تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 8 دی 1403    احادیث و روایات:  امام موسی کاظم (ع):افطارى دادن به برادر روزه دارت از گرفتن روزه (مستحبى) بهتر است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای

اقامت یونان

خرید غذای گربه

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

مشاوره تخصصی تولید محتوا

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

چاکرا

استند تسلیت

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1846049587




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

چگونه فيلمنامه کوتاه بنويسيم؟


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
 چگونه فيلمنامه کوتاه بنويسيم؟
چگونه فيلمنامه کوتاه بنويسيم؟   پت كوپر و كن دنسيگر مترجم: مريم باقري   نقل داستان نمايشي   قسمت ششم   شما ابتدا فيلم ها را براساس تأثيري که تصوير روي شما گذاشته است قضاوت مي کنيد و نه براساس تأثير محتوايي آن. اين مسئله يک آسيب اساسي براي سينماست؛ مثل اين مي ماند که يک رمان را براساس زيبايي نثرش مورد قضاوت قرار دهيد و به مفهومي که خواهان رساندن آن است هيچ توجهي نکنيد. اورسون ولز بدون شک اورسون ولز نيز موافق بوده است که تصاوير يک فيلم داستاني همانند زبان يک رمان يا داستان کوتاه، مي بايست در جهت روشن کردن داستان به کار برود. راست هيلز در کتاب بسيار خوب خود که درباره نويسندگي در داستان کوتاه است، به همين نکته اشاره مي کند که «در يک داستان کوتاه موفق، تمامي اجزاي سازنده از هارموني و هماهنگي بشري نسبت به رمان برخوردار هستند. همه اجزاي سازنده بايد با هم کار کنند. يک بخش با کل داستان و هر بخش با بخش ديگر داراي هماهنگي هستند و هيچ بخشي از بخش ديگر جدا نيست و به پيشبرد يکديگر کمک مي کنند تا در نهايت به يک هماهنگي کامل و لازم مي رسند.» آن چه که هيلز درباره داستان کوتاه و ارتباط آن با رمان گفته است، در مورد فيلم کوتاه و ارتباط آن با فيلم داستاني و بلند نيز مي تواند درست باشد. اما تفاوتي اساسي ميان داستان و فيلم وجود دارد وآن اين است که رمان و داستان کوتاه براي خوانده شدن خلق مي شوند، در حالي که فيلم داستاني يا تلويزيوني شکلي از نمايش هستند. در صورتي که داستاني بخواهد به شکلي نمايشي درآيد، مي بايست محتواي آن در ساختاري نمايشي سازمان دهي شود. کلمه «دراما» از واژه يوناني «درام» به معناي انجام دادن گرفته شده است. يک دراما چه روي صحنه اجرا شود و چه به تصوير درآيد، داستان عمل و کنش است و هدف ازآن اجرا در برابر تماشاگران است. در بخش هاي پيشين، به نحوه داستان گويي از طريق تصاوير اشاره کرديم. در اين بخش، به بحث درباره داستان گويي از طريق درام و نمايش مي پردازيم. چند اصطلاح مهم و اساسي   آن چه که در زير مي آيد، چند اصطلاح مهم و اساسي است که در طول اين کتاب از آن ها به دفعات استفاده خواهيم کرد. پروتاگونيست (قهرمان): شخصيت اصلي داستان. کلمه اي است که از ترکيب دو واژه يوناني «پروتوس» به معناي اول و «آگونيستس» به معناي تقلاکننده و يا رزمنده تشکيل شده است. بنابراين پروتاگونيست يا همان قهرمان داستان، رزمنده اصلي داستان به حساب مي آيد. آنتاگونيست (ضدقهرمان): از دو واژه يوناني «آنتي» به معناي برضد و «آگونيستس» به معناي تقلاکننده و رزمنده تشکيل شده است. آنتاگونيست يا همان ضدقهرمان چه بشر باشد، چه ساخته دست بشر باشد و يا عنصري از طبيعت مانند کوه، بيابان و يا گردباد باشد، سد و مانعي است که قهرمان بايد با آن مقابله کند. در اين صورت اين داستان تبديل به مبارزه اي مي شود که در پي آن پلات يا طرح اصلي داستان شکل مي گيرد. در بعضي از داستان ها خصوصيات شخصيت قهرمان اصلي داستان درست در تضاد با ضدقهرمان داستان است. در بعضي ديگر، ضدقهرمان را از نظر خصوصيت مي توان همزاد قهرمان را، تکبر، ترس ها و يا احتياجات دست نيافته قهرمان داستان دانست. توجه کنيد که هرچقدر ضدقهرمان داستان قوي تر باشد کشمکش ميان او و قهرمان نيز سخت تر و مشکل تر خواهد بود و قهرمان براي رسيدن به اهدافش مبارزه سخت تري پيش رو خواهد داشت. تصميم گيري در مورد اين که چه کسي يا چه چيزي در يک داستان بايد به عنوان ضدقهرمان عمل کند کار سختي است. گاهي اوقات در حين بازبيني متن، نقش ضدقهرمان از يک شخصيت به شخصيت ديگري داده مي شود. در هر نمايشي، کشمکش اصلي هميشه ميان قهرمان و ضدقهرمان است. حال اين ضدقهرمان مي تواند يک شخص باشد يا اين که مي تواند جبر طبيعت و يا به سادگي خصوصيات خود قهرمان باشند. هر چقدر ضدقهرمان پيچيده تر باشد به همان اندازه کشمکشي که به وجود مي آيد مهيج تر خواهد بود. کنش نمايشي: يا «کنش روح» همان گونه که ارسطو در بوطيقا اشاره مي کند نيروي حيات و ضربان تپنده هر نمايش نامه به حساب مي آيد. سايکي (روان) لغتي است که ارسطو از آن براي روح استفاده مي کند و در يونان باستان هم به معناي ذهن و هم به معناي روح و نفس به کار مي رود. نيرويي داخلي که افکار و احساسات انسان را تحريک مي کند و به حرکت وامي دارد؛ چيزي دروني و احساسي که به ما انگيزه مي بخشد و ما را به حرکت وامي دارد. کاتاليزور: اتفاقي است که کنش نمايشي قهرمان داستان را سبب مي شود. گاهي اوقات به آن «اتفاق محرک» نيز گفته مي شود. به طور مثال در فيلم بادبادک قرمز در جايي که پسربچه بادبادک جادويي را رها مي کند يا پاره شدن طناب درست در زماني که قهرمان داستان قرار است به دار آويخته شود در فيلم حادثه در پل اول کريک همگي مي توانند نوعي از کاتاليزور باشند. نقطه اوج: معمولاً لحظه اي است که در آن اتفاق بزرگي براي قهرمان داستان مي افتد که در کنش نمايشي قهرمان نقش اساسي دارد. شناخت: بر طبق گفته ارسطو به تغيير از جهالت به معرفت گفته مي شود. معمولاً و نه هميشه جلوتر يا هم زمان با نقطه اوج اتفاق مي افتد. شناخت نقطه اي است که قهرمان داستان متوجه مي شود که کنش نمايشي از بين اتفاق هايي که در طول داستان مي افتد، او را به کدام سمت مي برد. در برخي از فرم هاي کمدي، وقتي قهرمان داستان به هيچ گونه شناخت و اشراقي دست پيدا نمي کند، اين شناخت در تماشاگران به وجود مي آيد. صحنه: کلمه اي است که تعاريف متعددي دارد. اصولاً از آن براي اپيزودي که يک موقعيت نمايشي در آن تدبير شده است استفاده مي شود. صحنه ساختمان اوليه و اساسي هر نمايشنامه اي را تشکيل مي دهد. هر صحنه يک متن نمايشي ساده است که مي بايست در خدمت کل نمايش قرار بگيرد. اقتباس از يک اسطوره يا داستان پريان: مثال اول   يکي از چيزهاي خيلي جالب که در خواندن هر داستان اسطوره اي – از هر قبيله يا فرهنگي که مي خواهد باشد – کاملاً مشهود است، اين است