محبوبترینها
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1847239566
مقايسة معقولات ثانيه و مقولات كانت(3)
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
مقايسة معقولات ثانيه و مقولات كانت(3) نويسنده: ناصر عرب مؤمني مقايسهاي بين عينيت كانت و بحث مناط صدق در قضايا در فلسفه، اعم از فلسفة غرب يا شرق، بحث دربارة مفهوم اصطلاح «حقيقت» يا «صدق» است. نظر قريب باتفاق فلاسفة اسلامي اين است كه «حقيقت» عبارت است از انديشه يا ادراك مطابق با واقع و وقتي در قضايا مطرح ميشود، با عنوان «مناط صدق قضايا» مورد بحث قرار ميگيرد كه مسلماً، اين مبحث از مبحث معقولات و تقسيمبندي آنها به اوليه و ثانويه (منطقي و فلسفي) متأثر است. اما در فلسفههاي مغرب زمين، حقيقت به اين معني پذيرفته نشده است؛ زيرا اين تعريف از حقيقت، با اشكالاتي مواجه است و باصطلاح منطقي، تعريف به اخص است؛ چرا كه قضايايي وجود دارند كه هيچ عين واقعي ندارند تا با آن مطابقت داشته باشند، هر چند كه شكي در صحت آنها نيست؛ مانند همة قضاياي مربوط به رياضيات، قضاياي مربوط به امور ذهني كه ما آنها را معقولات ثانية منطقي ميناميم و در كل، همة آنچه مربوط به قضاياي ذهنيه است. همچنين بخش عظيمي از قضاياي حقيقيه نيز مطابق بالفعل و عيني ندارند و از اين بالاتر، روزبروز، نظريات مربوط به علوم عوض ميشود؛ مثلاً روزي دربارة اجرام آسماني و شكل و اندازة زمين و كرات ديگر و فاصلة آنها و حجم خورشيد نظرياتی بود که آنها را حقيقت و مطابق با واقع می دانستند و اکنون آنها باطل شده است و نظريات ديگري جاي آنها قرار ميگيرد. حال، كداميك را حقيقت بدانيم؟ بنابرين، عدهاي از آنان گفتند كه حقيقت يعني آنچه مفيد باشد و هر نظري در زمان خودش مفيد است، پس هم هيئت بطلميوس حقيقت است و هم هيئت كپرنيك؛ چون با هر دو، خسوف و كسوف قابل توجيه است. عدهاي ديگر تعريف ديگري از حقيقت پيشنهاد كردند و آن عبارت است از توافق همة اذهان در يك زمان. فلاسفة اسلامي كه حقيقت را به ادراك يا انديشة مطابق با واقع تعريف كردهاند نيز با اين اشكالات مواجه بودهاند، اما اين اشكالات آنان را وادار به تغيير تعريف از حقيقت نكرده است، بلكه كوشيدهاند با حفظ اين تعريف، بنحوي، اشكالات را توجيه كنند و پاسخ بگويند. آنان قضايا را به قضاياي خارجيه، ذهنيه و حقيقيه تقسيم كردهاند كه طبق اين تعريف، در مورد قضاياي خارجيه، اشكالي پيش نميآيد، ولي دربارة دو نوع قضية ديگر، چه بايد كرد؟ اينجاست كه آنان فكر چاره جويي افتادند و بحثي را مطرح كردند بنام «مناط صدق در قضايا». اين مبحث را صدرالمتألهين بصورت مستقل و جداگانه طرح نكرده است و ما از بيانات او دربارة مسائل ديگر و بويژه معقولات ثانيه، و با استفاده از توضيحات حكيم سبزواري و علامّه طباطبايي، اندكي آن را تشريح ميكنيم (بخصوص اينكه هر دو كتاب شرحالمنظومه سبزواري و نهايةالحكمة طباطبايي، خلاصهاي از كتاب اسفاراربعه صدرالمتألهين هستند). سبزواري در شرح المنظومة اين بحث را در فصل جداگانهاي بنام «غرر في بيان مناط الصدق في القضيه» آورده و الحق، از ديگران بهتر ببحث پرداخته است؛([26]) بنابرين، ما بيشتر، بر مبناي اين كتاب ببحث ميپردازيم. او ميگويد: در قضاياي خارجيه، صدق قضيه عبارت است از مطابقت آن با واقع در خارج و چون قضاياي حقيقيه نيز مربوط به امور خارجي است، ولي هم افراد محققّ را شامل ميشود و هم افراد مقّدر را، پس صدق اين قضيه نيز مطابقت آن با خارج است، اما صدق قضاياي ذهنيه عبارت است از مطابقت آنها با نفس الامر. با اين همه، چون اين بيان با اشكال مواجه است و بويژه در مورد قضاياي حقيقيه، بهيچ وجه، موجّه نيست زيرا افراد مقدّر الوجود در قضاياي حقيقيه، هيچ واقعيت و خارجيتي ندارند كه بگوييم صدق اين قضايا مطابق با خارج است ما قول علامه طباطبايي و مرحوم آقاي مطهري را ترجيح ميدهيم و ميگوييم: صدق همة قضايا عبارت است از مطابقت آنها با واقع و نفس الامر، ولي چنانكه خود سبزواري ميگويد، واقع و نفس الامر محدود به وجود بالفعل عيني و خارجي نيست، بلكه عبارت است از حدّ ذات شيء يا مرتبهاي از مراتب واقع،([27])و بتعبير ديگر، عبارت است از آنچه در مقابل پندار و بتعبير سبزواري، فرض فارض قرار دارد؛ يعني اعتباري نفس الامري است، نه اعتباري نيش غولي و پنداري؛ بعبارت ديگر، صدق يا حقيقت عبارت است از مطابقت قضيه با آنچه آن قضيه از آن حكايت ميكند كه اين حكايت منحصر به امور خارجي بالفعل نيست، بلكه گاهي از گذشته و آينده و گاهي از مرتبه ذات و گاهي از حالت ذهني شيء خبر ميدهد. بنابرين، بايد مواظب باشيم و امور ذهني را با امور نفس الامري خلط نكنيم؛ زيرا گرچه امور نفس الامري شامل ذهني هم ميشوند، ولي بسياري از امور ذهني، نفس الامري نيستند و پنداري و كاذبند؛ مانند «انسان سنگ است» يا «عدد چهار فرد است» و «انسان 50 سر دارد». پس همانگونه كه سبزواري ميگويد، بين خارجي و نفس الامري نسبت عموم و خصوص مطلق برقرار است؛ يعني هرچه در خارج است، در نفس الامر نيز هست، ولي عكس آن صادق نيست كه هر چه نفس الامري است، خارجي نيز باشد. همچنين بين ذهني و نفس الامري نسبت عموم و خصوص من وجه واقع است؛ اين معني كه بعضي از امور ذهني، نفس الامري است و بعضي از آنها، مانند قضاياي پنداري و كاذب، نفس الامري نيست و از طرف ديگر، بعضي از امور نفس الامري، ذهني است، مانند قضاياي صادق ذهني و مطابق با مرتبة ذات خودشان و بعضي از آنها ذهني نيستند، مانند قضاياي حاكي از عالم خارج. حكيم سبزواري به تعريف ديگري از نفس الامر نيز اشارتي دارد و آن عبارت است از عقل فعّال و عالم امر كه در آن، صور همه معقولات و حقيقت آنها واقع شده است.([28]) علامه طباطبايي ميگويد: اشكال اين قول در اين است كه اين صورت عقلي كه در عقل فعال است نيز بايد با صورت ماوراي خود مطابق باشد و باز نقل كلام ميكنيم و در آنصورت، تسلسل لازم ميآيد.([29]) ما در اين بحث كاري به صحت و سقم تعريف فلاسفه از «حقيقت» و «مناط صدق قضايا» شده است، از جهتي با «عينيت» كانت مطابق است و منظور از آن را بهتر مينماياند. در مباحث مربوط به وجود ذهني، گفتيم كه منظور از عينيت كانت، هرگز، نميتواند مطابقت صورت ذهني با شيء خارجي باشد و در فلسفة كانت، چنين چيزي معنا ندارد. پس عينيت به چه معني ميتواند باشد؟ كانت ميگويد: پس از اينكه از طريق حواس، به پديدارها علم پيدا كرديم (كه مطابق بودن اين پديدارها با شيء خارجي بر ما معلوم نيست)، مقولات مقدم بر تجربه فهم بر اين پديدارهاي ذهني اطلاق ميشود و از تركيب پديدارها و مقولات، قضاياي بوجود ميآيند كه براي ما كليت و ضرورت دارند؛ يعني همة انسانها در همه جا و در هر زماني، به صحت آنها اذعان ميكنند؛ مثل قضاياي رياضي كه گرچه در عالم خارج ما بازايي ندارند، در هر زمان و هر مكاني كاملاً صحيح است كه 12=7+5 و مسلماً، اين قضايا با قضاياي پنداري و دروغين متفاوت هستند؛ زيرا قضاياي پنداري عينيتي ندارند. عينيت به اين معني با آنچه دربارة حقيقت و بويژه مناط صدق در قضايا و مطابقت قضايا، اعم از عيني محقق و مقدّر ذهني با نفس الامر (مرتبه و حد ذات شيء) گفته شد، مطابق است و بهمين علت است كه كانت بين امور پنداري و پديدارها فرق ميگذارد و معتقد است كه پندارها نيش غولي هستند، ولي پديدارها هرچند كه با خارج مطابق نيستند، عينيت دارند. در پايان، لازم است معرفي اجماليي از عينيت در فلسفة كانت كرده باشيم تا فرهيختگان، خود به امر مقايسه و بيان نظر بپردازند. عينيّت در اين فلسفه، دو ركن دارد: شهود حسي، و ضرورت و كليت؛ بعبارت ديگر، هنگامي كه معرفت حالت عمومي پيدا كرد، بگونهاي كليت يافت و براي همه يكسان بود و از طرف ديگر، خالي و تهي از شهود حسي نبود. چنين معرفتي از عينيت برخوردار است. عينيت بهمين معناست، نه اينكه: «للشيء غيرالكون في الاعيان/كون بنفسه لدي الاذهان»، كه چنين چيزي با فلسفة كانت ناسازگار است. بهمين جهت، هرگاه كانت از عين[1] نام ميبرد، منظور متعلق تجربه ممكن يا پديدار است كه تحت مقولات واقع شده است، نه حقيقت شيء يا بتعبير كانت، شيء في نفسه يا نومن. وي خاطرنشان ميكند كه «حقيقت» بعمني مطابقت علم با عين خارجي خود، هرگز، نميتواند وجود داشته باشد؛ چرا كه علم ما به عين خارجي تعلق نميگيرد تا به مقايسه بپردازيم و ببينيم كه آيا آنچه در واقع و نفس الامر است، با آنچه در ذهن ماست مطابق است يا خير. اما اگر محتوا و مادة معرفت را رها كنيم و از اصول و قواعد فكر سراغ بگيريم، واضح است كه «نقادي» بايد حقيقت را نشان دهد؛ يعني آنچه را با اين قواعد كلي و ضروري سازگار نيست، چونان امري دروغين كنار بگذارد، اما بايد توجه داشت كه اولاً، اين فقط به صورت حقيقت مربوط ميشود، يعني مطابقت شناخت با قوانين كلي و ضروري فهم و عقل، و كار منطق همين است و از اين فراتر نميرود؛ زيرا منطق هرگز نميتواند به محتوا مربوط شود؛ ثانياً، اين شرط لازم هست، ولي شرط كافي نيست؛ يعني هر انديشهاي كه با اين قوانين ناهماهنگ باشد، مسلماً، نادرست است، ولي اگر با آنها هماهنگ باشد، ضرورتي ندارد كه درست باشد، بلكه ممكن است درست باشد و ممكن هم هست درست نباشد.([30]) در كتاب تمهيدات، دربارة «عينيت» چنين آمده است: بدين وجه، اعتبار عيني و اعتبار كلي و ضروري، براي همگان، دو مفهوم مترادف است و ما هر چند شيء را في نفسه بشناسيم وقتي حكمي را بنحو كلي و ضروري، معتبر بدانيم، مرادمان همان اعتبار عيني است. ما شيء را از طريق همين حكم، يعني از طريق ارتباط ضروري و كلي مدركات خود ميشناسيم (اگرچه نميدانيم كه آن في نفسه چگونه است).([31]) پي نوشت ها : 26. شرح المنظومة، بخش حكمت، ص 53 - 56. 27. سبزواري ميگويد: نفس الامر يعني الشيء نفسه كه در اينجا، بجاي ضمير، اسم ظاهر بكار رفته است و بجاي اينكه بگوييم: الشيء «نفسه»، گفتهايم: «نفس الامر» (شرح المنظومه، بخش حكمت، ص 54). مرحوم علامه طباطبايي اين تعريف را مردود ميداند و ميگويد: چيزي كه نه مطابق خارجي دارد و نه ذهني، نفسيتي ندارد تا با خودش مطابق باشد. او نفس الامر را اينگونه تعريف ميكند: نفس الامر عبارت است از ظرفي كه عقل آن را براي مطلق ثبوت و تحقق فرض ميكند (نهاية الحكمة، ص 15 و 16). به نظر هم چنان كه تعريف سبزواري از نفس الامر با اشكال مواجه است و علاوه بر اشكال منقول از علامه، ميتوان گفت معني مشخص و محصلي ندارد - زيرا اگر چيزي را صادق بدانيم ميگوييم با نفس الامر مطابق است و اگر كاذب بدانيم ميگوييم نفس الامري ندارد - تعريف علامه نيز خالي از اشكال نيست؛ زيرا عقل براي امور كاذب و پنداري نيز ظرف ثبوت فرض ميكند. 28. شرح المنظومة، بخش حكمت، ص 55 - 54. 29. نهاية الحكمة، ص 15. 30. ر.ک: سنجش خردناب, ص 139 و 140. 31. تمهيدات, بند 19, ص 138 و 139. منبع:www.mullasadra.org
#فرهنگ و هنر#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 315]
صفحات پیشنهادی
مقايسة معقولات ثانيه و مقولات كانت(3)
مقايسة معقولات ثانيه و مقولات كانت(3) نويسنده: ناصر عرب مؤمني مقايسهاي بين عينيت كانت و بحث مناط صدق در قضايا در فلسفه، اعم از فلسفة غرب يا شرق، بحث ...
مقايسة معقولات ثانيه و مقولات كانت(3) نويسنده: ناصر عرب مؤمني مقايسهاي بين عينيت كانت و بحث مناط صدق در قضايا در فلسفه، اعم از فلسفة غرب يا شرق، بحث ...
آقای 53 ثانیه
و 52 ثانيه و قادر ميزباني با 11 ساعت و دو دقيقه و 53 ثانيه دوم و سوم هستند. ... آقای دبیر؛ احولی بگذار و افزونبین مشو ... مقايسة معقولات ثانيه و مقولات كانت(3) مقايسة ...
و 52 ثانيه و قادر ميزباني با 11 ساعت و دو دقيقه و 53 ثانيه دوم و سوم هستند. ... آقای دبیر؛ احولی بگذار و افزونبین مشو ... مقايسة معقولات ثانيه و مقولات كانت(3) مقايسة ...
حكمت متعاليه صدرايي، فلسفه حال و آينده
شايد بتوان به خوبي دكارت، مارلبرانش، جان لاك، كانت و هگل را از اين دسته .... كانت همين مقايسه مقولات فاهمه و معقولات ثانيه فلسفي باشد.3-وجود و تقدم آن بر ماهيت :وقتي ...
شايد بتوان به خوبي دكارت، مارلبرانش، جان لاك، كانت و هگل را از اين دسته .... كانت همين مقايسه مقولات فاهمه و معقولات ثانيه فلسفي باشد.3-وجود و تقدم آن بر ماهيت :وقتي ...
حكمت متعاليه صدرايي، فلسفة حال و آينده
شايد مهمترين بحث در مقايسه فلسفة ملاصدرا و فلسفة کانت همين مقايسه مقولات فاهمه و معقولات ثانيه فلسفي باشد.3. وجود و تقدم آن بر ماهيت: وقتي کانت تمام سعي خود ...
شايد مهمترين بحث در مقايسه فلسفة ملاصدرا و فلسفة کانت همين مقايسه مقولات فاهمه و معقولات ثانيه فلسفي باشد.3. وجود و تقدم آن بر ماهيت: وقتي کانت تمام سعي خود ...
مواد ثلاث از امور واقعي است يااعتباري؟(2)
3ـ اگر وجوب، موجود باشد، بايد ممكن باشد. ... اما اگر مقصود وجود آنها به نحو وجود معقولات ثانيه فلسفي باشد، هيچ گونه محذوري .... مقايسة معقولات ثانيه و مقولات كانت(3) ...
3ـ اگر وجوب، موجود باشد، بايد ممكن باشد. ... اما اگر مقصود وجود آنها به نحو وجود معقولات ثانيه فلسفي باشد، هيچ گونه محذوري .... مقايسة معقولات ثانيه و مقولات كانت(3) ...
آقای ثانیهها!
مقايسة معقولات ثانيه و مقولات كانت(1) بر همين اساس، گفتهاند معقولات ثانيه ... آقای کفترباز/گزارش تصویری · اخراج پس از 3 ثانيه! ... اين تيم شش دقيقه بعد توسط ...
مقايسة معقولات ثانيه و مقولات كانت(1) بر همين اساس، گفتهاند معقولات ثانيه ... آقای کفترباز/گزارش تصویری · اخراج پس از 3 ثانيه! ... اين تيم شش دقيقه بعد توسط ...
مقايسه ميان نظر ملاصدرا و فارابي درباره «رئيس اول مدينه» - (1)
مقايسه ميان نظر ملاصدرا و فارابي درباره «رئيس اول مدينه» - (1)-مقايسه ميان نظر ملاصدرا و فارابي درباره «رئيس اول مدينه» ... مقايسة معقولات ثانيه و مقولات كانت(3).
مقايسه ميان نظر ملاصدرا و فارابي درباره «رئيس اول مدينه» - (1)-مقايسه ميان نظر ملاصدرا و فارابي درباره «رئيس اول مدينه» ... مقايسة معقولات ثانيه و مقولات كانت(3).
برهان صديقين ملاصدرا و نقد آراء كانت و هيوم در براهين اثبات ...
كانت اين براهين را در سه دسته براهين وجودي، براهين جهانشناختی و براهين اتقان صنع دسته بندي كرده است. و براي اينكه جهت ..... مقايسة معقولات ثانيه و مقولات كانت(3).
كانت اين براهين را در سه دسته براهين وجودي، براهين جهانشناختی و براهين اتقان صنع دسته بندي كرده است. و براي اينكه جهت ..... مقايسة معقولات ثانيه و مقولات كانت(3).
تحليل ماده و صورت نزد ابنسينا, شيخ اشراق و ملاصدرا (1)
3. نزد ارسطو بحث ماده و صورت يک بحث طبيعی دو مؤلفهای بود ولی نزد ابنسينا يک بحث مابعدالطبيعی سه مؤلفهاي ميباشد. 4. .... مقايسة معقولات ثانيه و مقولات كانت(3) ...
3. نزد ارسطو بحث ماده و صورت يک بحث طبيعی دو مؤلفهای بود ولی نزد ابنسينا يک بحث مابعدالطبيعی سه مؤلفهاي ميباشد. 4. .... مقايسة معقولات ثانيه و مقولات كانت(3) ...
آئين استرداد مجرمين بين دولت جمهوري اسلامي ايران و ساير ...
3 - 5 - جرم ارتكابي درخارج از قلمرو دولت تقاضاكننده به وسيله شخصي غيراز اتباع آن دولت واقع شده باشد، مشروط براين كه جرم .... مقايسة معقولات ثانيه و مقولات كانت(3).
3 - 5 - جرم ارتكابي درخارج از قلمرو دولت تقاضاكننده به وسيله شخصي غيراز اتباع آن دولت واقع شده باشد، مشروط براين كه جرم .... مقايسة معقولات ثانيه و مقولات كانت(3).
-
فرهنگ و هنر
پربازدیدترینها