واضح آرشیو وب فارسی:ايرنا: اين كن كه آن كن نيست
سيد علي ميرفتاحدوست عزيزم جناب گاو بي مقدمه سر اصل مطلب رفت و گفت؛ «ظاهراً فقط ما مونديم. همه رفتند. سراغ هر كه را مي گيري، مي گويند كه رفته كن. شنيدم كه عين جشنواره فجر، ايراني مي بيني...»استر؛ يادش به خير، من هم كن زياد رفتم. دوران جواني خيلي براي كن بار بهم مي خورد.شتر؛ آقارو. خواب بودي خير باشه. اون كن رو نمي گه كه، اين كن رو مي گه.استر؛ مگه چند تا كن داريم؟ مگه همين پايين امامزاده داود رو نمي گي؟ همين كه چسبيده به سولوقون؟ من سال ها اونجا كار كردم. بار بردم، آدم بردم، شيشه نوشابه بردم، كپسول گاز بردم. كلي رفيق بين كيگايي ها دارم.گاو؛ اينجا كه مي گي اخيراً رفتي؟استر؛ نه. اتفاقاً خيلي هوس كردم كه بريم. يه روز جمعه بلند شيم دسته جمعي بريم فرحزاد. بريم كتل خاكي. بريم به يونجه زار. من اون مسير رو مثل كف دستم بلدم. اونقدر آدمارو بردم لب پرتگاه ترسوندم كه نگو. چهار متر عرض جاده بود، اما چنان مي رفتم لب دره كه مسافرم قبض روح مي شد. اون وقت چنان از ترس منو بغل مي كرد كه بچه مادرش رو بغل نمي كنه. البته بعضي وقتا سر همين كارا كتك هم مي خورديم، اما خيلي حال مي داد. خيلي هوس كردم. بيايين همين جمعه بريم. نامرداست نياد.شتر؛ چي براي خودت آلبوم خاطرات ورق مي زني؟ كجاي كاري؟ اولاً كه منظور آقا يه كن ديگر است، ثانياً اينجايي كه مي گي ديگه نه كتل خاكي اش مونده، نه يونجه زارش. تا نوك كوه خونه ساختن و شهرك درست كردن. مقبره و بارگاه رو هم تو رودرواستي آپارتمانش نكردن. ديگه نه پرتگاهي مونده، نه جاده مالرويي، نه سبزه زاري. تا چشم كار مي كنه آپارتمانه و آپارتمان؟بوزينه؛ مي دوني همينجا كه مي گي متري چنده؟ يكي از رفيقاي قديمي ام معاملات ملكي داره، پرسيدم، مي گفت متري دوميليون تومن يا دو ميليارد تومن يا يه چيزي تو اين حدود.پلنگ؛ اين حافظه رو بده جاش دو مثقال جنس بخر كه لااقل به كارت بياد. دو ميليون با دو ميليارد، تو يه حدوده؟استر؛ جدي جدي دلم گرفتا. يعني همه اون خاطرات خراب شده؟ گرگ؛ آدما به خاطرات خودشون رحم نكردن، اون وقت بيان به فكر خاطرات استر و خر و گاو باشن؟گاو؛ خاطره كيلو چنده؟ فعلاً كه همه توي كن دارن صفا مي كنن.استر؛ مگه نمي گي كن رو خراب كردن؟شتر؛ تو يا زيادي زدي، يا كه اصلاً نزدي. اين كن كه اون كن نيست. آقا دارن راجع به جشنواره كن تو فرانسه فرمايش مي فرمان.گاو؛ والله، گفتن اگه بناست هر سال اين حجم انبوه ايراني بياد، اين چه كاريه؟ ما مي ريم تهران، فستيوال رو تو همين كن تهران برگزار مي كنيم؟استر؛ به من مي گين زيادي زدم؟ خودتون دو دقيقه پيش مي گين كن رو بالكل كن فيكون كردن، الان مي گين مي خوان بيان كن... آدم هم بود تا حالا گيج شده بود، چه برسه به من قاطر.ميرفتاح؛ بابا شوخي مي كنه، جدي نگير. مگه اونا با اين لباسا و اين قر و فر مي تونن بيان تهرون؟ يه چيزي مي گه؟گاو؛ اگه اين لباسا و اين قر و فرا عيب داره، براي اونا هم كه مي رن عيب داره. چه فرقي مي كنه؟ تو اونجا ببيني عيب نداره ولي تو اينجا ببيني عيب داره.ميرفتاح؛ اولاً كه اينا كه مي رن كه مثل من و تو نيستن. حواسشون جمعه. جلو پاشونو نگاه مي كنن. همشون سر به زيرن. اتفاقاً فقط به خاطر كار و ماموريت و زحمت و تلاش و از روي وظيفه مي رن، وگرنه من خودم كلي شون رو مي شناسم كه چقدر تو اين سفرا به عذاب مي افتن، اما به خاطر مردم و وظيفه مجبورن...شتر؛ مگه تو كن قراره چه اتفاقي بيفته كه صدوپنجاه نفر تو زحمت مي افتن و عذاب مي كشن تا به وظيفه شون عمل كنن؟ مي شه راجع به اين وظيفه بيشتر توضيح بدي؟ ضمن اينكه منم با اين وضعيت شتريم بلدم به وظايفم عمل كنم.گاو؛ من كه بد نمي گم. مي گم اگه بناست اين همه از ايران برن كن، خب ما شيش تا حيون هم روش. مگه ما دل نداريم.ميرفتاح؛ بگو هفتا. مگه من پشت گردنم دمل داره كه نتونم بيام و نتونم عذاب بكشم و نتونم انجام وظيفه كنم؟[email protected]
دوشنبه 6 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ايرنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 562]