که پس از شرح چگونگي آفرينش جهان، نويسنده لازم مي داند که کشمکشي را مطرح کند. جاي هيچ شگفتي نيست! از نسلي به نسلي ديگر، انسان ها به خودشان نگاه مي کنند و سعي مي کنند درباره آن چه در اطرافشان مي گذرد و تجربه مي کنند، اطلاعاتي به دست آورند؛ اين که انسان ها نيازهايي دارند که اين نيازها آن ها را به سمت کشمکش مي کشاند. کشمکش انسان ها با يکديگر و با خدايان. در کتب مقدس به ما گفته شده است که چطور خداوند تمام چيزها را، زنده و غيرزنده، در طول شش روز خلق کرده به ما گفته شد که او اولين انسان را از خاک به وجود آورد و روح زندگي را در او دميد و باغي بسيار زيبا براي زندگي در اختيار او قرار داد. خداوند براي آدم و حوا تنها يک ممنوعيت قرار داد. آن ها مي توانستند از ميوه هر درختي که مي خواهند بخورند به غير از يکي؛ به علاوه، همان طوري که براي هر داستان نمايشي واجب و مهم است، آدم و حوا در انتخاب آزاد گذاشته شده بودند. آن ها آزاد بودند تا انتخاب کنند که بخورند يا نخورند، اطاعت کنند يا اطاعت نکنند. اين به خودشان مربوط مي شد. از آن جايي که انسان نسبت به هرچه از آن منع شود حريص تر مي گردد و از طرف ديگر هم مي خواهد با کسي که او را از کاري منع کرده است، مقابله کند، مي بينيم که دانه اولين کشمکش در بهشت کاشته شد. حوا (و البته آدم در ادامه) آن چيزي را که مي خواست که خداوند نمي خواست. ابليس ضدقهرمان در تمامي چيزهاست. مسير تقرب اصلي ابليس به سمت حوا در داستان هبوط نقش کاتاليزور را دارد. دو سؤال اساسي معمولاً براي دانشجويان سينما و يا فيلم سازاني که هرگز دست به نوشتن فيلمنامه نزده اند پيش مي آيد. درباره چه چيزي بايد بنويسم؟ و چطور بايد آن را بنويسم؟ در نوشتن يک فيلمنامه، زماني که پشت ميزتان نشسته ايد و آماده نوشتن هستيد، اطلاعات کلي براي نوشتن داستاني پربار، به کارتان نخواهد آمد. بايد بدانيد که آموختن يک مهارت، گذشتن از مراحل مختلفي را مي طلبد و پشت سر گذاشتن اين مراحل بايد از جايي آغاز شود. کجا؟ براي نوشتن فيلمنامه کوتاه، دست به اقتباس هاي ساده بزنيد. از ابتداي به وجود آمدن صنعت فيلم سازي، داستان ها و نمايشنامه ها، منابع نامتناهي براي اقتباس هاي سينمايي بوده اند و يکي از بهترين روش هاي آموختن نوشتن فيلمنامه کوتاه که ما در کلاس هاي خود نيز آموزش مي دهيم، اقتباس از روي اسطوره ها و داستان هاي پريان است. داستان هايي که به صورت شفاهي گفته مي شوند معمولاً از ساختار نمايشي برخوردار هستند و به راحتي مي توانند به تصوير درآيند. بنابراين دلايل و به اين سبب که اين داستان ها به سهولت قابل دسترسي هستند، در ادامه اين بخش ما به چگونگي اقتباس از اين داستان ها اشاره خواهيم کرد. در صورتي که داستان کوتاهي در دست داريد که مي خواهيد از آن اقتباس کنيد، تکنيک هاي کاربردي که در اين جا معرفي خواهيم کرد به کار شما مي آيد. بناکردن اولين اقتباس   آن چه در زير مي آيد، نمونه اي است از مراحلي که چطور يک داستان اسطوره اي مي تواند منبعي براي هر داستاني باشد که تماشاگران يا شنوندگان از شنيدن يا ديدن آن بدون اين که از منبع واقعي اطلاعي داشته باشند، لذت ببرند. داستان اسطوره اي که ما انتخاب کرديم، «سقوط ايکاروس» نام دارد. به طور مختصر شرح داستاني که قصد داريم روي آن کار کنيم چنين است: دِدالوس (به معناي هنرمند ماهر) مخترع و معمار با استعداد و هنرمندي مشهور بود. او خواهرزاده اش، پرديکس، را که از شاگردان با استعدادش بود، تنها به اين دليل که احساس مي کرد در انجام همه کارها از او بهتر است، به بالاي کوه آکروپوليس برد و از آن جا به پايين پرتاب کرد. به همين دليل ددالوس از طرف قضات محکوم شناخته شد، اما توانست همراه پسر جوانش ايکاروس از جزيره کرت بگريزند. حاکم ستمگري به نام مينوس به ددالوس و پسرش پناه داد، اما مأموريتي تقريباً غيرممکن به او واگذار کرد. ددالوس در ازاي پناهي که به او داده شده بود، مي بايست زنداني را مختص به «مينوتور» طراحي مي کرد. در افسانه هاي يونان، مينوتور جانوري است با سر گاو و اندامي شبيه انسان که از خوردن گوشت انسان لذت مي برد. به اين سبب که آن ها مي بايست به مينوتورهاي جوان غذا مي دادند و غذاي آن ها نيز دختران باکره بود، زندان بايد به گونه اي طراحي مي شد که قرباني به اجبار وارد آن شود، اما هرگز نتواند از زندان خارج گردد. ددالوس اين مشکل را با طراحي اولين هزارتو برطرف کرد. اما مينوس ستمگر به جاي آن که به او پاداش دهد، ددالوس و پسرش را در اتاقي در بالاي برج بلندي که رو به دريا داشت زنداني کرد. ددالوس که مصمم به فرار بود، با زحمت و تلاش زياد دو جفت بال را با استفاده از پر پرندگان دريايي طراحي کرد و با استفاده از موم شمع ذوب شده به هم متصل کرد. وقتي بال ها آماده شدند، پدر و پسر هر کدام يکي از آن ها را با تسمه به خود بستند. ددالوس به ايکاروس هشدار داد که در ارتفاع زياد پرواز نکند، زيرا ممکن است آپولو خداي خورشيد موم بال هايش را ذوب کند. پسر قول داد که مراقب باشد و هر دو از بالاي برج به پرواز درآمدند. همه چيز به خوبي مي گذشت تا اين که ايکاروس از شکوه پروازي که انجام مي داد از خود بي خود شد و همين طور شروع به بالا و بالاتر رفتن کرد تا به خورشيد رسيد. ددالوس فرياد مي زد و سعي مي کرد او را از خطر آگاه سازد، اما ايکاروس به او توجهي نکرد و تا جايي بالا رفت که سرانجام موم بال هايش ذوب شدند و با سر به درون دريا سقوط کرد. در اين جا مواد اوليه و اساسي حتي بيش از آن چه براي نوشتن فيلمنامه کوتاه نياز داشته باشيم موجود است. گلچيني از نسخه هاي مختلف اسطوره ددالوس و ايکاروس. اما تا زماني که به چند سؤال اساسي جواب نداده ايم نمي توانيم تشخيص دهيم که کدام يک از مواد به کارمان مي آيد. سؤالاتي که در زير آمده است، سؤالات کليدي و مهمي هستند که در هر زمان که مي خواهيد دست به نوشتن فيلمنامه کوتاه بزنيد، بايد از خودتان بپرسيد. پيدا کردن ساختار   هشت سؤال مقدماتي: 1. قهرمان داستان چه کسي است؟ 2. قهرمان داستان در ابتداي فيلمنامه در چه موقعيت و وضعيتي قرار دارد؟ 3. ضدقهرمان چه کسي يا چه چيزي است؟ 4. چه اتفاق يا موقعيتي به عنوان کاتاليزور عمل خواهد کرد؟ 5. کنش نمايشي قهرمان چه چيزي است؟ 6. کنش نمايشي ضدقهرمان چه چيزي است؟ 7. کنش قهرمان داستان چطور حل و فصل مي شود؟ 8. آيا ايده يا تصوري از نقطه اوج و يا چگونه پايان يافتن فيلمنامه حتي اگر فرم خاصي ندارد، داريد يا نه؟ آن چه در زير مي آيد، در پاسخ به سؤال هاي بالاست که در مورد يک پروژه سه تا چهار دقيقه اي کوتاه انيميشن در ساختار «موقعيت آييني» داده شده است. قهرمان داستان چه کسي است؟ قبل از پاسخ به اين سؤال، نکته مهمي وجود دارد که بايد به آن توجه کنيد و آن هم اين است که بهترين انتخاب در يک فيلم کوتاه داشتن تنها يک قهرمان است، چرا که در مدت زمان کوتاه يک فيلم کوتاه، تماشاگر فرصت کافي براي همذات پنداري با بيش از يک قهرمان را ندارد. البته در بعضي از انواع کمدي مانند پارودي، ساتير و اسلپ استيک مي توان استثناهايي ديد و آن هم به اين دليل است که در اين انواع کمدي، نويسنده خواهان همذات پنداري تماشاگر با شخصيت ها نيست و اتفاقاً مي خواهد از نظر رواني تماشاگر خودش را هرچه بيشتر دور از شخصيت ها بداند. (به خاطر بياوريد وقتي فيلم هايي نظير برادران مارکس يا اکثر شخصيت هاي کارتوني را مي بينيد، چه حسي در برابر آن ها داريد.) پس تا اين جا آموختيم که در فيلم کوتاه بهتر است تنها از يک قهرمان استفاده کنيم. حال بايد از خودمان بپرسيم دوست داريم متني که مي نويسم درباره اتفاقاتي باشد که براي ددالوس مي افتد يا اتفاقاتي باشد که براي ايکاروس مي افتد. انتخاب هر کدام از آن ها مي تواند جذابيت هاي خودش را داشته باشد. آيا مي خواهيم درباره مخترعي با استعداد و شجاع بنويسيم که سعي مي کند با اختراع منحصر به فردش به همراه پسرش از زندان بگريزد و با انجام اين کار پسرش را از دست مي دهد؟ و يا مي خواهيم داستان پسري را بگوييم که همانند پدرش شجاع است و با او فرار مي کند و به خاطر بلندپروازي بيش از حد و نزديک شدن به خورشيد، جان خودش را از دست مي دهد؟ در اين مرحله تصميم گرفتيم ايکاروس را به عنوان قهرمان داستان برگزينيم. به هر حال براي اين که متوجه بشويد که چقدر خط اصلي داستان مي تواند با عوض شدن قهرمان تغيير کند، در مرحله اي ديگر ددالوس را نيز به عنوان قهرمان برخواهيم گزيد و خلاصه اي ارائه خواهيم کرد. موقعيت ايکاروس در ابتداي متن به چه صورت بوده است؟ هر چقدر مدت زمان فيلم کوتاه تر باشد، اين اجازه را به فيلمنامه نويس مي دهد که مستقيم به دل وقايع برود و داستان را از وسط شروع کند. به همين دليل و اين که فيلم قرار است کوتاه باشد، ما مي توانيم داستان را از جايي شروع کنيم که پسر و پدر در برج هستند و به نظر مي رسد که مدت زماني از اقامت آن دو در آن جا مي گذرد. براي اين که به تماشاگران اين فرصت را بدهيم تا متوجه شوند که ايکاروس چطور جواني است و از اين که به زندان افتاده است چه احساسي دارد، بايد به نکاتي درباره زندگي روزمره او در زندان و اين که چطور روز و شب خود را مي گذراند اشاره کنيم. به هر حال بايد به اين نکته توجه کنيم که هر چقدر هم فيلم ما از تصاوير خوب و پرکنشي برخوردار باشد، باز هم تماشاگران تا از ميزان رنجي که ايکاروس از اسارت خود مي کشد آگاه نشوند، نمي توانند دليل بلندپروازي و شعف از آزادي و پرواز را درک کنند. پس در پاسخ به سؤال دوم بايد بگوييم که ايکاروس براي مدتي است که در برجي در کنار دريا به همراه پدرش زنداني است. با تصور کردن صحنه مي توانيم به اين ايده برسيم که به ددالوس براي گذران وقت، قلم و صفحه اي داده شده است، اما ايکاروس هيچ چيز ندارد. شايد او پرهاي پرندگان را از لاي نرده هاي زندان جمع آوري مي کند و با اين کار خودش را سرگرم مي سازد. منبع: نشريه فيلم نگار شماره 100  
#فرهنگ و هنر#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 1686]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن