تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 30 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):اگر در عُمرت دو روز مهلت داده شدى ، يك روز آن را براى ادب خود قرار ده تا از آن بر...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

بلیط هواپیما

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1816963151




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

آن کاملي که رتبتش از غايت کمال


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
آن کاملي که رتبتش از غايت کمال
آن کاملي که رتبتش از غايت کمالشاعر : فخرالدين عراقي گويد: منم که عين کمال است منظرمآن کاملي که رتبتش از غايت کمالظاهر تراست هر نفس انفاس اظهرمنورم که از ظهور من اشيا وجود يافتبنگر به من که آينه‌ي ذات انورموصاف لايزال ز من آشکار شداز نور بي‌نهايت روح منورمروشن‌تر است دم به دم انوار کايناتبنموده آنچه بود و بود جمله يکسرمروشن‌تر از وجود تجلي ذات حقاز روي لطف اگر به جهان باز ننگرمعالم بسوزد از سبحات جلال منگر پرده‌ي جمال خود از هم فرو درمروشن‌تر از وجود شود ظلمت عدمبنمود آنچه بود و بود جمله يکسرمآن دم که بود مدت غيبم شهود يافتشد علم آخرين و نخستين مقررمپيش از وجود خلق به هفتصد هزار سالحرفي بود همه ز حواشي دفترمبر لوح ممکنات قلم آنچه ثبت کردشد منکشف ز پرتو انوار جوهرممعني حرف عالم و سر صفات حقبل اسم اعظمم، نه که بل اسم مصدرمفي‌الجمله ورد جمله‌ي اشياست ذات منهر لحظه خلعت دگر و تاج ديگرمزانجا که اسم عين مسماست مي‌دهندگوي مراد از خم چوگان همي برمسلطان منم که از سر ميدان بدين صفتعين من است جمله و زان نيز برترمهر نور کاشکار شد از مشرق شهودگردد همه جهان به حقيقت مصورمچون بنگرم در آينه عکس جمال خويشذرات کاينات اگر گشت مظهرمخورشيد آسمان ظهورم، عجب مدارباري نظاره کن رخ انوار گسترمحق را نديد آنکه رخ خوب من نديدانفاس اوليا ز نسيم مطهرمانوار انبيا همه آثار روي مناشباه انس جمله نگه‌دار پيکرمارواح قدس جمله نمودار معنيمنور بسيط لمعه‌اي از نور ازهرمبحر محيط رشحه‌اي از فيض فايضمبر من تمام گشت ولايت که سرورماز من کمال يافت نبوت که خاتممنازک‌ترين مدارج والاي منبرمعالي‌ترين معارج ارواح کاملاندر من ببين که مجمع بحرين اکبرمبحر ظهور و بحر بطون قدم بهملب تشنه‌اند بر لب درياي اخضرمموسي و خضر در طلب مجمعي چنيندر حال سجده کرد فرشته برابرمجسم رخم به صورت آدم پديد شدنار خليل سوخت هم از تاب آذرمکشتي نوح از نظر من نجات يافتبود آن نفس هم از نفس روح پرورمعيسي که مرده زنده همي کرد از نفسبيند چو آفتاب عيان روز محشرمامروز هر که سلطنت و جاه من بديدگشته همه مراد ز دولت ميسرمبر تخت اختيار نشسته به عز و نازدر سايه‌ي لواي من آسوده لشکرمبر درگه خلافت من صف زده رسلجمله به يک زبان شده آنجا ثناگرمهم واصفان شرعم و هم حاملان عرشگفتم که آشنا کنم و غوطه‌اي خورمدر بحر بي‌نهايت اوصاف مصطفيهم گوهر حيات ابد زو برآورمهم در شب فروز ازل آيدم به کفوافکند در ميانه لي و گوهرمنارفته در ميانه که موجيم در ربودليکن نمي‌توان، که گشت آب از سرممي‌خواهم اين زمان که برآرم دمي از آنوصفي که گشته ظاهر ازين گفته‌ي ترميک قطره نيست ز درياي نعت اوپيدا نمي‌کنم، که ندارند باورمسر صفات ظاهر بي‌منتهاي اوآن کوست سوي جمله کمالات رهبرماز من که مي‌برد بر آن رحمت خداي؟يا عرضه دارد اين سخنان مبترمآنجا که اوست کيست که پيغام من برد؟گيرد عنايتش ز کرم باز در برمهم لطف او مگر نظري سوي من کنداحسان او آند ز شفاعت توانگرمگويد قبول او که: عراقي از آن ماستو آبي دهد به کاس خود از حوض کوثرمبخشد نواله‌اي ز سر خوان خاص خودناگه بود که از کف ايام برپرمشهبازم و شکار جهان نيست در خورماز دست روزگار چرا غصه مي‌خورم؟چون مي‌توان ز دست شهان طعمه يافتنآخر نه خاک پاي عزيز پيمبرم؟بر فرق کاينات چرا پا نمي‌نهم؟
#سرگرمی#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 378]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


سرگرمی

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن