تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1836324156
لقسام؛ از ولادت تاشهادت(6)
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
القسام؛ از ولادت تاشهادت(6) تهيه کننده و مترجم: حسن خامه يار نگاهي به زندگينامه زنده ياد شهيد شيخ عزالدين القسام القسام براي جهاد آماده مي شود در اواخر سال 1932و در پي اعدام مصطفي الاحمد و شناسايي عاملان حمله به شهرک صهيونيست نشين نهلال، جنبش القسام فعاليت هاي مسلحانه اش را به طور موقت متوقف کرد. اين آرامش تا اوائل سال 1935ادامه داشت تا اينکه فلسطين با اوضاع دشواري مواجه شد. و اين اوضاع به شهيد عز الدين القسام انگيزه داد تا پيکار را دوباره از سر گيرد. زيرا در 1934حدود (359.42)مهاجر يهودي ، زير نظر دولت استعماري انگليس و به طور رسمي وارد فلسطين شده ودر شهرک هاي صهيونيست نشين اسکان يافتند . در آن مرحله هزاران يهودي نيز به طور قاچاق به فلسطين هجرت مي کردند. در همان سال از طريق دولت دست نشانده و دلالان محلي حدود 114هزار هکتار از اراضي کشاورزي فلسطيني ها به يهوديان مهاجر واگذر گشت و اين مسئله نشاندهنده آوارگي هر چه بيشتر کشاورزان فلسطيني بوده است. لذا شهيد القسام به منظور رويارويي با اين اوضاع در آغاز سال 1935تماس با انجمن جوانان مسلمان شهر صفوريه را از سر گرفت، و براي آنان پنج قبضه تفنگ و تعدادي نارنجک دستي ارسال کرد، و از آنان خواست منتظر دستورات بعدي باشد. او هنگام شرکت در کنگره علماي فلسطين که در ماه ژانويه همان سال در قدس برگزار گرديد با تعدادي از آنان از جمله مفتي قدس جلسه محرمانه تشکيل داد و کوشيد آن ها را به اجراي عمليات مسلحانه بر ضد يهوديان و انگليسي ها متقاعد کند. ولي بجز مفتي قدس همه علماي حاضر با پيشنهاد او مخالفت کردند. القسام در اين گفت و گوها، علماي فلسطين را به خاطر موضع بي تفاوت شان و سهل انگاري در امر اعلام جهاد نکوهش کرد و آنان را مسئول اوضاع ظالمانه فلسطين دانست. القسام به آنان چنين گفت :« از عمامه مسلمانان صدر اسلام خون غليظ جاري مي شد ، ولي از عمامه هاي شما چرک زخم تراوش مي کند». شيخ عز الدين القسام به رغم اينکه جاسوسان انگليسي و خبرچين هاي آژانس يهود مراقب رفتار و کردار او بودند ، ولي او به کار گزينش مجاهدان جوان ادامه مي داد. القسام در نشستي که درژانويه سال 1935در حيفا تشکيل شد به برخي از نزديکان خود گفت که تا آن لحظه حدود 200جوان مجاهد و آماده شهادت در جنبش سري او سازماندهي شده اند. القسام در همان سال با مشورت رشيد الحاج ابراهيم و صبحي الخضره، يکي از مجاهدان ارشد جنبش به نام حسن ابراهيم الباير را به ترکيه اعزام کرد تا چند مربي نظامي به فلسطين احضار کند. الباير يک افسر سرشناس ترک را همراه خود به فلسطين آورد و کار آموزش جوانان براي جهاد با اشغالگران را آغاز کرد. افسر مزبور پيش از زمامداري مصطفي کمال آتاتورک در سازماندهي برخي گروه هاي نظامي در ترکيه فعاليت مي کرده است. القسام اين افسر را به فرماندهي نيروهاي جنبش تعيين کرد و براي او حقوق ماهيانه در نظر گرفت. شهيد عزالدين القسام در واکنش به بي تفاوتي علماي فلسطين و نيز رويارويي با اشغالگران انگليسي و