واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
مفهوم تاريخ و فايده مندي آن از منظر شهيد مطهري (ره) (4) نويسنده: محمدجواد اردلان* تاريخ و صحت وقايع يکي از مسائل که مورخ بايد بدان توجه داشته باشد، صحت رخداد حوادث است. " گروهي به تاريخ بدبين هستند و همه تاريخ را مجعول مي دانند و تعصبات را در آن دخيل مي دانند. که البته همواره بخشي از تاريخ، درگير تعصبات ويا اغراض ديگر بوده است. اما آيا حقيقت تاريخي براي هميشه قابل کتمان است يا اينکه در آينده روشن خواهد شد؟ (1) در بسياري از موارد اجير بودن، وابسته بودن، تعصب ميهني و مذهبي مورخ در تدوين تاريخ موثر بوده است. اما بايد دانست که همگان را براي هميشه نمي توان فريب داد. (2) بديهي است چنانچه اطلاعات مورخ غير واقعي و مغرضانه باشد، تحقيق به نتيجه مطلوب نخواهد رسيد. عده اي با استدلال به اينکه انسان در غلبه بر کينه ها و تعصبات و... ناتوان است، معتقدند که همه تاريخ را انسان هاي مغرض نوشته اند و درنتيجه تاريخ امري بي ارزش است. البته اينجا بايد ميان ارزش تاريخ و ارزش اعتماد به تاريخ نگاري تفاوت قائل شد. بي شک عده اي از مورخان، دروغ نويس بوده اند، تاريخ نگاران راستگو نيز ممکن است در پاره اي موارد دچار اشتباه شده باشند. بديهي است محقق بايستي ابتدا ارزش تاريخ نگاري هر مورخ را روشن سازد و به او اعتماد کند و سپس با توسل به اين اعتماد به تحليل حوادث بپردازد. پس مورخ بايستي با توجه به هدف تاريخ نگاري به انتخاب وقايع از ميان مجموع وقايع بپردازد. (3) از نظر ثبت وقايع، بهترين تاريخ ها، نزديک ترين آنها به حادثه است. تازه آن را هم نمي شود گفت چون آنکه در نزديک است بيشتر تحت تاثير عواطف واحساسات خودش است ولي از نظر تفسير نمي شود اين حرف را زد. مثلا نمي شود گفت کسي که در قرن اول هجري بوده بهترمي توانسته است حوادث صدر اسلام را تفسيرکند تا ما که بعد از چهارده قرن آمده ايم. نه اتفاقا ما که بعد از چهارده قرن آمده ايم بهتر مي توانيم آن حوادث را تفسير کنيم. چون آن حوادث با دنباله ها و معلومات خودش حضور دارد مثل بذري که پاشيده شده وثمر داده است. اکنون ما بهتر مي توانيم درباره آن قضاوت کنيم. (4) يکي از معضلات جدي در پژوهش هاي تاريخي، توجه به اهميت حوادثي است که در منابع رسمي آن دوران طرح شده است. محقق بايستي بيشتر توجه خود را معطوف به حوادثي بدارد که در منابع کمتر مورد توجه قرارگرفته اند و همچنين بر محقق است صحت و سقم آن حوادث و دلايل را تعيين کند: کسي که امروز مي خواهد تاريخ بنويسد بايد توجه کند به اينکه ممکن است در گذ شته کسي وجود داشته باشد که بسيار بزرگ بوده باشد اما در تواريخ به وي نپراخته شده باشد يا کمتر به وي پرداخته شده باشد و يا برعکس کسي حجمي بيش از شخصيت خود پيدا کرده باشد. مورخي که امروز تاريخ مي نويسد بايد اجتهاد کند وبه منقولات گذشته اعتماد نکند. (5) مورخ نبايد يک حالت ساده دلي داشته باشد و وقايعي که در گذشته نوشته شده، اساسا نمي تواند عين حقيقت و واقعيت باشد. چيز هايي است که از آيينه انديشه مورخ گذشته و مورخ رنگ خودش را به آن وقايع داده يا اينکه نوعي تعصب به خرج داده و وقايع را تحريف کرده يا حداقل اين که از راه گزينش اين خيانت را مرتکب شده، هيچ دروغ ننوشته ولي از راست ها آنچه را که با هدف او منطبق بود انتخاب کرده وآنچه که منطبق نبوده را دور ريخته و قهرا شکل قضيه تغيير کرده است. (6) علاوه بر اينها مورخ بايد وقايعي را گزينش کند که در حلقه هاي بعدي در اوضاع موثر بوده اند. (7) البته همه وقايعي را که در زندگي بشر رخ مي دهد، نمي توان وقايع تاريخي دانست. وقايع تاريخي يعني وقايعي موثر در سلسله وقايع ديگر تاريخ. (8) بنابراين مورخ بايد منابع را بازبيني کند و وقايع تاريخي را از وقايع غير تاريخي تفکيک نمايد. تاريخ و تحريف در روند پالايش وقايع تاريخي مورخ بايد به اصل تحريف وقايع نيز توجه داشته باشد تحريف وقايع حتي در حادثه اي مهم چون حادثه عاشورا نيز به چشم مي خورد. عواملي که موجب تحريف واقعه عاشورا شد عبارتند از: اغراض دشمنان که کوشش مي کنند اينها را قلب و تحريف کنند. حس اسطوره سازي و قهرمان سازي در بشر و عامل خاصي که در حادثه عاشورا دخيل است توصيه هاي پيشوايان به يادآوري از اين حادثه به عنوان يک مصيبت است. (9) هنگامي که حادثه اي مهم، مثل حادثه عاشورا در معرض تحريف قرار دارد ساير حوادث و وقايع