واضح آرشیو وب فارسی:رسالت: گفتگو با محمود صفت جو مخترع ومبتكركاغذ بازى غير ضرورى مخترعين را نااميد مى كند
گفتگو از : سيدحسين نورى زاده
اشاره: در سالى كه بهعنوان سال نوآورى و شكوفايى نام گرفته است چه بسيارند جوانان خلاق و نوآورى كه بدون ياس و نااميدى و بى توجه به نامهربانىهاى بعضى از مسئولين و دست اندركاران، تنها براى اعتلاى نام ايران وايرانى در فضاى معنوى كشور اسلاميمان مجدانه و خستگىناپذير از خلاقيت ذهنى خويش بهره مىگيرند و مىسازند و اختراع مىكنند، مىكاوند وكوشش مىكنند تا در وادى صنعت وعلم از ديگر كشورهاى مدعى عقب نمانند و به جهانيان ثابت كنند كه ما مىتوانيم با اتكال به پروردگار متعال و با عشق واراده وايمان حتى از كشورهاى مدعى جلوتر باشيم. يكى از اين صنعتگران و مخترعين خلاق محمود صفتجو است كه در سال 1344 در تربتحيدريه به دنيا آمده و داراى سه برادر و يك خواهر است كه او برادر بزرگ خانواده است. محمد تكنيسين اتاق عمل بوده و حدودا ده دوازده سال است كه طراح چاپ سيلك است. طبق وعدهاى كه داده بود به روزنامه آمد و صميمانه و بىتكلف با ما در گفتگوى اختصاصى شركت نمود.
يك مقدار از خودتان و بيوگرافى خود براى خوانندگان ما بفرماييد.
محمود صفتجو هستم كه در سال 1344 در تربت حيدريه پا به عرصه وجود گذاشتم ،من فوق ديپلم تكنيسين اتاق عمل هستم ازمشهد، بعد از تحصيل به دنبال كار در بيمارستان بودم و مدتى هم مشغول به كار شدم. اما آن كار مرا راضى نكرد و چون از دوران جوانى و نوجوانى به صنعت ونوآورى علاقه داشتم از تلاش وكوشش باز نايستادم تا اينكه بر اساس نياز دانشگاه فردوسى مشهد شروع به طراحى وساخت دستگاه كباب پز بدون سيخ نمودم. با همكارى تعدادى از دوستان و با عنايت پروردگار يكى ازشركتهاى نسبتا كوچك در مشهد سرمايهگذارى در اين زمينه را قبول كرد و ما حدودا يك سال ونيم بر روى اين دستگاه كار كرديم و يك نمونه از آن را ساختيم و براى اطمينان از سلامت دستگاه آن را در يكى از رستورانهاى مشهد آزمايش كرديم بعد سفارشات ساخت دستگاه را ازافراد ومراكز ديگر گرفتيم كه دو تا از اين دستگاهها در سارى كارمىكند يكى در كرمان و يكى ديگر از اين دستگاه كه با ظرفيت هزار وپانصد سيخ كباب بودبه مكه وعربستان فرستاده شد كه البته اينكه الان آن دستگاه در عربستان كار مىكند يا نه ،اطلاعى ندارم . بنده بايد اعتراف كنم كه دستگاه يك سرى ايراد ونقص داشت كه البته در مراحل بعدى تغييراتى در آن داديم چون خودم شخصا يك هفته ، يك ماه، كمتر و بيشتر بر كار دستگاه نظارت مىكردم تا اگر ايراداتى داشت رفع كنم. براى رفع نقايص و شكل جديد دستگاه با شركت سرمايهگذار مشهدى صحبت كردم كه آن شركت قبول نكرد چون دستگاه اوليه جوجهپز بود وكار با آن آسانتر بود و دستگاه مكمل كه كوبيدهپز بود و كمى كار با آن مشكلتر بود مورد موافقت شركت مشهدى قرار نگرفت و من بالاجبار به تهران آمدم و با چند شركت صحبت كردم كه يكى از شركتهاى طرف مذاكره با من توافق كردو از سال گذشته يعنى مردادماه 86 قراردادى با عنوان فروش امتياز طرح امضا شد و مقرر شد كه بنده دستگاهى را بسازم و اين دستگاه پس از نصب و راهاندازى امتحان شود . من در واقع امتياز ساخت دستگاه را به شركت مذكور واگذار كردم. يكى از دستگاههاى ساخته شده در بيمارستان شريعتى نصب شد كه طى توافقى كه با مسئولين بيمارستان داشتيم قرار شد مدتى اين دستگاه كار كند و وقتى امتحان خود را پس داد و مسئولين مربوطه از عملكرد آن راضى بودند دستگاه را به آنها بدهيم. نكته جالب اينجاست كه ابتدا آشپزها و آشپزخانهها وقتى كه مىبينند تعدادى كليد را بايستى فشار دهند و يا اهرمى را بچرخانند شك و دلهره بر آنها غلبه مىكند اما مدتى كه با آن كار كردند خيالشان راحت مىشود و مىپذيرند كه كار با دستگاه مذكور خالى از لطف نيست!
مقدارى از مشخصات فنى دستگاه وهزينه تمام شده بفرماييد.
دستگاه كباب پز حدودا سه متر طول و دو متر ارتفاع دارد و تمام استيل است و حدودهفتصد تا هشتصد عدد كباب را در مدت پنج دقيقه مىپزد. حدودا هفتصد كيلو وزن دارد و حدودا پانزده ميليون تومان هزينه ساخت اين دستگاه شده است. از خصوصيات اين دستگاه اين است كه به سيخ گير وسيخ شور احتياجى نيست و به خود سيخ هم كه احتياجى نيست چرا كه دستگاه سيخگير به تنهايى پنج ميليون تومان و دستگاه سيخ شور دوميليون تومان هزينه دارد و صرفهجويى بالايى در نيروى كار وهزينهها مىشود.
چه مراكزى دستگاه مذكور را تاييد كردهاند؟
من دو تائيديه براى اين دستگاه گرفتم يكى ثبت اختراع كه البته ثبت اختراع را راحت به مخترع مىدهند . اما براى تائيديه صنعتى اين دستگاه دوندگى زيادى كردم.
دو بار براى ديدن دستگاه مراجعه كردند يعنى از سازمان پژوهشهاى علمى و صنعتى يك بار كارشناسان مكانيك براى بازديد آمدند و در نوبت دوم كارشناسان مواد غذايى آمدند و تمام مواردى را كه لازم بود كنترل كردند وخوشبختانه تائيديه صنعتى دستگاه را هم گرفتم و بلافاصله يك وامى به اين دستگاه تعلق گرفت يعنى بعد از اينكه معرفى شدم براى دريافت وام، براى ساختن سه دستگاه حدود بيست ميليون تومان برآورد قيمت كردند البته يك سال پيش تعيين كردند كه چون وثيقه نداشتم براى سپردن به بانك نتوانستم از اين وام استفاده كنم.
بهعنوان يك صنعتگر ،محمود صفت جو چه سخنى با مسئولين دارد؟
من اگر مىتوانستم براى خودم يك كارگاه مستقلى داشته باشم و اختيار دخل و خرج كارگاه دست خودم بود، بسيارى از مشكلات حل مىشد و بيشتر مىتوانستم خلاقيت داشته باشم . سازمان پژوهشها يك قسمتى دارد به نام بخش رشد كه طرحها را پس از بررسى و در صورتى كه قابل اجرا باشد با امكاناتى كه در اختيار صاحب طرح قرار مىدهند او را حمايت مىكنند. من دستگاهى ساخته بودم كه اين دستگاه ،دستگاه پاك كردن گل زعفران بود. با اينكه مسئولين سازمان پژوهشهاى مشهد از من حمايت كرد و مرا دعوت كرد تا امكانات در اختيارم قرار دهد اما يك سرى از قوانين دست و پا گير ادارى باعث شد تا من نتوانم از امكانات استفاده كنم من از مسئولين مىخواهم كه به افكار و طرحهاى نو بها بدهند و بگذارند صاحبان طرحها و ايدههاى نو جلو بروند، اگر هم طرح آنها طرح موفقى هم نباشد جلوى او را نگيرند چه بسا در راه رسيدن به تكميل اين طرح با طرحهاى جديدتر و افكار نو وجالبترى مواجه شوند. به هر حال منظورم اين است كه طرح وايده افراد را در نطفه خفه نكنند و بگذارند ايدهها و طرحها بارور شوند.
به نظر شما دولت براى ايجاد انگيزه روانى چه كمكى به مخترعين و مبتكرين مىتواند بكند؟ بهتر بگويم براى جلوگيرى از فرار مغزها چه بايد كرد؟
خود من در اين مدت چندين طرح داشتم كه حتى مىتواند جهانى هم بشود، بعضى از دوستان به من مىگفتند: برو در فلان سايت وطرحهايى را كه دارى معرفى كن . مطمئن باش كه نه تنها به تو جواب خواهند داد حتى برايت پول مىفرستند و برايت دعوت نامه مىفرستند كه بروى و در آن كشور طرحهاى خود را انجام دهي. خوب وقتى در كشورهاى ديگر شما با راحتى و با كامپيوتر مىتوانى ارتباط برقرار كنى و به راحتى از شما دعوت مىكنند كه به كشورشان سفر كنى طبيعى است كه با نظام بوروكراسى و كاغذبازى موجود دركشورمان ايران، بعضى ازمخترعين ومبتكرين جذب كشورهاى ديگر شوند. باز هم يك مثال ديگر در ارتباط با كار خودم عرض مىكنم، من بعد از اينكه در زمينه چند طرح خود در ادارات مختلف به نتيجه رسيدم ، شنيدم كه بنيادى هست به نام “بنياد ملى نخبگان” كه از افراد مخترع وخلاق حمايت مىكند. من هم رفتم كه عضويت اين بنياد را بپذيرم و ثبت نام كنم. وقتى با مسئولين اين بنياد تماس گرفتم ،گفتند: اگر شما بتوانيد از در اين بنياد وارد شويد از نظر امكانات ديگر مشكلى نخواهى داشت و همه امكانات برايت فراهم مىشود. خيلى خوشحال شدم وپيش خودم گفتم : شايد بتوانم وارد اين مجموعه شوم و طرحهاى نيمه تمام خود را تمام كنم. حدودا ده طرح تكميل و ناتمام داشتم. از مسئولين آن بنياد سوال كردم چند وقت طول مىكشد تا جواب مرا بدهيد ؟گفتند: يكى دو ماه بيشتر طول نمىكشد چون بايستى كارشناسى شود من هم همه مدارك و طرحها را با عكس و توضيحات آماده كردم. يك پوشه نسبتا قطورى شد اما يك سال هم بيشتر است كه هنوزجوابى به بنده ندادهاند و تنها كارى كه بنده توانستهام بكنم اين است كه يك شماره پرونده از اين بنياد گرفتهام و طبق اين شماره پرونده كارم را پيگيرى مىكنم و جالب است بدانيد كه آخرين بار جوابى كه دادند اين بود كه اگر شما به سربازى نرفته باشيد ما مىتوانيم تاريخ اعزام به سربازى شما را عقب بيندازيم! حالا خودتان قضاوت كنيد بااين طور برخوردها مىتوانيم از فرار مغزها جلوگيرى كنيم ؟
غيراز دستگاه كباب پز اتوماتيك بدون سيخ چه دستگاههاى ديگرى را اختراع كردهايد يا در دست اختراع داريد؟
همان طور كه عرض كردم من متولد تربت حيدريه هستم و در تربت هم چيزى كه فراوان است زعفران است. اگر در فصل زعفران شما به اين منطقه بياييد خواهيد ديد كه چه قدر گل از بين مىرود ، تلف شدن گلهاى زعفران مرا بر آن داشت تا دستگاه پاك كننده گل زعفران را بسازم كه ساخت دستگاه اوليه تمام شده اما هنوز به توليدانبوه نرسيده است و هنوز تائيديه هم نگرفته است چون دنبال آن نرفتم. دومين دستگاهى را كه ساختهام دستگاه دروگر برنج است كه يك نمونه ساده آن را ساختهام كه اين هم تكميل شده ولى هنوز آماده كار نشده . سومين دستگاه دستگاه كالك پلاستيك است كه نوعى كاغذ نقشه كشى را توليد مىكند كه اين دستگاه را هم به سازمان پژوهشهاى شيراز ارائه كردهام ولى هنوز جواب مرا ندادهاند. سال 1380 اين دستگاه را ساختهام . چهارمين دستگاهى را كه ساختهام توربين بادى بودكه براى توليد برق ساختم، بر روى اين توربين هم خيلى كار كردم ونمونه ساده آن را ساختم و در برق منطقهاى خراسان ودر كميته تحقيقات مورد بازديد قرار گرفت و پس از سوالات متعددى كه مهندسين برق خراسان از من كردند كه البته براى رد اين دستگاه بود اما من پاسخ آنها را دادم وتنها كارى كه كردند اين بود كه در سال 1380 پنجاه هزار تومان بهعنوان تشويق به بنده مرحمت فرمودند و گفتند شما بايد به مركز تحقيقات وزارت نيروى تهران بروي. در تهران هم به بنده گفتند: شما بايد يك نمونه از اين توربين بادى را بسازى وبياوري. كه خوب طبيعتا من هم نمىتوانستم اين دستگاه را بسازم چون بودجهاى نداشتم و با اين مراكز هم متاسفانه هر موقع صحبت كمك مالى مىشودبه نتيجه نمىرسي!
براى آينده طرحى در ذهن خود داريد؟
بله من طرحى در ذهنم دارم كه شايد خيلى خنده دار هم باشد اما واقعيت دارد. من موتورى را براى ماشينهاى سوارى درذهن دارم و آن موتور بدون سوخت است يعنى موتورى است كه يك جور انرژى درداخل خودش ذخيره دارد و احتياج به هيچ سوختى ندارد، اين موتور را اگر بتوانم بسازم طرح خوبى خواهد بود كه البته نمونه بسيار كوچك آن را ساختهام.
چه توصيهاى به جوانان داريد؟
من بهترين توصيهاى كه به جوانها مىتوانم بكنم اين است كه دلسرد نشوند و از موانعى كه بر سرراهشان به وفور ديده مىشود نا اميد و خسته نشويد چرا كه به قول آن شاعر
مرد بايد كه در كشاكش دهر
سنگ زيرين آسيا باشد
بايد بجنگند و مبارزه كنند و از شكستها نهراسند
مشوق اصلى شما در زمينه ابداعات و اختراعات چه كسى بوده است؟
مشوق و حامى اصلى من خداوند متعال بوده و هست و دومين مشوق من تشويقها و حمايتهايى است كه پس از ساخت هر دستگاه توسط آنهايى كه دستگاه را مىبينند مىشود، علاقه خودم نيز يكى ديگر از عوامل تشويق من بوده است.
كلام آخر؟
چرا بايد من آنقدر دستم تنگ باشد و يا در مشكلات غرق شوم كه حتى عزيزترين فرد خانواده من به خاطر سماجت وعشق وعلاقهام به اختراع و خلاقيت مرا مدتى تنها بگذارد! و باز هم سخن خودم را با اين بيت شعر به پايان مىبرم.
حالت سوخته را سوخته دل داند و بس
شمع دانست كه جان دادن پروانه زچيست
سه شنبه 7 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: رسالت]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 307]