تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 27 تیر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):از خوشبختى انسان خوش اخلاقى و از بدبختى انسان بد اخلاقى است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

آراد برندینگ

سایبان ماشین

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ووچر پرفکت مانی

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

ثبت نام کلاسینو

خرید نهال سیب سبز

خرید اقساطی خودرو

امداد خودرو ارومیه

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1806671756




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

فایز خوانی


واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: View Full Version : فایز خوانی raya23rd December 2008, 01:04 AMبا سلام به همه اینجا قصد داریم اشعار فایز رو چه به صورت تک بیت و شعر کامل قرار بدیم خوشحال میشم همکاری کنید ممنونم :o dina 200623rd December 2008, 09:52 PMتاپیک تایید شد ولی در صورت فعال نبودن آن حذف خواهد شد! raya23rd December 2008, 10:00 PMممنون با بات تایید کردن این تاپیک چشم فعالش میکنم :o چراغ اول رو من با اجازه همه روشن میکنم شب تاراست خدایا راه بنما بیابان مانده ایم تو راه بنما Roya_Virgo24th December 2008, 03:02 PMفایز کیه؟چیه؟لطفا توضیح بدین تا حالا نشنیدم raya25th December 2008, 11:52 PMبه نام خدا شناختی از فایز نوشتهء دکتر سید جعفر حمیدی شهر را، قصه حسن پری از یاد رود هر کجا ذکری از آن شوخ پریزاد رود (قاآنی ) هر اندازه که به بعد تاریخی یک واقعه، یک حادثه یا زندگی یک شخص نامی افزوده شود، دامنهء افسانه پردازی دربارهء آن موضوع وسعت می یابد و بر همین اساس است که اسطوره نگاری و پند گرایی در امتداد زمان شکل گرفته است، چنان که افسانه های ایران و یونان و چین و هند و غیره اماتوجه به افسانه و رمز پردازی، پرداخته زمانی طولانی است نه فاصله ای کوتاه، با این حال بوده اند چهره هایی که در زمان خود و یا چند سالی پس از خودبه قصه ها و افسانه ها پیوسته اند و فایز دشتی یکی از این چهره هاست. ناگفته نماند که آدمها هستند که به سفارش عشق، ذوق، دوستی، علاقه و احساس نسبت به یک واقعه یا یک شخص، بر وسعت این پندار پردازیها دامن می زنند. بااین که زمان زیادی از درگذشت فایز (1330 هـ.ق1289 هـ.ش) نمی گذرد، گویی که قرنهاست در طبیعت خوپذیرتی، علاقه و احساس نسبت به یک واقعه یا یک شخص، بر وسعت این پندار پردازیها دامن میانسانها نشسته و در سفینهء سینه ها جای گرفته است و این خاصیت، شاید به انگیزهء سخن اوست که شوریدگی و سر گشتگی ودربدری را در عمق روح آدمی تلقین می کند و حال و هوای دشت و کوه و دره و رؤیاهای وجدآور و نیز تحسر غربت و غربتسپاری رادر اذهان متجلی می سازد و همین انگیزه سبب گردیده تا او را درهاله ای از پندارها و تصورات عاشقانه و رؤیایی فرو برد. برای شناسایی فایز و شعرش که او را شاعر بی شناسنامه معرفی کرده اند، توجه به دیدگاهها و ا بعاد گوناگون اقلیمی و محیطی ضرورت می یابد. فایز از دیدگاه جغرافیای طبیعی در محیطی زیسته است گرم و خشک و سوزان و محروم از کرامت های طبیعی؛ سرزمینی که تابستانش چون کورهءمذاب آدم و حتی آهن را می گدازد و بی جهت نیست هم تخلص خود را «فایز» گرفته است چرا که معنی دیگر «مفازه» از مصدر «فوز» بیابان خشک و صحرای بی آب و علف و «فوز» به معنی رستگاری و هم به معنی هلاک است. و چون انسان پیوسته به برکت ذوق و تمایل به زنده ماندن، کلمات بدخو را با معانی لطیف خوشخو می سازد، «فوز» را رستگاری و نجات و «فایز» را نجات یابنده و رستگار معنی کرده است، یعنی از کویر سوزان رهایی یابنده، همان گونه که مار گزیده را «سلیم» یعنی سالم و بی عیب و مریضررا «بیمار»یعنی نمردنی و جمعیت را «آمار» یعنی زندگان و... گفته اند و ادعای این که فایز رابا املای «فایض» اسم فاعل فیض به معنی بهره رساننده باید نوشت، درباره او درست به نظر نمی رسد. البته تذکره نویسان ایرانی و هندی از شاعرانی که با تخلص «فایز» و «فایض» شعر سروده اند همراه با چند شعرآنها یاد کرده اند. «مولوی محمد مظفر» در تذکره «روز روشن » و «محمودهدایت» در «گلزار جاویدان » مجلد دوم از چند شاعر نام برده اند، مثل فایز سرندی، فایز گیلانی فائز درویش سمرقندی، فائز محمد اکرم، فائز مولوی الله آبادی، فائز علاء الدین محمد و با املای «ض» فایض شمس آبادی، فایض ابهری، فایض خوانساری، فایض گیلانی، فایض سهرندی، فایض مازندرانی، فایز لکنهوئی و غیره. لکن فایز دشتی که نامش نیز در تذکره ها نیست با همین املا در بین مردم شهرت دارد و امروز هم به همین نحو می نویسد. امروزه کلمه «فایز» در اذهان عموم تداعی کننده و یاد آورنده نوعی شوریدگی و مجنون واری و نیز گونه ای پریشانحالی و در بدری است و هنوز در جنوب کسی را که ژولیده و شوریده حال است فایز می نامند. از بعد جمعیت شناسی که بنگریم، جنوب مثل بیشتر نقاط ایران دارای مردمی ا ست صمیمی، مهمان نواز، پاکدل، متعصب در دوستی و در عین حال زود رنج و حساس که گناه غدر و خیانت در دوستی را بر نمی تابند. مردمی هستند با فرهنگ خاص خود؛ هم فقر فرهنگی حضور دارد هم کمال فرهنگی جلوه گر است، تعداد مدرسه ومکتب رفته ها کم نیست با سوادها معمولا سر در کتاب دارند، اما دستی بر قلم، کمتر. باسوادها کم و بیش اهل ذوقند و تعداد کسانی که با شعر و شاعری و ادب و سخن سرو کار دارند کم نیستند. نمودار این وضعیت تعداد فراوانی و اژه های اصیل فارسی رایج در منطقه است که باید کسی همت کند و فرهنگ این واژه ها را فراهم آورد،همچنین طرز بیان و سخن گفتن مردم این نواحی که معمولا از پشتوانه ای غنی از آداب سخن و نیز کلمات فارسی ناب برخوردار است. از لحاظ مکان، فایز در منطقه ای زیسته است دارای نخل های بلند، گزهای انبوده و کنار زارها، همه در زیر آفتاب سوزان غنوده و سایهء خود را چون دستی برای در آغوش کشیدن مسافر و از راه رسیده ای خسته، گشوده. هر جا چنداصله نخل یا گز یا کنار یافت می شود، حضور چند کلبهء حصیری، گلی یا سنگی، اجتناب ناپذیر است که یعنی آبادی. این- گونه آبادی ها در سراسر دشت عریان پراکنده اند و گهگاه خشکسال، اهالی این آبادی ها را به شهرهای ایران یا کشورهای آن سوی خلیج فارس کوچانده و آبادی هالی از سکنه گشته است. از بعد زمان که بنگریم، فایز در زمانی زندگی کرده که خان، حاکم بر سرنوشت مردم بوده است. جنوب فراموش شده و حتی نام شهرها و آبادی های آن به گوش مسند نشینان قصر فجر نرسیده، شاهان و شاهزادگان قاجاری مشغول عیش و نوش و خرید و فروش مقام ها و منصب های ایالتی و ولایتی و سر گرم خوشگذرانی و شادخواری و بی خیال ازغم رعیت. فایز در محیطی با چنین ابعادی به سن رشد رسیده و بالطبع هیچکدام از این شرایط اقلیمی، جغرافیایی، زمانی و مکانی در شعر او بی تأ ثیر نبوده است، اما روح حساس و ذوق لطیف و نازکی خیال او در شعرش تجلی یافته او با برداشت و تلفیقی از طبیعت، عناصر زنده و فعال و پر حرکت در شعر او به رقص در آمده اند. درشعر او غم و اندوه به وضوح احساس می شود، به ویژه این که در سراسر منطقه، در بیتی های او را با آوازغمگین و حزین دشتی «شروه» که خود مقوله ای جداگانه از این بحث است زمزمه می کنند، نه تنهادر مجالس غمگنانه و اندوهگن بلکه در مجالس شادی و سرور و شب نشینی های دوستانه هم. یعنی دو بیتی های فایز با آواز شروه، هم در هنگام شادی وهم در هنگام غم، خواستار دارد. فایز کیست؟ با این که فاصله زمانی فایز با ما حتی به یک قرن هم نمی رسد (ف.1289 هـ.ش) لکن آن چنان که باید از زندگی او اطلاعی در دست نیست، دلیلش آنست که سرزمین جنوب با تمام استعدادهای خوب و در عین حال کشف نشده، کمتر از آن که شاعرداشته باشد مورخ داشته ویا اصلا مورخ و نسب نویس مستقلی در هفتاد سالهء اخیر در این منطقه نمی یابیم. اگر حسن حسینی فسایی (و. فسا 1237 _ف. شیراز 1316 هـ.ق) را در فارس می بینم که فارسنامهء ناصری را نوشته است یا فرصت الدوله (و.1271 _ ف. 1339 هـ.ق) مؤلف آثار العجم و یا حاج میرزا جعفر خورموجی حقایق نگار دوره ناصری (و.1225 هـ.ق _ ف. 1301 هـ.ق) صاحب حقایق الاخبار و آثار جعفری در تاریخ و جغرافیای فارس را در این دوره می شناسیم، همه فعالیت خود را خارج از حوزهء ادبی جنوب دنبال کرده اند. در ضمن جای تعجب است که سه مورخ یاد شده با فاصله ای کوتاه از زمان فایز یالااقل کمی بعد از او و حتی همزمان با او زیسته اند و کتب خود را نگاشته اند،اما هیچکدام نام او را در نوشته های خود نیاورده اند. شاید آواوزهء فایز در زمان خود از مسقط الرأس خویش فراتر نرفته و نام و شهرتش به گوش مورخان مزبور نرسیده باشد. مرحوم رکن زاده آدمیت در کتاب دانشمندان و سخن سرایان فارس از او به اجمال یاد کرده است. دیگر این سرزمین جنوب علاوه بر کمبود مورخ، فاقد تذکره نویس نیز هست، این آسانترین نوع نوشته، و به دلیل فقدان تذکره نویس، اشعار و آثار شعرای جنوب یا بطور پراکنده ضبط شده یا سینه به سینه منتقل گردیده است. یکی دیگر از خصایص مردم جنوب حجب و حیا و فروتنی و تواضع بیش از حد است و شاعر جنوب بیشتر از دیگران بدین صفات مأنوس است و همین امر باعث شده که شاعر حتی بیاض یا دست نوشته یا ترجمه ای از احوال خود برای آیندگان باقی نگذارد و این مطلب نه تنها در مورد فایز صادق است، بلکه بر ا حوال هه شاعران قدیم و جدید جنوب مصداق می یابد. بنابراین آنچه که از زندگی شاعران و ادیبان و متفکران این سامان بر جای مانده، همانست که سینه به سینه نقل گردیده و در هنگام نقل این روایات، شاخ و برگهای تازه و گاهی باور نکردنی بدانها افزوده شده است، مثل افسانه بی پایه و اساس عشق فایز به پری. داستان عشق او به پری به مهمانی رفتن به خانهء پریان و یا عشق او به دختر ترساو از دین مسلمانی بری شدن، نمی تواند از مقولهء حدس و گمان فراتر و یا ساخته و پرداخته ذهن نازک خیالان و دلباختگان به شعر فایز نباشد، زیرا چنان که از پاره ای ابیات او پیداست نه تنها نسبت به اعتقادات مذهبی خود بی اعتنا نبوده، بلکه سخت پای بند هم بوده است. دو روایت بسیار عامیانه درباره عشق پری و فایز بر سر زبانهاست که با وجود واهی بودن آنها متأسفانه در دو سه مورد مجموعه های سراپا مغشوش و مخدوشی که به نام فایز دشتستانی (فایز دشتی درست است ) به چاپ رسیده، درج شده و گویا خوسته اند بدان رنگ حقیقت دهند. همان گونه که مذکور افتاد این قصه ها ساخته و وپرداخته خواستاران فایز است که با ذوق و سلیقهء خود از برخی اشعار او چنین استنباطی نموده اند. داستان اینست که فایز که به شغل شبانی، مشغول بود در بیابان به استخری بر می خورد که پریان در آن به شنا مشغول بوده اند و فایز لباس یکی از آنهارا بر می دارد و پشت درختی پنهان می شود و در برابر التماس و التجای پری برای استرداد لباس، فایز شرط می کند که در مقابل، پری همسر وی شود و به هر تقدیر ازدواج سر می گیردو فایز از پری دارای دو فرزند می شود ؛ در ضن ملزم به حفظ اسرار هم می گردد، در عزای مادر فایز پری در طاقچه می نشیند و در تشییع جنازه می خندد و فرزندان خود و فایز را به گرگ که برادرش بوده می سپارد و خشم فایز را تحریک می کند و بر او می تازد و پری قهر می کند و دیگر بر نمی گردد. روایت دیگر اینکه فایز در بیابان به پریزاد بر می خورد و در قصر پریان میهمان می شود و چند روزی در آنجا به سر می برد و اسیر عشق پری می شودو هنگام بازگشت تعهد می کند که این راز را با کسی در میان نگذارد. اتفاقا فایز در برابر اصرار بیش از حد همسر یا عمهءخود عهد را می شکند و راز را آشکار می سازد و پس از چندی مجددا به سوی قصر پریان می رودوو نه از قصر خبری بدست می آورد و نه از پریزاد اثری. و یا داستان مریض شدن فایز و خوردن سیب از دست پریزاد و شفا یافتن و غیره که همهء این قصه ها ساخته و پرداخته ذهن کسانی است که از شعر فایز فقط ظاهر آن را دریافته اند و هنوز معتقدند که روح فایز در بیابانهای دشتی و دشتستان و تنگستان در حرکت است و کوه و دشت و تپه و هامون را پر از زمزمه عشق می سازد. پری چیست؟ آنچه که در ادب فارسی و داستانها و قصه های عامیانه و ادبیات روستایی و شبانی و فولکلوریک از لفظ «پری » مخصوصا در ایرانو بعد از اسلام مستفاد می گردد، آن را موجودی زیبا، خجسته، دارای فرو شکوه یزدانی و از جنس زن اثیری. سرشار از زیبایی و جمال در مقابل دیو و اهریمن پنداشته اند. اما در ادبیات مزدیسنا و نامه مینوی اوستا از پری به عنوان زنی زشت و بدکاره و پتیاره و د ارای اهریمنی یاد شده و در ردیف نامهای اهریمنی مثل دیو، اژدهاک، کوی (پیشوای شیطانی )، افراسیاب، اهرمن، اپوش در برابر نامهای اهرایی مانند آرش،آبان، اسپیتمان، اهورا، بهرام تشتر، زامیاد و غیره آمده است. دریشتها کردهء یکم و کرده دوازدهم، دیوان و جاودان و پریان و ستمکاران و دشمنان، باهم آمده است. در «وندیداد» از اغوای گرشاسب توسط پری و در «بندهشن» از همخوابگی جم با پری و تولد خرس و بوزینه در نتیجه این آـمیزش گزارش شده است. در شاهنامه و دیوان اشعار شعرای پارسی گو، از پری به بدی یاد نشده است. سبب این دوگانگی را بایددر دوره های اساطیری و افسانه ای جستجوکرد. قبل از پیدایی دین زردشت، پری موجودی بوده است زیبا و خوشخوی، همسر خدایان و ایزدان، به همین سبب مورداحترام و ستایش. اما پس از این که دین زردشت پدید آمد و خدایان متعدد طرد و نفی گردیدند، پریان که عنصر کامروایی و کامبخشی خدایان بودند به صورت موجوداتی بد و زشتخو در آمدندو در متون زردشتی آشکار شدند، اما برای آنان که دین نو را نپذیرفتند یا بعد از پذیرش مقداری آداب و سنن گذشته را حفظ کردند، پری همچنان در نظرشان زیبا و دوست داشتنی باقی ماند. امروزه در داستانها و اشعار فارسی، پری زنی زیبا و اثیری دارای پوشاک سفید با بالهای نرم و ترد مواج و گیسوان بلند توصیف شده است. واژه پری، بازمانده لغت اوستایی pairika»» است که در پهلوی parik در فارسی میانهء ترفانی parig در سغدیpryk وparik در ارمنی perik و در پشتوperai می باشد. برای معنی واژه پری اظهار نظرهای فراوان از سوی پژوهشگران و شرق شناسانون به عمل آمده که گهگاه این اظهار نظرها با هم تناقض و تفاوت دارند. معانی مختلفی که محققان ارائه داده اند عبارتند از: «زن بیگانه و غریبه» «دیوزنهای خواهش و لذات شهوانی » «پر و انباشته از هوس» «افسونگر و جادو کننده». بعضیها این کلمه را معادل واژه اوستایی ainika و هندی anika (به معنی روی و رخسار و در هندی باستانpratika (به معنی سطح و رویه) وabhika (به معنی دیدار و ملاقات ) مقایسه کرده و تحول معنیparika از معنی احاطه کننده و به جادو کننده و افسونگر را یاد آورشده اند. در فارسی پیشنهادی که برای واژه پری شده اینست که prika از ریشهء هندو اروپایی per (به معنی به وجود آوردن، زاییدن ) بوده و یا افزودن علامت مؤنثi )ی) در اوستا و هندی باستان نخست کلمهpari (پری ) ساخته اند و سپس پسوند ( ka) بدان افزوده اند. همچنین معانی مختلف دیگر مثل (زاینده و بارور ) (زن جوان و عروس) در فارسی پیشنهاد شده است. اما در ادبیات اوستایی به عنوان زن بدکار و فریبکار و پتیاره و در ادب فارسی زن زیبا و رؤیایی و خیالی نامرئی و مظهر باروری و مهربانی معرفی گردیده است. بنابراین پریها در یک زمان، همسران ایزدان و مظهر باروری و زایش و در نقش زنان بسیار زیبا و فریبا تصور شده اند که تجسم میل و خواهش تن بوده و از جاذبه و افسونگری زنانه برخورداری داشته اند و به گمان مردمان برای بارور شدن و زائیدن با ایزدان و شاهان و یلان اسطوره ای در می آمیخته اند و با نمایش زیبایی و جمال خود، آنان را اغوا می کردند. بعد بر اثر پیدایش دین زردشت که به مسأله اخلاق و پارسایی توجهی بیش از حد داشت، پریها به علت سرشت شهوانی و اغواگری و فریبندگی، از انجمن ایزدان رانده شدندو دگرگونی جوهری و غیبی یافتندو بالاخره در آئین زردشت به صورت نمودهای اهریمنی و شیطانی درآمدند. اما درباور مردم تا حدی جنبهء کهن اساطیری خود را حفظ کردند و عنوان موجودات زیبای نامرئی یافتند که نران و یلان و ناموران را با سرشت شهوانی خود می فریبند و با آبستنی و زایش سروکار دارند و گاهی نوزادان را در هنگام زادن می ربایند و می زنند و با جادوگری و پری خوانی و دلبستگی به رقص و رامش در ادب و فرهنگ عامیانه معرفی شده اند. هنوز در باور و اعتقادات عامه مردم به ویژه در روستاهای دور افتاده به سبب عدم نفوذ فرهنگ و بهداشت «آل زدگی » و «جن زدگی » و «پری زدگی » وجود دارد و اعتقاد به این که در هنگام زایمان، زن زائو دچار «آل » شده خود و نوزادش می میرند و رنگ آنها قرمز می شود، که ناشی از دستهای آلوده و عدم رعایت بهداشت و اصول زایمان است که زن زائ به بیماری میکروبی مبتلاشده، رنگ او قرمز (آل ) می شودو می میرد، که شرح آن مفصل است، بر همین نگرش، استوار است. آمیختگی پریان با یلان و پهلوانان در روایات ا سطوره ای یونان و هود و ایران ماهیت جنسی و تنی داشت و گاه به ازدواج و همسری خاتمه می یافت. امامعمولا چنین روابط به اغواگری و فریبندگی و سرانجام آوارگی و در بدری و مرگ پهلوان و محبوب منجر می شد. داستان آمیختن گرشاسب یل که در اوستا همان سام نریمان است با پری بی مناسبت با داستان ازدواج گرشاسب با پریدخت دختر خاقان چین که درسام نامه خواجوی کرمانی آمده نمی باشد. داستان همخوابگی بهرام با پری و گم شدن اسب بهرام و گرفتن آن توسط پری و تحویل دادن آن به بهرام به شرط همبستر شدن با وی، قصه همخوابگی جم با پری و تولد خرس و بوزینه بر اثر این آمیزش و نیز همخوابگی «جمیک» خواهر جم بادیو، در داستانهای اساطیری، همچنین نفوذ کلمهء پری در ادبیات فارسی و پدید آمدن قصه هایی همچون همای و همایون و سام نامهء خواجوی کرمانی، جمشید و خورشید سلمان ساوجی، قسمتهایی از ویس و رامین فخر الدین سعدگرگانی، داستانهای نظامی گنجوی، قصهء«دژ هوش ریا» در دفتر ششم مثنوی مولوی و کاربرد واژه پری در شاهنامه فردوسی، اشعار سعدی، حافظ، مولوی و دیگر گویندگان ادب فارسی، همه و همه نشانه این است که قبل از فایز کلمه «پری » در نوشته ها و سروده ها نفوذ داشته و به حکم این که فایز از پری یاد کرده، نه بدعت گذار و نخستین یاد کننده و به کار برندهء این لفظ است و نه زمینه ای برای عشق او به این موجودخیالی و افسانه ای. raya26th December 2008, 12:31 PMنسیم صبحدم می آید امشب یقین بوی وطن می آید امشب raya28th December 2008, 07:06 PMدگر شب شد که من شیدا بگردم چو ماهی بر لب دریا بگردم IRAN PARAST19th January 2009, 10:08 AMشروه و دشتی (کاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند******.com/post-71.aspx) در آغاز باید پرسید : واژه شروه از کدام اقلیم و کدام زبان و فرهنگ برخاسته است؟ آیا این کلمه اصالتا جنوبی است یا این که ریشه در زبان سترگ شرق ایران یعنی پهلوی دارد؟ اگر چه دیگر نمی توان منکر این واقعیت شد که در سراسر کشور شروه را به نام ما جنوبی ها می شناسند و در سده های اخیر این واژه ارجمند از منطقه گرم کرانه های خلیج به گوش دیگر هم وطنان رسیده است. و دوباره باید پرسید که آیا شروه در آغاز این چنین تلفظ می شده یا این که در گذر زمان تراش خورده و به شکیل ترین و خوش آهنگ ترین صورت در آمده است. باری، شروه واژه ای است ناب و ایرانی بر این خاک قدسی روییده و از آبشخور فرهنگ و تمدن دیر پای اقوام آریایی نوشیده و سپس در سیر تطور خود از دالان کلماتی هم چون شرفنگ sarfang ، شرفه sarfa(e) ،شرفالنگ sarfalang، شرفک sarfak و شرفانگ sarfang عبور کرده و اکنون در کسوت زیبایی شروه خودنمایی می کند. تمام این واژه های یاد شده در طی زمان در زیر گرد و غبار فراموشی دفن گردیده اند. اما واژه شروه بخت آن را داشته که زنده و سبز و جاوید در گلستان زمان و اندیشه اهل جنوب نشو و نما کند و به شکوفه بنشیند. شروه بر مبنای معنایی که از کلمات یاد شده یعنی اجداد او استنباط می گردد به صدای پا و هر صدای آهسته تعبیر می شود. اما در این میان شرفاک sarfak علاوه بر این که معنی صدای پا را می دهد: به مفهوم بانگ نیز آمده است شرفه نیز در معنای صدا و حرکت و آهنگ به کار رفته است. آن چه را که از روایات تاریخی به ما رسیده شروه این آوای سوزناک به دوران ساسانیان برمی گردد و شاید در آینده رد پای آن را از گذشته های دورتر می توان سراغ گرفت. شروه را اگر چه مومنانه ترین، نجیب ترین، و پر زخم ترین آوای سراسر جنوب می شمارند، اما این سوال پیش می آید که در کدام نقطه از این سرزمین پر رنگ تر و جدی تر به آن پرداخته اند و به تعبیر بهتر، پایتخت این شعر و شعور در کدام نقطه از استان بوشهر واقع شده است؟ بی تردید در پاسخ به این پرسش تنها کلمه ای که به ذهن متبادر می شود کلمه جلیل دشتی است: کلمه ای که اتفاقا در فرهنگ موسیقی ایران زمین جایگاه ویژه ای داشته و یکی از مایه های پر مایه این موسیقی اصیل است. به این ترتیب منطقه دشتی- این سرزمین سرشار از آفتاب – مرکز محور شروه به شمار می آید. شروه در یک جمله مهم ترین آهنگ و سوز و ساز جنوب است. این سروده از دل برخاسته بیشتر مواقع در مایه دشتی، شوشتری، ترک و نوا خوانده می شود. شروه به صورت منفرد و تک نفری با نوایی سوزناک اجرا می گردد که البته باید آن را با مرثیه خوانی متفاوت دانست. زیرا این آوای جنوبی در قالب دو بیتی هایی است که بیشتر عاشقانه اند و بوی وصل و فراق و وصف معشوق می دهند و چه بسا محتوای این دو بیتی ها بسیار از غم دور می باشد اما شکل و شیوه ی قرائت و خواندن آن ها به صورت شروه خواه نا خواه با ریتمی غم پالوده واندوه سرشته همراه می گردد. ذکر این عبارات از آن رو لازم بود که مرثیه خوانی چنان که از نام آن بر می آید با مرثیه و مرگ خویشاوندی دارد. اما شروه چیزی است فراتر است، زیرا هم غم و هم شادی و به تعبیر دیگر همه گستره ی زندگی و مرگ را در بر می گیرد. گاهی یک نفر: صدای قُل قُل و ریتمیک قلیان در فاصله ی هر دو بیتی تا دو بیتی بعدی به کمک شروه خوان می آید تا هم او بتواند نفسی تازه کند و هم این که محفل را از یک موسیقی طبیعی در کنار شروه خوانی بهره مند سازد. البته هیج تردیدی نیست که یک شروه خوان قهار و زبر دست از همه اصوات و آلات موسیقی مستغنی بوده و صدای پر شور او به تنهایی در جلب مخاطب و در بردن او به آسمان تلذذ هنری موفق عمل می کرده است. بدین سان شروه خوان به تنهایی در قالب یک ارکست بزرگ موسیقی ظاهر می گردید و شنوندگانش را با خود به قله های شور و احساس بالا می برد. برای تشریح شروه، برای عاشقانه سخن گفتن از آن، برای این که از تمام زوایای تاریخی، پژوهشی و علمی به شروه نگاه بیندازیم و در نهایت برای این که درباره شروه به معنای واقعی کلمه صحبت کنیم ناگزیر هستیم قدم به اقلیم دشتی بگذاریم و از شاعران بزرگ دوبیتی سرای آن که احیانا شروه خوانان والایی هم بوده اند سخن به میان آوریم. منکر این حقیقت نیستیم که اکنون شروه سرود معنوی و آهنگ درد یا لوده ی تمام مردم استان بوشهر است و در منطقه های دشتستان و تنگستان و دیگر نقاط استان برای شروه خوانان و شروه سرایی حرمت فراوا� سایت ما را در گوگل محبوب کنید با کلیک روی دکمه ای که در سمت چپ این منو با عنوان +1 قرار داده شده شما به این سایت مهر تأیید میزنید و به دوستانتان در صفحه جستجوی گوگل دیدن این سایت را پیشنهاد میکنید که این امر خود باعث افزایش رتبه سایت در گوگل میشود




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 20622]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن