واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: مذاكرات سوريه و اسرائيل!؟
اعلام انجام مذاكرات غيرمستقيم بين سوريه و رژيم صهيونيستي از طريق دولت تركيه و پيشرفت اين مذاكرات، اين روزها موردتوجه محافل مختلف قرار گرفته است. شايد كساني كه از سوابق و عمق سياستها و مواضع سوريه اطلاع زيادي ندارند دچار اين تصور شوند كه سوريه نيز در دام سازش افتاد و بزودي با رژيم صهيونيستي قرارداد صلح امضا ميكند. اما واقعيت چيز ديگري است و دقت در سوابق و عمق سياستهاي سوريه و واقعيتهاي موجود در سياستهاي رژيم صهيونيستي نشان ميدهد كه به رغم فضاي كنوني، سازش بين دو طرف حداقل در ميان مدت دستنيافتني است.
البته نفس مذاكره بين سوريه و اسرائيل چيز تازهاي نيست و دو طرف در دهه 90 ميلادي گذشته در مادريد و سپس در واشنگتن و وايريور مفصلاً مذاكره كردهاند. در آن زمان گفته شد كه 98 درصد مسائل مربوط به عقبنشيني ارتش صهيونيستي از بلنديهاي اشغالي جولان حل شده و تنها 2 درصد مربوط به سواحل شرقي درياچه طبريه لاينحل مانده است.
اختلاف بر سر اين بود كه سوريه ميخواست تا ساحل درياچه حضور داشته باشد اما رژيم صهيونيستي ميپذيرفت كه سوريها تنها تا 15 متري ساحل حضور يابند تا دسترسي به آب درياچه نداشته باشند. در آن زمان حافظ اسد، رئيس جمهوري فقيد سوريه تأكيد ميكرد كه قبل از اشغال جولان در ژوئن 1967 وي در درياچه طبريه شنا ميكرده، اما مذاكره كنندگان رژيم صهيونيستي معتقد بودند كه ساحل درياچه فرو نشسته و اينك اسد فقط ميتواند از فاصله 15 متري با استفاده از چنگك، ماهي بگيرد اما نميتواند پاهاي خود را در آب درياچه فرو ببرد!
به هرحال، اين اختلاف به ظاهر كوچك باعث شد كه كل تفاهمات فرو بپاشد و جولان همچنان در اشغال بماند. اما آيا واقعاً اين اختلاف كوچك قابل حل نبود؟
اصل مطلب اين است كه نه رژيم صهيونيستي ميتواند از جولان عقبنشيني كند و نه سوريه ميتواند شرايط عنوان شده براي اين عقبنشيني را بپذيرد. اسرائيل اين منطقه را در دهه 80 ميلادي گذشته طي قانوني در كنست (پارلمان) رسماً به خاك خود منضم كرده و تاكنون در حدود 20 درصد جولان شهركهاي صهيونيست نشين ايجاد كرده است. اما مسأله مهم براي اسرائيل مشكل آب است و منابع آب درياچه طبريه يعني مهمترين مخزن آب شيرين در منطقه جليل، در اطراف جبلالشيخ قرار دارد و اسرائيل در هيچ شرايطي حاضر نيست در مورد اين منبع حياتي ريسك كند. فراموش نكنيم كه اصولاً جنگ ژوئن 1967 بر سر آب رودخانه اردن در گرفت. جنگهاي اسرائيل در جنوب لبنان نيز به هدف دست يافتن به منابع رودخانههاي ليتاني و وزاني بود و علت خودداري اسرائيل از عقبنشيني از كشتزارهاي شبعا نيز فقط به دليل منابع آب اين منطقه است.
به همين دليل، اعلام ايهود اولمرت، نخستوزير رژيم صهيونيستي مبني بر باز پس دادن جولان به سوريه با مخالفت شديد در جامعه صهيونيستي روبرو شده و در اين شرايط كه اولمرت موقعيت سياسي خود را به دليل شكست در جنگ 33 روزه در تابستان 2006 و نيز به دليل اتهامات مربوط به فساد مالي و رشوهگيري از دست داده، بطور حتم قادر نيست ارتفاعات جولان را به سوريه پس بدهد.
از سوي ديگر، سوريه نميتواند پيشنهاد مربوط به پس گرفتن جولان از طريق مذاكره را رد كند، چرا كه فوراً متهم ميشود كه از اراضي خود صرفنظر كرده و يا اينكه كشوري جنگ طلب و مخالف صلح است. لذا سوريه در حاليكه به نقاط ضعف و واقعيت سياست اسرائيل آگاهي كامل دارد، مذاكره را ميپذيرد، اما شرايط عنوان شده از سوي حكومت اولمرت را بلافاصله رد ميكند. از نظر سوريه بازگرداندن جولان احقاق حقي است كه قبلاً پايمال شده و لذا اسرائيل حق ندارد در مقابل پس دادن جولان بهايي را درخواست كند. ضمن آنكه شرايط عنوان شده از سوي اسرائيل يعني دورشدن از ايران و مقاومت اسلامي در لبنان و در فلسطين موضوعي است كه به حاكميت سوريه و تصميمات دولت در زمينه سياست خارجي مربوط ميشود و چنين درخواستهايي از سوي آمريكا و اسرائيل نقض حاكميت سوريه است.
اما حقيقتي كه سوريه آن را بر زبان نميآورد اين است كه جدا شدن از ايران و مقاومت در لبنان و فلسطين چيزي نيست كه بهاي آن بازگرداندن اراضي جولان باشد، چه اين ارتباطات براي سوريه حياتي است و اگر ده برابر جولان را هم به سوريه بدهند باز هم نميتواند باعث شود كه سوريه مهمترين برگهها و تكيهگاههايي را كه به بودن يا نبودن كشور و ملت مربوط ميشود از دست بدهد.واقعيت اين است كه سوريه در عين ادامه مذاكرات، نيك ميداندكه نميتواند با اولمرت به نتيجهاي برسد. زيرا نگاه سوريه به دولت آمريكاست. در مورد آمريكا نيز سوريه اگر به فرض بخواهد امتيازي بدهد منطقي نيست كه اين امتياز را در اختيار كسي بگذارد كه چند ماه ديگر از كاخ سفيد خواهد رفت. نتيجه اينكه اين مذاكرات اگر هم قرار است به نتيجهاي منجر شود در دوران اولمرت و بوش نخواهد بود.
واقعيت اين است كه از مذاكرات كنوني هر سه طرف سود مقطعي ميبرند: سوريه بدين ترتيب به آمريكا پيام ميدهد كه كشوري صلحدوست است و اين امر باعث ميشود كه آمريكا نتواند بيمهابا به سوريه به عنوان عضوي در محور شرارت حمله كند. ايهود اولمرت نيز كه در بحران به سر ميبرد و از هر سو زير فشار است ميتواند با اين مذاكرات خود را مهم جلوه دهد و انظار عمومي را از رسوايي رشوهگيري خود منحرف كند. تركيه نيز با ابتكار عمل خود ميتواند برخي از مشكلات خود با اروپا را حل كند و قدرت ديپلماسي خود را تقويت نمايد.
ظاهراً همه از اين سودهاي مقطعي راضي هستند ضمن آنكه ميدانند در نهايت اين مذاكرات به جايي نميرسد و به صلح نميانجامد.
سه شنبه 7 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: اطلاعات]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 306]