ورود انبوه مهاجران در ماه اکتبر سال 1935تصميم گرفت از شهر حيفا خارج شود و به روستاها و کوهستان ها برود و به طور علني مردم را به قيام همگاني فراخواند. مي توان انگيزه خروج ايشان و اعلام زود هنگام قيام و انقلاب را به دلايل ذيل ذکر کرد: 1ـافزايش ميزان مهاجرت يهوديان و گسترش دامنه اراضي غصب شده. 2ـگسترش دامنه اختلافات و کشمکش هاي دروني ميان احزاب سياسي تشکيل دهنده جنبش ملي فلسطين به ويژه ميان هواداران حاج امين الحسيني مفتي قدس که از حزب عربي فلسطين حمايت مي کرد، و هواداران راغب النشاشيبي دبير کل حزب دفاع. اين احزاب در پي ناآرامي هاي سال 1932مبارزه را کنار گذاشته و سرگرم کشمکش هاي داخلي خود شدند. عجاج نويهض نويسنده فلسطيني در مقاله اي که در تاريخ 1936/1/15منتشر کرد، موقعيت جنبش ملي فلسطين پيش از قيام القسام را اينگونه شرح داده است :آتش جنبش ملي فلسطين به مدت دو سال خاموش، راکد، بايکوت و تسليم اشغالگر غاصب شده بود. خود را به مسائل حاشيه اي سرگرم کرده بود. بازيچه زورمداران قرار داشت. آنگونه که بازيکنان توپ را شوت مي زنند. تا اينکه القسام و همرزمان او سوگند ياد کردند. اسلحه به دست گرفتند و در کوهستان هاي يعبد به لقاءالله پيوستند. احمد الشقيري در تشريح اوضاع آن روزگار در خاطرات خود چنين نوشته است:پيش از سال 1935مردم در سايه رقابت هاي ناسالم و کشمکش هاي احزاب لائيک سرافکنده و سرگردان بودند تا اينکه فراخواني جهاد و قيام همگاني توسط عالم جليل القدر و مجاهد بزرگي به نام عزالدين القسام اعلام شد، ايشان با خون خود صفحه جديدي را در تاريخ ملت فلسطين رقم زد. 3ـ القسام احساس کرده بود که عوامل انگليس و يهود به شدت مراقب حرکات او هستند و امکان دارد دير يا زود او و ساير برادران مجاهدش را بازداشت کنند. ابراهيم الشيخ خليل تاريخ نگار فلسطين دلايل اعلام زودهنگام قيام القسام را چنين تشريح کرده است : در اوايل سال 1935شيخ شهيد احساس کرد که استعمارگران تحرکات مجاهدان عضو جنبش را به دقت زير نظر دارند و امکان دارد با بازداشت هسته هاي اصلي جنبش، طرح قيام بکلي لو رود و قيام ناکام شود. به همين دليل تصميم گرفت قيام را از روستاها و کوهستان ها آغاز کند. لذا مردم را به تهيه اسلحه و آماده شدن براي شرکت در قيام همگاني تشويق نمود. حسن شبلاق يکي از ياران نزديک القسام درباره دلايل اعلام زود هنگام قيام توسط شيخ شهيد گفته است :شيخ از بيم بازداشت به کوهستان انتقال يافت. زيرا جنبش موقعيت مناسبي نداشت، و هر گاه احتمال مي رفت مورد هجوم نظاميان انگليسي قرار گيرد و موجوديت آن به خطر افتد. 4ـقاچاق اسلحه براي يهوديان. منابع تاريخي فلسطين اقدام آژانس يهود به قاچاق محموله هاي بزرگ اسلحه به فلسطين را يکي از مهمترين و مؤثرترين عواملي مي دانند که به القسام انگيزه داد تا زودهنگام قيام را اعلام نمايد . منابع جنبش اطلاع يافتند که آژانس يهود در تاريخ 1935/10/16يک کشتي بزرگ باري حامل اسلحه در بندر يافا تخليه کرده است. عربي البدوي يکي از اعضاي جنبش القسام در خاطرات خود نوشته است که منابع انگليسي مدعي شده بودند که در بارنامه کشتي«لئوبولد2«تصريح شده که کشتي حامل 537بشکه سيمان بلژيکي است. ولي منابع فلسطيني در پي تحقيقات دامنه داري اطلاع يافتند که در بشکه هاي محموله کشتي انواع اسلحه از جمله هزاران مسلسل، هزاران کلت کمري و مواد منفجره جاسازي شده و اين يکي از شگردهاي يهوديان براي قاچاق اسلحه به فلسطين بوده است. البته پيش از کشف اين محموله، آژانس يهود با شيوه هاي گوناگون و با موافقت اشغالگران انگليسي هزاران تن اسلحه در پوشش 1666بشکه سيمان به طور قاچاق وارد سرزمين فلسطين کرده بود. منابع فلسطيني بر اين باورند که چشم پوشي انگليسي ها از قاچاق اسلحه به فلسطين در راستاي اجراي وعده بالفور وزير خارجه انگليس مبني بر ايجاد ميهن قومي براي يهوديان بوده است. اصولا استعمارگران انگليسي از سال 1931شهرک نشينان صهيونيست را به انواع اسلحه مجهز مي کرده اند، و دست آن ها را براي کشتار فلسطيني ها باز مي گذاشتند. کشف محموله هاي اسلحه قاچاق با واکنش هاي تندي در سرتاسر فلسطين مواجه شد. حاج امين الحسيني مفتي قدس اين اقدام را برسرنوشت فلسطين بسيار خطرناک توصيف کرد و احزاب فلسطيني را به حفظ اتحاد و يکپارچگي فرا خواند. در پي اين فراخواني کميته مشترکي از نمايندگان احزاب ملي گراي فلسطيني در تاريخ 1935/10/21تشکيل شد. اعضاي اين کميته در ملاقات با کميسر عالي انگليس در فلسطين خواستار جمع آوري اسلحه از شهرک هاي صهيونيست نشين و اجراي تحقيق به منظور بازداشت قاچاقچيان اسلحه و اتخاذ تدابير حفاظتي لازم در سواحل فلسطين براي جلوگيري از قاچاق هرگونه اسلحه در آينده شدند. ولي نماينده دولت انگليس نه فقط هيچ ترتيبي براي رسيدگي به تقاضاي احزاب ملي فلسطين انجام نداد بلکه با برگزاري اعتصاب و تظاهرات اعتراض آميز فلسطيني ها به شدت مخالفت کرد. زيرا انگليسي ها از ميزان شکاف ميان مردم خشمگين و سران سازشکار احزاب سياسي به روشني آگاه بودند. هنگامي که نشستي در شهر نابلس به منظور رسيدگي به مسلح شدن يهوديان برگزار شد، نظاميان انگليسي تعدادي از شرکت کنندگان آن را بازداشت کرده و از روزنامه هاي کثير الانتشار فلسطين خواستند در گزارش هاي خود هيچ اشاره اي به موضوع قاچاق اسلحه نکنند. ولي روزنامه ها در مخالفت با اين تقاضا يک هفته اعتصاب کردند. در اين ميان مهمترين و شجاعانه ترين موضع را شهيد شيخ عزالدين القسام اتخاذ کرد و به مردم گفت:«اگر امروز به يهوديان حمله نکنيم، فردا به ما حمله خواهند کرد». تصميم القسام به قيام همگاني شيخ عزالدين القسام خشم عمومي در برابر قاچاق اسلحه را فرصتي براي اعلام قيام همگاني عليه اشغالگران انگليسي و يهوديان غاصب يافت. اما هنگامي که موضوع قيام زودهنگام را با برخي دوستان نزديک همچون رشيد الحاج ابراهيم در ميان گذاشت آنان به او توصيه کردند که بهتر است منتظر پاسخ کميسير عالي انگليس به خواسته هاي سران احزاب ملي گراي فلسطيني براي رسيدگي به موضوع کشف اسلحه در بندر يافا باشد. اما شيخ اعتقاد داشت که نبايد فرصت لرزاندن پايه هاي قدرت انگليس و يهود را از دست داد و شايسته است هر چه سريعتر وارد عمل شوند. براين اساس شيخ با صلاحديد خود تصميم گرفت به تنهائي اقدام کند. لذا تصميم قطعي خود را باهمسر و ساير اعضاي خانواده در ميان گذاشت، و از نظر روحي آنان را در صورت دريافت خبرشهادت آماده کرد. شيخ پول و طلاهاي همسرش را از او به قرض گرفت و با آن اسلحه خريداري کرد. آنگاه با ياران مجاهد خود تماس گرفت و تصميم خود را براي آغاز قيام با آنان در ميان گذاشت. عربي البدوي در تشريح جزئيات و چگونگي آغاز قيام مي گويد:پيش از اعلام رسمي قيام به مدت يک هفته در منازل دوستان گرد هم مي آمديم و به گفت و گو و رايزني مي پرداختيم ، و در نهايت تصميم گرفتيم در کنار القسام بر ضد انگليسي ها و يهوديان قيام کنيم . شيخ شهيد ابتدا حسن الباير را به منظور مشورت به سوي خليل محمد عيسي اعزام کرد.(خليل محمد عيسي به اتهام شرکت در عمليات مسلحانه در شهرک صهيونيست نشين نهلال 15سال را در زندان سپري کرده بود)حسن الباير به خليل محمد عيسي گفت که شيخ نظرتان را درباره اعلام قيام جويا شده است ؟خليل در پاسخ به پرسش حسن الباير گفت:هرگاه شيخ تصميمي اتخاذ کند وظيفه دارم آن را اجرا کنم. من شاگرد مکتب شيخ هستم و نظري جز نظر ايشان ندارم. الباير به سمت شيخ بازگشت و نتيجه را به استحضار ايشان رساند. شيخ عزالدين القسام پيش از اعلام قيام و به منظور تدارک اسلحه و مهمات مورد نياز جنبش، پيامي توسط محمد سالم المخزوعي براي حاج امين الحسيني مفتي قدس فرستاد و به او گفت که شرايط قابل تحمل نيست . يهوديان مسلح مي شوند. اکنون اعلام جهاد و جنگ با اشغالگران و يهوديان يک تکليف شرعي است. من به زودي جهاد اعلام مي کنم. شما به عنوان رئيس شوراي عالي اسلامي موظف هستيد بر حسب امکانات اداره اوقاف هزينه تأمين اسلحه مجاهدان را تأمين نماييد. عربي البدوي در اين باره تصريح کرده که حاج امين الحسيني بدون استفاده از موقعيت و نفوذ قوي خود در منطقه مرکزي فلسطين از اعلام جهاد خودداري کرد، ولي مبالغي پول به دست المخزومي براي القسام فرستاد. آنگاه شيخ شهيد از رياست انجمن جوانان مسلمان حيفا استعفا داد و براي آخرين بار در مسجد الاستقلال به سخنراني براي نمازگزاران پرداخت، و با صداي هيجان زده و با لحني حماسي و چشماني که از شجاعت موج مي زد آيه کريمه(آيا با قومي که عهدو پيمان خود را شکستند و کوشيدند رسول خدا را از وطن خود بيرون کنند. نمي جنگيد در صورتي که آن ها آغازگر جنگ بودند. آيا از آن ها بيم داريد؟حال آنکه سزاوارتر است که از خدا بترسيد . اگر اهل ايمان هستيد)تفسير کرد. يوسف الشايب که در آن جلسه حضور داشت آخرين کلمات شيخ شهيد را که به يادش مانده چنين نقل کرده است:اي مردم امور دين تان را به شما آموختم ...تا جايي که هر يک از شما به آن دانا و آگاه شده است ...روحيه ميهن دوستي را در شما تقويت کردم ...تاجائي که جهاد بر يکايک شما واجب گرديده است...آيا اين پيام را ابلاغ کردم؟خداوندا تو گواه باش که من ابلاغ کردم...پس مسلمانان به جهاد بشتابيد... شخص ديگري که در آخرين جلسه سخنراني القسام در مسجد الاستقلال حضور داشته در خاطرات خود نوشته است :به محض اينکه سخنراني القسام پايان يافت، مردم به گريه و زاري افتاده و به سوي او شتافته و بردستان او بوسه زدند و با او عهد بستند در رکاب او با دشمنان بجنگند. ساعتي نگذشته بود که مأموران انگليسي به منظور دستگيري و محاکمه القسام به جستجو پرداختند . ولي همه چيز تمام شده بود. شيخ با خانواده اش خدا حافظي کرده بود و با حمل اسلحه و مهمات به اتفاق همرزمانش راهي کوهستان هاي يعبد شده بود. القسام پيش از خروج نهايي از شهر حيفا براي رشيد الحاج ابراهيم نامه نوشت و به او چنين گفت:من اطمينان کامل دارم که اين حرکت متوقف نخواهد شد. صداي من همه جا بازتاب خواهد داشت . تو را به خدا مي سپارم، و از او مسئلت دارم ما را در راه نجات ميهن موفق بدارد. حرکت به سوي يعبد شيخ عز الدين القسام و شماري از مجاهدان همان شب شهر حيفا را به سوي کوهستان هاي يعبد ترک کردند. تعداد دقيق مجاهدان در منابع تاريخي ذکر نشده است . ولي با استناد به خاطرات عربي البدوي و با رجوع با آرشيو روزنامه هاي آن مرحله از تاريخ فلسطين ، اسامي مجاهداني که القسام را همراهي کردند به اين شرح است: 1ـ يوسف عبدالله الزيباوي از روستاي الزيب. 2ـ عطيفه احمد المصري ، مصري تبار و از ساکنان حيفا. 3ـ محمد ابو قاسم خلف، از روستاي حلحول. 4ـنمر السعدي از شهر شفا عمرو. 5ـ حسن الباير از روستاي برقين. 6ـاحمد الحاج عبدالرحمن حسن از روستاي عنبتا. 7ـ محمد يوسف از روستاي سولم. 8ـ اسعد مفلح الحسين از شهرام الفحم. 9ـ محمود سالم از روستاي زرعين. 10ـ صالح اسعد از صفوريه. 11ـ داود خطاب از روستاي الکبابير. 12ـ معروف الحاج جابر از روستاي يعبد. 13ـ يوسف ابو دره از روستاي الحارثيه. 14ـ داود الشيخ احمد از روستاي بيتا. 15ـ حاج احمد الخليل. 16ـ عربي البدوي از روستاي قبلان. همان گونه که ملاحظه مي شود اين مجاهدان به روستاهاي مختلف استان جنين و دشت مرج بن عامر وابسته بودند. شايد هدف القسام از گزينش اين افراد زمينه سازي براي بازديد از روستاهاي گوناگون منطقه و بسيج هر چه بيشتر نيروهاي مسلح به منظور آزاد سازي شهر حيفا بوده است . صبحي ياسين از برخي مجاهداني که همراه القسام بودند نقل کرده است که رهبري جنبش در آغاز حرکت تصميم گرفت در اولين نبرد شهر حيفا را به عنوان بزرگترين بندر فلسطين که تأسيسات نفتي در آن قرار داردآزاد کند. و اين اقدام يک دستاورد راهبردي تلقي مي شود. زيرا آزاد سازي حيفا امکان دارد احساسات ملت فلسطين را برانگيزد و زمينه پيوستن او را به قيام همگاني فراهم کند. همچنين آزاد سازي حيفا مي تواند اين پيام را به اشغالگران انگليسي و يهوديان غاصب برساند که قيام همگاني آغاز شده و آنان بايد بساط شان را از فلسطين جمع کنند و از اين سرزمين خارج شوند. القسام و مجاهدان همراه او در آغاز حرکت وارد روستاي نورس شده و آنجا شيخ فرحان السعدي و تعدادي از مجاهدان نيز به او پيوستند. در منابع تاريخي گفته شده که القسام در مسير خود در منطقه اي به نام عين جالود جايي که در آن نبرد سرنوشت سازي ميان نيروهاي مغول و مسلمانان به فرماندهي الظاهر بيبرس روي داده بود توقف کرد. او در جمع مجاهدان ايستاد و پس از ستايش خداوند بزرگ به همرزمان خود گفت : به نام خداي بزرگ و از اين مکان تاريخي قيام را عليه اشغالگران انگليسي آغاز مي کنيم. آهرون کوهين عضو پيشين آژانس يهود در گزارشي در اين باره نوشته است :القسام و هفت تن از يارانش روز هفتم نوامبر به سمت روستاي فقوعه حرکت کرده و بيش از يک ساعت آنجا نماندند. سپس از آنجا به سمت ارتفاعات فقوعه حرکت کرده و وسائل و تجهيزات خود را در غاري در کوه فقوعه گذاشتند. اين غار در نزديکي روستاي نورس واقع شده است زيرا روستاهاي فقوعه و نورس در حاشيه کوه فقوعه قرار دارند. آنان يک ساعت پس از غروب آفتاب به شليک تير هوايي اقدام کردند تا کشاورزان يهودي را از خانه هاي خود در مزرعه هحوجيم بيرون بکشانند و آن ها را درو کنند. اما کسي از خانه اش بيرون نيامده، و گروه القسام دوباره به سمت عين جالود پايين آمده و به چيدن ميوه هاي گريب فروت از مزارع عين حاروده و پراکنده سازي آن در مسير منتهي به پايگاه هشان در غار اقدام کردند. کوهين در ادامه اين گزارش احتمال را داده که گروه القسام با اين هدف ميوه ها را در جاده پراکنده کردند تا کشاورزان يهودي به جستجوي افرادي بپردازند که ميوه ها را چيده اند. گروه القسام گمان کرده بودند که کشاورزان يهودي براي يافتن مزاحم ها دست به دامن پليس نمي شوند و به طور مستقيم به جستجو آنان مي پردازند . فلسطيني ها از گرايشات ماجراجويانه و تمايل يهوديان براي دامن زدن به درگيري مستقيم با فلسطيني ها آگاهي کامل داشتند و به همين دليل گروه القسام گمان کرده بودند که با چيدن ميوه مي توانند کشاورزان يهودي را از خانه شان بيرون بکشانند . هنگامي که موشه روز نفيلد کشاورز يهودي همراه يک پليس فلسطيني دنبال گريب فروت ها به کوه فقوعه صعود کرد افراد گروه القسام با شليک گلوله او را از پاي در آوردند. تحقيقات دامنه دار پليس دولت دست نشانده انگليس که در پي اين اقدام مسلحانه انجام گرفت نشان داد که محمود سالم و مجاهد ديگري از روستاي زرعين در اين اقدام دست داشته اند. شهيد القسام از اين اقدام شتابزده که با طرح ها و برنامه ريزي هاي او منافات داشت بسيار خشمگين شد . زيرا مي دانست چنانچه به حيفا بازگردد او را به اتهام دست داشتن در عمليات مسلحانه دستگير و محاکمه مي کنند. بنابراين جز ادامه راه جهاد و مبارزه مستقيم با دشمنان راه ديگري در برابر او نمانده است. خليل محمد عيسي که در چارچوب دسته اي در شهر حيفا مانده بود حادثه قتل موشه روز نفيلد را اينگونه روايت کرده است :شبي افراد ناشناسي به يکي از مزارع يهوديان تيراندازي کردند. با مداد روز بعد يک تيم سه نفره متشکل از يک انگليسي، يک يهودي و يک پليس فلسطيني با يک قلاده سگ اثر ياب که در حال گشت زني از منطقه بودند ناگهان محمود سالم به سوي آنان تيراندازي کرد و يهودي عضو تيم گشت زني را از پاي در آورد. شيخ که صداي تير اندازي را شنيد علت آن را جويا شد. او پس از شنيدن داستان حادثه ، مجاهدان را فراخواند و به آنان گفت که بايد اين محل را فوري ترک کنيم تا با نيروهاي انگليسي برخورد نکنيم . براين اساس شيخ و گروه همراه از منطقه دور شدند، در حالي که دولت دست نشانده انگليس انبوه مأموران و جاسوسان خود را به منطقه گسيل داشته بود، و زماني که القسام و همراهانش به جنگل هاي يعبد رسيدند سرتاسر منطقه کاملا به محاصره در آمده بود. منبع:ماهنامه شاهد یاران، شماره 55
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 436]
صفحات پیشنهادی
-
گوناگون
پربازدیدترینها