واضح آرشیو وب فارسی:قدس: گفتگو با رضا رئيسي نويسنده رمان «قطار 57» ؛ سرنوشت آدمهاي رمانم را خودشان رقم مي زنند!
* خديجه زمانيان كتاب با جمله اي از «تاده ئوس روزه ويچ» - شاعر لهستاني - آغاز مي شود: ديوانگاني را ديده ام منكه بر درياها گام زده اند معتقد به رسيدن به مقصود اما به اعماق فرو شدند رمان «قطار 57» سال گذشته چاپ شد، اما مجالي براي خواندنش دست نداد تا اينكه در وب گرديهاي روزانه، نقدها و نظرهاي متنوعي درباره كتاب ديدم و ترغيب شدم آن را بخوانم.«قطار 57» داستان آدمهايي است كه همگي به نوعي در پيروزي انقلاب نقش داشتند. قصه آدمهاي روزگار، نه خود روزگار. قصه «قامت»،«خيال»،«پارسا»،«پارسوا»،«پويش» «آرمان»،«آرميتا»،«سياوش» و خيلي آدمهاي ديگر كه در اين كتاب زندگي كرده اند. *** تا به حال اثري از رضا رئيسي نخوانده بودم. در ابتداي كتاب، بيوگرافي كوتاهي از نويسنده آمده: «رضا رئيسي متولد 1339 نهاوند است و رشته تحصيلي اش، تئاتر و سينما. نگفته، وقتي كتابش را بخواني، مي فهمي كتاب را كسي نوشته كه با زبان تصوير به خوبي آشناست».خودش مي گويد: «اين طور نوشتن به رشته تحصيلي ام بي ربط نيست، اما شخصاً تا يك تصوير را خودم نبينم و در شرايطش قرار نگيرم، آن را نمي نويسم و اين گونه نوشتن به دوران كودكي من بر مي گردد. وقتي بچه بودم با خودم فكر مي كردم، پشت اين كوه هاي سر به فلك كشيده چيست؟ و بعد دنيايي را تصور مي كردم، آنچه را كه مي خواستم.»رضا رئيسي ادامه مي دهد:« كتاب را به زبان محاوره اي نوشتم، چون احساس كردم با نسل امروز با زبان محاوره، بهتر از زبان نوشتن، مي توان ارتباط برقرار كرد.» اگر دوست داريد بيشتر در خصوص رمان «قطار 57» بدانيد، گفتگوي ما با «رضا رئيسي»؛ نويسنده اين رمان را بخوانيد. **** چه شد به نوشتن موضوعي پرداختيد كه امروزه كمتر به آن توجه مي شود. تقريباً مي شود گفت ادبيات انقلاب زير سايه ادبيات جنگ گم شده است! **براي اينكه به مرحله تحليل يك واقعه برسيم بايد زمان بگذرد تا گرد و غبارهاي واقعه از بين برود. من از نسل انقلاب هستم، سالي كه انقلاب شد 17 ساله بودم پس به طور طبيعي بايد زمان بر من هم مي گذشت تا به مرحله تحليل برسم، اگرچه من بايد خيلي زودتر به اين مرحله مي رسيدم، اما خب، كمتر از دو سال بعد از پيروزي انقلاب، جنگ شروع شد. تركش جنگ همه ما را در بر گرفت. سالها گذشت تا همه ما به آن آرامش نسبي برسيم. من هم مثل خيلي از نويسنده ها اول جنگ را مي ديدم، اما با خودم فكر كردم كه اگر بخواهم در خصوص آنچه بر ما گذشته بنويسم، بايد به گذشته آدمهاي جنگ برگردم كه آن گذشته، زمان انقلاب و قبل آن خواهد بود و به خاطر همين است كه «قطار 57»، دو جلد ديگر هم خواهد داشت كه زمان جنگ و پس از جنگ را در بر مي گيرد و سرنوشت آدمهاي داستان به طور كلي مشخص مي شود. * پس به خاطر همين است كه سرنوشت شخصيتهاي داستان مشخص نمي شود؟ ** معتقد نيستم كه سرنوشت شخصيتهاي كتاب مشخص نمي شود، تكليف «قامت» و «خيال» روشن مي شود. خيال در جايي مي گويد: «بايد برم جايي و راه آمده را بررسي كنم» او مي خواهد خودش را نقد كند. * شما اين جو سياسي شدن جامعه، را نفي مي كنيد؟ چون در جايي از داستان«قامت» به برادرش مي گويد: «تو دنيا هيچي بدتر از سياست آدما رو فاسد نمي كنه.» ** به حرفهاي آدمي مثل «قامت» نبايد دل بست، چون او آدمي است كه بر حسب منافعش حرف مي زند و به اقتضاي شرايط تصميم مي گيرد. به نظر من، هر آدمي بايد سر جاي خودش باشد و هر كسي بايد كار خودش را بكند. اگر «خيال» يك معلم خوب است، خب برود معلمي اش را بكند! البته سياست براي هر كشوري ضروري است، اما بعضي از مردم بعد از انقلاب جو گير شدند. * آقاي رئيسي! براي نويسنده اي كه بخواهد به ادبيات انقلاب بپردازد، چه مشكلاتي وجود دارد؟ ** ببينيد!هرچه تا به حال درباره انقلاب نوشته و گفته شده، به پيروزي انقلاب ختم شده و داستان تمام مي شود. اما كتاب من، قصه آدمهايي است كه قبل از انقلاب از جانشان مايه گذاشتند. به زندان رفتند و مبارزه كردند، خواستم سرنوشت اين آدمها را بعد از انقلاب نشان دهم.من نخواستم براي نسل خودم بنويسم، چون آنها واقعه انقلاب را با چشم خودشان ديده اند و به خواندن اثري درباره آن روزها نياز ندارند. من خواستم تصوير واقعي تري از انقلاب براي نسل جوان ارائه بدهم. نسل جوان بايد بداند انقلاب يك شبه به وقوع نپيوست، بايد حوادث بعد از انقلاب را بداند، بايد بداند مردم در آن زمان صبح كه از خواب بيدار مي شدند، خبر ترور فلان شخصيت را مي شنيدند و شب با خبر بمب گذاري و منفجر شدن جايي، با ترس به خواب مي رفتند. زمان آن رسيده كه وقايع انقلاب را تحليل كنيم. * منابع لازم براي نوشتن يك رمان با موضوع انقلاب براي نويسنده وجود دارد؟ ** به اين بستگي دارد كه نويسنده بخواهد از چه موضعي داستانش را بنويسد!منابع من بيشتر گفتگوي مستقيم با آدمهايي بود كه مستقيماً درگير مبارزات انقلاب بودند، البته اطلاعات مكتوب و منتشر شده احزاب و جناحهاي مختلف و تجربه هاي شخصي خودم هم، خيلي به من كمك كرد. * پس نويسنده اي كه بخواهد در خصوص انقلاب بنويسد، بايد آن زمان را درك كرده باشد تا بتواند مواضعش را مشخص كند؟ ** تولستوي جمله معروفي دارد كه مي گويد: «رمان، احساس تجربه شده نويسنده است» من اين جمله را به طور كلي قبول ندارم، اما به نظرم اين احساس تجربه شده، در خصوص اين نوع رمانها خيلي مي تواند به نويسنده كمك كند. * نوشتن «رمان 57»، 5 سال طول كشيد، اين 5 سال فقط مي نوشتيد يا نوشتن همراه با مطالعه و تحقيق بوده است؟ ** تحقيق و نوشتن همراه هم، بوده است. * داستان كتاب به مرور شكل گرفت يا تصوير واضحي از داستان كتاب در ذهن شما بود؟ **«قطار 57» شروعش با من بود،«قامت»،«خيال»،«پارسا» و «پارسوا» را من خلق كردم، اما سرنوشت هايشان را خودشان رقم زدند. «آرميتا» قرار نبود خودكشي كند يا «آرمان» نبايد به ايران بر مي گشت، اما وقتي شخصيتها توسط من معرفي شد خودشان مي گفتند داستان چه طور بايد پيش برود و چه اتفاقي بايد بيفتد. بعضي شخصيتها اصلاً در طرح اوليه داستان نبوند. شخصيتهاي «پويش» و «الوند» بعداً زاده شدند و شكل گرفتند، اما در هر صورت نوشتن رمان «قطار 57» تجربه فوق العاده اي براي من بود. * و سؤال آخر، چرا اسم شخصيتهاي داستان را، اسامي غيرمتعارف انتخاب كرديد؟ ** اين اسامي را آگاهانه انتخاب كردم، نويسنده وقتي اسمهاي متعارف را در داستانش استفاده مي كند (بويژه در اين نوع رمانها) حساسيتهايي براي اشخاص به وجود مي آيد كه من نخواستم پاسخگوي چنين چيزي باشم. دليل دوم استفاده از اين نوع اسامي اين بود كه مي خواستم خواننده بدون هيچ پس زمينه قبلي شخصيتهاي داستان را ترسيم و تحليل كند مثلاً «قامت» را آن طور كه مي خواهد ببيند و همين طور بقيه شخصيتها را. ضمن اينكه اسامي مثل «قامت»،«خيال»،«الوند» «پويش»،«پارسوا» و... وجود دارند، فقط متعارف و عمومي نيستند.
سه شنبه 7 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: قدس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 791]