تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 18 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام سجاد (ع):منتظران ظهور امام مهدى(ع) برترينِ اهل هر زمان‏اند.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ووچر پرفکت مانی

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

ثبت نام کلاسینو

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1805499309




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

نقد كتاب خاطرات بزرگ علوي(3)


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
نقد كتاب خاطرات بزرگ علوي(3)
نقد كتاب خاطرات بزرگ علوي(3)     نكته ديگري كه بزرگ علوي برآن تأكيد مي‌ورزد، نقش عبدالصمد كامبخش در لو دادن افرادي به عنوان اعضاي گروه 53 نفر و همچنين اقدامات بعدي وي در قالب يكي از اعضاي كميته مركزي حزب توده است. به طور كلي كامبخش از جمله افرادي به شمار مي‌آيد كه بحثهاي بسياري حول شخصيت سياسي وي به لحاظ وابستگي عميق به شوروي وجود داشته و دارد. از نظر بزرگ علوي هيچ شك و شبهه‌اي در اين كه كامبخش عامل لو رفتن اعضاي گروه 53 نفر بوده است وجود ندارد و بويژه توصيف وي از حالت كامبخش در دادگاه كه آن را به «سوسك» تشبيه كرده و در مقابل، سينه سپر كردن دكتر اراني در هنگام قرائت دادخواست توسط دادستان (ص 221)، حكايت از نقش قطعي كامبخش در اين زمينه دارد. اما گذشته از اين مسئله، آن‌چه در خاطرات بزرگ علوي مي‌تواند عبرت‌انگيز باشد، نحوه برخوردي است كه به هنگام تأسيس حزب توده و ورود كامبخش به كادر كميته مركزي آن با فشار روسها، از سوي ديگر اعضاي اين حزب صورت گرفت. بنا به گفته بزرگ علوي - و همچنين غالب اعضاي حزب توده- در همان زمان تقريباً تمامي سران حزب توده نگاهي كاملاً منفي به كامبخش داشتند و حتي ابتدا از پذيرش وي به كميته مركزي خودداري كردند، اما هنگامي كه فشار و بلكه دستور حزب كمونيست شوروي و در واقع يك اراده خارجي بر ورود اين فرد به حزب توده قرار گرفت، همگي به دلايل مختلف و به عبارت بهتر با توجيهات گوناگون، اين مسئله را پذيرفتند و از خود واكنش متناسب ارائه ندادند. حتي بزرگ علوي كه مدعي است در ابتدا به هيچ وجه حاضر به پذيرش اين مسئله نبوده و تهديد به استعفا نيز كرده است به محض برخورد با توجيهات دوستانش، از موضع خود عقب‌نشيني و به وضعيت موجود تمكين مي‌كند: «بعد از دو ماه آمد و ديديم كه كامبخش پيدايش شده و نه به عنوان يك توده‌اي عادي... بعد شنيدم كه در كميته مركزي هم هست. به رادمنش گفتم: رادمنش اين چيه؟ او گفت از من كاري برنيامد. گفتم: يعني چه از تو كاري برنيامد؟ گفت: كار دست آنهايي است كه بايد باشد. گفتم: يعني روسها. گفت: بله، صبر كن و درز بگير اين را. صبر كن تا موقعش برسه. گفتم من استعفا مي‌دهم... رادمنش گفت: اين كار را نكن. اگر تو اين كار را بكني به تو مي‌چسبانند كه انگليسي‌ها گفتند. اين صلاح تو نيست و من در حزب ماندم... ايرج اسكندري گفت: آقا، باشه از او كاري برنمياد، ما كه آنجا هستيم و ما نمي‌گذاريم كه دست او باشه. اين بزرگترين نظر اسكندري، واقعيات تاريخي حاكي از آن است كه نه تنها كامبخش توانست خط خود را در حزب توقيت كند بلكه موفق به گسترش و تعميق آن نيز شد و ديگر اعضاي حزب را كه چه بسا به اندازه او در آن زمان داراي وابستگيهاي سياسي به بيگانه نبودند، به اين مسير كشانيد و در عمق آلودگي تبعيت از بيگانگان و تبديل شدن به مجري فرامين آنها و زير پا نهادن منافع ملي به بهاي حفظ منافع ديگران، فرو برد. بزرگ علوي اگرچه پس از دهها سال از اين واقعه، اظهار تأسف شديد و حسرت‌باري از عدم اجراي تصميم‌ آن زمان مبني بر ترك حزب توده مي‌كند، اما اينك اين تأسف و حسرت چه سودي در بر دارد؟ به هر حال تجربه تلخ بزرگ علوي براي تمامي دست‌اندركاران امور سياسي اين درس و عبرت بزرگ را به همراه دارد كه وابستگي به بيگانه و نگاه به بيرون، هرچند در ابتدا اندك و ضعيف باشد، اما بتدريج مي‌تواند به شرايطي بينجامد كه چاره‌اي جز در خدمت بيگانه بودن در پيش روي آنان قرار ندهد. تهي شدن چنين نيروهايي از انگيزه‌هاي مبارزاتي و قرار گرفتن آنها در جهت تأمين منافع شخصي در چارچوب فعاليتهاي حزبي، از جمله عوارضي است كه وابستگي به بيگانه در پي دارد. نه تنها در خاطرات بزرگ علوي، بروز اين‌گونه حالات و روحيات در اعضاي كميته مركزي حزب توده مورد توجه قرار گرفته، بلكه در اكثر خاطرات اعضاي اين حزب، مي‌توان بوضوح نبرد برسر قدرت يا كسب امتيازات ويژه و رفتارهاي مشابه را بويژه به هنگام حضور رهبريت حزب در خارج كشور مشاهده كرد. در اين زمينه آن‌چه در خاطرات بزرگ علوي جلب توجه مي‌كند، تفاوت ميان رفتار دكتر بهرامي هنگامي كه هنوز يك نيروي ملي- اگرچه با تفكرات سوسياليستي- به شمار مي‌آمد با زماني است كه حزب توده در منجلاب وابستگي به شوروي غرق شده بود: «دكتر بهرامي را خيلي شكنجه دادند. شب تا صبح شكنجه و سه روز به او گرسنگي دادند و آثار [نامفهوم] او چيزي نداشت كه بگه. تنها مي‌توانست بگويد كه با دكتر اراني دوست بود. از او چيزي در نياوردند. من اين موضوع را از اين جهت مي‌گويم كه همين دكتر بهرامي وقتي بعدها حزب توده لو رفت ... آمد پشت راديو و به طور مفتضحي تمام تقصيرها را به عهده خودش گرفت و توصيه كرد [به اعضاي حزب] كه هر چه داريد بگوييد و نفرت‌نامه بنويسيد و مرخص‌تان كنند. اين نشان داد كه اين مرد آهنين، در اين دوره از موم هم نرم‌تر شده بود يعني وقتي ايمانش را در بيست سال بعد از دست داده بود، ديگر تحمل هيچگونه زجر و مصيبت و دردي را نداشت.» (ص211-212) اين ماجرا مربوط به زماني مي‌شود كه دكتر بهرامي سمت دبير كلي حزب را در ايران برعهده داشت و بدين لحاظ از اطلاعات درون سازماني گسترده‌اي برخوردار بود كه همگي را در اختيار رژيم شاه قرار داد. به گفته كيانوري نيز دكتر بهرامي بلافاصله پس از دستگيري اقدام به لو دادن محل اعضاي حزب كرد: «دكتر بهرامي منزل دو نفر را مي‌دانست و بلافاصله بعد از دستگيري اين دو محل را نشان داد. يكي منزل امان‌الله قريشي – كه در آن زمان مسئول كميته ايالتي تهران بود- و ديگري منزل مهندس علوي. خلاصه بهرامي- كه دبير كل حزب در ايران بود- هر اطلاعي كه از گذشته و حال خود داشت، داد.» (ص346) علاوه بر وي دكتر مرتضي يزدي و همچنين نادر شرميني از اعضاي بلندپايه حزب نيز نه تنها پس از دستگيري اطلاعات خود را در اختيار رژيم قرار دادند، بلكه اقدام به همكاريهاي گسترده نيز با آن كردند كه در خاطرات اعضاي حزب مضبوط است. به هرحال آن‌چه از حزب توده پس از دستگيري گسترده اعضاي آن در ايران در فاصله سالهاي 32 الي 34 باقي ماند، جز يك هسته وابسته مسلوب‌الاراده در خارج كشور و تحت نظارت و اختيار حزب كمونيست شوروي نبود و همين مسائل دلزدگي شديد بزرگ علوي را از اين حزب به وجود ‌آورد. توصيف وي از وضعيت حزب و اعضاي آن در خارج كشور، روشنگر بسياري از مسائل است: «اول آن‌كه شور و هيجاني كه من در ابتدا داشتم، تدريجاً در اثر سير حوادث آلمان و اروپا و شوروي، اينها در من نشست كرده بود. اين دوره اول بود كه من همه چيز را به حساب رنگين و خوب و خوشور ‌ديدم. بعد، وضع داخلي حزب توده كه در دو پلنوم‌شان به اصطلاح شركت كردم و چطور اينها به جون همديگر افتاده بودند و فقط راجع به كار و زندگي و منزل و كي بهتر داره يا بدتر داره، بحث مي‌شد و گاهي هم خط روي كارهاي ناشايسته يكديگر مي‌كشيدند. مثلاً در اين كنفرانسها هيچوقت معلوم نشد كه اين كامبخش تا چه اندازه در اين دسته 53 نفر دخالت داشته، اين مسائل اساسي گاهي پرده‌پوشي مي‌شد. سوم اين كه پس از چندين سال توقف در آلمان در محيط دانشگاه و ديدن كساني كه اصلاً مدرسه متوسطه نديده بودند و كساني كه يك وكيل‌باشي در ايران بودند، در اثر همكاري با پليس اين كشور، درجه دكترا گرفتند، آن هاله تقدس شكست و من به حدي از اين وضع بيزار شده بودم كه مي‌كوشيدم خودم را از اين هچل نجات بدهم.» (صص318-317) رقابتها و تضادهاي دروني حزب توده تا پس از انقلاب نيز ادامه يافت و از طرف ديگر وقوع انقلابي با شكوه توسط مردم مسلمان ايران كه فرياد استقلال و آزادي را سرمي‌دادند و موفق به سرنگوني رژيم وابسته پهلوي شده بودند نيز نتوانست قيد و بندهاي وابستگي سياسي و حزبي و عقيدتي را از پاي اين حزب باز كند و اعضاي آن همچنان در روند وابستگي، به مسير خود ادامه دادند. در چنين شرايطي، كنار زده شدن ايرج اسكندري از دبير اولي حزب و جانشيني كيانوري به جاي وي به دستور حزب كمونيست شوروي، تضاد در كادر رهبري اين حزب را تشديد كرد. بزرگ علوي ماجراي كنار گذارده شدن اسكندري را به نقل از خود وي اين‌گونه بيان مي‌كند: «از او پرسيدم كه بركناري تو از رهبري [دبير اولي حزب] چگونه بوده است؟ گفت: به مناسبت تشكيل كنفرانسي از سران احزاب كمونيست در بلغارستان، در آنجا بودم و با «پاناماريف» نشستي داشتم... در اين گفتگو با «پاناماريف» هيچ صحبت از بي‌وفايي و بي‌لطفي نبود. در جلسه هيئت اجرائيه [حزب توده] غلام يحيي دانشيان، مخالف جدي كيانوري، ناگهان كاغذي از جيب درآورد كه ايرج بركنار شود و كيا سركار بيايد...» (ص366-365) البته اسكندري براي اين بركناري، اقدام به دليل تراشي مي‌كند كه قابل قبول نيست: «اينها حرفهاي ايرج است كه مي‌گويد: نيروهاي شوروي در مرز آماده هجوم به ايران بودند. پس ضرورت ايجاب مي‌كرد كه كسي نقشه آنها را اجرا كند و زمام امور حزب توده را در دست گيرد و در صورت لزوم اداره قسمت اشغال ايران توسط شوروي را در دست داشته باشد. ايرج اسكندري اقرار كرد كه او براي اين‌گونه مأموريتها آمادگي ندارد.» (ص366) همان‌گونه كه مي‌دانيم اگرچه در آن هنگام بويژه از سوي دستگاههاي تبليغاتي غربي، بر خطر نفوذ و تسلط كمونيسم برايران تأكيد بسياري مي‌كردند، اما انقلاب اسلامي با برخورداري از پشتوانه عظيم معنوي و مردمي، از چنان قدرت و صلابتي برخوردار بود كه به هيچ رو اجازه مداخله بيگانگان در امور كشور را نمي‌داد. بعلاوه، وضعيت ژئوپلتيك منطقه نيز از چنان حساسيتي برخوردار بود كه مداخله نظامي روسها و اشغال بخشي از خاك ايران را بكلي منتفي مي‌ساخت. بنابراين به نظر مي‌رسد آن‌چه اسكندري دراين زمينه بيان داشته، جز تلاش براي پرده كشيدن بر چهار دهه وابستگي خود به بيگانگان نبوده است. حتي اقدام نافرجام او براي تشكيل «حزب دمكراتيك مردم ايران» نيز اگرچه با ادعاي استقلال‌طلبي از روسها صورت گرفت (ص 378) اما جز يك رقابت با كيانوري به شمار نمي‌آمد و عري از جوهره واقعي استقلال‌طلبي بود. به طور كلي خاطرات بزرگ علوي را بايد تجربه‌ها و آموزه‌هاي زندگي شخصي دانست كه در پايان مسير حركت سياسي خود، جز پشيماني و حسرت در كوله‌بار ندارد. خاطرات وي كه حيات سياسي خود را برمبناي شور و شوق اوليه و فضاي فريبنده سالهاي نخست دهه 20 با حزب وابسته توده گره زد، هشداري است براي تمامي آنها كه در مسير سياست قدم برمي‌دارند. براستي كه در دنياي ما عبرتها فراوانند، اما آيا عبرت گيرندگان نيز فراوانند؟ منبع:www.dowran.ir  





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 907]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن