تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 29 شهریور 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):هر كس از حرام دورى كند، خداوند به جاى آن عبادتى كه او را شاد كند نصيبش مى‏گردا...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

بلیط هواپیما

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1816700611




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

صدرا و فلسفة ايده‌آليسم آلمان (2)


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
صدرا و فلسفة ايده‌آليسم آلمان (2)
صدرا و فلسفة ايده‌آليسم آلمان (2)   نويسنده: رنست ولف – گازو ( Ernest Wolf-Gazo)   مسئلة شهود عقلي   موضوعات شناختي: اينهماني يا شناخت سابجكت - آبجكتي   بعضي از موضوعات اساسي مورد بررسي ايده‌آليستهاي آلمان عبارتند از (اينهماني) تناقض آشكار بين طبيعت و آزادي، مسئلة اصول اساسي تحقيق هدايت كننده((wissenschaft به سوي معرفت حقيقي، عنصر زيبايي‌شناسانه و ارزش نماديني كه به جهاني متعالي‌شونده گردن مي‌نهد، امكان تعالي شعري از جهان تجربي (همانطور كه نوواليس بيان نموده، ما شاعرانه جهان را تغيير مي‌دهيم) و بويژه مسئلة مطلق (از لحاظ معرفت‌شناسانه). اين موضوعات با جزئياتشان از ديدگاهي اروپايي بوسيلة پاول كلوكهنPaul) Kluckhohn)، مانفرد فرانك ( Manfred Frank) و يا ديتر هنريش Dieter) (Henrich مورد تحقيق قرار گرفته‌اند اما مثلاً با صدرا، مكتب اصفهان و يا كلاً فلسفة اسلامي مأنوس و مألوف نبوده‌اند. ظاهراً موضوعاتي كه ايده‌آليستهاي آلمان بر روي آنها كار نموده‌اند، ايستگاهي را براي درگير شدن با بويژه فلسفة افلاطون و سنت نوافلاطوني در فلسفة اسلامي و بعلاوه تصوف و عرفان، فراهم مي‌نمايند. اگر آن گونه كه محقق اسلامي مالزيايي _ زيلان موريس) (Zailan Morris _ مدعي است در آثار صدرا سنتز و تركيب بي‌نظيري بين وحي، عرفان و تفكر استدلالي وجود داشته باشد، آنگاه صدرا گزينة مناسب شرق اسلامي براي ورود به گفتگو با ايده‌آليستهاي آلمان خواهد بود. پر واضح است كه نسل جديدي از محققين بايد اين نوع پروژه را در آينده انجام دهند زيرا در حال حاضر در جهان اسلام بندرت محققي وجود دارد كه بر سنت ايده‌آليسم آلمان اشراف داشته باشد و در جهان غرب نيز تعداد كمي بر فلسفه اسلامي _ و بويژه تصوّف _ مسلّطند كه آنها نيز فلاسفة آكادميك اصلي نيستند. آنچه كه در دوره تحقيق جهاني پيشاروي ما مورد نياز است، عبارت است از نسلي كه فراسوي متخصصين خاص فرهنگ خود و متن اهداف ملّي و ايدئولوژيكي و سنتهاي عقلي، همانند سنت غربي فلسفه و ميراث فلسفي اسلامي، بنگرد و بدنبال ريشه‌ها و نكات مشترك آنها باشد و اين نكته را نيز مي‌توان اضافه نمود كه هر دو سنت و ديدگاه داراي نقاط مشترك بسيار زيادي مي‌باشند. ما بايد