بشري به طريق اولي در معرض تحريف و يا قهرمان سازي قرار دارند. هر ملتي همواره سعي مي کند زيبايي هاي تاريخ خويش را بيرون بکشد و ارائه دهد و حتي الامکان روي زشتي هاي تاريخ خود را مي پوشاند. حوادث غرور آميز تاريخ يک آيين و يا يک مسلک نشانه اي از اصالت و حقانيت آن تلقي مي شود و رغبت ها را بدان مي افزايد و اما حوادث نامطلوب سبب ترديد در اصالت آن مي گردد و نشانه اي از ضعف نيروي خلاقه آن تلقي مي شود. بحث در خلافت و امامت و حوادث ناگوار صدر اسلام و تکرار زياد آن در جريان هاي نامطلوب مخصوصا در عصر حاضر که نسل جديد از نظر ديني دچار بحران روحي است از ايمان و شور و علاقه آنها به اسلام مي کاهد. چرا ديگر همواره در صدد کتمان زشتي هاي تاريخ خويش مي باشند و ما مسلمانان برعکس همه سعي مان اين است که آنها را بازگو کنيم و احيانا بزرگ تر از آنچه بوده جلوه دهيم. ما تصديق مي کنيم که اگر نقد تاريخ تنها به صورت بازگو کردن ومنعکس کردن حوادث نامطلوب آن باشد، اثرش همان است که در بالا گفته شد،ولي از آن طرف اگر تنها به ترسيم حوادث غرور آميز قناعت شود و روي حوادث نامطلوب پوشيده شود، ديگر نقد تاريخ نيست، تحريف تاريخ است. اساسا کدام تاريخ است که از حوادث زشت و نامطلوب مبرا باشد؟ تاريخ هر قومي و اساساً تاريخ بشريت مجموعه اي است از زشتي ها و زيبايي ها و جز اين نمي تواند باشد خداوند هيچ قوم و ملتي را به سيرت فرشتگان و منزه از گناه نيافريده است. تفاوت تاريخ ملل و اقوام و کيش ها و آيين ها از نظر زيبايي و زشتي در اين نيست که يکي سراسر زيبايي است و ديگري سراسر زشتي، بلکه در نسبت ميان زيبايي ها و زشتي ها است. (10) تحريف ضربه غير مستقيم است که از ضربه مستقيم کاري تر است. تحريف اساساً آن حقيقت را به کلي عوض مي کند و نه تنها بدون خاصيت مي کند، بلکه آن را معکوس مي کند. (11) بنابراين مورخ در بيان وقايع تاريخي بايد هر آنچه اتفاق افتاده است مد نظر قرار دهد، خواه مطابق ميل او باشد يا نباشد. به علاوه بسياري از ناکامي ها در تاريخ بايستي بررسي تا علل و عوامل آن روشن شود و از ابتلاي دوباره به آن جلوگيري گردد و مورخ نبايد آنها را حذف کند يا به صورت گذري متعرض آنان شود. گذشته از اينها تاريخ زماني راهگشا خواهد بود که مورخ سنت تاريخي خود را مورد بازبيني انتقادي قرار دهد و عوامل مثبت و منفي را در آن شناسايي کند. تعاملات دوسويه انسان و تاريخ بررسي تعاملات انسان و تاريخ فرآيند جالبي است. به راستي آيا انسان تاريخ را مي سازد يا اوضاع خاص تاريخي است که انسان را مطابق ميل خود به راه مي برد. چون انسان مي تواند مانع پيش بيني وقايع شود، زيرا از گذشته درس مي گيرد و به همين علت بعضي از پيش بيني ها در تاريخ غلط از آب در مي آيد و اتفاق نمي افتد. (12) بنابراين نظر، اگر چه وقوع پيش بيني امري محتمل است، اما اگر انسان از تاريخ درس بياموزد به سادگي مي تواند از وقوع آن جلوگيري کند. به عنوان مثال وقتي انسان در تاريخ تعمق کرد، عوامل پيشرفت يا انحطاط يک جامعه را خواهد شناخت، حال اگر موجبات رشد و عوامل پيشرفت فراهم شود، مي توان پيش بيني کرد که اين جامعه پيشرفت مي کند، اما اگر اين عوامل محقق نشود، خواه ناخواه آن جامعه نيز رشد نخواهد کرد. يکي از نکات بسيار جالب مورد نظر شهيد مطهري، لزوم نقد عملکرد افرادي است که به تاريخ پيوسته اند. او از بستن پرونده معاويه به عنوان کسي که مرده است انتقاد مي کند و مي گويد اتفاقا بايد پرونده او را باز کرد و مورد قضاوت قرار داد. (13) در اينجا بايد اضافه نمود که نه تنها مردن يک فرد، بلکه جداشدن او از يک مسئوليت نيز مي تواند به عنوان مقدمه اي براي نقد عملکرد او مورد توجه باشد. به اين مساله، خصوصا در تجربه مديريتي جمهوري اسلامي بايد به جديت توجه کرد و يکي از وظايف اصلي مدير هر مجموعه، مي بايستي نقد عملکرد مدير قبلي و درس گرفتن از نحوه کار او باشد. پينوشتها: * کارشناس ارشدرشته تاريخ 1. فلسفه تاريخ، همان، ص 15. 2. همان، ص123. 3. همان، ص13-15. 4. فلسفه تاريخ 1، همان، ص273. 5. همان، ص134. 6. همان، ص132. 7. همان، ص131. 8. همان. 9. حماسه حسيني، همان، ج3، ص259. 10. مرتضي مطهري، امامت و رهبري، تهران، صدرا، ص 13، 14. 11. حماسه حسيني، همان، ج 1، ص95. 12. همان، ص 26. 13. همان، ص26. منبع:نشريه 15 خرداد شماره 7 ادامه دارد... /ج
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 365]