واضح آرشیو وب فارسی:همشهری: كانت و عليت فلسفي و فيزيكي
حكمتو فلسفه- دكتر مهدي عباس زاده:
كانت، مفهوم عليت را از 2حيث فلسفي و فيزيكي بررسي ميكند.
در بحث از عليت به لحاظ فلسفي، كانت نسبت به هيوم پيشرفتي دارد. كانت عليت را به قالبهاي ماتقدم ذهني يعني مقولات فاهمه، ارجاع داد؛ زيرا حقيقت اين است كه انسان، عليت را ميفهمد و ظاهرا قبل از مواجهه با پديدارها با مفهوم آن آشنايي دارد. بدينلحاظ، مقوله عليت نيز يكي از مقولات ماتقدم فاهمه است. «مقولات فاهمه، شرايط پيشيني معرفتند، يعني شرايط پيشيني امكان مورد تفكر قراردادن اعيان هستند و اين اعيان تا مورد تفكر قرار نگيرد، نميتوان واقعا گفت كه مورد معرفت قرار گرفتهاند.» هر يك از مقولات، مطابق يكي از احكام يا اعمال منطقي هستند؛ برايناساس، از حيث «نسبت» در مقابل «حكم شرطيه» مقوله عليت قرار دارد: «اما اين نكته را نيز بايد مدنظر داشت كه اطلاق هر يك از مقولات فاهمه و از جمله مقوله عليت بر دادههاي حس نيازمند حلقه رابطي است كه در قوه مخيله وجود دارد و عبارت است از شاكله.
برايناساس، دو شاكله مقوله علت، امر واقعي است كه هرگاه عرضه شود هميشه چيز ديگري از پي آن ميآيد. لذا عبارت است از توالي كثرات تا آنجا كه اين توالي تابع قاعدهاي باشد.» اين بدان معنا است كه مقوله عليت، آنگاه بر پديدارها اطلاق ميشود كه «به وسيله مخيله بهصورت شاكله درآيد و مستلزم توالي منظم در زمان باشد.» از سوي ديگر، بهنظر كانت، فاهمه پارهاي اصول ماتقدم توليد ميكند كه شرايط امكان تجربه عيني و استفاده عيني از مقولات و از جمله مقوله عليت هستند.
در مقابل مقوله عليت اين اصل ماتقدم (يا به تعبير كانت، تمثيل) وجود دارد كه « تمامي تغييرات برحسب قانون رابطه علت و معلول، صورت ميگيرد.» بايد خاطرنشان كرد كه اين اصل ماتقدم گرچه از نسبتها خبر ميدهد ليكن جزء مجهول را معلوم نميكند. اين اصل ماتقدم صرفا به ما ميگويد كه هر معلول معيني بايد علت ايجابكنندهاي داشته باشد، ليكن حتي اگر معلول را هم داشته باشيم، نميتوانيم با اين اصل ماتقدم، علت را كشف كنيم.
حاصل اينكه، مقوله عليت مانند ساير مقولات فاهمه، صرفا بر محتواي تجربه يعني فنومن يا پديدار، قابل اعمال است و لذا بهخودي خود، معرفتزا نيست. بنابراين، تجربه در عالم خارج، چيزي به نام عليت را به ما نميدهد؛ بلكه عليت، به نحو ماتقدم در فاهمه وجود دارد.اما عليت به لحاظ فيزيكي نزد كانت داراي جايگاه ويژهاي است.
بهنظر كانت قوانين فيزيك نيوتن در عالم خارج، داراي كليت و ضرورت است. اين كليت و ضرورت البته داراي تقدم و تأخر زماني است، لذا كانت بحث زمان و تقدم و تأخر زماني را مطرح ميكند تا عليت به لحاظ فيزيكي را تبيين كند. لذا چنانكه بيان شد مقوله عليت، مانند ساير مقولات آنگاه كه بر محتواي تجربه (فنومن، پديدار) يعني طبيعت محسوس و بالطبع، امور مشروط، اعمال شود، معرفتزا و درعين حال بسيار مفيد و لازم است. قوانين فيزيك نيوتني، حاصل اين تلاقي ذهن و عين هستند و لذا واقعياند. اما اگر عقل، از حيطه تجربه فراتر رفته (يعني به حوزه نومن، شيء في نفسه)، بهدنبال كشف امر نامشروط برآيد، نه تنها معرفتي حاصل نميشود، بلكه مغالطات فراواني نيز در اينجا پديد ميآيند.
لذا اصل عليت به مثابه راهنمايي ميتواند عمل كند كه آنگاه كه در طبيعت، تغيير معيني روي ميدهد، ما بهدنبال علت معيني برويم، اما نقد مشهوري بر تصور كانت از عليت، وارد شده است: كانت آنگاه كه از نومن يا شيء في نفسه سخن ميگويد، تصديق ميكند كه نومن، وجود دارد.
حال اين سؤال مطرح است كه رابطه ميان فنومن و نومن چيست؟ پاسخ كانت اين است كه نومن، آن است كه فنومن را باعث ميشود. لذا ميبينيم كه مفهوم عليت به قبل از فنومن، يعني به عرصه نومن انتقال يافت، حال آنكه كانت عليت را صرفا در حيطه فنومن، قابل اعمال ميداند. لذا اين يك تناقض است. درمجموع ميتوان چنين اظهارنظر كرد كه كانت، نتيجه منطقي مباحث تجربهگرايان درباب عليت و به يك معنا نقطه اوج آنهاست.
تاريخ درج: 7 خرداد 1387 ساعت 09:09 تاريخ تاييد: 7 خرداد 1387 ساعت 12:58 تاريخ به روز رساني: 7 خرداد 1387 ساعت 12:53
سه شنبه 7 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: همشهری]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 375]