واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
الگوي روشنفكران مذهبي شهيد دکتر سید رضا پاك نژاد از زبان آيت الله غلامعلي نعيم آبادي، امام جمعه بندر عباس درآمد آنچه مي خوانيد متن پياده شده يك سخنراني است كه در تاريخ 7 /4 /1385 مصادف با بيست و پنجمين سالروز شهادت شهيد پاك نژاد در دفتر مركزي حزب جمهوري اسلامي توسط آيت الله غلامعلي نعيم آبادي، امام جمعه بندرعباس ايراد شده است. تجليل از شهداي هفت تير و شهيد صدوقي و شهيدان ديگر، تجليل از اسلام است. آنها به تجليل ما نياز ندارند. ما سالي يك بار دور هم جمع مي شويم و مراسمي برگزار مي كنيم، در حاليكه آنها نزد خدا روزي مي خورند و جايگاهشان روشن است. در واقع ما هستيم كه نيازمنديم تا از آنها ياد و تجليل كنيم، چرا كه زندگي كردن با ياد و خاطره آنها باعث مي شود تا دشمن نتواند ما را شكست دهد. ما هستيم كه با تجليل از آنها بهترين الگوها را به فرزندانمان ارائه مي دهيم و راه درست زندگي را به آنها مي آموزيم. ما به شهدا محتاجيم، شهدا به ما احتياج ندارند. آنها «عندربهم يرزقون» هستند؛ زندگي كه بالاتر از آن قابل تصور نيست،اما ما كه در زمين زندگي مي كنيم، به دستگيري آنها نياز داريم تا زمينگير نشويم. برگزاري جلساتي مثل پانزده خرداد، هفتم تير كه نام و ياد شهيدان در آن بلند مي شود، قطعاً براي مردم ما ضرورت دارد. موضوعي كه امروز قصد دارم درباره آن صحبت كنم، پيرامون آيه شريفه «هل يستوي الذين يعلمون و الذين لا يعلمون» است. سؤالي كه دراين آيه مطرح شده، استفهام انكاري است. آيه مي فرمايد آيا كساني كه مي دانند با كساني كه نمي دانند برابر هستند؟ خير، برابرنيستند .اين آيه دو بعد دارد: اولين بعد آن ،نكته اي است كه من فكر مي كنم عموم مستمعان به محض خواندن آيه ،متوجه اين بعد شدند، بعدي كه به جايگاه علم و عالم اشاره مي كند. آيا كسي كه مي داند با كسي كه نمي داند مساوي است؟ خير،رتبه اش بالاتر «يرفع الذين آمنوا منكم» درجات اين رتبه بالاتر را خدا بي حساب به او نداده،رتبه اي است كه خودش گرفته. شهيد صدوقي از دوران كودكي رفت و طلبه شد از اين درس به آن درس، از اين حوزه به آن حوزه آيا او با كسي كه درس نخوانده مساوي است؟ خير. شهيد بهشتي طلبه شد و در طريقت علمي بلوغ پيدا كرد. از اينجا به آنجا از اين حوزه به آن حوزه، از اين درس به آن درس تا اينكه شد" بهشتي". آيا بهشتي و پاك نژاد با ديگران مساوي هستند؟ خير. اگر مساوي باشند ظلم است. هم نزد خدا مساوي نيستند هم در جامعه بايد جايگاه اين عالمان ديده بشود. مرحوم بيرجندي- رضوان الله عليه- در كتاب «ضد فارسي بودن» كه كتاب بسيار ارزشمندي است و خواندنش را به همه پويندگان توصيه مي كنم جايگاه حديثي مرحوم بيرجندي مهم تر از جايگاه محدث قمي است. محدث، فردي قوي و نيرومند در بحث حديث شناسي است. ايشان در يكي از فرازهاي كتابشان بيان مي كنند نگاه به منزل عالم،عبادت است؛ همان نكته اي كه آيه «هل يستوي الذين يعلمون و الذين لا يعلمون» هم بر آن تأکيددارد. در بعد بالاتري مي گويد:درحديث معتبر ديگري داريم كه نگاه به در منزل عالم ثواب صد ركعت نماز دارد عالم عمرش را مصرف كرده او براي رسيدن به جاه ومقام حركت نكرده بلكه آگاهانه به سوي خدا حركت كرده است. آيه «هل يستوي الذين يعلمون و الذين لا يعلمون» بعد ديگري هم دارد كه بسيار مهم است .و آن اينكه عالم زحمت كشيده ،اما اينكه در اينجا عالم مذهبي مورد نظر است يا عالم غير مذهبي؟ بايد گفت كه در اين مورد حتماً عالم مذهبي مورد نظر بوده است ولي مانعي وجود ندارد كه كلمه «يعلمون» علوم مختلف را شامل شود. اگر اين اتفاق در يك جامعه بيفتد كه مردم ،عالم و جاهل را به همديگر مساوي بدانند و گاهي نادان را بر دانا ترجيح دهند، پايه هاي جامعه بر هم مي ريزد .به عنوان مثال فرض كنيد متخصص قلبي در يزد هست ،اما كسي بجاي اين كه ،موقع قلب درد، به او رجوع كند، بيايد به بنده بگويد نعيم آبادي، من قلبم ناراحت است چه كاربايد بكنم؟ اين فرد هم به من ظلم كرده هم به آن پزشك و هم به خودش. عالم ديني هست، حوزه علميه هم هست، كساني كه يك عمر از جواني، ميانسالي و پيري آنها خرج فهم دين شده فراوانند، ولي مردم در بحثهاي اسلامي سراغ پزشكان مي روند. به سراغ كساني كه عمرشان در جامعه شناسي صرف شده است. قبل از انقلاب ،دام پزشكي بود كه ادعاي اسلام شناسي مي كرد،تعدادي از مردم هم به او متمايل شده بودند،درحالي كه اينكار هم ظلم به آن دامپزشك است، هم ظلم به عالمان ديني است، هم ظلم به خودش است. اما آيه «هل يستوي الذين يعلمون والذين لا يعلمون» تصريح مي كند كه دين را از دين شناس، بايد آموخت، نه كسي كه علم ندارد و فقط ادعاي دانشمندي مي كند. مكاشفه تاريخ، مدعيان نبوت فراواني را به ما نشان مي دهد اما ادعاي آنها دليل بر پيامبر بودنشان نيست. بايد تفحص كرد كه افراد در چه زمينه و رشته اي تخصص دارند تا انسان در همان رشته به آنها مراجعه كند .اگراين اصل رعايت مي شد اين همه نغمه هاي ناساز در جامعه ما جاري نمي شد. شخصيت عظيمي مثل شهيد صدوقي را از ما گرفتند تا جوانان به جاي اينكه دين را از آيت الله صدوقي ها بياموزند، از يك مشت شياد به نام منافقين خلق بياموزند كه ترور را به جوانان ياد مي داد اگراين آيه در جامعه جاري وساري شود بسياري از مشكلات ما حل مي شود آيا دانايان ونادانان مساوي هستند؟ آقاي پزشك در رشته خودش داناست،اما در رشته من نادان است من در رشته خودم دانا هستم در جامعه شناسي نادانم. آيا من و جامعه شناس در جامعه شناسي يا فقه مساوي هستيم؟ قبل و بعد از انقلاب يكي از بزرگترين خطراتي كه متوجه جامعه شد همين مسأله بود كه هر كسي قلم به دست گرفت و با الفاظ، كلمات و تعابير جديد به نام اسلام مطلبي نوشت .بعد هم مردم ،او را به عنوان اسلام شناس مي پذيرفتند .الان در زمان خودمان، دندانپزشك مدعي اسلام شناسي داريم او به جاي اينكه برود دندانهاي خراب مردم را اصلاح كند ،مي آيد عقايد درست مردم را خراب مي كند. شايد اين كار از او بعيد نباشد اما از كسي كه به او مراجعه مي كند بايد تعجب كرد اين يك بخش آيه «هل يستوي الذين يعلمون الذين لا يعلمون» است .يك بعد ديگر آيه كه كمتر مورد توجه قرار گرفته است مي تواند به خود عالمان اشاره داشته باشد يعني اي عالم آيا تو با غير عالم يكي هستي؟ آيا مسئوليت تو كه مي داني با آن كس كه نمي داند مساوي است؟ اصلاً نادان راههاي هدايت را نمي داند و از نشانه هاي انحراف در جامعه خبر ندارد، پس عالمي كه مي داند با او مساوي نيست در اين بعد است كه جايگاه صدوقي و بهشتي و پاك نژاد مشخص مي شود. در اين بعد است كه مي بيني برخي مي دانند اما نسبت به دانسته هاي شان تعهد ندارند، بعضي مي دانند و نسبت به داشته هايشان تعهد دارند. وقتي كارهاي خلاف در شكل نو و كهنه مشخص است نيازي به اظهار علم ندارد. جامعه مي داند كه دروغ، تهمت حرام است، اما وقتي گناه به شكل تازه آشكار شود، جامعه از آن اطلاع ندارد و اين جاست كه عالم بايد به روي صحنه بيايد و علمش را آشكار كند. مثل استفاده از مواد مخدر كه همانند ديگر محرمات، حرام است. نمي شود كسي حكم شراب را بداند و حكم ترياك را نداند. خدا دست ناپاكي را كه اين مواد را در جامعه رواج مي دهند،لعنت كند. كراك، قطعاً از شراب و محرمات ديگر حرامتر است. مسئولي در سازمان بهشت زهرا گفته است كه ما از غسل دادن بدن كراكي ها معذوريم،اگر به اين بدنها دست بزنند، متلاشي مي شود. حوادث نو، مسائل نو گناهان جديد، انحرافات جديد را ايجاد مي كند و چون جديد است جامعه از آنها مطلع نيست،بنابراين وظيفه عالمان است تا با علمشان مردم را آگاه كنند در چنين مواردي است كه نقش امام و امثال شهيد صدوقي و بهشتي و پاك نژاد مشخص مي شود؛ چهره هاي مردانه اي كه وارد مبارزها با بدعتها و حركتهاي ناسالم شدند و تا پاي جان ايستادند،ازاين نوع افراد درزمان امام و در قم فراوان بودند. آيه «هل يستوي الذين يعلمون و الذين لا يعلمون» به اين معناست كه اگر نعيم آبادي مي داند كه كاري خلاف است بايد داد بزند تا كسي كه نمي داند هم بفهمد و داد بزند. اما اگر من به وظيفه ام عمل نكنم نمي توانم جواب امام زمان (عج) را بدهم. كربلا رفتن براي شما مستحب است ،اما مرحوم مقدس اردبيلي به كربلا كه مي رفت، نمازش را هم كامل و هم شكسته مي خواند ايشان مي گفت كربلا رفتن برايش مستحب،اما نوشتن فقه شيعي بر او واجب است او دلش را ترك واجب كرد و سنت را به جا آورد. اما روشنفكران منحرف، اصالت را به علم دادند و هرگاه كه نتوانستند كلام وحي را بفهمند آن را توجيه كردند. يك زمان گفتند فرشتگان و ملائكه، نيروهاي قادر طبيعت هستند و منظورازجن، موجوداتي است كه در جنگل زندگي مي كنند. آنها وحي ريشه دار را رها كردند و علم متحول را قبول كردند. البته ما هم علم را قبول داريم اما به اندازه. شهيد بزرگوار، دكتر سيد رضا پاك نژاد در مقدمه كتاب ارزشمند خود يعني «اولين دانشگاه و آخرين پيامبر» مي گويد كه من اين كتاب را ننوشتم، براي اينكه بگويم احكام اسلامي عظمت دارد چون فلان دانشمند آنها را گفته است. يعني شهيد پاك نژاد هم اصالت را به وحي مي داده است. تفاوت بين روشنفكران منحرف و روشنفكران راستين در تفاوت نگاه آنها به اصالت وحي و علم است. خوشبختانه نماينده شما، شهيد عزيز شما در شهرتان و يكي از شهداي عزيز هفتم تير- رضوان الله تعالي عليه- به اصالت وحي قائل بود و علم را تبع وحي مي دانست .من به يزد تبريک مي گويم،به دليل وجود شخصيتي مثل آيت الله صدوقي كه الگوي عالمان ديني است و به وجود شهيد پاك نژاد كه الگوي روشنفكران مذهبي است؛ رحمه الله عليهما وعلي جميع الشهدا. منبع:ماهنامه شاهد یاران، شماره 46
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 424]