بدقت اين اشتراك را مورد بررسي قرار دهيم و اصولي كلي را براي گفتگو و گفتمان در آينده تدوين نماييم؛ باشد كه فلسفة جهاني بر آن اساس ممكن گردد. مسئلة اصلي اينهماني فردي تبديل به نكتة برجسته‌اي در بين ايده‌آليستهاي آلمان رمانتيك _ بويژه نوواليس و شلينگ _ و نيز آن دسته از ايده‌آليستهاي آلمان كه گرايش رمانتيكي كمتري داشتند، شد. اما ريشه‌هاي مسئلة اينهماني در سنت ايده‌آليسم آلمان در اين مسئله نهفته است كه ظاهراً فلسفة كانتي لاينحل باقي مانده است. اگر آنگونه كه كانت ادعا مي‌كند فاعل استعلايي است كه مقولات اساسي فهم و درك جهان تجربي را مي‌سازد، آنگاه آن «خود» چه كسي خواهد بود؟ ظاهراً كانت خودش چندان درگير اين پرسش نبوده است كه ما هرگز نمي‌فهميم و يا نمي‌توانيم بفهميم كه اين فاعل شناساي «من» واقعاً چه كسي است، زيرا «خود» بوسيلة مكان و زمان _ ادراكي كه صورت مكان و زمان مي‌شود _ درگير جهان تجربي است. اشياءفي‌نفسه (طبق تحقيق موشكافانه محقق كانت‌شناس _ گِرلد پراوس( Gerold Prauss)_ عبارت Dinge on sich selbst betrachtet از عبارات واضح و آشكار كانتي است) نمي‌توانند شناخته شوند و اين اشياء شامل «خود» نيز مي‌شوند. بدون شك، اين امر افرادي مثل فيشته و سپس شلينگ را در وضعيت عجيب و غريبي قرار مي‌دهد. آيا ما در ابتدا «خود» را نمي‌شناسيم؟ البته ما در اينجا، در مقام معرفي و ارائة اين مطلب، آن را خلاصه نموده و براي آشنايي با برخي از محققين مربوطه و آثارشان، شما را به كتابشناسي منتخب انتهاي مقاله ارجاع مي‌دهيم. «من» يا das Ich آلمانی، بايد براساس ساختار و تركيبش فهميده شود. روشي كه فيشته برمي‌گزيند، ديالكتيك است. «من» بدون نقيضش _ «غيرمن» _ نمي‌تواند فهميده شود. بنابرين ما در رابطة ديالكتيكي من و غيرمن به نوعي از هويت شخصي در جهان تجربي دست مي‌يابيم. اين انتقاد فيشته از كانت بود و منجر به تفكري ژرف و پيچيده دربارة ساختار «من» و نيز انديشة چيزي شد كه مقوم معرفت اساسي و بنيادي است كه دليل كافي و معرفت معتبر را در اختيار مي‌نهد و مدعي است كه مقتضا عقلانيت بطور كلي، را برمي‌آورد. فيشته در اين كار سترگ هم از لحاظ حرفه‌اي درگير شد و هم با شور و شوق و عزم جزم كمر همت بانجام آن بست. فيشته در خانواده‌اي بسيار فقير متولد شد و برغم پاره‌اي رسواييهاي عقلي، متفكري صاحب نام در وَيمار (Weimar) و يناJena) ) گرديد و سرانجام در 1811 اولين رئيس دانشگاه تازه‌تأسيس هومبولت (Humboldt) در برلين شد. آن دانشگاه نمونة حيات و تحقيق عقلي براي نقاط ديگر دنيا بود. تا زماني‌كه آلمان دورة نازي مهر پايان بر آن زد. شلينگ جوان، كه دوست دانشگاه و همكار هگل و هولدرلين شاعر بود، نيز خود را نام‌آور نمود. او نوعي ووندركيند((Wunderkind به شيوة موتزارتي( in a Mozart style) بود. شلينگ جوان باهوش، همه فن حريف و خود محور بود و همواره درگير چالشهاي فكري بود. وي بسيار زود مسئله‌اي را كه فيشته پير با آن دست به گريبان بود، فهميد. شلينگ داراي پيش‌زمينة يادگيري الهيات پروتستان (با زهد سوابي Swabian Pietism) و ميراثدار معرفت گستردة پدرش بود كه استاد و رئيس بنياد الهياتي معروف ديگري (حوزة علميه ديني) در والترسهاوسن((Waltershausen بود. پدر شلينگ صاحب آثار متعددي بزبان سامي بود. ميزان آشنايي شلينگ با زبان عربي و فلسفة اسلامي (كه در آن زمان بفلسفة عربي مشهور بود) نيز بر ما پوشيده است زيرا بظاهر هيچكس در زمينة تحقيق در اين مسائل علاقه‌اي از خود نشان نداده است. بهر حال، شلينگ در مواجهه (Anschauung) با فيشته نظام معرفت‌شناسي سوژه _ اُبژه‌‌اي را كه خود آن را ايده‌آليسم استعلايي مي‌ناميد، بسط داد (در رابطه با اين مواجهه رجوع كنيد به اثر رينهارد لاوث (Auseinandersetzung)، در كتابشناسي منتخب). اين متن كه در 1800 منتشر شده هر خواننده‌اي را متحير مي‌سازد: شلينگ علوم طبيعي تازه تأسيس را مورد بررسي قرار مي‌دهد و مي‌كوشد با قرار دادن فلسفه در نظام ايده‌آليسم استعلايي، آن علوم را بطور خاصي براساس فلسفه بفهمد. وي در عين حال معتقد است كه يك نظرية كامل دربارة طبيعت، نظريه‌اي است كه در آن طبيعت بتواند خود را بر فهم كلي آشكار سازد. او اين موضوع را مورد تعمق قرار مي‌‌دهد كه قانون طبيعي چگونه مي‌تواند همچون (فرايند) معنوي كردن( Reinhard Lauth ) كامل قوانين طبيعت طبق قوانيني كه شهود (Vergeistigung) و تفكر را سامان مي‌دهند، فهميده شود. اين ادّعاها وي را مجبور ساختند كه اين مطلب را كه چگونه «من» فيشته از طريق طبيعت بسط مي‌يابد، دقيقاً مورد بررسي عميق قرار دهد. «من» بمثابه سوژه بايد خود را بطريقي عينيت بخشد كه بتواند خود را بمثابه سوژه عينيت‌يافته، متحقق سازد. رابطة ديالكتيكي بين سوژه و ابژه رابطه واضحي است: سوژه نمي‌تواند خود را بفهمد مگر آنكه ابتدا خود را براي انعكاس دربرابر آن، عينيت بخشد و بنابرين به حالتي از خودآگاهي تبديل شود. اين خودآگاهي، هويتي شخصي را براساس «تفكر خودم بمثابه موجودي متفكّر» شكل مي‌دهد. «من» متفكر در طريقة انعكاسي‌اش از شناخت، يك شهود عقلاني ادراكي را به وجود مي‌آورد. بنابر نظر شلينگ نسبت شهود عقلاني به فلسفه همانند نسبت مكان به هندسه است. بنابرين، اين نوع شهود (Anschauung)، استاتيك و ثابت نيست بلكه فرايندي ديناميك و پويا از شهود ادراكي است و درنتيجه سوژة عينيت‌يافته را همچون يك فرايند فكري ايجاد مي‌نمايد. نوعي مشابهت بين اين نوع شهود و حركت جوهري صدرا وجود دارد: در صدرا كار فهم بعهدة نفس است و در شهود عقلاني ادراكي شلينگ نيز براي هماهنگ ساختن صورت شناخت با شيء مدرَك با چنين چيزي مواجهيم. در اينجا تفاوت بين صدرا و شلينگ بخاطر ساختاري است كه هر يك از آنها از واقعيت ارائه مي‌دهند. اين مطلب كماكان محتاج مداقة بيشتري است. تفاوت بين دو متفكر بخاطر تضاد بستر تاريخي و بستر سيستماتيك آنهاست. صدرا «ذات الهي» را اساس سلسله مراتب معرفتي خود مي‌داند، اما شلينگ مي‌كوشد تا بگونه‌اي تجربي‌تر و آزمايشي‌تر بر مبناي شهود عقلاني يك ساختار انسان‌انگارانه براي معرفت بسازد كه آزادي فاعل (سابجكت) را بعنوان هدف خود مفروض مي‌دارد. شلينگ از قبل زماني‌كه مشغول تحقيق دربارة بنيادهاي معرفتي علوم طبيعي بود اين مسئله را كه چگونه اختيار فرد متفكر ممكن است پيگيري مي‌نمود. البته، تا حدي بپيروي از فيخته شلينگ مي‌خواهد شكاف بين معرفت نظري و عملي را پر كند و چنين كاري را با عمل آزاد تفكر انجام مي‌دهد. براي فيشته نيز فرايند ديالكتيك بين «من» و «غير من» از مقوله عمل((Thathandlung است، نه امري ايستا بين دو موجود. تفكر براي فيشته و شلينگ عبارت است از عمل و اگر بخواهيم از مدل مشابه فيلسوف تحليلي بريتانيايي جي.ال. آستين استفاده كنيم، عمل كلامي و عمل فكري. عمل فكري يك فرايند است و عبارت است از شهود عقلاني ادراكي خود متفكّر، در پيشرفت ديالكتيكي. بنابرين، مبناي هر معرفتي در جملة ايهامي فيشته شرح داده مي‌شود: من (das lch) با من (dem lch gleich) يكي است زيرا اينهماني و سنتز يك شهود عقلاني ادراكي را شرح مي‌دهد. من بمنزلة تفكر خودآگاه و فعاليت انعكاسي همواره در مقابل چشمان كسي كه آثار حول و حوش سال 1800 شلينگ را مي‌خواند رژه مي‌رود. شلينگ به اين نتيجه مي‌رسد كه بخش بنيادي سوژة متفكر كه براساس ديالكتيك بين سوژه و اُبژه و شهود عقلاني ادراك، خود را آزاد مي‌نمايد، آزادي (die Freiheit) است. طبيعت و آزادي   موضوع مهم ديگري كه ايده‌آليستهاي آلمان بدان پرداخته‌اند، مسئلة رابطة بين طبيعت و آزادي و يا بعبارت دقيقتر بين قانون طبيعت و آزادي فرد است. ريچارد بنتلي(Richard(Bentley_ خادم كليساي انگلستان و دوست آيزاك نيوتن _ قبلاً از طريق نامه از وي _ نيوتن _ پرسيده بود كه او چگونه مي‌تواند معجزه و اختيار را در نظام فلسفة مكانيكي و يا طبيعي خود كه از چيزي بجز قوانين مكانيك تشكيل نشده، توضيح دهد. البته اين مسئله خاص دوباره در انتقاد فيشته از كانت، در شلينگ، شيلر (Schiller) و نوواليس نيز مطرح شد. ما در نقد عقل محض كانت (ب 136) فنون مربوط به «سنتز استعلايي خودآگاهي ادراك نفساني» را مي‌بينيم. اين عمل تفكر كماكان بنابر فلسفة مكانيكي نيوتن بشيوة جدّي علمي مورد بررسي قرار مي‌گيرد. سوژة استعلايي مي‌تواند براساس صور مكان، زمان و خودجوشي توضيح داده شود. طبيعت گروه قوانيني را مي‌پذيرد كه سوژة استعلايي براي آن معيّن نموده است. طبيعت ديگر منظرة انگلستان و يا نقاشي ديويد فريدريش( David (Friedrich- بزرگترين نقاش انسان، طبيعت و خدا(مسيح) آلمان _ از منظرة شمال آلمان نيست. گروه قوانين، رويدادها را در طبيعت سامان مي‌دهند؛ و در واقع آنها طبيعتند. انتقاد رمانتيك‌ها _ نه تنها فيشته و يا شلينگ در آلمان، بلكه كالريج (Coleridge) (كه شلينگ را در سفر مهم بر قاره‌اي خود ملاقات نمود) و تنيسون (Tennyson) در انگلستان _ آن است كه جهان مكانيكي آشكارا كور است و (تنها) بنابر ديكته‌هاي قوانين طبيعي عمل مي‌كند و در اين ميان اختيار و ارزشهاي اخلاقي چگونه ممكن خواهند بود؟ اين مسائل از لايب نيتس گرفته تا كانت و شلينگ گريبانگير سنت فلسفة آلمان بوده‌اند. اين تنش همچنان باقي ماند يكي از دو و پتانسيل فوق العاده‌اي را براي تفكر خلاّق در آن راستا فراهم نمود. در اينجا نيز با پتانسيل قابل ملاحظه‌اي براي گفت‌ و گوي بين سنت ايده‌آليسم آلمان و فلسفة اسلامي _ بويژه صدرا و مكتب وي _ مواجهيم. اختيار انسان چگونه با فلسفه‌اي كه براساس اسلام فهميده مي‌شود مرتبط است؟ وحي و معجزات چگونه به اصول فلسفة ايده‌آليسم آلمان مرتبط مي‌شوند؟ اين سؤالات تاكنون پرسيده نشده‌‌اند و محتاج بررسي نسل جديد محققيني هستند كه تحصيلاتشان دربارة دانش جهاني است. شلينگ، بعنوان استاد فلسفه، در 1820 در دانشگاه هومبولت برلين به ايراد سخنرانيهايي با عنوان فلسفة وحي پرداخت. محققين اسلامي بايد اين فرصت را براي بررسي دقيق تفسير شلينگ از وحي در چارچوب سنت ايده‌آليسم آلمان مغتنم بشمارند. نكتة جالب آن است كه كي‌يركگارد، باكونين ( (Bakunin، انگلس و بسياري از انقلابيون بعدي 1848 در اين سخنرانيها حضور داشتند. البته ماركس جوان نيز از اين سخنرانيها آگاهي يافت و بسيار درگير مباحثي مربوط به ايده‌آليست‌ها شد. بعدها ماركس جوان در 1844 از بسياري از جهات نمونة تجربي مورد بررسي ايده‌آليست‌ها شد. شلينگ جوان، قبلاً در 4 فورية 1795، در نامه‌اي خطاب به هگل _ كه از وي بزرگتر بود _ نوشته بود كه با وجود اينكه در نظر اسپينوزا جهان عبارت است از اُبژه، در نظر وي _ شلينگ _ جهان عبارت است از «من». فلسفه بايد از امر نامشروط (dem (Unbedingtem در «من» و «غير من» نشئت گيرد، اوج فلسفه، «من» مطلق محض است كه بوسيلة اختيار بنا نهاده مي‌شود و تاكنون بوسيلة اُبژه تغيير نيافته است و بنابر نظر شلينگ عنصر اصلي هر فلسفه‌اي، اختيار است. آگاهي بايد از طريق اتّحاد سوژة متفكّر بعنوان يك سوژه _ ابژه منعكس شده بدست آيد و تنها اين طريق از آگاهي ممكن است. پرسش اصلي در اينجا رخ مي‌نمايد و آن اينكه فلاسفة ايده‌آليست _ بويژه شلينگ و دوستان وي در حلقة ينا (كه در ادبيات با نام Jenaer Romantiker Kreis معروفند)، چگونه مي‌‌توانند عمل اختيار را بمنزلة ظهوري از نقطة اوج فلسفه نشان دهند. در واقع آنها به حوزة واضح و روشني از تحقيق و تعمّق دست يافتند كه عبارت است از زيبايي‌شناسي، هنر و دين. تصوير آينه‌اي جهان و مطلق   شلينگ هرچه بيشتر از سنش مي‌گذشت، بيشتر و بيشتر بسمت حوزة هنر و ملاحظات زيبايي‌شناختي حركت مي‌نمود (ر.ك به اثر ورنر بيروالتس). جنبة ديني و تأثير شلاير‌ماخر، كه در 1799 مواعظش را تحت عنوان دربارة دين براي افراد تحصيل كرده و بدبين منتشر نمود، باعث گردهمايي شلينگ و رمانتيك‌ها در ينا و برلين و بحث دربارة مسئلة مطلق، بشيوة ملاحظات زيبايي‌شناسي گرديد. در اينجا نيز حلقة اتّصالي را بين مكتب نوافلاطوني، افلوطين، فلسفة اسلامي و سنّت ايده‌آليسم آلمان مشاهده مي‌نماييم. افلوطين معتقد است كه هنرمند از طبيعت تقليد مي‌كند، يعني تصوير آينه‌اي جهان را درون خود تشخيص مي‌دهد. ما با برخي از اين موضوعات در فدروس و تيمائوس افلاطون مواجه شده‌ايم، اما تأثير مداوم بر شلينگ و صدرا از ناحية آثار افلوطين بود. هركس كه افلوطين، صدرا و شلينگ را در كنار هم، مطالعه نمايد، بلافاصله خواهد «ديد» كه اين متفكران با فلسفة بنيادي شهودي مرتبطند. افلوطين دربارة تصوير اوّليه در «خود» ما صحبت مي‌كند و اينكه ما از طريق شهود عقلاني هماهنگي، تعادل و تقارن جهان را درك مي‌‌كنيم و در گونه‌هاي مختلف هنر و زيبايي‌شناسي آن را آشكار مي‌نماييم. ما در افلوطين انديشة تنزيه نفس از بدن و چگونگي اخذ صور زيبا بوسيلة نفس و قرب آن به ذات الهي را كه منبع تصوير آينه‌اي است كه نفس قادر به شرح آن است، درمي‌يابيم. او دربارة «چشم دروني» صحبت مي‌كند كه زيبايي و خير جهان را آشكار مي‌سازد. بدون شك، با بررسي صدرا و ايده‌آليست‌هاي آلمان نيز در همه جا با ردپاهاي شهودي مواجه مي‌شويم و همينجاست كه به نشانه‌‌اي جدّي برمي‌خوريم كه براي آشكار كردن «شباهت پنهان» بين سنتهاي موجود در فلسفة اسلامي و _ بويژه _ سنت ايده‌آليسم آلمان بايد آن را دنبال نماييم. هامان( Hamann) _ يكي از مدافعين كانت _ حوزة دين را به فلسفة آلمان انتقادي مدرن معرفي نمود. هامان با وجود تحسين كانت منتقد [شيوه] پرداختن كانت به حوزة دين بود و انتقاد وي، حلقه‌هاي رمانتيك را بشدت تحت تأثير قرار داد. هنر و دين با احترام و جديّت بوسيلة شلينگ و همكارانش، بويژه فريدريش و آگوست ويلهلم شلگل (Wilhelm Schlegel) كه منتقد ادبي بودند، مورد بررسي قرار گرفت. بعدها وقتي هگل در انتهاي پديدارشناسي خود، دربارة فلسفه، هنر و دين صحبت نمود و آنها را سه نسخة مختلف از يك چيز واحد دانست، بدون شك، برغم انتقادش در آثار متأخر خود از آموزه‌هاي رمانتيكها (دربارة اين موضوع ر.ك به اُتو پوگلر)، تحت تأثير آنها بود. صورت شعري انتقاد از جهان تجربي در ايران نيز غريب نبود. يقيناً حافظ و سعدي تناقض بين انسانيت و موقعيت پندارين جهان اجسام را درك مي‌كردند. اشعار صوفيانة احمد غزالي _ برادر ابوحامد _ كه قدرت شهود عقلاني مشروح در شعر را به وجد مي‌رسانند، نيز از همين دستند. شخصي مثل نوواليس مي‌توانست از خواندن اشعار احمد غزالي لذت بسيار برد. عقيدة نوواليس مبني بر بيشتر شاعرانه كردن جهان ( die Verzauberung der Welt ) مي‌توانست مورد تأييد متفكران صوفيه قرار ‌گيرد، با اين استثنا كه ساختار اين تأييد خداگرايانه مي‌بود. ما بايد بدنبال چنين برخوردهايي در واقعيت بالقوه باشيم تا بتوانيم با وجود همة تفاوتهاي موجود به توافق و نقطة مشتركي دست يابيم و در اين بازنگري دريابيم كه اصلاً هيچ تفاوتي وجود ندارد و همة اينها تضادهايي از يك چيز واحدند. يقيناً متفكران رمانتيك آلمان تلاش قابل توجهي را براي ترجمه شرق به غرب انجام داده‌اند ترجمة فردريش روگرت را از حافظ و سعدي و بسياري ديگر از اشعار فارسي در نظر بگيريد. تأثير رمانتيك‌ها در بانوي بزرگ تحقيقات اسلامي _ آنماري شيمل فقيد _ آشكار بود. هنر و دين رشته‌هايي‌اند كه در تقسيم بنديهاي آكادميك خاص رمانتيكها بعنوان دو «حوزة مختلف» تلقي نمي‌شوند و در واقع هنر و دين يكديگر را درك مي‌كنند. تعجب‌انگيز و غير منتظره نيست كه هايدگر پير يكي از خطابه‌هاي فلسفي خود را با اين عبارات پايان مي‌بخشد كه فلسفه نيايش متفكران سكولار است. شلينگ ايدة هنر را فرايندي از خودآگاهي براساس اينهماني سوژه و ابژه‌اي مي‌دانست كه در طول راه تاريخ جهان «آشكار شده‌اند». و همانطوركه هگل موضوع را روشن نموده است در مي‌يابيم كه اين فرايند بسوي «مطلق»، يعني اختيار بمثابه معنويت، است. نوواليس يكبار بطور موجز و فشرده به اين نكته اشاره كرد كه ما همه جا را بدنبال مطلق ) dasUnbedingte ) مي‌گرديم، اما تنها به موجودات( das Bedingte) دست مي‌يابيم. براي هولدرلين سوژه و ابژه همواره بوسيلة گزاره، از هم جدايند، زيرا آنها در شهود عقلاني با هم يكي بوده‌اند. تصوير آينه‌اي مطلق بود كه ذهن فلاسفة رمانتيك سنت آلمان را تسخير نموده بود. جاي تعجب نيست كه برخي از آنها _ از جمله روكرت _ بايد بدنبال منبعي در اشعار صوفيانة فارسي باشند. اما جنبه‌هاي فلسفي الهيات تعالي آنقدر كم مورد توجه قرار گرفته كه از هيچ تأثيري برخوردار نيست. فيشته سعي مي‌كرد مسائل استعلا را بوسيلة تعريف شهود عقلاني (intellektuelle Anschauung) بـ «وضحِ خود خود را، بعنوان عمل (Thathandlung) تداوم بخشيدن به خود» حل ‌نمايد. اين شهود، بوساطت يك تصوير بلاواسطه از خود نيست، بلكه يقيني معرفتي است كه مورد تأمل شهود دكارتي قواعد هدايت ذهن و قدرتهاي ذاتي آن مي‌باشد. فيشته نتوانست از برخي از عناصر دكارتي رهايي يابد و مي‌توان هوسرل و پروژة پديدارشناسي محض وي را بعنوان سنتزي از دكارت و فيشته مطالعه نمود. نمي‌توان با مفهوم به مطلق رسيد مگر آنكه براساس تمثيل باشد، و نظر صدرا هم همين است. بنابرين، هنر وسيله‌اي مي‌شود براي انتقال معرفت گزاره‌اي نمادين. شلينگ در مواجهه با هنر، انديشه‌هاي افلوطين را به نظام ايده‌آليسم استعلايي خود منتقل مي‌نمايد. يك اثر هنري تابع شرايطي است كه بوسيلة شهود استعلايي وضع شده‌اند و اين شهود استعلايي زيبايي و هماهنگي ابدي جهان را كه منبعش ذات الهي است نمايش مي‌‌دهد. ايده تقليد كه بوسيلة اريك آورباخ Auerbach Erich در مطالعات ادبي‌اش در استانبول دوران جنگ مطرح شد، بوسيلة شلينگ از عقيدة نوافلاطوني دربارة زيبايي كه آن را شكوه الهي مي‌دانست اخذ و طرح گرديد. هنر تصاوير اوليه‌اي را كه در نمادگرايي دين نشان داده مي‌شوند، نشان مي‌دهد. ما در اينجا به اقيانوس مطلق بعنوان صورت هنر، روي مي‌كنيم. نتيجه   شهود عقلاني صرفاً يك عمل شناختي نيست، بلكه فرايندي است از تغيير شكلهاي يك حالت به حالتي ديگر. شهود عقلاني، خانه‌اي مسافرتي است كه متفكرين شرقي از آن به «سفر مشرقي» مي‌روند و متفكرين غربي به «سفر مغربي»، اما در آينده «سفري جهاني» در پيش خواهيم داشت. سفر حقيقي سفري است كه خانه را به «خود» حقيقي رهنمون شود؛ «خود»ي كه در طول بردگي از خود بيگانگي، خود را فراموش ننمايد. شهود ما به ما مي‌گويد كه خود حقيقي در جستجوي ما در جادة الهي بسوي خود اصلي ما يعني روح محقق مي‌گردد و اين موضوعي است كه در افلاطون و افلوطين با آن مواجه شده‌ايم. ما مي‌توانيم به خود استعلايي دست يابيم. خود استعلايي فراسوي جهان تجربي مي‌رود و ما را بسوي معنويت الهي راهنمايي مي‌‌نمايد. اين يكي از پيامهاي متفكرين ايده‌آليست (رمانتيك) آلمان بود. فرايند شهود عقلاني يكي از فرايندهاي اصلي در اين تغيير «خود» مي‌باشد. اين موضوع كماكان در سنّت عرفاني كليساي مسيحي و نيز در سنت غنوصي(گنوزيس) زنده (و پويا) مي‌باشد. سنن ديني آسيايي همانند بوديسم، هندوئيسم و يا تائوئيسم از نقش بزرگي در همين فرايند تغيير و تبديل خود تجربي به خود معنوي برخوردارند: سفر بزرگ به خانة ناشناخته. سنت اروپايي _ مديترانه‌اي بافتي فرهنگي را در اختيار ما قرار مي‌دهد كه مباحثات و تأملات عميق فلسفي را به ارتفاعات دشوار و پيچيده مي‌كشاند، حال آنكه زِن بوديسم شهود تجربي مستقيم و بلاواسطه از خود را بعنوان يك فرايند تزكيه پيشنهاد مي‌نمايد. باغ آرايي خيره‌كننده در كيوتو _ كه الهام گرفته شده از معنويت زِن است _ شاهد ديگري بر «خود» ي است كه با تأمل زيبايي شناسانه به طبيعت تبديل مي‌شود. در برخوردي _ در سطح جهاني _ بين سنت غربي فلسفه _ بويژه مكتب ايده‌آليسم آلمان _ و سنت اسلامي شرق فرصتي براي رسيدن به توافق با جريانات قدرتمندي وجود دارد كه هرچند ممكن است (در بادي امر) نقطة مقابل و متضاد بنظر آيند، اما در بررسي دقيقتر جرياناتي همزبان و همدلند. منبع: www.mullasadra.org  
#فرهنگ و هنر#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 424]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن