واضح آرشیو وب فارسی:ایرنا: خوب مردن نيز هنر است. به قول شاعر تعلق گر نباشد خوش توان مرد و از اين ديدگاه كسي مي تواند خوب بار سفر از اين دنيا بر بندد كه تعلقي نداشته باشد و يا كمترين تعلق را به مسائل دنيوي و مادي داشته باشد. تعلق عبارت از دلبستگي به چيزي است كه اگر آن را از انسان بگيرند، نتواند تحمل كند و يا دل كندن از آن مشكل باشد. با اين نگاه مي توانيم موقعيت خود را بسنجيم و ببينيم كه تعلقات ما تا چه اندازه است. اين تعلق را نبايد با علاقه اشتباه بگيريم. چون علاقه مساله اي طبيعي و فطري است و چنانچه علاقه نباشد انگيزه نيز در انسان مي ميرد اما تعلق دل بستن است. حجت الاسلام محسن قرائتيدراين باره گفت: از شعرهايي كه در ذهنم مانده و به نظرم شيرينترين و بهترين شعر در زندگي من همين بيت است كه مي گويد تكلف گر نباشد خوش توان زيست، تعلق گرنباشد خوش توان مرد. هر انساني مي تواند با درنظر گرفتن موقعيت ها و ارتباط هاي خود با ديگران ميزان تعلق خود را در زندگي مشخص كند. برخي افراد با كوچكترين اتفاق دست و پاي خود را گم مي كنند و ميزان دلبستگي خود را به شدت بروز مي دهند. مثلا اگر در يك لحظه نداند كه تلفن همراه خود را كجا گذاشته، ضربان قلبش به تندي مي زند. همين شخص اگر جاي خالي دسته چك خود را در كيفش ببيند، نمي تواند فكر خود را متمركز كند. همين موضوع در تصادفات، بيماري ها، خبرهاي ناخوش و مشكلات زندگي به شكلي خود را نمايان مي كند و مي تواند به عنوان معياري براي تشخيص ميزان دلبستگي هاي ما باشد. چنانچه خودروي شما در يك سانحه از بين برود، چگونه با اين مساله روبرو مي شويد؟ اگر خبر بستري شدن يكي از عزيزان شما را به بيمارستان آن هم به بخش سي.سي.يو بدهند، چه مي كنيد و يا اگر خبر فوت يكي از بستگانتان كه بسيار به او علاقه مند هستيد را بدهند چه كار مي كنيد؟ اگر يك مدير بخواهد بداند تا چه اندازه به مديريت و ميز خود دلبستگي دارد، بايد تصور كند اگر امروز به او بگويند از مديريت بركنار شده اي، چه حالي پيدا مي كند و اگر به شما كه وزير يا رييس يك شركت و يا مديرعامل و معاون يا مشاور اداره اي هستيد، اعلام شود كه از فردا بايد مانند يك كارمند معمولي كار كنيد چه حالي پيدا خواهيد كرد؟ هر يك از اين سوالات و گزينه ها براي ما كافي است تا ببينيم تعلق ما به دنيا و مسائل مادي تا چه اندازه است و بايد بپذيريم كه هر قدر تعلق و دلبستگي ما بيشتر باشد جدا شدن از دنيا و چشيدن طعم مرگ و دل كندن از دنيا سخت تر خواهد بود. تشخيص ميزان دلبستگي ها زماني بيشتر مشخص مي شود كه مساله اي به نام مرگ و دل كندن از دنيا و مواجه شدن با مرگ را براي خودمان به تصوير بكشيم و راه حلي براي آن پيدا كنيم. حجت الاسلام محسن قرائتي مثال زيبايي در اين ارتباط بيان مي كند و مي گويد اگر بخواهيم چسب زخمي را كه به دستمان بسته ايم، باز كنيم، درصورتي اين كار را به سادگي مي توانيم انجام دهيم كه هيچ مويي به چسب زخم نچسبيده باشد در غير اينصورت به سختي مي توانيم چسب را جدا كنيم. به اعتقاد وي هر يك از موهايي كه سبب مي شود تا به سختي بتوانيم چسب را جدا كنيم همان تعلقاتي است كه به دنيا داريم كه هنگام مرگ با آن روبرو مي شويم. پس هر قدر از ميزان آنها بكاهيم راحت تر با مساله مرگ مواجه مي شويم. بار ديگر تاكيد مي كنيم تعلق نداشتن به معناي نداشتن نيست. چه بسيارند كساني كه از نعمت ها و مواهب الهي بسياري برخوردارند اما هيچ تعلقي به آن نعمت ها ندارند و نشانه آن نيز اين است كه اگر اين اموال و مقام ها را از آنها بگيرند، روحيه آنان تغييري نمي كند. حكايتي از مرحوم فاضل نراقي در كتب تاريخي آمده است كه درويشي، نام ملا احمد نراقي و تعريف كتاب معراج السعاده او را شنيده و به شدت مريد و شيفته وي شده بود. به همين سبب به قصد زيارت وي به كاشان رفت و زماني كه خانه مجلل وي و مراجعه مردم را به منزل او ديد، از ارادتش نسبت به او كاسته شد. بعد از چند روزي درويش ميگويد كه تصميم دارد به كربلا برود و ملا احمد در جواب ميگويد من هم چنين قصدي دارم و از او مي خواهد كه كمي صبر كند تا با هم بروند. درويش ميپرسد، چند روز بايد صبر كنم تا شما آماده شويد كه نراقي در جواب مي گويد همين الان آماده هستم. سپس با هم اين سفر را آغاز مي كنند. وقتي به چند فرسخي قم مي رسند درويش ميگويد كشكول خود را در خانه شما جا گذاشتم و نراقي مي گويد: وقتي از سفر بازگشتيم آن را بردار ولي درويش قبول نميكند و ميگويد: من به اين كشكول خيلي علاقهمندم. ملا احمد سوال ميكند: آيا نمي تواني مدتي بدون كشكول باشي؟ و او جواب مي دهد كه من تبرزين خودم را مي خواهم و آماده بازگشت به كاشان ميشود. در اين هنگام مرحوم نراقي به درويش مي گويد: من به آن رياست و مقام و منزلتي كه در كاشان دارم، اينقدر وابسته نيستم كه تو به اين كشكول خود وابستهاي. استاد عرفان و اخلاق، حضرت امام خميني (ره) در اين ارتباط فرمودند: توجه و تعلق نفس به ماديات، انسان را از كاروان انسان ها باز مي دارد و بيرون رفتن از تعلقات مادي و توجه به خداي تبارك و تعالي، انسان را به مقام انسانيت مي رساند. بنيانگذار جمهوري اسلامي ايران كه با دلي آرام و قلبي مطمئن و روحي شاد و ضميري اميدوار به جايگاه ابدي سفر كرد، در جايي ديگر فرمودند: دنياي مذموم همين است كه انسان توجه داشته باشد ولو به يك تسبيح، و لو به يك كتاب (و به آن تعلق داشته باشد) اگر از زاويه اي ديگر به اين مساله نگاه كنيم مي توانيم بگوييم كارمندان رسمي تعلق بيشتري نسبت به كار خود دارند تا كساني كه به صورت روزمزد و موقت كار مي كنند. چون اين افراد راحت تر از نيروهاي رسمي مي توانند از اداره جدا شوند و دل كندن براي كاركنان رسمي يك اداره سخت تر از نيروهاي قراردادي است. همچنين طبيعي است كه افراد مستاجر تعلق كمتري به خانه مسكوني خود داشته باشند. چون مستاجر مي داند كه در اين منزل هميشه ساكن نخواهد بود و ممكن است مالك در پايان سال عذر او را بخواهد اما فردي كه مالك خانه است دلبستگي بيشتري به منزل خود دارد. چون تصور او بر اين اساس است كه تا پايان عمر در اين خانه زندگي خواهد كرد. با اين توضيحات مي توان گفت طبيعي است كه ثروتمندان نسبت به فقرا، مديران نسبت به كارمندان، سالمندان نسبت به جوان ترها و افراد مشهور نسبت افراد گمنام تعلق بيشتري داشته باشند ولي در ميان اين طبقات، هستند كساني كه به رغم داشتن ثروت يا مقام و يا شهرت از تعلقات دنيايي به دور هستند. اگر به خاطر داشته باشيم در دوران دفاع مقدس بيشترين داوطلبين ميادين جنگ را نيروهاي جوان تشكيل مي دادند كه يكي از دلايل مهم آن اين بود كه جوانان علاوه بر ايمان قلبي و رشادت، تعلقات مادي نداشتند و به همين دليل راحت تر مي توانستند آرزوي شهادت را در دل بپرورانند و با دشمن تا سرحد شهادت مبارزه كنند. البته در همان زمان رزمندگاني در جبهه هاي جنگ حضور داشتند كه به رغم سن زياد، از تمام وابستگي ها دل بريده و جان بركف آماده شهادت بودند. در روايات نيز به بهانه هاي مختلف تاكيد شده تا از مرگ ياد كنيم و آن را از ذهن و خاطر خود جدا نكنيم و حتي پيامبر اسلام (ص) از آن به عنوان صيقل دهنده دلها ياد كردند و امام سجاد (ع) در دعاي چهلم صحيفه سجاديه فرمودند: ياد مرگ را نصب العين خود قرار دهيد و آن را فراموش نكنيد. شايد به همين دليل در روايات سفارش كرده اند كه هميشه به گونه اي نماز بخوانيد كه فكر كنيد آخرين نمازتان را مي خوانيد. يعني چنين تصور كنيد كه پس از اين نماز با دنيا وداع كرده و وارد عالم ديگر خواهيد شد. از طرف ديگر در معارف ديني تاكيد شده كه يكي از راه هاي كسب آمادگي براي مرگ، كاستن از آرزوهايي است كه تعلقات انسان را به دنيا افزايش مي دهد. چون اين آرزوها باعث مي شود تا انسان كمتر به فكر سفر آخرت و انتقال به دنياي ديگر باشد و به مرور چنين تصور مي كند كه تا به آرزوهاي خود نرسد از اين دنيا رخت نخواهد بست. اين گونه روايات و بسياري ديگر از احاديث به شيعيان آموزش مي دهد كه چگونه براي خوب مردن تمرين كنند. اميرالمومنين علي (ع) در دو كلمه، دنيايي از معارف و علوم را براي شيعيان بيان كرده و فرمودند استعدوا للموت يعني براي مرگ آمادگي كسب كنيد و هدف از نگارش نكات مطرح شده، عمل كردن به اين سفارش حضرت علي (ع) است. پس اگر مي خواهيم خوب مردن را تمرين كنيم بايد ببينيم تعلقات مادي و دنيوي ما چيست و سپس تلاش كنيم تا در زندگي روزمره اين تعلقات را به مرور كاهش دهيم و به جايگاهي برسيم كه اگر فرشته مرگ به سراغمان آمد با دغدغه كمتر به دنياي برزخ وارد شويم. نگارنده اميدوار است اين مطلب بيش از همه در خود او موثر باشد و همچنين اينگونه نباشد كه نوشتن چند مطلب تعلقاتي را براي او فراهم آورد. فراهنگ**1003** 1918
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایرنا]
[مشاهده در: www.irna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 489]