)احمدعلي مسعود انصاري، همان، ص121.   منبع:نشريه 15 خرداد شماره 22  





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 633]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن