تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 11 تیر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):از چند رنگى و اختلاف در دين خدا بپرهيزيد، زيرا يكپارچگى در آنچه حق است ولى شما ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

کاشت پای مصنوعی

میز جلو مبلی

پراپ رابین سود

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1803275298




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

مدينه‌النبي، آرمانشهر اسلام


واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: مدينه‌النبي، آرمانشهر اسلام


اشاره: در دو بخش پيشين اين نوشتار، به برخي از تلا‌شهاي پيامبر گرامي اسلا‌م(ص) در راه ساختن مدينه`‌النبي اشاره شد. در اين بخش، تلا‌شهاي ديگر ايشان در اين جهت، برشمرده شده است.

نفي روابط سلطه‌آميز

گام ديگر پيامبر در امور اجتماعي مدينه`‌النبي نفي پدرسالاري بود. پدر سالاري چهره دوم روابط سلطه‌آميز در جامعه عرب به شمار مي‌آمد. مرد به دليل بازوي نيرومندتر و نيز به حكم سنتهاي اجتماعي صاحب اختيار مطلق‌العنان خانواده خود محسوب مي‌شد. اگر چه مهر پدري به طور غريزي پدران را به مراعات و مدارا نسبت به فرزندانشان دعوت مي‌كرد، ولي از نظر حقوقي پدر مبسوط اليد بود. او مي‌توانست دخترش را بكشد، يا به روسپيگري وادارد و پسرش را قرباني كند. اسلام اگرچه حقوق پدر و مادر را ارج نهاد، ولي حقوق اساسي فرزندان را به رسميت شناخت و درباره حقوق والدين تأكيد بيشتري در مورد حقوق مادران كرد. پيامبر مي‌گفت: و ضمن دعوت مردم به رعايت احترام مادران، اطاعت از مادران را بر فرزندانشان واجب ساخت و اين در شرايطي بود كه پيش از اسلام پسر--- پس از فوت پدر--- سرپرستي مادرش را برعهده مي‌گرفت و نيز پسر ارشد صاحب همسر پدرش مي‌شد.‌

اسلام حقوق اساسي زنان و كودكان را تبيين و اعلام كرد و مردم را ملزم به تأمين غذا، مسكن و پوشاك همسر خود نمود. بدون آنكه زن ملزم به هيچ‌گونه تكليفي در امور خانه شده باشد. اسلام حتي اعلام كرد مادران مي‌توانند در ازاي شيردادن به فرزندان خودشان از همسرانشان طلب اجرت كنند و اين در شرايطي است كه هنوز هم زنان در جوامع مترقي و پيشرفته از حقوقي كه اسلام براي آنها تعيين كرده است، محروم‌اند.‌

نفي قبيله‌سالاري‌

گام‌ اجتماعي ديگر پيامبر در راه تأسيس و توسعه مدينه‌`النبي نفي قبيله‌سالاري و اصالت پيوندهاي قومي بود. قبيله يك واحد اجتماعي است كه افراد آن ادعاي اشتراك در يك پدر مشترك را - هرچند آن پدر خيلي دور باشد - داشته و در زندگي اقتصادي و اجتماعي مشترك باشند. معمولاً چراگاه و آب و مرتع افراد قبايل مشترك بوده است. در عربستان اختيار هر قبيله در دست شيخ قبيله بود. افراد هر قبيله محكوم به اطاعت بي‌چون و چرا از شيخ قبيله بودند و متقابلاً قبيله نيز از اعضاي خود تحت هر شرايطي حمايت مي‌كرد، حتي هنگامي كه عضو قبيله مرتكب جرايم مشخص نظير قتل، سرقت و... شده باشد. پيامبر حميّت قومي را نفي كرد و ديوارهاي ذهني را كه بين قبايل مختلف كشيده شده بود، فرو ريخت و از تركيب و آميزش و توحيد اقوام مختلف مسلمان، امت اسلام را به وجود آورد و هر عضو امت را به تنهايي مسئول اعمال خويش شناخت.‌‌

نفي‌نژادپرستي‌

نفي‌نژادپرستي گام ديگر پيامبر در امور اجتماعي مدينه`‌النبي بود. از چهار نژاد شناخته شده افرادي از دو نژاد اصلي سفيد و سياه - كه دو سر طيف نژادهاي بشري را تشكيل مي‌دهند - در عربستان زندگي مي‌كرده‌اند. قريش كه نسب آنها به ابراهيم مي‌رسيد، از نژاد سفيد بودند و معمولاً برده‌ها از نژاد سياه بودند. سفيد پوست‌هاي قريش خود را معمولاً از سياهان برتر و اصيل‌تر مي‌دانستند و از آميزش با آنها اجتناب مي‌كردند. پيامبر همه انسانها را برابر اعلام كرد و امتيازات نژادي را لغو نمود و آميزش بين دو نژاد سفيد و سياه را تشويق و ترغيب كرد و يك برده سياهپوست را كه در عين حال مسلماني انقلابي بود و آزاد شده بود، مؤذن مسجدالنبي كرد، بلال را.‌مسلمانان سياهپوست و سفيدپوست در پيرامون پيامبر در شرايطي كاملاً برابر زندگي مي‌كردند و عملاً يك جامعه فراقومي، فراملي و فرانژادي يعني يك امت را به وجود آورده بودند.‌

نفي امتيازات طبقاتي‌

گام ديگر پيامبر نفي اشرافيت و امتيازات طبقاتي بود. مدينه`‌النبي يك جامعه بي‌طبقه بود و طبقه اجتماعي به معني كاستهاي منفصل كه امكان انتقال از طبقه‌ فرودست به طبقه‌ فرادست وجود نداشته باشد، در مدينه`‌النبي اصلاً وجود نداشت. شگفت‌آور اين حقيقت است كه گذشته از آنكه اشراف امتياز ويژه‌اي نداشتند، بلكه برعكس، مستضعفان از حرمت و اعتبار ويژه‌اي برخوردار بودند. روزي در مسجد النبي يك تهيدست در كنار يك ثروتمند نشست. مرد ثروتمند خودش را جمع كرد و كمي از مرد فقير فاصله گرفت. پيامبر كه در مسجد بود، به مرد ثروتمند گفت: مرد ثروتمند گفت: مرد تهيدست گفت: ايجاد چنين محيط اجتماعي در شرايطي بود كه در هند، ايران و روم و... از مستضعفان ماليات گرفته مي‌شد و خرج مستكبران و اشراف مي‌گرديد و معمولاً مستضعفان روِياي همنشيني با يك اشرافي را با خود به گور مي‌بردند.‌

تلطيف روابط اجتماعي‌

گام ديگر پيامبر در امور اجتماعي مدينه`‌النبي تلطيف روابط اجتماعي و مبارزه با قساوتي بود كه در مناسبات اجتماعي نهادينه شده بود. كاري كه پيامبر در اين زمينه كرد، كاري مسيح‌وار بود. جامعه قبايلي عرب از دو جهت به روم باستان شبيه بود: شرك و قساوت. قساوت در روابط اجتماعي اين دو جامعه نهادينه شده بود. در روم بي‌رحمي نسبت به برده‌ها قانوني بود كه اشراف صميمانه آن را پذيرفته بودند و آن را با وسواس و دقت اجرا مي‌كردند. در عربستان نيز قساوت جزئي از زندگي شده بود.‌

اعراب مي‌پنداشتند روح هر مقتول به شكل يك پرنده پرواز مي‌ كند و فرياد مي‌كشد: تشنگي نسبت به خون، ريشه در تضادها، تزاحم‌ها و روابط قساوت‌آميز بين قبايلي اعراب داشت، هر چند اين قساوت در سطح زندگي خانوادگي نيز ريشه كرده بود. روزي يكي از انصار در حضور پيامبر از قيس بن عاصم پرسيد: قيس گفت: همسرم ناگزير شد حقيقت را بگويد و گفت: من وانمود كردم كه از زنده ماندن او خوشحال هستم، به گونه‌اي كه اطمينان همسرم را جلب كردم. روزي همسرم مرا با دخترم در خانه تنها گذاشت و از خانه بيرون رفت. از فرصت استفاده كردم و دخترم را به هواي گشت و گذار به صحرا بردم و شروع به كندن زمين كردم. دخترم مي‌پرسيد: چيزي نمي‌گفتم. او با دستهاي كوچكش در كندن زمين به من كمك مي‌كرد. گودال آماده شد. او را كشيدم و به درون گودال انداختم. فرياد مي‌كشيد: من هيچ توجهي به فريادهاي او و چشمهاي اشكبارش نكردم و او را زير خاك پنهان كردم و... وقتي كه گزارش قيس تمام شد، گونه‌هاي پيامبر از اشك خيس شده بود و گفت: ‌

پيامبر پايه‌هاي روابط اجتماعي لطيف مدينه`‌النبي را در چنين جامعه‌اي استوار كرد. او قلوب مردم را آن‌قدر نسبت به يكديگر مهربان و لطيف كرد كه ثروت و دارايي خود را با يكديگر تقسيم مي‌كردند و برادرانه با هم زندگي مي‌نمودند.رفتار پيامبر با دخترش فاطمه يك نمونه ارزنده براي درك مناسباتي بود كه از نظر پيامبر بايد در مدينه‌النبي شكل بگيرد. اگرچه فاطمه فاطمه بود، ولي پيامبر نيز پيامبر خداوند بود. او در برابر دخترش مي‌ايستاد و دست او را مي‌بوسيد و او را در جاي خود مي‌نشانيد و اين كار را هميشه تكرار مي‌كرد.‌

سياست پيامبر را در تلطيف روابط اجتماعي، اهل بيت نيز پيگيري مي‌كردند و رفتار مهربان و لطيف فاطمه و علي با مستضعفان و طبقات فرو دست و مهر بي‌پايان آنها نسبت به مردم به ويژه مستضعفان چيزي جز تداوم سنت پيامبر در قلمرو زندگي اجتماعي نبود. سنن پيامبر در سيره اهل بيت تداوم يافته و نهادينه شده بود.

مبارزه با اشرافيت مذهبي‌

گام ديگر پيامبر در امور اجتماعي مدينه`‌النبي مبارزه با تشريفات ديني و اشرافيت مذهبي بود. در جامعه بدوي و قبايلي عربستان نيز تشريفات ديني در چهره آيينهاي بت‌پرستي و تشريفات به شرك آلوده شده زيارت خانه خدا و اشرافيت مذهبي در چهره اشرافيت قريش رخ نموده بود. تشريفاتي كه قريش در مورد زيارت خانه خدا قائل شدند و مقرراتي كه در مورد مراسم حج وضع كردند، به نوبه خود نشان دهنده و مؤيد رابطه متقابل تشريفات ديني و اشرافيت مذهبي است. هرچه آداب و رسوم ديني پيچيده‌تر، متنوع‌تر و مفصل‌تر مي‌شود، اشرافيت مذهبي فربه‌تر، برخوردارتر و مرفه‌تر مي‌گردد. اين رابطه متقابل در همه حوزه‌هاي ديني و تمدني جهان ديده شده است. گسترش تشريفات ديني در آيين زرتشت همزمان و همراه با گسترش دايره قدرت اشرافيت مذهبي صورت گرفت. اين رابطه متقابل به تدريج در دنياي مسيحيت نيز چهره نمود و همزمان با افزايش تشريفات ديني، اشرافيت مذهبي بال و پرگرفت و روحانيت به صورت يك طبقه برخوردار و مرفه در آمد.‌

در عربستان نيز قريش كه در هيئت يك قبيله نقش هدايت معنوي ساير قبايل عرب را برعهده داشتند، به تدريج بر تشريفات ديني افزودند و همزمان با آن خود در مقام يك قبيله برتر در جامعه قبايل عرب ظهور كردند. از جمله تشريفاتي كه قريش به مراسم حج افزوده بودند، تغيير در شيوه پوشش در هنگام طواف بود. بنابر يك قانون تبعيض‌آميز و در عين حال مبتذل، هيچ كس جز اهل حرم نمي‌توانست با لباس خودش طواف كند، بنابر اين اهل حِلّ يا بايد لباس يك نفر از اهل حرم را به دست مي‌آوردند - به صورت عاريه يا اجاره - و يا بايد عريان خانه خدا را طواف مي‌كردند. برخي از زنان كه نمي‌توانستند لباس يك نفر از اهل حرم را به دست آورند و در نتيجه عريان، خانه خدا را طواف مي‌كردند، صحنه‌هاي غيرقابل تصوري به وجود مي‌آوردند كه گاه موجب مزاحمت‌ها، زد و خوردها و آغاز جنگهاي خونين بين قبايل عرب مي‌شد.

مي‌توان پذيرفت كه دست كم بخشي از قريش، كه مسلماً بني‌اميه در اين بخش قرار مي‌گيرند، از موقعيت زيارتي مكه و حرمت ديني كعبه هم براي كسب حيثيت معنوي سود مي‌گرفتند و هم براي تجارت و كسب درآمد مادي و بدين ترتيب به صورت يك قدرت برتر مذهبي - اقتصادي در آمده بودند؛ قدرتي كه تداعي كننده قدرت موبدان در ايران، برهمنان در هند، كاهنان در مصر، كليسا در روم و روحانيت ماهايانا در ژاپن بود.

پيامبر در مدينه خود تمام تشريفات زائد مذهبي را حذف كرد و به جاي آنها آداب و رسومي را جايگزين كرد كه بسيار ساده و در عين حال معقول، مترقي و الهام‌بخش بود و از سوي ديگر خود در مقام كسي كه در راس هرم موقعيت روحاني و ديني مدينه‌النبي قرار دارد، زندگي بسيار ساده، بي‌تكلف و بي‌پيرايه‌اي را در پيش گرفت. او تلاش مي‌كرد كه از فقيرترين اقشار جامعه اسلامي نيز ساده‌تر زندگي كند تا زندگي در كام همه آنها شيرين شود. اين زهد انقلابي كه هرگز به معني خودآزاري و دنيا گريزي نبود، بلكه به معني همدلي و همراهي با مستضعفان جامعه به منزله گروهي هم عقيده و هم آرمان بود، بر برخي از اصحاب و ياران و نزديكان پيامبر گران مي‌آمد. آنها اگرچه نمي‌توانستند محمد را در زمان خودش نقد كنند و اگرچه هرگز تعارض خود با مشي و سيره اقتصادي پيامبر را آشكار نساختند، زيرا تمام حيثيت و وجاهت اجتماعي خود را از نزديكي با پيامبر كسب مي‌نمودند و اگرچه در لفظ همواره دم از سنن پيامبر‌نيز مي‌‌زدند، ولي پس از پيامبر عملاً اين سنتهاي مترقي را از اساس دگرگون ساختند.‌

اصرار پيامبر در پايين‌تر از ديگران زيستن به گونه‌اي بودكه حتي در روش و شيوه اجراي مراسم نماز جماعت نيز اثر گذاشت. كسي كه براي نماز در جلو مردم مي‌‌ايستد بايد يا در سطح پايين‌تري بايستد و يا حداكثر هم سطح ديگران. يك وجب برتري او موجب بطلان نماز است.‌پس از پيامبر اين سنت اجتماعي در سيره‌ اهل بيت تداوم يافت و به ويژه در آيينه زندگي فاطمه و علي با تمام قامت جلوه كرد. علي در همه عمر از جمله هنگامي كه خلافت را در اختيار داشت، محمدوار رفتار مي‌‌كرد و مانند مستضعفان جامعه مي‌‌خورد و مي‌‌پوشيد و زندگي مي‌‌كرد. به همين دليل مرگ او را مؤمنان راستين و مستضعفان جامعه عزا، و اشراف جامعه جشن گرفتند.‌

مبارزه با سنت‌گرايي‌

گام ديگر پيامبر در امور اجتماعي مدينه`‌النبي، مبارزه جدي و مداوم با سنت‌گرايي بود. سنت‌گرايي به اين معني كه آداب، عادات، رسوم، هنجارها و ارزشهاي اجتماعي در طول زمان از نسلي به نسل ديگر منتقل شود بدون آنكه نسل جديد اجازه داشته باشد درباره اصالت، اعتبار، كاركرد اجتماعي وعقلانيت آنها چون و چراكند، يكي از بيماري‌هاي اجتماعي است.‌

در پشت در بسته جامعه سنتي آنچه جاي مي‌‌ماند و اجازه ورود پيدا نمي‌كند، خرد جمعي است. در جامعه سنت‌گرا جايي براي بحث و نقد و چون و چرا وجود ندارد. جامعه سنتي و انسان سنتي سؤال كردن درباره اعتبار ميراث گذشته را جرم مي‌‌داند و هركس را كه چنين جرمي مرتكب شود، مجازات مي‌‌كند.‌

نتيجه قهري سنت‌گرايي، ايستايي، جمود و ارتجاع است، درحالي كه جامعه پويا، سنتهاي كهن را نقد مي‌‌كند و آنچه را صحيح است، مي‌‌پذيرد و آنچه را نارواست، رد مي‌‌كند و مبناي آن در رد و قبول هر سنت، انديشه و خرد است. ناگفته پيداست كه منظور ما از سنتهاي اجتماعي، سنتهاي الهي نيست. سنتهاي الهي چه به صورت قوانين تكويني - مانند آنكه نقطه جوش آب صددرجه سانتيگراد در سطح درياست -- و چه به صورت قوانين تشريعي -- مانند حرمت دروغ و يا ربا - فرازماني و فرامكاني‌اند، درحالي كه سنتهاي اجتماعي به هر تقدير در حصار دوره تاريخي و حوزه جغرافيايي خود اعتبار پيدا مي‌‌كنند و محصول جامعه بشري‌اند.‌

مبارزه با سنت‌گرايي ويژگي عمومي همه پيامبران خداست. پيامبران خدا عموماً براي مبارزه با سنت‌گرايي و سنتهاي نارواي اجتماعي بزرگترين فداكاريها را از خود نشان داده و بزرگترين حماسه‌هاي تاريخ بشر را آفريده‌اند، زيرا وقتي سنت جانشين خرد مي‌‌شود، راه‌ رهايي برمردم بسته مي‌‌گردد.‌

قرآن با صراحت در موارد متعدد پذيرش كوركورانه ميراث فرهنگي، اعتقادي و اجتماعي گذشتگان را تقبيح كرده و مي‌‌گويد: (مائده، 104)‌

اصرار اصلي قرآن برانديشه و تفكر و پذيرش خردمندانه است و جهاد بزرگ اسلام براي مبارزه با پذيرش كوركورانه ميراث گذشتگان آغاز شده است. مبارزه پيامبر با سنت‌گرايي مبارزه‌اي همه‌جانبه و دامنه‌دار بود. سنت‌سنجي به معني نقد و پذيرش سنتهاي مترقي و مبارزه با سنتهاي ارتجاعي در كنار هجرت، زمينه تاريخي پيدايش و شكوفايي تمدن اسلامي را فراهم آورد. اين تمدن دژ سنتهاي كهن را در گستره‌اي از سيحون و جيحون و پنجاب تا جبل‌الطارق فرو ريخت و جهان را براي ورود به يك مرحله تاريخي نوين آماده كرد.‌

هر سنت اجتماعي كه به دست پيامبر در عربستان شكسته شد، يك شكست جديد در پايه‌هاي ديوار بلند تاريخ سنت‌گرايي پديد آورد و يك علامت سؤال نوين در مقابل سنتهاي نارواي اجتماعي قرار داد و بدين‌گونه پدرسالاري، سلطنت، رويه‌هاي حقوقي و اجتماعي ضدانساني، تبعيض‌نژادي، برده‌داري و تشريفات ديني با بحرانها و چالشهاي جدي و دامنه‌داري روبه‌رو شدند.‌

جدا كردن سرنوشت روحانيت از سرنوشت اشرافيت‌

گام ديگر پيامبر در امور اجتماعي مدينه`‌النبي، جدا كردن سرنوشت روحانيت از سرنوشت اشرافيت بود. اگر چه سياست پيامبر عين ديانت او بود، ولي در مدينه`‌النبي ديانت هرگز در خدمت سياست به معني متداول كلمه نبود. اگر چه اسلام خط‌مشي سياست جامعه را ترسيم مي‌‌كرد، ولي اين خط‌مشي نه تنها به منافع اشراف جامعه اسلامي خدمت نمي‌كرد، بلكه آنها را مقيد و محدود مي‌‌ساخت و سيره پيامبر نشان مي‌‌داد كه او دوست دارد آنها كه جاذبه معنوي بيشتري دارند و در نتيجه در هدايت مردم مؤثرترند، بيشتر از ديگران از دنياطلبي بپرهيزند. اين پرهيز تنها از يك مصلحت فردي سرچشمه نمي‌گرفت، بلكه ناشي از يك ضرورت اجتماعي نيز بود.‌

زهد انقلابي نخبگان سياسي در مدينه`‌النبي سبب مي‌‌شود تا افراد جامعه در اصالت و ماهيت دعوت اسلامي دچار ترديد نشوند و از سوي ديگر دنياطلبي به معني فراموش كردن فلسفه وجودي انسان و از ياد بردن نيازهاي معنوي مردم كه منجر به از خدابيگانگي و از خودبيگانگي مي‌‌شود، به يك ارزش اجتماعي تبديل نشود و در نتيجه همه دستاوردهاي نبوت را در تاريخ برباد ندهد. به همين دليل پيامبر شخصاً در كمال سادگي مي‌‌زيست و زندگي شخصي او آيينه تمام‌نماي اصالت دعوت او بود. علي وفاطمه نيز در كنار او - و نيز پس از او - محمدوار مي‌‌زيستند و پاسدار راستين تسنن (سنت‌پذيري) محمدي بودند، ولي با همه اينها بايد بپذيريم كه كاميابي پيامبر در اين زمينه محدود و نسبي بود.‌

جامعه همسران پيامبر كه نمونه معني‌داري از جامعه مدينه بود، نتوانست رنج محمدوار زيستن را كاملاً برخود هموار كند. برخي از همسران پيامبر از صميم دل، ولي برخي ديگر با اكراه به اين شيوه زندگي تن دادند و پس از پيامبر راه و رسم ديگري را پيش گرفتند. اصحاب پيامبر نيز به همين ترتيب به گروه‌هاي گوناگوني تقسيم مي‌‌شدند كه درحقيقت هر يك، يك لايه اجتماعي را نمايندگي مي‌‌كردند و در مجموع نخبگان سياسي مدينه را تشكيل مي‌‌دادند.‌

تحول از سادگي به پيچيدگي در تشريفات ديني همواره با تحول از مردم‌سالاري به اشرافيت در نظام سياسي همراه بوده است و در اين تحولات نوعاً عبور از زهد و خويشتن‌داري به سوي دنياطلبي، تكاثر و كنز در جامعه نخبگان سياسي ديده شده است. پيامبر در آيينه فعل و انفعالات سياسي و اجتماعي مدينه نشانه‌هاي چنين تحولاتي را مي‌‌ديد و از تأثير اين تحولات برآينده مدينه‌النبي بيمناك بود. قرآن نيز پيوسته اين خطر را تذكر مي‌‌داد و مي‌‌دهد و برآنچه بر امتهاي گذشته رخ داده است، انگشت مي‌‌گذاشت و مي‌‌گذارد. معابد پرشكوه همواره در كنار قصر‌هاي افسانه‌اي سربرآورده‌اند. زاهدان گوشه‌نشين هرگاه وارد عرصه سياست شده‌اند تاجامعه را اصلاح كنند، غالباً آنچه فراموش كرده‌اند و يا آگاهانه آن را در پاي معبد قدرت خود قرباني كرده‌اند، تقوا و خويشتن‌داري بوده است. تاريخ پر است از نمونه‌هايي كه هر يك با هزار زبان سخن از هزاران دل مي‌‌گويند كه ياد خدا را از دست داده‌اند، درحالي كه مردم را به خدا دعوت مي‌‌كرده‌اند.‌

پيامبر كه خانه خود را پناهگاه مستضعفان كرده بود، از آن مي‌‌هراسيد كه روزي حكومت اسلامي در اختيار اشراف جامعه اسلامي قرار بگيرد و چنين حكومتي مستضعفان را از كرامت انساني خود محروم كند و آنها را با خود، با خدا و با نظام سياسي جامعه اسلامي بيگانه كند و اين دقيقاً اتفاقي بود كه در ساير نقاط جهان نيز رخ داده بود. اگرچه پس از پيامبر اهل‌بيت بسيار كوشيدند كه اين سنت مترقي محمدي حفظ شودو در اين راه از جان خود گذشتند و از سنت فرازماني و فرامكاني محمدي نگذشتند، ولي باكمال تأسف بايد اين حقيقت را بپذيريم كه در اين راه عملاً توفيقات زيادي به دست نيامد. به تدريج مسجدالنبي در مدينه، با آن سادگي و بي‌پيرايگي‌اش، كه مقر اصلي دولت محمد و خانه فاطمه وعلي بود، عملاً نقش خودرا از دست داد و به جاي آن مسجد اموي در شام كه به صورت يك قصر افسانه‌اي و زراندود تزئين شده بود، نقش‌آفرين عرصه سياست جامعه اسلامي شد. مسجد اموي نمادي از پيوستگي مجدد سرنوشت روحانيت و اشرافيت و بازگشت ارتجاع با شعارهاي نوين بود.‌

تلاش براي كاهش فاصله طبقات اجتماعي‌

گام ديگر پيامبر در طراحي مدينه`‌النبي تلاش براي كاهش فاصله طبقات اجتماعي و ايجاد جامعه‌اي بدون طبقات منفصل بود. اگرچه به دليل تفاوتهاي فردي، يكسان ساختن برخورداريهاي مادي افراد جامعه نه امكان‌پذير است ونه در صورت امكان، مفيد؛ زيرا انگيزه تلاش و كوشش اقتصادي را در افراد جامعه از بين مي‌‌برد، ولي از طرف ديگر پيدايش طبقات منفصل اجتماعي به گونه‌اي كه عضو طبقه فراتر امتيازات اجتماعي فراواني را بدون هيچ‌گونه كار و كوشش و استعداد و از طريق جبر سرنوشت طبقاتي به دست بياورد نيز باعث سركوب استعدادهاي مردم و بستن راههاي ترقي و پيشرفت به روي آنان مي‌‌گردد و از همه‌ اينها بالاتر اين تبعيض‌ها گوهر انساني را مسخ و سرشت بشري را نابود مي‌‌سازد. در جامعه‌ قبايلي عربستان شهرنشيني جز در چند شهر معدود، آنچنان رواج نداشت تا در درون جامعه شهري سخن از طبقات اجتماعي بگوييم، ولي در عين حال تمايزات درون قبيلگي نيز بسيار روشن و چشمگير بود.‌

در دو سر طيف لايه‌هاي اجتماعي در جامعه قبايلي عربستان، تجار و برده‌ها قرار داشتند. تجار به ويژه آنها كه در سطح بين‌المللي فعاليت مي‌‌كردند و معمولاً از قريش بودند، بيشترين برخورداريها را داشتند و برده‌ها حتي مالك وجود خودشان نيز نبودند و در بين اين دو قطب ساير لايه‌هاي اجتماعي نظير صحراگردان، خوش‌نشينان، كشاورزان و... قرار مي‌‌گرفتند.‌

با بعثت پيامبر جابه‌جايي جمعيتي نويني در سطح شبه جزيره به وجود آمد و شهر مدينه توسعه و گسترش يافت و به صورت كانون قدرت جديد و به منزله قلب سياسي و فرهنگي شبه جزيره مورد توجه عمومي قرار گرفت. پيامبر در مدينه همه ديوارهايي را كه لايه‌هاي اجتماعي را از هم جدا مي‌‌كرد، فرو ريخت و تمام تمايزات نژادي و طبقاتي را رسماً و عملاً ملغي كرد. توفيق پيامبر در ايجاد جامعه مدني به گونه‌اي كه همه افراد جامعه از حقوق اساسي برخوردار باشند، توفيقي چشمگير و درخشان بود و پس از او نيز تاريخ هرگز شاهد پيدايش طبقات منفصل اجتماعي - آنچنان كه در هند و ايران و روم باستان وجود داشت . در درون جامعه اسلامي نبوده است و همين كاميابي در گرايش مردم نقاط مختلف جهان به اسلام نقش محوري داشته است. كوشش بني‌اميه براي ايجاد يك طبقه اجتماعي جديد از طريق - اشراف اموي با عكس‌العمل جدي در جامعه اسلامي روبه‌رو شد و بحرانهاي بزرگي را به وجود آورد و سرانجام ساختار سياسي امپراتوري اموي را در كام خود فروبرد.‌

ارتقاي حقوق زنان‌

گام ديگر پيامبر در بناي مدينه`‌النبي، مبارزه با مردسالاري و تلاش براي ارتقاي حقوق زنان بود. در عربستان پيش از اسلام زن مورد همه نوع استثمار قرار داشت و از همه حقوق اساسي خود محروم بود. دختر از پدر ارث نمي‌برد و درحلقه نسب جايي نداشت. هركسي به پدرش شناخته مي‌‌شد نه به مادرش و اين تنها پيامبر بود كه نسب فرزندانش از طريق دخترش به او مي‌‌رسيد و مي‌‌رسد. او با افتخار فراوان فرزندان زهرا را فرزندان خودش مي‌‌ناميد.‌در جامعه قبايلي عرب پسرزايي تشويق و دخترزايي نكوهش مي‌‌شد. هنگامي كه دختري به خانه بخت مي‌‌رفت، در صورتي كه شوهرش از افراد قبيله خودي بود، پدر و برادرش به او مي‌‌گفتند: و اگر شوهرش از قبيله ديگري بود، به او مي‌گفتند: ‌

مردسالاري كه در عصر حكومت بازو و قدرت مرد، يك پديده بين‌المللي بود، به هيچ روي مورد پذيرش پيامبر نبود. پيامبر كوشش بسياري در جهت ارتقاي حقوق زنان كرد و براي تثبيت حقوق آنان نظام حقوقي نويني را تنظيم نمود كه هنوز مترقي‌تر از همه دستاوردهاي حقوقي است كه به نفع زنان در جامعه بشري به دست آمده است.اگر چه انقلاب صنعتي به نقش انحصاري قدرت بازوي مرد پايان داد و توليد انبوه كه نياز به مصرف انبوه داشت، جامعه زنان را بهترين بازار مصرف خود يافت و بدين ترتيب مباحث نظري آزادي زنان در دامن تكنوكراسي و در آغوش توليد انبوه متولد شد، ولي بايد به ياد داشته باشيم كه بيش از هزار سال پيش از انقلاب صنعتي، پيامبر براي آزادي زنان و تثبيت حقوق فردي و اجتماعي آنان عملاً قيام و اقدام كرد و اين قيام بزرگ ثمرات درخشاني براي زنان جهان دربر داشت.

سيره پيامبر در دفاع از حقوق زنان و مبارزه با مردسالاري را پس از او اهل بيت نيز پيگيري كردند و متقابلاً خديجه، فاطمه و زينب نيز عملاً هر يك در جاي خود و به سهم خويش نشان دادند كه جنس زن شايستگي رسالتي را دارد كه خدا و پيامبر او برايش قائل شده‌اند.

معرفي نظام حقوقي اسلامي‌

گام ديگر پيامبر خدا در راه تاسيس مدينه`‌‌النبي معرفي نظام حقوقي اسلامي بود كه پايه پيدايش رويه‌هاي قضايي در جامعه اسلامي قرار گرفت. در عربستان پيش از ظهور اسلام، دعاوي حقوقي يا با ريش‌سفيدي و يا با شمشير حل و فصل مي‌شد. گاه اعراب اختلافات خود را در محضر يك كاهن و يا حَكَم مطرح مي‌كردند و حكم او را بي‌چون و چرا مي‌پذيرفتند و معمولاً كاهن و حَكَم به نفع كسي كه ثروتمندتر بود و يا به قبيله نيرومندتري تعلق داشت و يا از موقعيت اجتماعي بالاتري برخوردار بود، راي مي‌داد. بنابراين عملاً و غالباً حسب و نسب و قدرت اجتماعي سه پايه اساسي قضاوت در عربستان عصر جاهلي به شمار مي‌رفت.

در نظام حقوقي و جزايي كشورهاي متمدن آن روزگار نظير هندوستان، مقررات وحشيانه‌اي به چشم مي‌خورد، مانند بريدن اعضا، درآوردن چشم، و پر كردن گوش با سرب مذاب (در صورتي كه يك فرد نجس به آيات كتاب مقدس گوش مي‌داد).اسلام در نظام حقوقي و جزايي خود تمام اين موارد را ممنوع كرد و تنها در شرايط بسيار خاص -- كه معمولاً چنين شرايطي نيز به آساني به وجود نمي‌آيد--- حكم سنگسار را در باره زناي محصنه و حكم قطع انگشت دست دزد را تجويز نمود. از سوي ديگر اسلام تمام افراد جامعه را در برابر مقررات حقوقي و جزايي مساوي دانست و برخلاف آنچه در ساير كشورها به ويژه كشورهاي متمدن آن روزگار رواج داشت، هيچ امتيازي براي اشراف قائل نشد و حتي از آن بالاتر براي بردگان در مورد جرائم مشابه، مقررات جزايي سبك‌تر و آسان‌تري را در نظر گرفت. ‌

اسلام گذشته از آنكه حقوق اساسي انسان را تبيين كرد و آن را به رسميت شناخت، نظير حق تعيين سرنوشت و آزادي، حق انتخاب شغل شرافتمندانه، حق ازدواج، حق مسكن، حق آموزش و حق بهداشت، افراد جامعه را به تحصيل حقوق اساسي خود موظف كرد و هرگونه كوتاهي را در اين باره مستوجب پاسخگويي در برابر خداوند دانست.

پيامبر گذشته از افراد جامعه، حقوق حيوانات را نيز به رسميت شناخت. براي مثال مي‌گفت:

تثبيت حقوق صاحب كار در برابر صاحب سرمايه‌

گام ديگر پيامبر در راه بناي مدينه`‌النبي به رسميت شناختن و تثبيت حقوق صاحب كار در برابر حقوق صاحب سرمايه بود. اگر چه به رسميت شناختن اين حقوق پديده نويني نبود، ولي بايد توجه كنيم كه تا دوران معاصر صاحبان كار، به ويژه در كسوت كشاورزان بدون زمين، عملاً از حقوق اساسي خود محروم بودند و نظام ارباب - رعيتي تا قرن بيستم به حيات خود ادامه داده است. در اين نظام كشاورزان وابسته به زمين همراه با زمين خريد و فروش مي‌شدند و جزء اعياني زمين به شمار مي‌آمدند.

حقوق كارگران و كشاورزان بدون زمين - در مقام صاحبان كار - تا آنجا مورد حمايت اسلام قرار گرفت كه پيامبر گفت:

توجه جدي و موشكافانه به جنگ فقر و غنا

گام ديگر پيامبر در امور اجتماعي مدينه`‌‌النبي توجه جدي و موشكافانه به جنگ فقر و غنا و نگاه مسئولانه به حق‌كشي ستمكارانه‌اي بود كه اغنيا درباره فقرا روا مي‌داشته‌اند. در عربستان پيش از بعثت پيامبر، هيچ قانوني كه از ضعفا حمايت كند، وجود نداشت و تنها پيماني كه در مورد دفاع از مظلومان در تاريخ عربستان ثبت شده حلف‌الفضول است كه بين گروهي از بني‌هاشم و بني مطلب و اسدبن عبدالعزي و زهره`‌ بن كلاب و تميم بن مره و در خانه عبدالله بن جدعان منعقد شد. شركت‌كنندگان در حلف الفضول عهد كردند اگر در مكه ستمي واقع شد، به پشتيباني از مظلوم در مقابل ستمگر قيام كنند، ولو آنكه مظلوم از قبايل شهر مكه نباشد. بدين ترتيب در اين پيمان برخلاف عرف آن زمان، خون ملاك قضاوت قرار نگرفته بود، بلكه ملاك قضاوت حق بود.

موضعگيري پيامبر در برابر جنگ فقر و غنا به نفع مستضعفان بود، به همين دليل جوانان و مستضعفان قبايل عرب به اسلام‌گرايش عميق تري داشتند، اما اين موضعگيري به صورتي نبود كه طغيان‌و شورش و هرج و مرج اقتصادي را تجويز كند يا حق مالكيت را ناديده بگيرد، بلكه ضمن حفظ حرمت حق مالكيت، حقوق مستضعفان با وضع قوانين اختصاصي (كه در نظام مالياتي به آن اشاره شد) مورد توجه و حمايت قرار گرفت، ضمن آنكه مؤمنان پيشرو كه معمولاً از ميان جوانان و مستضعفان دين‌باور و پاكباخته برمي‌خاستند، به مناصب حساس و كليدي منصوب مي‌شدند و اداره مدينه‌النبي را بر عهده مي‌گرفتند.‌

ارتقاي سطح زندگي مادي‌

يكي ديگر از گامهاي پيامبر در راه بناي مدينه`‌النبي، بهبود الگوي زندگي و ارتقاي سطح زندگي مادي مردم مدينه بود. مجموعه اصلاحاتي كه پيامبر در ساختارهاي فرهنگي، اجتماعي و اقتصادي مدينه به وجود آورد، شرايط فرهنگي، اجتماعي، اقتصادي و بهداشتي آن را تغيير داد. اعراب كه قبل از اسلام از آبهاي آلوده به لجن مي‌نوشيدند و از مردار تغذيه مي‌كردند، به سطح بالايي از رفاه اقتصادي و توسعه اجتماعي و سياسي رسيدند و جمعيت آنها رو به ازدياد گذاشت. آنها به دور از قحطي‌هايي كه سالانه در چين و آسياي شرقي رخ مي‌داد و قربانيان فراواني مي‌گرفت و كشتاري كه طاعون و وبا به دنبال جنگهاي وسيع از بقاياي جمعيت ايران و روم مي‌كرد، راه خود را در تاريخ مي‌گشودند. گذشته از همه اينها تعاليم اسلام درباره طهارت، تغذيه، بهداشت و نظافت، زندگي اعراب را به طور كلي دگرگون ساخت و آن را عميقاً متحول كرد.‌

دفاع از حق آزادي مردم‌

يكي از مهمترين اقدامات اجتماعي پيامبر در راه بناي مدينه`‌النبي، دفاع از حق آزادي مردم بود. شعار به خودي خود يك شعار ضدبردگي،‌ ضد بندگي، ضد استثماري و ضد بهره‌كشي بود. پيامبر رسماً همه مردم را بندگان خدا و خانواده خدا (الخلق عيال الله) اعلام كرد و آشكار است كه كسي كه بنده خداست، نمي‌تواند بنده ديگران باشد. از سوي ديگر پيامبر رسماً مي‌گفت هيچ اكراهي در دين نيست، زيرا راه رهايي و رشد از راه گمراهي و اسارت متمايز شده است. او براي اينكه خرد جمعي امكان حضور در فرآيند تصميم‌گيريهاي اجتماعي را داشته باشد، اصل شورا را مطرح كرد و با مردم در امر حكومت مشورت كرد و قرآن نيز رسماً اعلام كرد كه ؛ و اين روش را تأييد كرد.

گام ديگر پيامبر در امور اجتماعي و اقتصادي مدينه‌النبي، تأسيس يك نظام مالياتي مترقي و مردمگرا به منظور توزيع عادلانه ثروت بود. همان‌طور كه قبلاً يادآوري شد، در دنياي قديم طبقات برگزيده اجتماعي از پرداخت ماليات معاف بودند و ماليات از طبقات فرودست و مستضعفان گرفته و خرج دربار شاهان، شاهزادگان، اشراف و در مجموع مستكبران و به تعبير قرآن مي‌شد. ساده‌ترين نوع ماليات بيگاري بود كه از جان مستضعفان گرفته مي‌شد. هر يك از افراد طبقات فرودست موظف بودند سالانه مدتي را به طور رايگان براي حكومتهاي مقتدري نظير حكومت ايران و روم بيگاري كنند. از كشاورزان خراج گرفته مي‌شد و مقدار آن بيش از آنكه تابع توان كشاورز باشد، تابع نياز دربار و اشراف بود. گرانتوسكي ميزان خراج كشاورزان در ايران را تا يك سوم محصول برآورد كرده است.‌

پيامبر هرم مالياتي را وارونه كرد؛ بدين معني كه مستضعفان از پرداخت ماليات - در صورتي كه توان پرداخت آن را نداشته باشند - معاف شدند، ولي در عوض ثروتمندان مكلف شدند كه به سبب درآمد ساليانه خود ماليات بپردازند. درآمدهايي كه از طريق ماليات (زكات، كفّارات و...) به دست مي‌آمد،‌ صرف مخارج عمومي و ارتقاي سطح زندگي محرومان جامعه و... مي‌شد.

مبارزه با استبداد

از نظر سياسي و اجتماعي بزرگترين دستاورد پيامبر مبارزه با استبداد در همه وجوه آن بود. تمام جهتگيريهاي اجتماعي، اقتصادي، فرهنگي و سياسي پيامبر ماهيت ضد استبدادي داشتند. نظام سلطنتي اگرچه تنها نوع حكومت شناخته شده در آن روزگار بود، ولي مورد نفرت اسلام قرار داشت. قرآن از پادشاهان ستمگر به عنوان طاغوت ياد كرده و آنها را سزاوار خشم و غضب الهي دانسته است و از قول ملكه سبا مي‌گويد پادشاهان هرگاه به كشوري در آيند، آن را تباه مي‌سازند.

فجايعي كه نظامهاي استبدادي به بار آورده‌اند، گسترده‌تر از آن است كه بتوان در اينجا به آنها اشاره كرد. ولي به هر تقدير ظهور پيامبر اسلام مشعل آگاهي را روشن كرد و زنگهاي خطر را براي حكومتهاي استبدادي به صدا درآورد. موسي استبداد را در چهره فرعون در هم شكست، ولي پيامبر اسلام پايه‌هاي مردمگرايي و مشاركت سياسي مردم در چهره حكومت اسلامي را استوار كرد.




 دوشنبه 6 خرداد 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: اطلاعات]
[مشاهده در: www.ettelaat.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 568]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن