واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: بالاخره پدر من نگرانیها و تجربههایی دارد که منتقل میکند. من هم از آنها استفاده میکنم اما اینکه میگویم پدرم از کارگردانی این فیلم بیاطلاع بود از سر اختلاف... فرجا... سلحشور: اجازه نمیدهم دخترانم فیلم بسازند. سینما جای مناسبی برای خانمها نیست. "هیچکدام از دخترانم در عرصه سینما فعالیت نمیکنند، فقط یکی از آنها نویسندگی میکند. اگر خودشان هم تمایل به فعالیت داشته باشند من اجازه نمیدهم، چرا که سینما جای مناسبی برای خانمها نیست، سینما (چه در ایران و چه در جهان) برای زن، جای خوبی نیست، چون در سینما زمینۀ فساد زیاد است، عرصه فساد پذیری در آن زیاد است و به همین دلیل نه برای خانمها بلکه برای آقایان هم مناسب نیست..."این جملات بخشی از حرفهای جنجالی "فرج الله سلحشور" در گفت و گوی ماه گذشتهاش با روزنامه ایران است. حرفهایی که برخی از حاضران سومین جشنواره فیلم پلیس پس از اعلام نام فرد برگزیده بخش کارگردانی تولیدات ناجا با تعجب و البته حدس و گمان، زیر گوش کنار دستیشان، آنها را زمزمه کردند. زینت سلحشور کارگردان فیلم نیمه بلند "انتقام بزرگ" آن شب در مراسم حاضر اما به دلیل آنچه خود بدشانسی میخواند، هنگام اعلام نامش برای تقدیر، در تالار اصلی غایب بود اما خارج شدن نامش از پاکت برگزیدگان جشنوارهای سینمایی، کافی بود تا حرف و حدیثهایی هر چند در قالب شنیدهها دربارۀ اختلاف او و پدرش، در میان اهالی رسانه، به دنبال منبعی برای تأیید یا تکذیب، دهان به دهان شود.ز ینت سلحشور دختر کارگردان سریال پرحاشیه یوسف پیامبر (ع) است. او اگرچه امروز و در شرایط خاصی که گفتهها و فعالیتهای پدرش فراهم آورده است نامش رسانهای میشود، اما یک دهه است که از اهالی سینمای ایران به شمار میرود. "نزدیک به 10 سال است که وارد سینما شدهام. کارم را با دستیاری کارگردان و برنامه ریزی آغاز کردم و تا امروز هم در پروژههایی مثل شهر آشوب (یدالله صمدی) امام حسین (ع) کار نیمه تمام شهریار بحرانی و سریال یوسف پیامبر (ع) حضور داشتهام. "اينها گفتههای زينب سلحشور به "وطن امروز" است كه به قول خودش 8 سال در سايه بوده است. اختلاف هست اما.....سلحشور در توضیح حرفهایی که درباره اختلافات او با پدرش برای کار در سینما مطرح شده است، میگوید: "تا پیش از برگزاری سومین جشنواره فیلم پلیس و دریافت جایزه ویژه کارگردانی در میان تولیدات ناجا، پدرم از فعالیتم بیخبر بود. اختلاف نظرات من و پدرم خیلی زیاد است اما این از جنس همان اختلاف نظری است که شاید میان بسیاری از والدین و فرزندان وجود داشته باشد، این اختلاف کاملاً طبیعی است. "وی تأکید میکند: "بالاخره پدر من نگرانیها و تجربههایی دارد که منتقل میکند. من هم از آنها استفاده میکنم اما اینکه میگویم پدرم از کارگردانی این فیلم بیاطلاع بود از سر اختلاف با او نیست، بلکه من اصلاً به هیچکس درباره این فیلم حرفی نزده بودم، نه به پدرم نه به مادرم و نه حتی به آقای (محسن) علی اکبری که از دوستان نزدیک خانواده ما هستند و اتفاقاً در آن مقطع هم چند ماهی در دفترشان مشغول بودم. من چون خودم از کیفیت روند تولید این فیلم راضی نبودم و الان هم از نتیجه کار اصلاً راضی نیستم و هرچقدر هم جایزه تندیس بگیرد نمیتوانم آن را فیلم خوبی بدانم نمیخواستم دیگران را در استرسهایم شریک کنم، برای همین کل روند تولید را به طور مستقل و بدون اطلاع دیگران دنبال کردم و به انتها رساندم. "زینب سلحشور میگوید: "من در حال حاضر زندگی کاملاً مستقلی از خانوادهام دارم. به سه دلیل خیلی ساده زندگی مستقل از خانوادهام را انتخاب کردهام اول اینکه خانه پدری ما همیشه پر از میهمان و آمد و شد است و برای همین کارکردن در آنجا برایم دشوار بود (واقعاً هم نمیدانم پدر چطور میتواند در آن شرایط کار کند! دومین دلیلم، حساسیتهای خاصی بود که تمامی والدین روی کیفیت فعالیت فرزندانشان دارند و این برای من که به عنوان مثال در پنجشبانه روز شاید با 2 وعده غذا هم بتوانم کار کنم کمی نامطلبوب بود و جلوی کار کردنم را میگرفت (چرا که این غذا نخوردن اصلاً برای والدین نمیتواند معقول باشد) سومین دلیل هم این است که میخواهم اگر به جایی میرسم خودم رسیده باشم نه به واسطۀ نزدیکان و در سایه پدرم. "وی میافزاید:" من یکی از منتقدان جدی سریال یوسف پیامبر (ع) هستم. به عقیده من مشورت نگرفتن با اهل فن موجب شده است که برخی نقاط ضعف جدی در این مجموعه به وجود بیاید. هرچند که برخی پارامترها مانند طراحی لباس و برخی دکورها به جذابیت مجموعه کمک کرده است و میتواند مخاطب را به سریال جذب کند."در مورد سینما هیچگاه به تفاهم نخواهیم رسیدزینب سلحشور می گوید: "من و پدرم هیچگاه در مورد سینما به تفاهم نرسیدهایم و فکر هم نمیکنم هرگز برسیم چرا که من مثل پدرم فکر نمی کنم. "وی خاطرنشان می کند:" من يك دختر چادری هستم و بارها شده است که برای پروژهای دعوت شدهام. اما بعد از اینکه حضوری رفتهام و پوششم را دیدهاند دیگر تماس نگرفته و به اصطلاح من را پیچاندهاند! اما در عین حال در پروژههایی هم که حضور داشتهام در کمتر از یک هفته توانستهام نظر اطرافیان را نسبت به خودم تغییر دهم و با تمامی عوامل حتی تا مدتها بعد از اتمام کار روابط حسنهام را حفظ کنم. خب اینها در سینما هست اما به نظرم نمیتوان حکم کلی صادر کرد، لااقل من نمیتوانم چنین قضاوتی درباره دیگران داشته باشم. "سلحشور تأکید میکند:" من نمیگویم که همه در سینما طیب و طاهر هستند، چرا که این غیر ممکن و در تمامی مشاغل هم اینگونه است. ضمن اینکه سینما به دلیل شرایط خاصی که دارد و نیز نظارتی که نمیتوان به صورت سیستماتیک بر آن حاکم کرد، بستر مناسبتری برای بروز برخی مسائل دارد اما با همین شرایط هم، من انسان خوب در این عرصه بسیار دیدهام، انسانهایی که حاضرم به سرشان قسم بخورم و نمیتوانم در جایگاه قضاوت و صدور حکم کلی درباره سینما آنها را نادیده بگیرم. "وی میگوید:" شاید هم حق با پدرم باشد، اما من نمیتوانم او را درک کنم، در عین اینکه او را محکوم هم نمیکنم و میگویم احتمال دارد اشتباه از من باشد. "منتقد آقای سلحشورم و با پدرم مشکلی ندارم. دختر فرج الله سلحشور در ادامه صحبتهایش تأکید میکند:"من هیچ مشکلی با پدرم ندارم، درست است که به آقای سلحشور در جایگاه حقوقیاش انتقاداتی دارم، اما پدرم همیشه برایم پدر است و جایگاه ویژه و خاصی هم برایم دارد. "وی میافزاید: "من به هیچ عنوان نمیتوانم منکر شوم زمانی که چشم به دنیا باز کردم پدرم بالای سرم نبوده است و نمیخواهم منکر این این باشم که دوستان و حتی حداقل اعتباری که امروز در میان سینماگران دارم را مدیون او هستم. از همان دوران کودکی وقتی تلویزیون میدیدم حرفهای پدرم درباره قاببندیها، نورپردازی، دیالوگ و .... همه برای ما کلاس درس بود و مگر تجربه جز اینهاست، من در کنار پدرم بود که فهمیدم دوربین چیست، کادر چیست، دیالوگ یعنی چه و ..."سلحشور میگوید: کودکی من سرشار از خاطره تمرینهای تئاتری پدرم در خانه است و حتی روزهایی که محسن مخملباف به خانهمان میآمد و میهمان پدرم بود را به یاد دارم. اینها همه تجربیاتی است که من امروز از آنها بهرهمندم. "وی تأکید میکند:" من میخواستم سینما را از صفر شروع کنم و از نردبان (نام پدر) استفاده نکنم، اما متأسفانه انگار در کشور ما اینگونه نمیتوان بود، همه به محض شنیدن نامت انتظار دارند تو را در جایگاهی که تصور کردهاند ببینند و بر اساس همان تصورات میخواهند تمام عقبماندگیهایی که در زندگی داشتهاند را با تو تسویه کنند! این بود که بعد از نزدیک به 8 سال فعالیت در سایه، از 2 سال پیش تصمیم گرفتم وارد عرصه هایی چون نویسندگی و کارگردانی شوم و به فعالیتهایم صورتی جدیتر دهم. با خودم گفتم تو که در هر صورت ناسزا میشنوی، لااقل کاری را که دوست داری انجام بده! "سلحشور درباره نخستین تجربه کارگردانیاش هم میگوید: "انتقام بزرگ فیلمی نیمه بلند درباره قرصهای روانگردان بود که به سفارش ناجا ساختم و خیلی هم تجربه تلخی برایم بود! هیچ وقت فکر نمیکردم کار اولم را در شرایطی کارگردانی کنم که تمام دوستان و همکاران سینماییام مشغول کار باشند و من مجبور شوم به ناچار به کسی اطمینان کنم که هر چه نامردی میتوانست، در حقم کرد، البته این هم برایم تجربهای بود که هیچ وقت و تحت هیچ شرایطی با کسی که نمیشناسم، کار نکنم. "وی میگوید: "در شب تقدیر در جشنواره پلیس هم 4 ساعتی که در سالن بودم خبری نشد، اما (شاید از بدشانسی) همان 10 دقیقهای که برای نماز سالن را ترک کرده بودم، اسمم را اعلام کردند. حیف شد، چون قصدم این بود که دیپلم افتخار و جایزهام را روی سن به (سید علیرضا علویان) تقدیم کنم که صداگذاری و میکس فیلم را بر عهده داشت. به جرأت میتوانم بگویم او تنها کسی بود که در این تجربه تلخ، از دستش حرص نخوردم و استرس نداشتم! "سلحشور دربارۀ ادامه فعالیتش در سینما هم میگوید: "دیگر سراغ کارهایی چون برنامهریزی و دستیاری نمیروم مگر در مورد عبدالرضا (شاهین) شهباززاده، که جانباز شیمیایی است و به دلیل ارادتی که به او دارم هرگاه در پروژهای مشغول شود حتماً تا جایی که در توانم باشد همراه و کمکحالش خواهم بود. الان هم فیلنامهای داریم که در مرحله تأیید در شبکه دوم سیماست و معلوم نیست چه زمان و در چه قالبی ساخته شود."
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 409]