واضح آرشیو وب فارسی:ايرنا: مادر سارا در گفت وگو با «اعتماد» جزئيات اسيدپاشي مرگبار را شرح داد عليرضا عاشقانه دخترم را دوست داشت اما...
گروه حوادث؛ در حالي كه تحقيقات از مرد اسيدپاشي كه زن مورد علاقه اش را به قتل رسانده است ادامه دارد، مادر مقتول ديروز در گفت وگو با خبرنگار ما جزئيات اين حادثه را توضيح داد.سارا زن 30ساله يي بود كه 5 سال قبل از شوهرش طلاق گرفت و يك سال بعد با عليرضا آشنا شد. در شرايطي كه قرار بود اين زن و مرد با هم ازدواج كنند به تدريج اختلافاتي بين آنها به وجود آمد و عليرضا كه به زن مورد علاقه اش بدبين شده بود سرانجام شامگاه 12 ارديبهشت ماه با اسيد به سارا حمله كرد و مرگ وي را رقم زد. اين متهم 27ساله روز جمعه گذشته خودش را به پليس تسليم كرد و در اعترافاتش گفت قصد نداشته سارا را بكشد و فقط مي خواسته از وي انتقام بگيرد.مادر سارا ديروز در گفت وگو با خبرنگار ما درباره زندگي دخترش گفت؛ سارا از ازدواج اولش دو فرزند 7 و 8ساله دارد كه آنها از همان زمان طلاق با پدرشان زندگي مي كنند. دخترم يك سال بعد از جدايي با عليرضا آشنا شد. عليرضا، سارا را واقعاً عاشقانه دوست داشت اما چندي بعد دخترم به عقد موقت مردي ديگر درآمد و چون آن مرد متاهل و بچه دار بود پس از مدتي از وي جدا شد. پس از آن عليرضا دوباره سراغ او آمد. اين پسر قصد داشت با دخترم ازدواج كند ولي والدينش با اين وصلت مخالف بودند. از طرفي سارا هم متوجه شده بود عليرضا نرمال نيست و او را مرموز مي دانست، حتي هر وقت عليرضا با گوشي موبايلش از وي عكس مي گرفت، مجبورش مي كرد عكس ها را از حافظه موبايل پاك كند. با اين وجود به نظر من اگر آن زمان پدر و مادر عليرضا به اين ازدواج رضايت مي دادند امروز دخترم زنده بود و نهايت اتفاقي كه رخ مي داد اين بود كه آنها پس از مدتي زندگي در صورت نرسيدن به تفاهم از هم جدا مي شدند البته متهم خانواده يي بسيار محترم و تحصيلكرده دارد و اين حرفم نبايد عليه آنها تفسير شود.مادر مقتول درباره وضعيت زندگي عليرضا نيز توضيح داد؛ او بيكار بود البته هميشه از دفتر و شركتش صحبت مي كرد ولي ما هيچ وقت نديديم او شغلي داشته باشد. اوايل وقتي دخترم مي گفت عليرضا نرمال نيست من متوجه موضوعي غيرعادي نمي شدم تا اينكه به تدريج به رفتارهاي غيرعادي متهم پي بردم. او سال گذشته چهار يا پنج ماه در زندان بود و ظاهراً چند نفري از دوستانش در كار خريد و فروش اشياي عتيقه دست داشتند و هرچند خود عليرضا در اين باند نقش مهمي نداشت اما چون در جمع آنها بود به زندان افتاد. ظاهراً او يك بار هم به گاوصندوق خانه دوستش دستبرد زد. به رغم تمام اين حرف ها حقيقت اين است كه عليرضا دخترم را واقعاً دوست داشت و وقتي سارا به عقد موقت مردي ديگر درآمد او تا آستانه خودكشي و مرگ پيش رفت. عليرضا حتي قول داده بود اگر با دخترم ازدواج كند اجازه مي دهد وي با شوهر اولش در رفت وآمد باشد تا بتواند فرزندانش را ببيند. او بر خلاف باطنش بسيار خوش صحبت بود و با كلامش آدم را مجذوب مي كرد، به گونه يي كه طرف مقابل اصلاً فكر نمي كرد او جواني لاابالي است. اين زن همچنين درباره دلايل ازدواج نكردن دخترش با عليرضا گفت؛ علاوه بر مخالفت خانواده عليرضا خود سارا هم با اين وصلت موافق نبود. پدر و مادر عليرضا با اين استدلال كه دخترم مطلقه است و مدتي هم صيغه مردي ديگر بوده با اين ازدواج مخالفت مي كردند البته آنها از پسر خودشان هم ناراضي بودند و مي گفتند او سارا را بدبخت مي كند. دخترم هم مدتي كه از آشنايي اش با عليرضا گذشت از ازدواج با وي پشيمان شد و بعد از مدتي هم تصميم گرفت هرگز با هيچ كس ازدواج نكند. او براي اينكه از اصرارهاي متهم خلاص شود مدت سه ماه در خانه يكي از دوستانش زندگي كرد ولي اين كار او هم فايده يي نداشت و عليرضا همچنان به دخترم علاقه مند بود. مادر سارا نحوه وقوع حادثه اسيدپاشي را نيز اين گونه شرح داد؛ متهم ادعا كرده ساعت 11 شب بود كه به دخترم اسيد پاشيد كه اين ادعا درست نيست. اين حادثه ساعت 9 شب اتفاق افتاد. من در خانه بودم كه يك دفعه صداي جيغ دخترم را شنيدم. او از خيابان با فرياد مرا صدا زد. فكر كردم موبايل و كيفش را دزديده اند. بلافاصله لباس مناسبي پوشيدم و از پنجره سرم را بيرون كردم و متوجه شدم به دخترم اسيد پاشيده اند. سراسيمه خودم را از طبقه هشتم تا خيابان رساندم و با كمك دو پسر كه سوار يك پژو 206 بودند او را به بيمارستان لقمان رسانديم. ظاهراً سارا پيش از حادثه از همان اتومبيل پژو 206 پياده شده بود و آن دو پسر دخترم را مي شناختند چون بعد از مرگ سارا يكي از آنها به شدت به گريه افتاد و از طرفي آن دو منتظر پليس نماندند. آن لحظات براي من بسيار سخت و دشوار بود كه اصلاً نمي توانم توصيف كنم. سارا روي پاهاي خودم جان داد. من شاهد مرگ فرزندم بودم. هنگام وقوع حادثه من عليرضا را نديدم اما از همان اول به او مشكوك بودم تا اينكه او با تلاش پليس آگاهي دستگير شد. عليرضا روز حادثه ساعت چهار بعدازظهر هم با خانه ما تماس و سراغ دخترم را گرفت و گفته بود مي خواهد يك امانتي به وي بدهد اما دخترم آن موقع خانه نبود. مادر مقتول با بيان اينكه عليه مسوولان بيمارستان لقمان شكايت كرده است، گفت؛ وقتي دخترم را به بيمارستان لقمان برديم به ما پذيرش ندادند و گفتند بايد او را به بيمارستان سوانح سوختگي شهيد مطهري منتقل كنيم اما آنها حتي آمبولانس و كپسول اكسيژن هم به ما ندادند و دخترم بين راه فوت شد، به همين خاطر وكيل من عليه بيمارستان شكايت كرده است، چون فكر مي كنيم اگر آنها امكانات لازم در اختيارمان قرار مي دادند احتمال داشت دخترم زنده بماند. ولي دم سارا درباره تصميمي كه براي متهم به قتل گرفته است نيز به خبرنگار ما گفت؛ عليرضا آن طور كه خودش گفته قصد نداشت دخترم را بكشد. او مي خواست سارا را ناقص كند و ما را تا پايان عمر زجر دهد. اما به هرحال دختر من بدون هيچ گناهي كشته شده است و من داغدار شده ام به همين خاطر هم تقاضاي قصاص عليرضا را دارم.
دوشنبه 6 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ايرنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 381]