تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 29 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):حق، راه بهشت است و باطل، راه جهنم و بر سر هر راهى دعوت كننده اى است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

بلیط هواپیما

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1816656071




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

اي مرغ روح بر پر ازين دام پر بلا


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
اي مرغ روح بر پر ازين دام پر بلا
اي مرغ روح بر پر ازين دام پر بلاشاعر : عطار پرواز کن به ذروه‌ي ايوان کبريااي مرغ روح بر پر ازين دام پر بلاگر چشم خويش بازگشايي از آن لقابر دل در دو کون فروبند از گمانکز هيچ کس نديد دمي هيچکس وفاسيمرغ وار از همگان عزلتي طلبگنجي نيافت هيچ کس از بيم اژدهاگنج وفا مجوي که در کنج روزگاربنگر که با تو چند بگفتند انبيابنگر که چند پند شنيدي ز يک به يکدر ششدر غرور دغل بازي و دغااين جمله گفت و گوي نه زان بود تا تو خوشتو در محل نيستي و معرض فناآخر بقاي عمر تو تا چند درکشدوي همچو گل ضعيف درين دور کم‌بقااي همچو مور خسته درين راه بيش جويو ايام در کنار کند خوش خوشت سزاافلاک در ميان کشدت خوش‌خوش از کناربا تو همان کند دگري کي دهي رضاگر آنچه مي‌کني تو ز غفلت براي خويشتو خوش بخفته کي رسي آخر به منتهامرکب ضعيف و بار گران و رهي درازتو غافلي ز کار خود و مرگ در قفاتو خفته‌اي ز ديرگه و عمر در گذرتو همچنين نشسته چنين کي بود رواعمر تو در هوا بد و برباد رفته شدنفروشدت کس ار بدهي صد گهر بهاعمري که يک نفس اگرت آرزو کندتا گويدت کسي که فلاني است پارسادربند خلق مانده‌اي و زهد از آن کنيگويي تو را نه شرم بماندست و نه حيااين زهد کي بود که تو را شرم باد ازينتا ندروند از تو سر تو چو گندناباد غرور از سر تو کي برون شودمويت همه سپيد شد از گرد آسيااز بس که چرخ بر سر تو آسيا براندکامد گه رحيل سوي عالم جزاکافور گشت موي تو ساز سفر بکنبرخيز و رو که بانگ برآمد که الصلامنشين که عمر رفت و دريغا به دست ماندخواهند شد هرآينه از يکدگر جداخو کرده‌اند جان و تن از ديرگه به همدر ماتم جدايي اين هر دو آشنابگري چو ابر و زار گري و بسي گريو آخر به خاک آمده‌اي عور و بي‌نوااول ميان خون بده‌اي در رحم اسيربنگر که اولت ز کجا و آخرت کجااز خون رسيدي اول و آخر شدي به خاکگه باغ و حوض سازي و گه منظر و سراخاک است و خون به گرد تو و در ميانه تولختي زمين است قسم تو ديگر همه هباآگاه نيستي که ز چندين سرا و باغور ملک کاينات مسلم شود تو راگر راي خويش جمله بيابي به کام خويشاز خشت باشدت کله و از کفن قبادر روز واپسين که سرانجام عمر توستدر زير خاک زرد شود همچو کهربارويي که ماه نو نگرفتي و نيم جوگهواره‌ي تو گور و تو در رنج و در عناتو طفل اين جهاني و ناديده آن جهانوز نيکي و بديت بپرسند ماجرادو زنگي عظيم درآيد به گور تواي واي بر تو گر نرسد رحمت خدانه مادريت بر سر نه مشفقيت يارگويا زبان حال تو با حق که ربناتو در ميان خاک فرو مانده‌اي اسيربر خاک تو زنند و بدارندت از عزاآن شيشه‌ي گلاب که بر خويش مي‌زديتا بنگري ز خاک تو بيرون دمد گياتو چون گياه خشک بريزي به زير خاکبر شخص تو چه مي‌رود از خوف و از رجاتو زير خاک و بي‌خبران را خبر نه زانکجاي گذر شود سر خاکت به زير پاچون مدتي مديد برين حال بگذردباد هوا همي برد آن خاک بر هواخاک تو خاک بيز به غربال مي‌زندنقدي نيابد از تو کند در دمت رهابسيار چون به بيزدت و باز جويدتبرداشته زبان که دريغا و حسرتاتو پايمال گشته و هر ذره خاک تونه طمطراق ماند و نه تاج و نه لواآن دم که طاق عمر تو از هم فرو فتدخواهي شدن به زير زمين همچو توتيابر آسمان مساي سر خود که تا نه ديرخرد و بزرگ و پير و جوان و شه و گدااز شرق تا به غرب سراپاي خفته‌اندکاجزاي خفتگان است همه ذره در هواتو در هواي نفسي و آگاه نيستينه پاسبان ملک بماند نه پادشانه پيشواي وقت بماند نه پس روشکه مبتلاي آز و گه از حرص در بلابيچاره آدمي دل پر خون ز کار خويشزين بيش دست مي‌ندهد چون کنيم مااز دست حرص و آز بخستي به گوشه‌ايدر مات‌خانه‌ي قدر و ششدر قضابيچاره آدمي که فرومانده‌اي است سختگاه از بلاي بار شکم پشت او دو تاگاه از هواي کار جهان روي او چو زرگه بيم آنکه جامه بدرد ز تنگناگه خوف آنکه پاره کند سينه را ز خشمگه زنده دل به طال بقايي که مرحباگه مرده دل ز يک سخن طنز از کسيگه در جهان نگنجد اگر گوييش فتاگه نيم‌جو نسنجد اگر خوانيش اسيرگه مست از جواني و مستغرق هواگه بي‌خبر ز طفلي و آن در حساب نيستنه هيچ کار ساخته بي‌روي و بي‌ريانه هيچ صدقه داده براي خداي خاصبر جايگه بداردش آن خار مبتلاگر هيچ پاي بر سر خاري نهد به سهوبر جان خود نهاده که اين چون و اين چراعمرش گرو به يک دم و او صد هزار کوهمن جمله‌ي حديث بگفتم به سر ملابسيار جان بکنده و جان داده عاقبتخط در کش آنچه کرد درين خطه از خطايارب به فضل در دل عطار کن نظرآن را که گويدم به دل پاک يک دعايارب هزار نور به جانش رسان به نقد
#سرگرمی#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 336]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


سرگرمی

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن