واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: پيروي جبري قدرت نظامي از اراده و فناوري
اشاره:
جنگ، تسليحات ، قدرت و سياست، مفاهيمي هستند كه با تاريخ خاورميانه عجين شدهاند. ناظران آگاه بر اين باورند كه هر چند ممكن است واژگان ياد شده، جاي خود را در اين منطقه، به واژگان ديگري ندهند، اما بايد پذيرفت كه با دگرگون شدن شرايط سياسي، اجتماعي، اقتصادي و نظامي جهاني و به تبع آن، منطقه، شكل ارتباط و تأثيرگذاري مفاهيم يادشده نيز در خاورميانه دستخوش تغيير ميشود.
بخش حاضر از مقاله، نگاهي به قدرت و عناصر تشكيلدهنده آن در منطقه پرتنش خاورميانه دارد:
***
بنابراين جنگ (عملي متكي به زور كه براي مجبور كردن حريف به گردن نهادن به خواستهها انجام ميشود) و تكيه بر قدرت نظامي (با وجود ايدهها و طرز تفكرهاي نادرست و گمراهكننده كه ناشي از جدايي ملل به علت موانع طبيعي و بياطلاعي آنان از وضع جغرافيايي، احوال، فرهنگ و تمدن ساير اقوام بود) باعث ميشد هر قومي خود را منحصر به فرد، برگزيده خداوند و مامور به هدايت جهانيان و سرزمين خود را مركز دنياي مسكون بداند و كشتار ديگران را عملي مشروع فرض كند.
با اين كه همكاري و رقابت در نظام بينالملل بخصوص در كشورهاي توسعه يافته به سوي نهادينه شدن رفته است، بايد در نظر داشت كه لزوم وجود ارتش و قدرت نظامي در هر زماني حس ميشود، زيرا نهاد انسان به سوي بدي و ظلم گرايش داشته و همين امر حس احتياط را در بين دولتها زنده نگه داشته تا هميشه به حفظ، تثبيت و افزايش قدرت خود بپردازند.
* قدرت نظامي از منظر تسليحات نظامي
در خصوص مولفههاي تشكيلدهنده قدرت نظامي ميتوان به دو تقسيمبندي عمده مبادرت ورزيد:
دسته اول، ابزارها و تسليحاتي فيزيكي هستند كه در بخشهاي هوايي، زميني، دريايي و جاسوسي قرار ميگيرند و در يك رابطه نسبي، كميتپذير بوده و قابل سنجش هستند. دسته دوم، ابزارها و وسايل فكري و معنوي هستند كه كميتپذير نبوده و به راحتي ابزارهاي مادي قابل سنجش و اندازهگيري نيستند.
جهت اندازهگيري اين دسته از ابزارها، ميتوان به تقسيمبندي دقيقي از نوع و تعداد ابزار، تعداد نيروي آموزش ديده، نوع كاربري و قدرت وسايل نظامي، مبادرت ورزيد.
عمق استراتژيك، پراكندگي شهرها و مناطق حساس و مهم، دوري پايتخت از مرزها و در مركز كشور واقع شدن، همه جزو دسته اول هستند كه ميتوان به تقريب به صورت دقيق آنها را محاسبه كرد.
همچنين بخش نيروي انساني متخصص، ماهر، ورزيده و آموزش ديده نيز در اين دسته قرار ميگيرد، به عنوان مثال ميتوان به صورت كلي تقسيمبندي از تعداد نيروي نظامي تخصصي هر كشور باتوجه به نوع، ميزان و مدت آموزشهايي كه فراگرفتهاند تهيه كرد و مقايسهاي دراين خصوص صورت داد.
انگيزه، اراده به نبرد و دفاع از جمله عوامل مهمي هستند كه قابليت اندازه گيري ندارد و به هنگام نبرد و در مواجهه با مواقع بحران مشخص ميشود، چنانچه تفنگداران دريايي انگلستان كه به آبهاي ايران تجاوز كرده بودند، عليرغم بهرهگيري از 12 نوع آموزش تخصصي و فراگير كامل در اين زمينه، به راحتي تسليم شدند و علاوهبر آن كه اقدام به درگيري نكردند، پس از دقايقي از تسليم شدن، سلاحهاي مخفي خود را نيز داوطلبانه به نيروهاي نظامي ايراني تحويل دادند.
بنابراين مشاهده ميشود كه صرف برخورداري از آموزشهاي گوناگون و حتي كسب موفقيت و اخذ نمره قبولي در آن و استفاده از ابزارهاي تسليحاتي مختلف، نميتواند دليلي برآن باشد كه به راحتي حكم بر برتري قدرت نظامي كشوري بركشور ديگر داد.
روحيه هميشه از جنگهاي آغازين تا زمان كنوني مورد نظر انديشمندان علوم انساني، اجتماعي و متخصصان نظامي بوده است برتراند راسل در اين زمينه مينويسد
البته اين امر را نيز بايد درنظر داشت كه
جاسوسي و كسب اخبار از دشمن از جمله مواردي است كه جزو عوامل كيفي است، زيرا شكستها و موفقيتهاي آن براي ديگران مشخص نبوده و يا تا مدتهاي طولاني افشا نخواهد شد. چنان چه كسب اخبار حساس درخصوص آرايش نيروهاي نظامي سوريه در بلنديهاي جولان توسط جاسوس الي كوهن (سرجاسوس معروف اسرائيلي، الي كوهن در دهه 1960 م. تا سطح كانديداتوري وزارت دفاع اسرائيل پيش رفت) و ارائه آن به اسرائيل كه از هزاران تانك و نفربر براي آن رژيم با اهميتتر بود، موجب تصرف راحت آن منطقه توسط اسرائيل شد، درحالي كه سالهاي بعد ارزش چنين عمليات و موفقيتي مشخص شد.
پس از بيان عواملي چون روحيه ملي و انگيزه رزمندگان در ايجاد قدرت نظامي، به عمق استراتژيك ميپردازيم و آن عبارت است از بدين منظور كشوري كه از عرض جغرافيايي زيادي برخوردار نيست، توانايي دفاع در برابر تهاجمات دشمن را ندارد، زيرا دشمن با هزينه كم و در زماني كوتاه با ورود و تصرف تمام يا قسمتهاي استراتژيك يك كشور، توانا خواهد شد. اسرائيل مثال خوبي در اين زمينه است.
فاصله بين خطوط مرزي تا پايتخت آن تلآويو كمتر از 50 كيلومتر است در حالي كه براي روسيه اين فاصله 1000 كيلومتر است. خاك اندك باعث ميشود كه هرگونه حمله غافلگيرانه به مانند سال 1973 اين رژيم را آسيبپذير كند. فلسطين اشغالي تنها داراي 20هزار كيلومتر مربع وسعت است. عمق استراتژيك از زاويهاي ديگر نيز مورد نظر قرار ميگيرد. در صورتي كه شهرها و يا مجتمعهاي نظامي و صنعتي در كنار مرزها ساخته شده باشند و يا به آن سمت گسترش پيدا كرده باشند به عنوان يك عامل خطر و پرهزينه بايد به آن نگاه كرد. اين مساله تا حدي در مورد ايران نيز صدق ميكند. حدود بيست شهر كشور در مناطق مرزي قرار دارند كه در صورت بروز تهديد خارجي يا بحران داخلي به دليل نقش و كاركرد دفاعي، بسيار آسيبپذير هستند.
با اين كه ابزارهاي نوين تسليحاتي فاصلهها را كم كرده و يا به قولي برداشته است، اما هنوز هم از اهميت عمق استراتژيك كشورها در بحث نظامي كاسته نشده است، زيرا همان ابزارهايي كه دفاع از مرزها و مراكز مهم و استراتژيك را با قدرت بيشتري موجب ميشود، عامل اصلي در هرچه زودتر رسيدن نيروهاي نظامي به آن مناطق ميشود.
قدرت نظامي با همه تعاريفي كه از آن ميشود، در مجموع ناشي از ابزارهاي نظامي و نيروي انساني ماهر و كارآزموده و قسمتي از عوامل تشكيل دهنده قدرت است و خوب است اين را مفروض ذهني خود بدانيم كه هرچه از زمان حال به گذشته برميگرديم، وجه تشكيل دهنده قدرت، بيشتر نظامي و عامل تامين امنيت در وحله اول قدرت نظامي بوده است، اما در حال حاضر از محوريت قدرت نظامي در عوامل تشكيل دهنده قدرت كاسته شده است. با گسترش همكاريها و وابستگي متقابل پيچيده بين بازيگران مختلف اعم از دولتها، سازمانهاي بينالمللي و خصوصي و افراد، تعريف امنيت (كه البته هميشه ذهني و وابسته به نظري است كه مردم و دولت نسبت به دشمن احتمالي و بالقوه خود دارند) در حال حاضر گرايش به سمت تامين انواع نيازمنديهاي بازرگاني و رفاهي مردم پيدا كرده است.
اكثر انديشمندان علوم سياسي معتقدند تنها يك عامل اقتصادي، نظامي و سياسي باعث شكلگيري قدرت نميشود بلكه متغييرهاي مختلف در شكلگيري قدرت دخالت دارد. همانطور كه
[و البته در هر برههاي از زمان با توجه به نظم جهان از دوقطبي منعطف تا چند قطبي سلسله مراتبي، نقش هركدام از مولفههاي مذكور متغيير ميشود.
كاربرد قدرت در بعد خارجي است و جلوه و بروز آن بايد در عرصه بيرون از مرزها باشد. آن جايي كه دولت بايد در دفاع از منافع ملي در قالب مذاكرات و صحنههاي مختلف ديپلماسي و يا در صورت لزوم در عرصه دفاع نظامي، وقتي كه حيثيت ملي خدشهدار ميشود، با قدرت هرچه تمام وارد شود. اقتدار نوع ويژهاي از نفوذ است، يعني نفوذ مشروع، بنابراين اقتدار، قدرت مشروع است در داخل مرزها و با مواجهه با مردم كه با مقبوليت و مشروعيت جلوه ميكند؛ امري كه در آن نبايد به ابزارهاي نظامي در پيشبرد اهداف جامعه تكيه نمود.
* توجه به تسليحات در خاورميانه
از زماني كه فرد در عرصه اجتماع ورود پيدا كرد، به خصوص پس از شكلگيري ملت - دولتها پس از عهدنامه وستفالي در سال 1648، نياز به قدرتسازي در عرصه نظامي محسوستر گرديد.
اين امر حتي در صورت وجود روابط دوستانه و متجانس بين دو يا چند دولت نيز احساس ميشود، زيرا قدرت نظامي پشتوانه هر حركت و در هر عرصهاي است.
دو دولت دمكراتيك و عقلاني از قدرت نظامي يكديگر ترس و واهمه ندارند و افكار عمومي دو طرف و منطقهاي كه در آن بسر ميبرند اجازه دخالت قدرت نظامي براي كسب امتيازات بيشتر در مراودات فيمابين را نميدهد. به مانند كشورهاي اروپايي كه از قدرت نظامي هژمونيك يكديگر ترس ندارند، اما برنامههاي نظامي خود را با تدوين استراتژي و چشماندازهاي بيستساله پيگيري ميكنند.
به نظر ميرسد كشورهاي خاورميانه در راه آمادگي معقول نظامي، افراط و به جاي سرمايهگذاري در بخشهاي انساني و اجتماعي خود، بيشترين سرمايهگذاري را در امور نظامي كردهاند.
از ديگر عواملي كه باعث ميشود بعضي از كشورها به قدرت نظامي، واردات و توليد ابزارهاي متنوع مربوط به آن بيش از پيش اهميت قائل شوند، ميل نظاميان به حفظ قدرت و كنترل امور است. اين رهبران نظامي با متحدين آنان با بيش از حد خطرناك جلوه دادن موقعيت و لزوم كنار گذاشتن كليه امور از جمله توسعه، بخش زيادي از هزينهها و انرژي مملكتي را صرف مسائل نظامي ميكنند تا خود عهدهدار مسئوليتهاي مهم كشوري باشند. اين عده خطر حمله از سوي دشمن، همسايه و ديگر كشورها را هر لحظه ممكن و جدي ميدانند و بدين سبب آزمايشهاي مختلف، سرمايهگذاريهاي سنگين و جذب نخبگان فني، علمي و طبقه متوسط در واحدهاي مختلف نظامي را در برنامه خود قرار ميدهند.
همچنين كشورهاي مذكور با بيان لزوم مقابله با حركات اعتراضي مسلحانه ناشي از الهامات بيروني، كودتاها و شورشها خود را به پيشرفتهترين تسليحات مجهز ميكنند تا توان مقابله گروههاي احتمالي مسلح را در زمان لزوم داشته باشند.
اين امر را بايد با نگاهي تاريخي مورد بررسي قرار دهيم، زيرا در زمان معاصر، فاصله ميان گروههاي مخالف مسلح داخلي با دولتها از نظر ابزارهاي نظامي مورد نظر است.
درگذشته قبل از اختراع باروت، تفنگ و بخصوص پيش از توليد انواع سلاحها مرز چنداني از نظر تفاوت سلاحهاي در دست دولت و مخالفين وجود نداشت و با توجه به نبود ارتباطات گسترده از نقطه نظر انساني و الكترونيكي، معارضين توانايي بالايي در تاثيرگذاري بر روندهاي سياسي دولت در اختيار داشتند و ميتوانستند با كشتن چندين مامور و ايجاد وحشت و يا بدست گرفتن قدرت در منطقهاي، بركل تحولات سرزميني دولت موردنظر تاثيرگذار باشند.
اما امروزه به دليل برخورداري دولتها از انواع سلاحهاي سبك، نيمه سنگين، ضدشورش وتفاوت فاحش ميان ابزارهاي در دست مخالفين با دولتها، چنين امري به آساني صورتپذير نيست و يا حداقل امكان ايجاد آن توسط گروههاي مردمي به سادگي وجود ندارد.
به همين جهت حداقل از اين منظر، يعني مقابله با شورشها و نافرمانيهاي داخلي، دولتهاي خاورميانه نيازي به تجهيز بيش از حد خود به انواع سلاحها نخواهند داشت، زيرا با وجود تعدادي از سلاح هاي متعارف، توانايي برخورد با حركات خشن و مسلحانه خواهد بود.
سه شنبه 7 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: اطلاعات]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 365]